==========================================================
1
توضيح سايت: چهل و نهمين شمارهي پنجره حاويِ چهار يادداشت و گفتوگو است، پيرامونِ فعاليتهاي انجمنِ قلم كه در برخي يادداشتها -روا و ناروا- نكاتي راجع به دورهي دو سالهي مديريتِ انجمنِ قلم توسطِ رضا اميرخاني درج شده است. اين كه هنوز بعد از گذشتِ دو دوره، و چهار سال مديريتِ دكتر ولايتي، و شش سال مديريت محمدرضا سرشار، هنوز برخي راجع به مديريتِ 84 تا 86 رضا اميرخاني صحبت ميكنند، به كفايت گوياي بيلانِ كاريِ مجموعه است! رضا اميرخاني همچنان بر بيگفتي با اين گروه (شامل خانمها تجار و اصلانپور و آقايان پارسينژاد و سرشار و پرويز و زنوزي و همين!) پاي ميفشارد كه سالارِ افغان گفت، بيگفتي كردن، سوزندهترين گفتهاست!
سميرا اصلانپور: انجمن قلم به انسجام قابلقبول نرسيد
http://www.panjerehweekly.com/main/index.php?Page=definitioncontent&UID=593830
در برخي دورهها هياهو بيشتر از آن چيزي بوده كه بتوان از آن بهعنوان يك كار اساسي ياد كرد. مثلا در دوره رياست رضا اميرخاني يك سالني در انجمن بود كه با هزينههاي بسيار زياد بازسازي شد و مخارج زيادي را به انجمن تحميل كرد؛ در حاليكه تزئينات، وسايل و مصالحي كه براي ساخت سالن بهكار رفته، چيز بسيار زائدي است كه حتي دور انداختن آن هم معضلي شده است. اين سالن يك فضاي خيلي گرفته و تنگ و تاريكي است كه اصلا براي مقاصد انجمن مناسب نيست. اين يك نمونه است كه بگويم در برخي دورهها خيلي از كارها بيشتر هياهو بود.
در دوره مسئوليت آقاي اميرخاني، خيلي سر و صدا شد و بيشتر هياهو بود تا كار. وقتي الان مي پرسيم چه كاري آن دوره شد كه ماندگار شود، پاسخ هيچ است. مثلا كتاب فروشي انجمن مدت ها بهخاطر لج بازي هاي كودكانه تعطيل شد.
اميرحسين انبارداران: برنامههاي انجمن قلم روزآمد نيست
http://www.panjerehweekly.com/main/index.php?Page=definitioncontent&UID=593848
وقتي رضا اميرخاني رييس انجمن قلم شد، همان موقع رييس اداره فرهنگ قشم بودم و با توجه به اينكه مي دانستم انجمن قلم مي تواند واقعا جريان ادبيات كشور را هدايت كند، اميرخاني و حميد گروگان (عضو هيئت مديره) را به قشم دعوت كردم. آنجا با حضور اين دو نفر، دفتر انجمن قلم ايران تأسيس شد و حمايت هايي را از منطقه آزاد قشم جذب كرد.
گروهي كه حيات معنوي و مادي اش با جريان مخالف اميرخاني گره خورده بود و فكر مي كرد اگر او نباشد، بهتر است، اجازه نداد اين مدير جوان به كار ادامه دهد. چون اين تفكر حاكم بود كه با ما باش، والا نبايد باشي.
...اينكه شما مي گوييد، بايد دليل اقامه كنيد و سند ارائه دهيد. اينطور حرف زدن كه خيلي ساده است. من هم مي گويم در دوره رياست رضا اميرخاني، چند نفر از اعضاء كه تعهد ديني و انقلابي نداشتند و از انجمن كنار گذاشته شده بودند، به انجمن برگشتند.
افرادي بودند كه مي گفتند اين انجمن، انجمن يك اسم خاص است، نه انجمن قلم ايران. رضا اميرخاني تأليف قلوب كرد و اينها را برگرداند. اميرخاني چند نفر را از جمله آقاي ابراهيم زاهدي مطلق يا حبيب احمد زاده را مي خواست بياورد. منتها خيلي از اين افراد، آدم هايي هستند كه چشم قربان نمي گويند. آنوقت هم نمي گفتند، كنار رفتند و وقتي ديدند ديگر نيازي نيست به كسي چشم قربان بگويند، برگشتند. آيا اين دو نفري كه من اسم بردم، آدم هاي غيرانقلابي و غيرمتعهدي هستند؟
هيئتمديرهاي كه وقتي مي خواهد تشكيل شود، از قبل به شما يك نامه مي دهند كه بايد به چه كساني رأي بدهي، آيا قابلنفوذ است؟
يعني شما مي گوييد انتخابات انجمن از پيش تعيين شده است؟
بله. مي گويند به اينها رأي بده. سند دارم، ولي به شما نمي دهم. اينها همان كساني بودند كه رضا اميرخاني را ساقط كردند و با ايجاد فروشگاه انجمن قلم به مخالفت برخاستند و آن را به تعطيلي كشاندند.
فروشگاه انجمن قلم در زمانيكه شما بوديد از لحاظ اقتصادي بهصرفه بود؟
100 درصد. اميرخاني كار قشنگي كرده بود و از يك ساختمان مخروبه، يك فروشگاه زيبا و يك سالن آمفيتئاتر مناسب درست كرده بود. در اين سالن، مراسماتي برگزار مي كرديم كه فروشگاه در يك روز، يك ميليون تومان فروش داشت.
گويا سرشار مي گويد كه من كنار كشيدم كه كار دست جوان ها باشد، ولي آنها از پس كار برنيامدند.
به هر صورت رضا اميرخاني شده بود رييس انجمن قلم. شايد سرشار نمي خواست نايبرييس باشد.
بعد كه اميرخاني از انجمن قلم رفت، چه شد؟
بهنظر من عملكرد را بايد ديد. مي گويند گوسفندي از گله دور افتاد، بعد از يكي ـ دو ماه كه پيدايش كردند، گفت: عجب آبي و علفي؛ گفتند: خب با اين تفاسير دنبه ات كو؟ آن فروشگاه با آن سالن، عملكرد رضا اميرخاني است. اين دوستان هم بيايند گزارش كار بدهند كه ببينيم چه عملكردي دارند. غير از اينكه يك سري قرارداد كتاب بسته مي شود كه آثار 20 بار چاپ شده در اينجا بهصورت مجموعه چاپ شود. اينچه ارزشي دارد؟
راضيه تجار: سقف بلند آرزوها
http://www.panjerehweekly.ir/main/index.php?Page=definitioncontent&UID=593842
آقاي سرشار در يك دوره به دلايلي كنار رفته اند و در همان دوره، رضا اميرخاني با رأي هيئت مديره به رياست انجمن رسيده است. گر شما يك دوره خاص را در نظر داريد، بايد گفت كه همان دوره حاشيههايي بهسراغ انجمن آمد و سروصداهايي به پا شد. آن هم بهدليل برخي تخلفات كه صورت گرفته بود. وقتي رييس هيئت مديره مي خواهد برود، طبق قانون بايد اسناد مالي در انجمن بماند و در آن دوره اين اتفاق نيفتاد. در همان دوره كه رضا اميرخاني، مدير هيئت مديره بود، در فروشگاه كتاب انجمن، تخطي قانوني صورت گرفت كه بايد اصلاح مي شد. اگر طور ديگري هايوهوي شود، بايد از نزديك بررسي كرد كه ببينيم مشكل از كجاست
ولي چه در ميان اعضاء و چه در جمع هيئت مؤسسان، كساني هستند كه معتقدند دوره مديريت مورد نظر شما، دوره درخشاني بوده است.
