توبه می کنم: "من او" چیز دیگری نیست! "بیوتن" حدیث غربتی ست که وقتی می خوانیش،دلت برای میلیاردها انسان بی وطن می شکند...
======================================
185
بادبادك: دردم از يارست و درمان نيز هم... http://baadbadak.blogsky.com/1387/06/20/post-181/
مستانه- شهريور 87
...بالاخره بیوتن رو خوندم. آخراش حوصلهام سر رفته بود و سرسری میخوندمش. اما وقتی به صفحه آخرش رسیدم از اینکه یه همچین کاری کردم سخت پشیمون شدم. باید توی یه فرصت دیگه دوباره از اول بخونمش...
======================================
184
از نو: بيوتن http://never-off.blogsky.com/1387/06/02/post-183/
ريواس-شهريور 87
...ممنون آقای امیر-خانی بابت زنده کردن خوش طعم ترین دوستیهای ممکن. بابت حس بی نظیر کریم و علی، رحیم میریان و مرتضا مشکات، ارمیا و سهراب.
=======================================
183
اراجيف مزمن: بيوتن و... http://faeze.blogspot.com/2008/09/blog-post_1746.html
فائزه- شهريور 87
...خیلی از دوستان وقتی - بی وتن - را خواندند گفتند که از نیمه های کتاب به بعد فقط به خاطر سبک نوشته , رمان را ادامه دادند و الا دیگر خیلی تکرار مکررات بود داستان ...
=======================================
182
خبرگزاري كتاب: ميزان تاثيرگذاري جلال آلاحمد بر... http://www.ibna.ir/vdcexx8z.jh8ooi9bbj.html
مجيد قيصري-شهريور 87
...نويسنده رمان "باغ تلو"، آلاحمد را نويسندهاي تاثيرگذار نمي داند و ميگويد: اگر به آثار نويسندگان نسلهاي بعد نگاه كنيم، به وضوح شاهد اين موضوع خواهيم بود، البته در رمان "بيوتن" نوشته رضا اميرخاني، رگه هايي از تاثيرپذيري از نثر آلاحمد ديده مي شود...
=======================================
181
فرداها: السلام عليك يا لاسوگاس http://www.fardaahaa.blogfa.com/post-17.aspx
مهدي نظري-شهريور 87
...در هر حال اگرچه آگاهیهای نویسنده از جزء به جزء عناصر فرهنگ و مذهب جامعه ایرانی و شناخت بنیانهای آنها و همچنین تلاش او برای شناخت آمریکا (با حضور نسبتاً طولانیاش در شهرهای مختلف ایالات متحده و فیشبرداریهای دقیق وی از جزئیاتی که دیده) را به عنوان دلایل اصلی موفقیتاش میخوانند، اما به نظرم موفقیت "بیوتن" مدیون شهامت "امیرخانی" است...
======================================
180
شبكه ايران: مهاجر بيوتن http://www.inn.ir/newsdetail.aspx?ID=4668
محمدجواد كربلايي: شهريور 87
...«بیوتن» یکی از آثار خوب در حوزه ادبیات آخرالزمانی است؛ ادبیاتی که بیش از آنکه راجع به «موعود» صحبت کند، به توصیف وضع «موجود» پرداخته و اینگونه نیاز غیرقابل کتمان ما به موعود را به تصویر می کشد...
======================================
179
الله: عالمان بدون عمل http://nooralanvar.blogspot.com/2008/09/blog-post_08.html
شهاب-شهريور87
...دكتراي عرفان؟! ياد داستان بيوتن رضا امير خاني افتادم كه دراونجا يك آمريكايي مسيحي از طريق اينترنت اجتهاد گرفته بود و براي مسلمانان امريكا اجتهاد ميكرد...
======================================
178
گفتمگفت: اگر دولتيها و... http://www.goftamgoft.com/view.php?item_id=320
فرهاد جعفري-شهريور 87
...با توجه به اینکه «نویسندهی محترم رمان بیوتن» صراحتاً نتیجه را پذیرفته و رقابت را واگذار کرده اند (و تیتر باکس الحاقی شهروند هم همین را میگوید) سالبه به انتفاع(كذا في الاصل!) موضوع و نتیجه، مشخص و معلوم است..
======================================
177
آب و آفتاب: سه راهِ باكري http://www.aboaftab.blogsky.com/1387/06/09/post-130/
محمود-شهريور 87
...به نظرم امیرخانی و خیلی از نسل سومیها -و حتی شاید گاهی خود من- با حسرت به دوران جنگ نگاه میکنند. در نگاه آنان در آن دوران دری از درهای بهشت به روی زمین باز شده است که امروز بسته است و مردمانی در این سرزمین میزیسته اند که امروز یافت می نشوند. و من با این نگاه مشکل دارم...
======================================
176
همشهري: ارميا، آركيتايپ ارميا http://www.hamshahrionline.ir/News/?id=66255
سيامك بهرامپرور-شهريور 87
بيشك اميرخاني بعد از اين كتاب آماج نقدهاي غيرمنصفانه بسياري قرار خواهد گرفت. تم ايدئولوژيك آثار اميرخاني به ذائقه بسياري خوش نخواهد آمد و برخي از اهالي عرصه ادبيات، كتاب را به جرم همين «ايدئولوژي مدار» بودن، متهم و محكوم خواهند كرد!
