امیرخانی نویسندهای پرکار و پرفروش است و تقریبا همهی کتابهایش پر سر و صدا هستند. شاید بتوان گفت نگاه نو و جسارت این نویسندی حالا میانسال، باعث جلب توجه مخاطبان و منتقدان او و کتابهایش شده است. تقریبا خوانندگان همیشگی آثار او و منتقدان آثارش منتظرند تا کتابی تازه از او منتشر شود و یا خبری از او در رسانهها انتشار یابد. اینها همه بیانگر موفقیت نویسندهای است که با رمان جسورانه و بهشدت نوآور «من او» شناخته شد
تقریبا عادت کردهایم که هر سال در ایام برگزاری نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران منتظر کتاب تازهای از «رضای امیرخانی» -آنگونه که خود را در کتاب اخیرش نامیده است.[1] ـ باشیم. امسال و در نمایشگاه بیستوپنجم، رمان «قیدار» منتشر شد، سال گذشته و در بیستوچهارمین نمایشگاه کتاب تهران، سفرنامه ـ داستان «جانستان کابلستان» در حجم وسیع منتشر شده بود و چند سال پیشتر از آن (1387) نیز رمان «بیوتن» فروش چشمگیری را در نمایشگاه کتاب تجربه کرد.
امیرخانی نویسندهای پرکار و پرفروش است و تقریبا همهی کتابهایش پر سر و صدا هستند. شاید بتوان گفت نگاه نو و جسارت این نویسندی حالا میانسال، باعث جلب توجه مخاطبان و منتقدان او و کتابهایش شده است. تقریبا خوانندگان همیشگی آثار او و منتقدان آثارش منتظرند تا کتابی تازه از او منتشر شود و یا خبری از او در رسانهها انتشار یابد. اینها همه بیانگر موفقیت نویسندهای است که با رمان جسورانه و بهشدت نوآور «من او» شناخته شد و کتابهای بعدیاش ـ اعم از سفرنامه، داستان و مقاله از «داستان سیستان» گرفته تا «بیوتن»، «جانستان کابلستان» و «قیدار»- همگی موفقیتی خیرهکننده داشتهاند؛ بهطوری که «من او» بیش از 35 نوبت انتشار را تجربه کرده، «بیوتن» نیز بارها منتشر شد و کتاب اخیرش «قیدار» که اردیبهشت امسال در نمایشگاه کتاب رونمایی شد، به فاصله کمتر از سه ماه، به چاپ ششم رسیده است.
امیرخانی از جمله نویسندگانی است که موافقان و مخالفان زیادی دارد؛ اگرچه آثارش زیادی «شخصی» هستند؛ اما به نظر میرسد امیرخانی تا حد قابلقبولی بر ماجراها و شخصیتهای داستانش تسلط و اشراف دارد و با هوش فطریاش توانسته توجه منتقدان و حتی مخالفان را به خود و کتابهایش جلب کند. توجه داشته باشیم که در شرایط بیاقبالی به کتاب و آمارهای ناامیدکننده کتابخوانی(حتی اگر عدهای از مسوولان قصد پنهانکردن آن را داشته باشند) کتابهای امیرخانی به چاپهای متعدد میرسند. همچنین توجه داشته باشیم که هر کتاب امیرخانی قبل و پس از انتشار، با حجم زیادی از نقد و اظهار نظر مواجه میشود. امیرخانی از معدود نویسندگانی است که همچنان دربارهی خود و کارهایش اظهار نظر میشود و به قول معروف هنوز گرفتار «توطئهی سکوت» از سوی منتقدان نشده است.
کتابهای امیرخانی آینهی تمامنمای او و شخصیتش هستند؛ چه زمانی که «داستان سیستان» را منتشر کرد، چه، زمانی که «بیوتن» و «جانستان کابلستان» را نوشت. امیرخانی نگاه خود را دارد و ابایی از این ندارد که به نگاه شخصی و شعاری متهم شود و اصلا مگر غیر از این است که هنر، «آینهی احساس» هنرمند است؟ زمانی که «داستان سیستان» ـ روایتنامه سفر رهبر انقلاب به استان سیستان و بلوچستان ـ منتشر شده بود، روزنامهنگاری در مصاحبهی خود امیرخانی را به این نکته توجه داده بود که در کتابش دچار شیفتگی نسبت به شخص اول مملکت شده است و از او پرسیده بود نگران شعاریشدن اثرت نبودی(نقل به مضمون) و او صادقانه پاسخ داده بود که اتفاقا اگر این شیفتگی در کتابش نمود پیدا نمیکرد، نگران میشد(باز هم نقل به مضمون).
آخرین کتاب امیرخانی یعنی رمان «قیدار»(حتی اگر خودش آن را رمان نداند) پیش روی ما است. رمانی که مانند تمام کتابهایش «مانیفست» نویسنده بهشمار میآید.