اين افراد، چه كساني هستند؟ ما بايد اين درخشش را بهعينه مشاهده كنيم. بهنظر من، شما بهعنوان يك رسانه، نه درشت نمايي و نه ضعف انگاري كنيد. اين درخشش بايد از داخل انجمن تأييد بشود، نه اينكه به گفته يكي دو نفر استناد كنيم. اگر بخواهيم راجع به اين قضيه صحبت كنيم، به يك جلسه مستقل نيازمنديم كه گمان نمي كنم نيازي به پاسخگويي به شما بهعنوان خبرنگار باشد.
اين سئوالات رسانه بر اساس پرسش هاي افكار عمومي است. يك انجمن مردمي به اين پرسش ها جواب مي دهد.
منظور من اين است كه بايد اين قضيه را از طريق هيئت مديره بررسي كرد. رييس وقت و اعضاءي آن هيئت مديره بايد بنشينند و به سئوالات شما جواب بدهند. آقاي اميرخاني، عزيز ما و نويسنده خوب و متعهدي هستند و اگر حرفي بين ما بوده، آن حرف ها را شخصا مطرح كرده ايم. هيئت مديرهاي بوده كه من هم يكي از اعضاءيش بوده ام و دلم نمي خواهد مسائل دروني و داخلي انجمن رسانهاي شود.
مريم صباغزاده: خانه اميد نويسندگان جهان اسلام
http://panjerehweekly.com/main/index.php?Page=definitioncontent&UID=593844يكي از دوره هايي كه انجمن با موفقيت پشت سر گذاشت، دوره اي بود كه رضا اميرخاني رييس هيئت مديره بود. دوره كوتاه اما خوبي بود. ريختن فضاهاي كهنه و قديمي و ايجاد فضاهاي تازه در كنار انجمن، كاري نبود كه هركسي زير بار مسئوليتش برود. البته براي من مهم نيست كه رضا اميرخاني كيست. همه آدم هايي كه در انجمن كار مي كنند، افراد زحمتكش و دلسوزي هستند. ما در رأس هيئت مديره، كسي را داريم كه مشاور مقام معظم رهبري است. مگر دكتر ولايتي آدم كوچكي است؟ اما نبايد كارهاي همديگر را ناديده بگيريم. همينقدر كه اين هيئت مديره زحمت كشيده، چرا ما بايد به آن يك سالي كه كار را دست جوان ترها داديم، نگاه منفي داشته و از كنار دستاورد هاي آن با چشم پوشي بگذريم؟ بخشي از ناموفق بودن و عدم يارگيري ما به اين دليل بود كه اتفاقات كوچكي بين ما افتاد كه حائز اهميت نبود، اما رنجش هاي بزرگي را ايجاد كرد. من به آن دوره يك ساله خيلي اعتقاد دارم.
آن زمان هم بازرس انجمن بودم و مو را از ماست بيرون مي كشيدم. آن اتفاقي كه در آن دوره افتاد، بسيار بي نظير و پايه اي براي حركت ها و پيشرفت هاي آينده بود. تأسيس كتابفروشي براي انجمن، حركت زيبايي بود. براي اين كار، دوندگي هاي زيادي انجام شد تا كناره خيابان يوسف آباد از محلي براي خلوت عشاق به محيطي فرهنگي تبديل شود. در پسله هاي آن درختان، جوانان ما بيهوده گردي مي كردند، در حالي كه بعدها همانجا به محل رفت و آمد چهره هاي فرهنگي و مردم كتابخوان تبديل شد. همين حالا هم ـ كه كتابفروشي بازگشايي شده ـ انجمن مي تواند با آوردن كتاب هاي متنوع، يك بار ديگر آن حركت را ادامه دهد و همه گروه ها را به خود جذب كند.
توضيح سايت: در پنجاه و يكمين شمارهي نشريهي پنجره، محمدرضا سرشار، از فرصت پاسخگويي به سركار خانم صباغزاده و جناب اميرحسين انبارداران استفاده كرده است و مجددا مطالب ناروا و هتاكانهاي را در سكوت ناشي از بيگفتي رضا اميرخاني، بيان كرده است.
http://www.panjerehweekly.com/main/index.php?Page=definitioncontent&UID=637212
به اجمال ميگويم: از قضا، دوران رياست آقاي اميرخاني از نظر من و ديگر آگاهان به اساسنامه انجمن و مسائل روي داده در اين دوران، بدترين - به معني واقعي كلمه - دوران هيئتمديره انجمن قلم ايران بود. به عكس آنچه اين دو مصاحبهشونده ادعا كردهاند؛ تخلف از اساسنامه و قراردادها، جدايي، دشمني، كينه، بيحرمتي به پيشكسوت و بزرگتر، استبداد رأي و تكروي، بر هيئتمديره و به تبع آن، بر انجمن، حاكم شد. مسائل داخلي انجمن، به رسانهها كشيده، و از اين طريق، اعتبار و حيثيتي كه با آنهمه زحمت به دست آمده بود، مخدوش شد. دشمني با معاون فرهنگي وقت ارشاد - كه خود يكي از اعضاي هيئت مؤسس و تا مدتي هيئتمديره همان دوره بود - امكان جذب امكانات بسياري را از انجمن گرفت. برخي از فعاليتهاي مهم جاري انجمن (مانند «آفرين روشنان») راجع به آقاي بهجتي شفق - كه ما قبلا استارتش را زده بوديم و (انتشار فصلنامه «اصحاب قلم») به كلي تعطيل شد و بعضي (مانند «جشنواره قلم زرين») به حالت نيمهتعطيل درآمد (يك سال به كل اجرا نشد) و...
00000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000
شفاف نیوز: مردی که رقیبان را دوست نداشت
http://www.shafaf.ir/fa/pages//?cid=78186
http://www.ayandenews.com/news/37904/
محمد کاشفی-مهر90
تکرار رفتار سرشار درباره رضا امیرخانی، ورای اختلافات سیاسی امروز که آنروزها اینگونه نبود، نشان از نوعی کینهتوزی متاثر حسادتی دارد که حاضر به پذیرش موفقیت غیرقابل انکار نویسندهای جوان نداشت...
شفاف، محمد کاشفی: دکتر ولایتی در تازهترین نشست عمومی انجمن قلم از ریاست این انجمن کنارهگیری کرد. این نشست با هدف انتخاب اعضای هیأت مدیره برگزار شده بود که با عدم تمایل دکتر ولایتی در انتخابات همراه شد. در بخش پرسش و پاسخ این نشست نیز محمدرضا سرشار و محسن پرویز پاسخگوی سؤالات بودند. همچنین این دو تن در دوره جدید در لیست اعضای اصلی هیأت رئیسه آمدند. اتفاقی که تازهگی نداشت و جز دو سال ریاست رضا امیرخانی در دورههای دیگر انجمن از ابتدا تاکنون همواره اتفاق افتاده است. پس با یک تقسیمبندی ساده میشود اینطور گفت: «تاریخ انجمن قلم به دو بخش کلی تقسیم میشود، دوران حضور سرشار و دوران دو ساله کنارهگیری ایشان از انجمن».
