7 نکته دربارهی مهمترین نویسندهی دو دههی اخیر (متن صحبت جناب مهدی قزلی در جلسهی رونمایی خوانشی... روزنامهی خراسان)
يکم: وقتي نويسنده ميخواهد چيزي بنويسد، فرصت دارد که بنشيند و تمرکز کند و چيزي توليد کند که از خودش و دانستهها و داشتهها و پيرامونش بزرگتر باشد. گاهي نويسندهها اثري توليد ميکنند که به واسطه توانايي و فرصتي که داشتهاند از خودشان بزرگتر ميشود. رضا اميرخاني اين تفاوت را با بقيه پديدآورندگان داشته که خودش از آثارش بزرگتر بوده است و اين را همه کساني که به دوستي يا حتي نادوستي به او نزديکند مي دانند و تاييد مي کنند. دوم: آثار آقاي اميرخاني، قابل ارزيابي است. اگر وارد کاري ميشود که در آن حساب و کتاب معني دارد، بيلانش موجود است و اگر وارد کار نوشتن ميشود، تيراژ کتابهايش موجود است. بسياري از نويسندگان توفيق و عدم توفيقشان را به اگر و مگرها و تاويل ها مي بندند و پشت آنها پنهان مي شوند. سوم: اميرخاني ساحتهاي مختلف نوشتن را تجربه کرده و فقط رماننويس نيست. او يک نويسنده روشنفکر است که وارد حوزههاي مختلف شده و نسبت برقرار کرده است. حتي به همين هم بسنده نکرده و بعد از برقراري نسبت، به توليد اثر پرداخته است. شايد بعد از «منِ او»، انتشار «بيوتن» و «از به» نشان داد که کار بهتر اميرخاني «منِ او» است و شايد هجرت از رمان به سفرنامه و مقاله بلند موجب شد فرصت بهترين بودن براي اميرخاني فراهم باقي بماند. چهارم: آثار اميرخاني بدون رانت، پول، فشار دولتي و فرادولتي بين همه مردم رفته است. تيراژ مجموعه کتابهايش از نيم ميليون نسخه گذشته و بيشترين ترجمه به زبان هاي مختلف از آثار اوست. براي اينکه ادبياتي داشته باشيم که نسبتش با انقلاب اسلامي روشن، مثبت و مؤثر باشد، لزوماً احتياجي نيست که همه تيم بشويم و پشت آن بايستيم. شايد به يک معنا اين ضرر و آسيب داشته باشد و الان مثال نقض اين ماجرا، همينجا نشسته است. آقاي اميرخاني بدون برخورداري از اين حمايتها براي آثارش توانسته مسير خود را باز کند. پنجم: اميرخاني و آثارش به جريان مطالعه فعّال خيلي کمک کردهاند، برخي آثار هستند که آدم ميخواند که بخوابد، اما آثار جناب اميرخاني براي خواندن و بيدار شدن است؛ يعني باعث شده از تحريک قوۀ تخيل به اين مسير برسد که قوۀ تعقل به جريان بيفتد و اين اتفاق مهمي است. به نظرم همين خوانش نقّادانه از آثار اميرخاني به اين برميگردد که در اين آثار چيزهايي پيدا شده که بايد سراغش برويم و نقادانه بررسياش کنيم. ششم: آثار اميرخاني مبتني بر جواب دادن نيست، بلکه مبتني بر طرح مسأله است؛ در حالي که اشتباه استراتژيک ما در گفتمان مواجهه با مخاطب، هميشه اين است که ميخواهيم به او جواب بدهيم. به نظر ميرسد روح آثار اميرخاني، ضمن اينکه اصول را حفظ کرده، طرح مساله و سوال ميکند و نگران نيست و فکر ميکند با طرح سوال، مباني محکمتر خواهد شد. هفتم: ادبيات داستاني بعد از انقلاب ما به طور جدي به قبل و بعد از آثار اميرخاني تقسيم ميشود. خيليها به اين اذعان دارند، ولي به شکل عجيبي در فضاي عمومي از طرح آن ابا دارند. بالاخره اتفاقاتي که بعد از «منِ او» در فضاي مجازي افتاد و آثاري شبيه آثار اميرخاني و نثرهايي شبيه نثر او که عکسالعمل صريح بود، باعث شد تا خيليها از تندتند کتاب بيرون دادن دست بکشند و خيليها به فکر فرو بروند. خيليها به اين جمعبندي رسيدند که اگر ميخواهند کاري توليد کنند تامل کنند چگونه آن کار را انجام بدهند که مثل آثار اميرخاني ديده و خوانده شوند.در همين رابطه :
. ماخذ: روزنامهی خراسان
. رونمایی از کتاب خوانشی نقادانه