امیرخانی در رمان «بیوتن» از استحالهی فرهنگی و معنوی انسان امروز میگوید و هویتی که در پس نظام بهشدت مادی و سرمایهداری به تاراج رفته است. در «جانستان کابلستان» که داستان سفر او به افغانستان است، با روایتی پرشور، قرابتهای فرهنگی دو کشور همسایه و مسلمان ایران و افغانستان، چشمانداز متفاوتی از این کشور و مردمان آن به مخاطب ارائه میدهد. همین نگاه متفاوت و روایت داستانگونه «جانستان کابلستان» را به ژانر داستان نزدیک کرده است. و کتاب اخیر او «قیدار» در ادامهی دغدغهها و دلمشغولیهای نویسندهاش نگاهی نوستالوژیک به آیین جوانمردی دارد که اینروزها به جبر روزگار در حال فراموشی است.
«قیدار» شخصیت اصلی این رمان ـ که انتخاب نام او نیز هوشمندانه بوده است.[2] ـ گاراژدار خوشنام و بانفوذی است که وجههی بسیار مثبتی در میان مردم دارد و مردمداری او حتی در میان رقیبان و مخالفانش زبانزد است.
قیدار تمام سرمایهی مادی و معنوی خود را صرف «مدارا» با مردم میکند و ارادت خاصی نیز به جوانمردان اسطورهای ـ خاندان اهل بیت(ع) ـ دارد. این ارادت به فتیان واقعی نیز بسیار متفاوت و باز جالب و مثالزدنی است. قیدار با تمام کمالات و مردانگی که در او سراغ داریم، خود را حتی در حد غلامی خاندان اهل بیت نمیداند و به زعم خود غلام ِ غلام ِ امامحسین(ع) حضرت «جون» است ـ غلام سیاهی که تا آخرین لحظهی زندگی امام حسین(ع) در رکاب ایشان بود ـ و قیدار، کامیونهای گاراژش و حتی عمارت تازهسازش «لنگر پاسید» را نیز بیمهی «جون» کرده است که هم ارادتش را به این خاندان ثابت کند و هم به دستگاه ظلم شاهنشاهی کمک نکرده باشد.
با همین مختصر مروری که بر آثار قلمی امیرخانی داشتیم، مشخص میشود که ارتباطی خطی و هوشمندانه میان آثار این نویسنده وجود دارد. این را گفتم تا اشارهای داشته باشم بر نظر منتقدانی که قایل به تکرار مضمون در آثار امیرخانیاند و آن را بهنوعی نقطهی ضعف آثار او قلمداد میکنند. اما پرواضح است که تکرار مضمون در آثار نویسندگان چیز غریبی نیست و نه تنها نقطهی ضعفی برای نویسندگان بهشمار نمیآید، بلکه بهگونهای نشانه قوت فکر نویسنده نیز هست. تقریبا تمام نویسندگان جهان در آثار خود بخشهایی از پازلهای فکری و عقیدتی خود را تکمیل میکنند و در صورت دقیق شدن در نوشتههایشان میتوان خطی فرضی را مشاهده کرد که نحلههای فکری آنها را شکل میدهد. این مساله در مورد امیرخانی نیز تا حدودی صدق میکند. به عنوان مثال «علی فتاح» رمان «من او» وجه دیگری از شخصیت «قیدار» است و جالب اینکه در این رمان نیز از او نام برده میشود و یا بهتر بگوییم؛ زنده میشود تا خواننده تجدیدخاطرهای با او بکند و شخصیتش نوری باشد بر زوایای شخصیتی «قیدار».
«علی فتاح آه میکشد. ده سالی از قیدار بزرگتر است.
ـ قیدارخان... اینها نه مرا میخواهند، نه تو را...
قیدار میرود تو فکر. بعد آرام میگوید: کاری میخواهند بکنند که فتاح و قیدار بروند تو کتابها!
فتاح میخندد: برویم توی کتاب... حالا گیرم بنویسش پیدا شد، بخوانش را از کجا پیدا کنند؟»(صفحه 156) شاید بتوان این دیالوگ کوتاه را جانمایه رمان امیرخانی دانست. علی فتاح و قیدار نمایندهی آیین فتوت و جوانمردیاند که به جبر روزگار میروند به تاریخ بپیوندند تا تنها نامی از آنها باقی بماند.
1 ـ نامی که «قیدار» به برکت قدم مرادش «سیدگلپا» برای عمارت تازهساز خود انتخاب کرده است.
2 ـ و این نقشی است از قیدار، عمل بنده کمترین رضای امیرخانی(افتتاحیه کتاب)
3 ـ ... قیدار نبی، فرزند اسماعیل نبی، زاده ابوالانبیا، ابراهیم نبی است که خود، صفتش «مدارا» با مردمان بود و پدر پدران سلسله خاتم انبیاست.(افتتاحیه رمان)