او از دوران دوری خود از انجمن (یعنی زمان مدیریت رضا امیرخانی) اینچنین یاد میکند: «در اين دوران، بدترين -به معني واقعي كلمه- دوران هیأت مديره انجمن قلم ايران بود». سرشار در ادامه ادعا میکند ماحصل سالهای 84-86 انجمن، تخلف از اساسنامه و قراردادها، جدايي، دشمني، كينه و... بود. این در حالیست که در این دوره تمام فعالیتها تحت بازرسان انجمن صورت میگرفته و در پایان ریاست امیرخانی این موضوع به تأئید بازرسان رسیده است.
ابراهیم زاهدی مطلق در گفتگویی که در سال 86 با خبرگزاری مهر کرده، تأسیس کتابفروشی، نمایش فیلم و اعزام نویسندهگان و شاعران به خارج از کشور و همچنین فراهمکردن تسهیلات رفاهی برای این قشر را از کارهای انجمن در دوران «دوری» آقای سرشار میداند. کارهایی که هر کدام در جای خود به چشم رسانهها آمد. هماین هم برای آقای سرشار خوشآیند نهبود. طوری که در ادامه اعتراضاتاش میآورد: «مسائل داخلي انجمن، به رسانهها كشيده، و از اين طريق، اعتبار و حيثيتي كه با آنهمه زحمت به دست آمده بود، مخدوش شد». اما معلوم نیاست اعزام نویسندهگان به لبنان و دیدار با دبیرکل حزبالله، ایجاد تسهیلات برای سفر به آمریکای لاتین و تبدیل انباری متروکهی انجمن به یک کتابفروشی مدرن چهگونه توانسته حیثت و اعتبار انجمن را مخدوش کند.
در حالی سرشار اینچنین به قضاوت مینشیند که دوران صدارت رضا امیرخانی و با توجه به محبوبیت وی به عنوان یک نویسنده خبره و فعال فرهنگی، نام انجمن قلم را مکرر بر صفحه اول روزنامهها آورد، و هیچگاه به اندازه این دوران، جشنوارههای انجمن مورد استقبال و پیگیری افکار عمومی قرار نگرفت. وضعیتی که با خروج قهرگونه امیرخانی به دلیل فشارهای سرشار و دوستانش، مجددا به دوران رکود قبلی بازگشت.
جدای از این؛ جناب سرشار در گفتگو با نشریه فرهنگ عمومی از دغدغههای صنفیاش نیز حرف زده است. عضو اصلی انجمن قلم ایران نویسندهگان را به مذهبی و غیر مذهبی را تقسیم میکند. حال آنکه در هیچ کجای اساسنامه انجمن چنین تفکیکی صورت نگرفته است. او در این گفتگو نام چند تن از نویسندهگان انقلابی را ذکر و به بررسی آثار آنها میپردازد. از دید ایشان حاصل کار این نویسندهگان مناسب نسل جوان شناخته نشده و با جدیت توصیه به عدم حمایت نهادها و مراکز فرهنگی از این آثار میکند. افرادی که او نام میبرد جزو خوشنامترین و زبدهترین نویسندهگان پس از انقلاب هستند: کافیست به استقبال مردمی از آثار آنها و میزان محبوبیتی که نامشان دارد بسنده کنیم. البته گفتگوی سرشار با نشریه مذکور دو ماه بعد به عذرخواهی رسمی دبیر شورای فرهنگ عمومی منجر شد. منصور واعظی گفته بود: «...اگر مطلب فوق را قبل از انتشار دیده بودم، اجازه انتشار این بخش از مطلب را نمیدادم».
درحالی وی در آن مصاحبه که اینروزها برای سرکوب سیدمهدی شجاعی توسط رسانههای گروهی خاص بازنشر شده است، این نویسنده محبوب را به رانتخواری متهم میکند که شخص سرشار در این سالها خود مسئولیتهای مدیریتی متعددی در موسسات، نهادها، نشریات و بنیادهای وابسته به دولت و نظام داشته است.
تکرار رفتار سرشار درباره رضا امیرخانی، ورای اختلافات سیاسی امروز که آنروزها اینگونه نبود، نشان از نوعی کینهتوزی متاثر حسادتی دارد که حاضر به پذیرش موفقیت غیرقابل انکار نویسندهای جوان نداشت، که با حضوری تازه در عرصه مدیریت فرهنگی روحی تازه و پرهیجان به پیکر خموده ادبیات متعهد به انقلاب اسلامی دمید. کینهتوزی که هر چند رقبای سرشار را تک به تک حذف میکرد اما زخم اصلی بر جوانه امید نسل جوان علاقهمند به ادبیات متعهد زده میشد.
با چنین تاریخچهای شاید بهتر بتوان موضعگیریهای سیاسی -هرچند نادرست- امروز فعالان فرهنگی را تفسیر کرد؛ افرادی که در عرصه هنر توفیق و محبوبیت خاصی نمییافتند با گماردهشدن به مدیریتهایی انتصابی، کینهتوزانه به جان رقبای خود در عرصه هنر میافتادند و همچنان به دلایلی مورد حمایت مسئولین قرار میگرفتند؛ این تجربهای است که نه در ادبیات، که در محدودیتهای سینماگران متعهد به انقلاب نیز میتوان دید. در این موقعیت، که مدیران نهچندان موفق ضمن تحت فشار قرار دادن رقبای خود، فضای فرهنگی را نیز به خمودگی و انحراف میکشاندند؛ آیا مخالفت هنرمندان با مسئولین ارشد و حامی این مدیران ناموفق، عجیب است؟
در پایان تنها باید گفت: در محک عمل کارنامه هر شخصی با معیارهای روزآمد و در دسترس قابل ارزیابیست. و این خود با مقدمه عمل فرد همراه است که در غیر اینصورت دیگر کارنامهای نمیماند تا ارزیابی شود. حال بهتر است بپرسیم کارنامه جناب سرشار را چهگونه میشود دید تا بیهیچ بغض و کینهای بررسی شود؟
+
3
ایسنا: نمیدانم نگاه تلخ یعنی چه
http://www.isna.ir/isna/NewsView.aspx?ID=News-1844295&Lang=P
مجید قیصری-شهریور90
- شما نويسندهاي هستيد كه جايزهي قلم زرين، جايزهي مهرگان، جايزهي شهيد حبيب غنيپور و جايزهي ادبي اصفهان را گرفتهايد و از نامزدي جايزهي جلال انصراف دادهايد. در واقع، كار شما هم در جايزههاي دولتي ديده شده است و هم در جايزههاي خصوصي. ارزيابي شما از جايزههاي ادبي چيست؟
- البته جايزهي قلم زرين مال دورهي آقاي اميرخاني بود. در مجموع، جايزهها ضرورت فضاي ادبي هر كشوري است. بالأخره بايد جايي باشد كه كارها ارزيابي شوند. اما اين دليل نميشود نويسنده براي جشنواره و جايزه بنويسد. جايزهها يك دهه است كه در فضاي ادبي ما حضور دارند؛ اما آيا پيش از آن، كسي نمينوشت؟ من فكر ميكنم جايزهها تجربهاي هستند تا ما بتوانيم دموكراسي را تمرين كنيم و به يك زندگي مدرن برسيم. اين يك كوشش و خطاست. هيچكدام از اين جشنواره ادعا ندارند كه حرفهيي هستند و بدون خطا هستند. مشكل ما اين است كه ثبات نداريم.
