نتایج انتخابات دهمین دوره ی ریاست جمهوری ایران واکنش متفاوتی را نسبت به دیگر رقابت های انتخاباتی بعد از انقلاب در پی داشت، رضا امیرخانی به هوایی که اتفاقهای رخ داده را فراموش کند ناگهان همراه همسر و فرزندش قصد سفر میکند، برود جایی که کسانی نباشند تا از او موضع بخواهند برای اینکه معتقد است کارش «سیاست» نیست نویسنده است.همین میشود که زمینی مشهد را به مقصد هرات ترک میکند روزهای سفر به افغانستان روایتی دارد که در کتاب «جانستان کابلستان» آمده است.خوش نداشت در یارگیریهای بعد از انتخابات که شدیدتر از قبل انتخابات شده بود حرفی له یا علیه کسی بزند؛ از سویی جریانی که اصلا سکوت را در آن هنگامه تاب نمیآورد، مدام از او می خواهند حرفی بزند اما او لام تا کام موضعی نمیگیرد خلاف جریانی که او را از خویش میپندارد رفتار میکند زیرا این نویسنده «فرهنگ» را بالا دست «سیاست » میداند.
در کتاب «جانستان کابلستان» هم با این که فصلی دارد به نام «انتخاباتیات» بر همان مشی سکوت میگذرد و دربارهی آن انتخابات حرفی نمیزند که اگر هم هست در پرده است.باری وقتی بر سر انگیزهی این سفر تامل میکنیم بیدلیل نیست که جا به جای روایت سفر به افغانستان تامل و درنگهای روای را بر سر بهرهگیری از نگاهی تکثرگرا برای تحقق بخشیدن وحدت را به وضوح میبینیم.علیرغم آن که سفر میرود تا از خاطر ببرد اما مدام شکلهای بیشماری از گسست و اختلاف در افغانستان را در خلال روایتش پیش میکشد، شکلهایی که مصادیقش را در زبان، مذهب، قومیت، اقتصاد با پرداختی روایی نشان میدهد که چه شود؟ تا سر آخر روایتش از افغانستان هشدار دهد در شرایطی که مدارای با خویش و دیگری را سر لوحهی کار قرار ندهیم زمانی نمیگذرد روزگار ایران هم از افغانستان بدتر خواهد شد. حرفی که بین رادیکالها هواخواه ندارد حرفی که بر آمده از جوهرهی «فرهنگ» است؛ بر خلاف سیاست که میل مدام به دامن زدن و برجسته کردن «اختلاف»ها دارد، مانند فضای پیش از انتخابات ایران و استمرار آن بعد از انتخابات یا همینطور فضای قبل از انتخابات افغانستان؛ روای اینجا كه هشدار میدهد دیگر اقتضای سخن نمیبیند در پرده حرف بزند.
بله مناظر، مکانها، مناسک، روابط، آدمها، معیشت، کتابفروشیها، مسجدها، مزار منتسب به امام اول شیعیان حضرت علی (ع)، پایگاههای نظامی نیروهای آمریکایی همهی اینها در نخستین نگاه روایت سفر رضا امیرخانی به افغانستان دیده میشود اما در لابهلای همین پرداخت روایی «جانستان کابلستان» است که به موضعی میرسد، موضعی که امکان طرح آن در فضای ملتهب و پر از اندوه، جراحت و زخم سال هشتاد و هشت نبود. فارغ از هرگونه ارزشگذاری اخلاقی در باب نسبت تعهد نویسنده به جامعه پرترهی رضا امیرخانی در مواجه با انتخابات و مصیبتهایی که رفت در این نوشتار روشنتر میشود. در تاریکی فضایی که چنگ می زنند بر چهرهی «واقعیت» و«حقیقت» نویسندهی «جانستان و کابلستان» سکوت می کند.البته نه از سر ترس چنانچه خودش میگوید اعتراف به ایمان توام با ترس از هر کفری بدتر است. لابهلای لحظههای عزیمت از تهران به مشهد، از ایران به افغانستان پیدا و پنهان رویدادهای این روایت نگاه منتقد و حساس روایی دیده میشود که نسبت به جغرافیای فرهنگی ایران بزرگ، نسبت به انجام و اکنون ایران عمیقا نگران است.
من ِ مخاطب «جانستان و کابلستان» را به صرافت میانداز که باید علیه فراموشی مبارزه کرد.رضا امیرخانی در روایت سفر به افغانستان مرا به صرافت بسیاری چیزها میاندازد، به صرافت افغانستان، به صرافت ایران به صرافت تفاوتهای مذهبی، زبانی، قومی، جنسیتی، اقتصادی، فرهنگی که با دامن زدن به یارگیریها، «ما»ی ایرانی هر روز کوچک و کوچکتر میشود آنقدر که...