==========================================================
4
تهران امروز: بازگشت پدرخوانده
http://www.tehrooz.com/1390/8/4/TehranEmrooz/745/Page/16/
محمد نوری-آبان90
...
انجمنی که در سالهای ابتدایی دهه هشتاد سعی کرد راه و رسم جدیدی را در حوزه عمل فعالان عرصه ادب به ویژه از بعد مسائل صنفی آنها بازکند اما رفته رفته راه و شیوهای در پیش گرفت که نه تنها شائبه فعال بودن در حوزه صنفی در اذهان مخاطبانش به فراموشی سپرده شد که نوع نگاه آن و جهت گیریهای موجود آن در نهایت به انتشار نامهای خطاب به برخی گروههای سیاسی کشور به منظور ایجاد امکان برای حضور نویسندگان کشور در عرصه سیاست شد.
...
محمد رضا سرشار که البته پیش از اینها نیز سودای سیاست و پیوند آن با نوشتن را در سرگذرانده است، سالها قبل از این نیز با شرکت در انتخابات مجلس و حضور در لیست موسوم به اصولگرایان شانس خود را برای مبدل شدن به اولین نویسنده سیاستمدار در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی امتحان کرده بود. این روزها با انتخاب شدنش به عنوان رئیس انجمن موسوم به قلم بیش از پیش شرایط خود را برای رسیدن به این هدف مهیا میبیند و در غیاب علیاکبر ولایتی عضو اصولگرای انجمن در جلسات اخیر آن، رفته رفته حضور خود را برای کسب ریاست تثبیت میکند.
...
سرشار در مقام نقد گاه از جلوههای ادبی اثر فراتر میرود و کلیت وجود نویسنده را با علامت سوال روبهرو میکند. وی به عنوان مثال آخرین رمان رضا امیرخانی، رئیس پیشین انجمن قلم ایران که یکی از جنجال برانگیز ترین آثار وی نیز به شمار میرفت را در مصاحبهای اینگونه توصیف میکند «نویسنده جوان دیگری اثری نوشته و به نوع دیگری روسپی شریف را مطرح میکند. این داستان در آمریکا رخ میدهد. قهرمان اصلی آن رزمندهای است ایرانی که به آنجا میرود تا با دختر غیرمذهبی و غیرانقلابی ایرانی ساکن آنجا که پیشتر در ایران او را دیده و به وی دلباخته است ازدواج کند. آنجا با یک دختر ایرانی رقاصه آشنا میشود و کمر به کمک او میبندد. این نویسنده هم به گونهای چهره این زن فاسد را تصویر میکند که انسان فکر میکند با یک قدیسه مواجه است. در داستان به گونهای ترجیعبند مدام تکرار میشود که «بندهشناس، دیگریاست.» یعنی عملا حق نداریم امر به معروف و نهی از منکر کنیم. چون نمیدانیم به رغم فسق و فجورهای آشکار افرادی چون این زن بدکاره، چه کسی به بهشت یا جهنم میرود.» یا در جای دیگری در گفتار جنجالی خود در رابطه با سید مهدی شجاعی که در وبگاه شخصی سرشار بدون عنوان قید«سید» از او نام برده میشود مینویسد: «من بهطور کلی او را داستاننویس نمیدانم. او نویسندهای است که داستانهای مذهبیاش - به تعبیر کسی- روضههای دینی است. یعنی شما اگر بخواهید از نظر ساختار این آثار را نقد فنی کنید تاب نقد نمیآورند. به نظر من قسمتهای بزرگی از آثار داستانیاش بیشتر انشاهای خوبی هستند که از قضا دختر دبیرستانیها و در کل نوجوانان اهل ادبیات یا آنهایی که داستان را در معنی فنی آن نمیشناسند آن را دوست دارند. منتها شجاعی ذائقه قشر جوان مذهبی کمتر آشنا با ادبیات اصیل داستانی را میشناسد.»
و همین اظهارات بود که در ادامه یک مقام مسئول دولتی و منصوب ریاست جمهوری را وادار به عذر خواهی نیز کرد.
...
...این در حالی است كه سرشار در نخستین سالهای راهاندازی انجمن قلم ایران و در دوران ریاست رضا امیرخانی بر آن، به عنوان موسس و عضو همیشگی هیات مدیره به یکی از منتقدان سرسخت مدیریت انجمن مبدل شده بود و لابیهای مدیریتی برای خروج انجمن از ساختار منزوی خود تلاش براي حضور نویسندگان در صحنههای ادبی فرا منطقهای و نیز ایجاد کاربری تجاری برای انجمن که در نهایت منجر به ارزش افزوده مکان آن نیز شد را در ساختار ذهنی خود بر نمیتافت و از هر فرصتی برای معرفی این حرکات به عنوان ظهور انحراف در انجمن بهره میبرد. اما در پس این همه اختلاف این روزها به نظر میرسد وی در مقام یکی از اعضای موسس در میانه این نزاع تنها و تنها خود را شایسته اظهار نظر در این رابطه میدانست و البته ریاست بر انجمن.
سرشار به گفته دوستان وی از ابتدا بر موضوع انحراف انجمن قلم ایران از آنچه وی انحراف از اصول میپنداشت میترسید و این موضع و نیز قبای ریاست مجموعه که وی آن را دوخته شده بر قامت خود میپنداشت، در سالهای اخیر کار را به جایی رساند که در آخرین جلسات سال جاری انجمن وی حتی از نام بردن از رئیس جوان و این روزها خبرساز انجمن نیز دوری گزیده و همچنان با طعن و کنایه در محفل نویسندگان انجمن از وی یادی به میان میآورد.
....
==========================================================
5
يكي از ايرادات قابل قبولي كه گاهي به حاتمي كيا و شجاعي مي گيرن اينه كه چرا اونها تحمل نقد رو ندارند و خودشون رو بالا و دور از دستان منتقد ميبينند؟
حالا جناب رهگذر كه خودش جزو همين منتقدان هست، اومده با يك ادبيات و منطق عجيب ، درباره آدمهاي درجه دو و سه و چهار و مستضعفان فكري و نوجوانان جوياي نامي صحبت كرده كه آبرويي و اعتباري ندارند
تاسف داره واقعا
در سایت یا وبلاگ دست دوم و چندمی، یک نوجوان قلمی گمنام جویای نام را که نه آبرویی دارد که از ریخته شدن آن بترسد و نه اعتبار اجتماعی و علمی و قلمی که نگران مخدوش شدن آن باشد، وامی دارند که به نشر اکاذیب و ایراد اتهام و توهین به منتقدشان بپردازد و هر چه بر قلمش جاری شد، بنویسد . بعد آن را منتشر می کنند.
حال، آن منتقد اگر بخواهد به ترهات و اکاذیب و توهینهای این مستضعف فکری پاسخ بدهد، که جدا از هدر دادن وقت عزیزی که می تواند صرف کارهای مفید و مثبت شود، خود را تا سطح این قبیل افراد پایین آورده است؛ و چه بسا مورد سرزنش عده ای واقع شود که دهان به دهان بچه و ... گذاشته است
منطق و ادبيات عجيب آقاي رهگذر - پايگاه رسمي محمدرضا سرشار(رضا رهگذر)
یکی از روشهای رسوا و کثیف سران کفار و مشرکان عهد جاهلیت در ارتباط با تبلیغات و استدلالهای محکم و غیرقابل رد رسول اکرم(ص) در مورد بطلان عقایدشان - به جای بحث و استدلال منطقی متقابل - توسل به شیوه های ایذایی،و وارد آوردن اتهامهای ناروا به آن دردانه خلقت بود.آنان از آنجا که اغلب در خود توانایی و شهامت رودر رویی علمی و عقلی و منطقی با آن حضرت را نمی یافتند،به زنان، کودکان، بردگان و سفیهان و سبک مغزان متوسل می شدند. به این ترتیب که، این سنخ افراد را که در جامعه آن روز به عنوان انسانهای درجه دو و سه و ...تلقی می شدند بر سر راه حضرتش می گماشتند؛ و آنان را وامی داشتند که خاکستر بر سر ایشان بریزند، خار بر سر راهش بگذارند،به وی دشنام بدهند و اهانت کنند، او را هجو و تمسخر کنند و به آن حضرت اتهامهای ناروا بزنند.و این، رنجی بزرگ برای فرستاده خدا بود. زیرا بنا به عرف رایج، با زن و کودک که نمی توانست دهان به دهان بگذارد و دربیفتد. در مورد سفیه و سبک مغز نیز که تکلیف معلوم بود. آن سنخ بردگان نیز که مستضعف فکری و ماموران معذور بودند و کل کل کردن با آنان جز آنکه کسر شانی برای یک آزاده محسوب می شد، نتیجه ای دربرنداشت.
از آن سو، کوتاه آمدن در برابر اینان نیز باعث جری تر شدن و تداوم و تشدید اذیت و آزارها و هتک حرمت هایشان می شد!
بنابراین، مخمصه ای برای آن وجود مقدس درست می کردند که - لااقل در ظاهر - هر دو سویش ضرر و زیان بود.
چهارده قرن بعد - در زمانه ما - مشابه همان شیوه های کثیف و رسوا، توسط برخی افراد استحاله شده منافق - به این دلیل که برای حفظ موقعیت و منافع مادی شان،سالها کوشیده اند استحاله فکریب و عقیده ای خود را از جامعه مؤمن و مذهبی پوشیده نگاه دارند - در مورد منتقدانشان و کسانی که به افشاگری مستدل در باره تغییر مواضع فکری آنان اقدام می کنند، اعمال می شود.
در سایت یا وبلاگ دست دوم و چندمی، یک نوجوان قلمی گمنام جویای نام را که نه آبرویی دارد که از ریخته شدن آن بترسد و نه اعتبار اجتماعی و علمی و قلمی که نگران مخدوش شدن آن باشد، وامی دارند که به نشر اکاذیب و ایراد اتهام و توهین به منتقدشان بپردازد و هر چه بر قلمش جاری شد، بنویسد . بعد آن را منتشر می کنند.
حال، آن منتقد اگر بخواهد به ترهات و اکاذیب و توهینهای این مستضعف فکری پاسخ بدهد، که جدا از هدر دادن وقت عزیزی که می تواند صرف کارهای مفید و مثبت شود، خود را تا سطح این قبیل افراد پایین آورده است؛ و چه بسا مورد سرزنش عده ای واقع شود که دهان به دهان بچه و ... گذاشته است.اگر هم پاسخ ندهد، که چه بسا عده ای بی خبر از کنه ماجرا، تصور کنند که آن اظهارات حقیقت داشته؛ و او چون برای آنها جوابی نداشته، سکوت اختیار کرده است! یعنی همان حقه پلیدی که دو سویش برای او زیانبار است!
خداوند عاقبت همه ما را ختم به خیر کند!
Collapse this post
Arash Borhan - در ضمن خود رسول اکرم (ص) پنداری قوی هم دارند ماشالله!10/16
omid hosseini - فقط همين رو كم داشتيم كه خودشون رو حضرت رسول بدانند :)10/17
yousof irani - حالا شما چرا به خودت گرفتی.
کی گفته منظور ایشون شما بودی؟
==========================================================
6
فارس نیوز: نمیگذارم انجمن قلم به دست نااهلان بیافتد
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900806000473
محمدرضا سرشار-آبان90
خبرگزاری فارس: رئیس انجمن قلم ایران گفت: تا زمانی که دوستان بخواهند در انجمن قلم خواهم ماند تا نگذارم در انجمنی که با آن همه زحمت و خون دل خوردن تاسیس شده و پاگرفته است، کار به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد و تجربه خطرناک هیئت مدیره سالهای 86 -85 تکرار شود.
به گزارش خبرگزاری فارس، در پی چاپ مطلبی در یکی از روزنامههای صبح و ادعای این که محمدرضاسرشار رئیس کنونی انجمن قلم در ابتدای این تشکل ادبی قرار نبوده در زمره افراد اصلی قرار بگیرد و به دلایل نامعلومی در راس این انجمن قرار گرفته است گفتوگویی با وی داشتیم تا اصل ماجرا را از زبان خودش بشنویم.
ضمن این که خبرگزاری فارس در پیگیری این موضوع به سراغ اعضای اولیه این تشکل ادبی خواهد رفت تا چندوچون ماجرایتاسیس انجمن را به صورت مستقیم به مخاطب ارائه کند.
* نویسنده واقعی مقاله را میشناسم ولی فعلا نمیگویم شاید هدایت شد
محمدرضا سرشاردر ابتدای این گفتوگو با اشاره به معرفی نشدن فردی که این ادعا را کرده است گفت: اولین نکته این است که من تردید دارم نامی که به عنوان نویسنده پای این نوشته خورده است واقعی باشد. اما از فحوای نوشته تقریبا به صورت یقینی می توانم بگویم که نام واقعی نویسنده یا املاکننده مطلب چیست. با این همه فعلا از معرفی و بیان سوابقش با خودم و انجمن و ... چیزی نمی گویم شاید خدا خواست و به راست هدایت شد. فعلا همین قدر میگویم: این شخص عضو هیئت موسس انجمن قلم نیست.
وی در ادامه گفت: نکته دیگر دراین باره اینکه این اولین بار نیست که بخش ادب و هنر(!) این روزنامه کم خواننده وابسته، به طرفداری از فردی که در این مطلب هم از او – با سرهم کردن ترهاتی - دفاع کرده و کوشیده از طریق نشر اکاذیبی جایگاه او را بالا ببرد، به دروغ و وارد آوردن اتهامات به من میپردازد.
نکته سوم اینکه، گردانندگان رده بالای این روزنامه هم از زمانی که در یک روزنامه و خبرگزاری مسئولیت داشتند در نشر این قبیل مطالب علیه من و دوستانم سعی وافر داشتند که فعلا از آنها هم اسم نمی برم و ماجرایشان رانمیگویم شاید خداوند به راه راست هدایتشان کرد.
رئیس انمن قلم ایران اظهار داشت: نکته چهارم، سستی و سخافت اغلب مطالب مطروحه در این نوشته است. که هر انسان دقیقی آن را بخواندمتوجه آنها میشود. لذا واقعا – لااقل فعلا – من حیف میبینم وقت عزیز را صرف پاسخگویی به آنها کنم. حقد و حسد و ناراحتی بسیار شدید نویسنده – یا دیکته کننده مطالب به او – از سطر سطر این نوشته پیداست. یقین دارم، اگر این افراد را به حال خود بگذاریم، چه بسا همین بیماری دلبرای مجازاتشان کافی باشد و از پادرشان بیندازد.
سرشار گفت: واقعا، این چگونه ادعایی است که نام گویندهاش ذکر نمی شود و معلوم نکرده نویسنده واقعیاش هم کیست؟! اولا از میان بیست عضو هیئت مؤسس انجمن، از کجا معلوم واقعا کسی چنین سخن صددرصد کذب و دور از واقعیتی گفته باشد!؟ در ثانی، این چه ادعا و مستندی است که گویندهاش – اگر به راستی وجود خارجی داشته باشد – می گوید:"اگر درست به یادم مانده باشد..."؟!
* انجمن قلم را من تشکیل دادهام؛ کسی هم منکر نشده است
نویسنده کتاب «تشنه دیدار» با اشاره به اعلام اینکه این مطلب یک حرف مضحک است افزود: همه اعضای هیئت مؤسس و حتی افرادی از بیرون میدانند که به تعبیری موسس واقعی انجمن قلم ایران بنده هستم. (این را به دلایلی، در انتخابات سال 86 انجمن هم، در جمع اعضای حاضر گفتم و کسی هم منکر آن نشد) منتها اگر من از سر تواضع و ...، خیلی این مطلب را اینجا و آنجا اعلام نمیکنم، این گون هافراد دیگر نباید مرتکب بیان کذبهای به این آشکاری بشوند.
سرشار در ادامه این گفتگو با اشاره به این که اگر این فرد وجود خارجی دارد و به حرفی که میزند اعتماد دارد چرا خودش را معرفی نمیکند خاطرنشان کرد: چرا یک روزنامه باید مطلبی را به نقل از کسی منتشر کند که حاضر به معرفی نام خود نیست؟ در ضمن، اینها – اگر واقعا مدعی بی غرض و مرضیاند-، باید با کسی که درباره او حرف زدهشده نیز مصاحبه کنند تا جواب ادعاهای مدعی را نیز بگیرند. این نشان میدهد که پشت این قضیه، هم از طرف نشریه مورد نظز و هم از طرف فرد ادعاکننده، نیات مغرضانه و سوءاستفادهگرانهای وجود دارد.
نویسنده کتاب «تشنه دیدار»با اشاره به ماجراهای تاسیس انجمن قلم ایران گفت: تک تک اعضای هیات موسس میداننداولین کسی که با آنها تماس گرفت و آنها را برای شرکت در تاسیس چنین تشکلی دعوت کرد من بودم. این مطلب هم در مصاحبههای متعدد در طول سالیان گذشته منتشر شده، و هیچیک از آنها – از جمله همین عضو مؤسس مورد ادعا – کمترین اعتراض و انتقادی به آن نکرده، یا آن را انکار نکرده است. حال، اینکه بعد از 12 سال کسی بدون ذکر نام و مدرک، آنهم این طور با تردید، چنین ادعای مسخرهای بکند، جای سئوال و تامل دارد.
* گفتند شما را میشناسند و اعتبار دارید
گوینده برنامه خاطرهانگیز «قصه ظهر جمعه» اضافه کرد: اولین کسی که از من خواست با استفاده از سن و سال، سابقه و اعتباری که – به فضل خدا - نزد نویسندگان متعهد نسل انقلاب دارم تشکلی را پیریزی کنم آقای دکتر محسن پرویز بود؛ که در اوایل سال78 در یکی از جلسات نقد داستان بنیاد جانبازان و به دنبال اتفاقیاتی که در دولت آقای خاتمی در عرصه ادبیات افتاده بود، پیشقدمی در انجام این کار را از من خواست که من گفتم: حوصله ورود به این جور کارها را ندارم. بگویید دیگران این کار را انجام بدهند؟
وی با اشاره به قضایای انتخاب برترین آثار ادبیات داستانی در بیست سال بعد از انقلاب در دوره اصلاحات و وزارت مهاجرانی گفت: بعد از آن ماجراها خانم مریم جمشیدی به من تلفن زد و باناراحتی زیاد گفت: چرا برای تشکیل یک تشکل ادبی اقدامی نمیکنید؟ به وی هم گفتم: من دیگر حال و حوصله این کارها را ندارم. به فاصله چند ساعت در همان روز، خانم صباغ زاده تلفن زد و مشابه همان حرفها را زد.
سرشار با اشاره به اصرار این افراد گفت: به آنها گفتم چرا خودتان این کار را نمیکنید؟ که هم خانم جمشیدی و هم خانم صباغزاده گفتند: کسی به حرف ماتوجه نمی کند.[حتی یکی شان گفت:ما را نمی شناسند.]ولی در مورد شما، به خاطر سن و سال و اعتباری که در این عرصه دارید، وضع فرق می کند(نقل به مضمون).
رئیس انجمن قلمایران با ذکر این که با توجه به عدم علاقهام برای ورود به چنین مسائلی گفت: بااین دلایل در واقع ناچار شدم که به عنوان یک وظیفه شرعی و انقلابی، این کار راانجام بدهم.
* برخی نویسندگان انقلابی از تشکیل انجمن قلم ناامید بودند
سرشار با اشارهاین که من به نویسندگان زنگ میزدم و برای این کار، از اعتبار یا سابقه دوستی خودمبا آنها مایه میگذاشتم ، ادامه داد: افرادی که به آنها زنگ میزدم به خاطر محبت یااعتمادی که به من داشتند میپذیرفتند. و در نهایت هیات موسس را روی سقف 19نفربستیم که بعد در جریان عمل، نفر بیستم هم به آنها اضافه شد.
محمدرضا سرشاردر ادامه این گفتوگو بااشاره به ناامیدی برخی از این نویسندگان یا شعرا از راهاندازی چنین تشکلی افزود: در میان بعضی افرادی که حضور در جلسات را پذیرفتند در مورد نتیجه بخشی چنین کاری، ناامیدی وجود داشت برخی که خیلی مایوس یا سست بودند. (فعلا از بردن اسمشان خودداری میکنم)
* مجوز انجمن قلم در عرض نیمساعت صادر شد
نویسنده کتاب «نردبان جهان» گفت: برای تشکیل جلسه اولیه وقت زیادی گذاشتم و به تک تک افراد زنگ زدم تا جلسهای تشکیل دادیم. تقریبا دعوت همه افراد را برای حضور در جلسهها هم، خودم پیگیری و هماهنگ کردم.
وی ادامه داد: بعد که جمع شدیم و صحبت کردیم بنا شد طبق قانون مجامع فرهنگی، برای این تشکل، اساسنامه نوشته بشود. اصلا اساسنامه انجمن را هم، از الف تا ی آن، من نوشتم. در جلسات بند بند اساسنانه را میخواندم و راجع به آنها توضیح می دادم. دوستان هم نظر میدادند و اگر لازم بود چیزی کم یا اضافه میشد تا این که بازبینی اساسنامه تمام شد.
سرشار ادامه داد: ویرایش نهایی اساسنامه را هم من انجام دادم و بعد آن را به ارشاد فرستادیم که به همت آقای محمدرضا جوادی (که آن موقع هنوز عضو هیات موسس نبود ولی در ارشاد فعالیت داشت) مجوز تصویب اساسنامه با دستور مستقیم آقای احمد مسجد جامعی – معاون فرهنگی وقت وزیر ارشاد - در عرض نیمساعت صادر شد.
* هفت سال رئیس هیات موسس بودم تا این که ...
مترجم کتاب «درخت انار سحرآمیز» با ذکر این که بعد از تشکیل انجمن از طرف اعضای هیئت مؤسس تا حدود هفت سال رئیس هیات موسس بودم گفت: البته در اساسنامه چیزی به نام رئیس یا دبیر هیات موسس پیش بینی نشده است ولی ما در داخل خودمان به صورت توافقی این تشکیلات را ایجاد کردیم و من از طرف خود اعضا انتخاب شدم که بعد از طرف چند نفر، اتفاقاتی زشت و نامیمون در هیئت موسس افتاد؛ که بیان جزئیات آن را – در صورت احساس ضرورت – به آینده موکول می کنم.
* روزنامههای دومخردادی مینوشتند رهگذر و انجمن قلمش!
وی با اشاره به این که حتی یکی از روزنامه های دوم خردادی در آن زمان در خبری راجع به انجمن قلم نوشت «رهگذر و انجمن قلمش» گفت: نسبت بنده با انجمن قلم در این اندازه و شهرت بود. در طول این دوازده سال هم، به غیر از من و سه – چهار نفر دیگر – آن هم با نقشها و نسبتهای متفاوت - که برای انجمن وقت میگذاشتیم و دلسوزی میکردیم، بقیه عملا – جز در حدشرکت سالی دو – سه بار در یک جلسه دو ساعته، اصلا در این ارتباط فعال نبودند.
* دوستان میگفتند بدون شما چیزی از انجمن نمیماند
وی ادامه داد: در زمان تصویب اساسنامه هم، بعد از مدتی که به دلیل کثرت اعضا و بحثهای بعضا فرعی و غیرکارشناسی برخی، کار خیلی طولانی شد از خود هیات موسس هفت نفر انتخاب شدند که اساسنامه را تصویب کنند که من در راس آن هفت نفر قرار گرفتم. در طول این مدت نیز بعضی از دوستان منصفتر هیئت موسس، بارها در مقام قدردانی و تشویق، به من میگفتند که اگر شما کنار بنشینید، چیزی از انجمن باقی نمیماند.
* نمیگذارم انجمن قلم به دست نااهلان بیفتد
سرشار افزود: بسیار متاسفم که مجبور شدم این طور در باره بخشی از وقت و عمری که بی هیچ چشمداشتی صرف این تشکل کردم صحبت کنم. آنچه که همه کسانی که از نزدیک مرا می شناسند و در ضمن انصاف دارند به آن مذعناند، این است که در من چیزی که وجود ندارد، جاه طلبی و مقام دوستی است. ضمن اینکه خداوند به فضل خودش مرا آن قدر از نام و شهرت و محبوبیت اجتماعی و فردی سیراب و مستغنی کرده است، که چنین کارها و مسئولیتیهایی اصولا در نظرم نیاید چه رسد اینکه بخواهم برای کسب یا حفظ آنها، تلاشی بکنم.
وی در انتها گفت: اگر هم عدهای میبینند به رغم این همه ناملایمات و بی مهریها و حتی در مواردی، ناجوانمردیهای آشکار، همچنان در صحنه ماندهام و ان شاءالله، تا زمانی که دوستان پاکدل و صحیح العمل انجمن (با آرائشان به بنده) بخواهند – خواهم ماند، فقط و فقط برای این است که به خواست حضرت امام(ره) در وصیتنامه شان، به سهم خود نگذارم در انجمنی که با آن همه زحمت و خون دل خوردن تاسیس شده و پاگرفته است، کار به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد، و تجربه خطرناک هیئت مدیره سالهای 86 -85 تکرار شود.
انتهای پیام/و
==========================================================
7
اسطوره: پدرخوانده
http://www.ostoore.blogfa.com/post-126.aspx
...-آبان90
این روزها انتخاب محمد رضا سرشار برای ریاست انجمن قلم ،تازه ترین خبر ادبی مطبوعات است وانصافا تیتر بازگشت پدر خوانده تیتر بسیار مناسبی برای این فاجعه بود. انجمنی که هر دوره دایره ش تنگ تر می شود و هرسال یک عده نویسنده و تفکر جدید ازآن خط زده می شوند. یک عده آدمی که توی دهه شصت مانده اند و تاب قبول فکر بهتر را ندارند ، دور هم جمع شده اند و هی جا عوض می کنند.
نگاهی به وب سایت پدر خوانده که بیندازید ، همه چیز دستتان می آید . نمی دانم این آقای رییس به غیر از خودش چه کسی را قبول دارد . نوشته است که هوشنگ گلشیری از بی مخاطبی رنج می برده ، سید مهدی شجاعی داستانهایش به انشا می ماند که به مذاق دختر دبیرستانی ها خوش آمده ، بایرامی داستان نویسی را بلد نیست ، احمد محمود و محمود دولت آبادی که اصول زیبا شناسی را نمی دانند ، مصطفی مستور هم که دارد جریان انحرافی وارد ادبیات می کند ، رضا امیرخانی هم که اصلا حرفش را نزن ، بقیه هم که یا لامذهب اند یا چپی یا توده ای . داستان نویسان قدیمی که همه آثارشان کپی است و او راز شهرتشان را کشف کرده است .نویسنده های جدید هم که فکر کرده اند علی آباد شهری است .
...
==========================================================
8
پایگاه رسمی محمدرضا سرشار: بی ادب محروم ماند از لطف حق (رب؟!)
http://www.sarshar.org/archives/notes/post_371.html
محمدرضا سرشار-اردیبهشت91
و در دو روزگار بد، که من گرفتار کینه های کور و بی حساب دو جوان - اولی از شاگردان سابقم؛ که حقوق بسیاری بر گردن او داشتم؛ و دومی نیز کسی که در معرفی او به جامعه ادبی و ... نقشی قابل توجه داشتم - به من آموخت.
در این میان، البته جز ناراحتی - که ان شاءالله به اجر اخروی ام در ارتباط با آنان افزود - من زیانی ندیدم. زیرا پیش از آن حوادث نیز از سوی این دو، خیری به من نمی رسید(نمی توانست برسد)؛ که حالا با قطع شدنش متضرر شوم. اما آن دو، طبعا حمایت مرا - که می توانست همچون گذشته، به پیشرفت و مقبولیت ادبی و اجتماعی آنان کمک شایانی کند(و صد البته، هذا من فضل ربی))، از دست دادند. به علاوه آنکه، اعتماد افراد دوراندیش و با تجربه ای - امثال آقای میرکیانی - را نیز از دست دادند.
==========================================================
9
خبرگزاری مهر: اهالی قلم در ایران مسئولیتپذیری ایجاد یک نهاد صنفی را ندارند
http://www.mehrnews.com/TextVersionDetail/2102247
صباغزاده افزود: مشکل ما در حمایت از فعالیتهای صنفی سهمخواهی است؛ در قانون آمده است که باید درصدی از بودجه نهادهای مختلف اداری به کار فرهنگی اختصاص پیدا کند اما وقتی پای عمل به میان میآید همه سفت و سخت با آن برخورد میکنند. مجموع این عوامل منجر میشود که فعالیت صنفی فرهنگی در ایران مسدود شود. تجربه تشکیل کتابفروشی انجمن قلم ایران را هنوز از یاد نبردهایم. این کتابفروشی قرار بود یک مجرا برای درآمدزایی یک نهاد صنفی و به قول رضا امیرخانی موقوفهای فرهنگی از سوی انجمن قلم برای جامعه باشد اما آنقدر برای ایجاد آن دردسر کشیدیم که ایجاد مکانی مشابه با آن را برای همیشه فراموش کردیم.
==========================================================
10
خبرگزاری مهر: اگر شیطنت نکنند تعامل انجمن قلم با وزارت ارشاد خوب است/ اکثریت را فدای چند نفر نمیکنیم
http://www.mehrnews.com/detail/News/2154704
محسن پرویز-مهر92
پرویز همچنین با اشاره به تعامل انجمن قلم با دولت محمود احمدینژاد گفت: قطعا تعاملی میان ما با دو دولت سابق وجود داشته است، اما این موضوع هیچ وقت مانع از بیان نظرات انتقادی و نکاتی که مدنظر انجمن بود نشده است. شما میتوانید سابقه این موضوع را در اظهارنظرهای مدیریت انجمن پیدا کنید. در بخش اعظمی از دورهای که آقای صفار هرندی وزیر ارشاد بودند، آقای رضا امیرخانی رئیس هیئت مدیره انجمن بود و میتوان از صحبتهای ایشان نوع نگاه انجمن به دولت را دید و بعد از ایشان هم موارد زیادی بود که از سوی انجمن متذکر شدیم، اما تاکید دارم رویه کلی ما حمایت از دولتهای منتخب بوده و تاکید بر فرمایشات حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری و تلاش برای اجرایی کردن آنها اصل کار ما را در حوزه فرهنگ تشکیل داده است.
==========================================================
11
خبرگزاری مهر:انجمن قلم دچار عقبگرد و محتاج نوسازی است
http://www.mehrnews.com/detail/News/2155394
رضا رسولی-مهر92
لازمه هر سازمان غیردولتی، استقلال مالی است تا با رفت و آمد دولت دچار مشکل نشود. وقتی ما به اقتصاد فرهنگ بیتوجه باشیم، این میشود که حتی برای برگزاری یک همایش سالانه انجمن قلم هم منتظر دیگران باشیم. در سالهای گذشته برای استقلال انجمن کارهایی شده. مثل ایجاد کتابفروشی انجمن و یا انجام برخی پروژههای مشترک با برخی دستگاههای فرهنگی که آقای سرشار دنبالش بود، اما هیچ کدام جز کتابفروشی ما درآمد پایداری ندارد. ما تا کی باید معطل دریافت کوچکترین حق عضویت اعضایمان باشیم؟
==========================================================
12
مشرق نیوز: خاطرات رضا رهگذر از رهبر انقلاب
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/362629
مصاحبه محمدرضا سرشار-آبان93
حدود شش سال بعد، متاسفانه یکی از اعضای هیات مدیره در دوره کوتاهی که من داوطلبانه کنار رفته بودم و وی – آن هم به خلاف مفاد صریح اساسنامه و در واقع به شکل غیر قانونی – جایگزین من شد، چهره ای از انجمن در مطبوعات و وسایل ارتباطجمعی ارائه کرد که به نظرم میرسید رهبری را از مجموعه گردانندگان انجمن مکدر کرد؛ به طوری که لااقل بعدها من آن احساس خوشحالی را در این ارتباط، در ایشان ندیدم.
** مگر شما دوباره به سمت خود برنگشتید؟
چرا، اما معمولاً زمانی که یک لکه بر لباس سفیدی میافتد تا پاک شود خیلی زمان خواهد برد. بهخصوص که دیگر نه حضرت آقا در این باره از ما توضیحی خواستند نه ما موقعیت مناسبی پیدا کردیم که در این باره برایشان توضیح دهیم. چون متأسفانه بیرون بهگونهای وانمود شد که در انجمن شکاف و دو دستگی به وجود آمده است، در حالی که مشکل فقط یک نفر بود و آن هم بعد از مدتی حل شد، ولی بازتاب بیرونی خیلی بدی داشت. چون او و دو سه نفر دیگر – که یکیشان کنار گذاشته شده از انجمن بود و توسط آن شخص به انجمن برگردانده شده بود - از طریق وسایل ارتباطجمعی و مطبوعات، این گونه مسائل را منتشر میکردند و یکی دو جوان هم که هیچ ربطی به انجمن نداشتند اما در وسایل ارتباط جمعی عمدتاً زاویهدار فعالیت داشتند، به طرفداری از وی، آتش بیار معرکه شده بودند.
==========================================================
13
خبرگزاری فارس: دعوت 120 اهل قلم برای دیدار با رئیس جمهور/ انجمن قلم دعوت نشد
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940420001113
...-تیر94
محمدرضا سرشار رئیس انجمن قلم ایران در گفتوگو با خبرنگار فارس با انتقاد از عدم دعوت انجمن قلم در دیدار با رئیس جمهور گفت: در اولین دیداری که پس از انتخابات ریاست جمهوری آقای روحانی با هنرمندان برگزار کردند، دعوتی از هیات مدیره انجمن قلم و اعضای آن به عمل نیامد، و در آن روز یک جوان به عنوان نماینده نویسندگان روی سن رفت و دقایقی صحبت کرد در حالی که هیچ شخصی نمایندگی به او نداده بود، برای دیدار امشب رئیس جمهور با نویسندگان هم دعوتی صورت نگرفته است، البته بنده به عنوان نویسنده و نه مسئول انجمن قلم برای این نشست دعوت شدهام.
==========================================================
14
خبرگزاری فارس: سرباز رشید ادبیات انقلاب/
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13951015000299
...-دی95
سرشار گفت: دو نمونه بروز این صفت مردانه را من در خاطر دارم، یک مرتبه اواخر دهه 60 و اتفاقاتی که در حوزه هنری افتاد است که آقای زنوزی یکی از کسانی بود که آنجا مردانه ایستاد و از حق دفاع کرد و دیگری فتنهای بود که در انجمن طی سالهای 84 تا 86 روی داد. برخی با وجود عهدی که داشتند پای عهد خود نایستادند اما آقای زنوزی با وجود عهدی که نداشت پای انجمن ایستاد.
==========================================================
15
خبرگزاری ایبنا: پیکر فیروز زنوزی جلالی تشییع شد
http://www.ibna.ir/fa/doc/report/247269/%D9%BE%DB%8C%DA%A9%D8%B1-%D9%81%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%B2%D9%86%D9%88%D8%B2%DB%8C-%D8%AC%D9%84%D8%A7%D9%84%DB%8C-%D8%AA%D8%B4%DB%8C%DB%8C%D8%B9
...-اردیبهشت96
وی همچنین درباره زنوزی جلالی یادآور شد: در محک تجربی روزگار شخصاً شاهد بودم که او چگونه از تجربه دو فتنه بزرگ سربلند بیرون آمد و به ارزشهایش پایبند ماند. نخستین فتنه سال 68 در حوزه هنری و دیگری را هم لزومی ندارد اشاره کنم.
==========================================================
16
در همين رابطه :
|