======================================
175
روايت نور: ياحق http://www.revayatenoor4.blogfa.com/post-38.aspx
راوي نور-تير 87
...این بار که رفتم مشهد، با بچه ها رفتیم بهشت رضا، سر مزار /شهید محمود کاوه/، اما هر چی گشتیم /شهید برونسی/ رو پیدا نکردیم. تازه از روی پرچم ها تونستیم شهید کاوه رو هم گیر بندازیم. جالب اینجاست که حتی خود مشهدی ها هم نمی دونستند مزار برونسی و کاوه کجاست! تصویری که از قطعه شهدای بهشت رضا دیدم ناخودآگاه منو یاد /بیوتن/ انداخت... البته با دیدن عکس می تونید حدس بزنید کجای رمان رو می گم... (دقت کنید ببینید آرمیتا هم هست یا نه؟)
مومن در هیچ چارچوبی نمی گنجه/... توی اینجا شهدا رو تو یه چهارگوش چپوندیم.... بینید:
======================================
174
باشگاهِ كتاب: بيوتن، رضا اميرخاني، نشر علم http://bookclub.blogfa.com/post-78.aspx
جواد رئيسيانزاده-شهريور 87
...استفاده ی عمدی نویسنده از لغات انگلیسی در کنار اطلاعات کامل و درست او از آمریکا و زندگی آمریکایی، استفاده ی بجای او از آیات قرآن ،سخنان حضرت علی و عهد عتیق و نیز نکته بینی او در کلمات و جزئیات باعث شده تا مجموعه ای بی نقص خلق شود.امیر خانی برای نوشتن این کتاب 1 سال تحقیق کرده و حتی با خودرو به برخی ایالت های آمریکا سفر کرده است...
======================================
173
دستانداز: چه خبر از برنامههاي سالن اجتماعات؟ http://cld.blogfa.com/87054.aspx
حشمتي-مرداد 87
...فضای این رمان در روابط انسانی واقع گرایانه جامعه امریکا سپری می شود و حتی شخصیت هایی چون جانی و راننده را هم نمی توان مطلقا نماینده جامعه امریکا معرفی کرد.
استقبال عمومی از این کتاب بیش از انتظار بوده است و خیلی زود به جلسات نقد و بررسی رسمی و غیر رسمی کشیده شده است...
======================================
172
بنام دوست: تجربهاي به نام خواندن بيوتن http://www.mhadierfan.blogfa.com/post-24.aspx
هادي عرفان-مرداد 87
...در بیوتن شما با چیزی جز جابجایی مرتب زمانها و زاویه دیدها و دیالوگها و مونولوگها مواجه نیستید. ژرفترین لایه های "من او" و "بیوتن" یک عشق نافرجام شرقی است . عشقی است که مثال خوبی از دوری و دوستی است. و اتفاقا این ژرفا تقریبا هرگز توسط نویسنده موشکافی روانشناسانه نشده و بیشتر نویسنده سعی کرده با ذکر رویی ترین لایه های اتفاقات مخاطب را به آنالیز و معناشناسی این اتفاقات وادارد...
======================================
171
آرزو قدغن: بندهشناس ديگري است http://torbateteshne.blogfa.com/post-2.aspx
تربت تشنه-تير 87
..."بیو تن" رو بسمل کردم. بعد از نمازو با وضو. هرچی پیش رفتم، دیدم شخصیتها مخصوصاً شخصیت اصلی، خیلی برام گنگه، دوست دارم بیشتر بشناسم. مثل وبلاگهای خصوصی که از چیزها و کسهایی که برای مخاطب آشنا نیست حرف می زنن(عین خودم) مخاطب هم هیچی متوجه نمیشه یا نهایتاً بتونه یه چیزهایی حدس بزنه...
======================================
168
درختنشين: بيوتن موجود است http://derakhtneshin.blogfa.com/post-68.aspx
سين-مرداد 87
فکر نمی کردم بیوتن اینقدر کلفت باشد. فکر می کردم باید مثل "ها کردن" و "استخوان خوک و دست های جذامی"، صد و بیست- سی صفحه باشد و بعد تمام. از بس رمان های جدید همه شان آب رفته، به یک چشم به هم زدن تمام می شوند و حیف که حتی نمی گذارند یک شب پر از بی خوابی، به صبح برسد؛ همان ساعت های دو و سه تمام می شوند و تو را می گذارند وسط یک عالمه تاریکی و فکر و خیال و بی خوابی. بیوتن کلفت بود.
======================================
167
يا ايها الانسان...: رمضان http://aghazibaryekpayan.persianblog.ir/post/48
ز.شريفزاده-شهريور 87
رضا امیر خانی را شاید بتوان یکی از بهترین رمان نویسان عصر حاضر از حیث آشنایی با روحیه ایرانی اسلامی مخاطبانش دانست.در تمام کتابهای او خواننده داستان از هر قشر و فرهنگی که باشد به طرزی معجزه آسا و بعد از مطالعه کمتر از نیمی از کتاب احساس خاصی در خود می یابد که حکایت از موفقیت نویسنده در تقویت حس همذات پنداری خواننده با شخص اول داستان دارد. ======================================
166
چهرهي بينقاب: آلبالا ليل والا http://taentehaa1.blogfa.com/post-5.aspx
مريم فشندي-مرداد 87 ...وقايع كتاب بيوتن، جديدترين كتاب آقاي رضا اميرخاني در نيويورك مي گذره. من اين كتاب رو حدود دو ماه پيش خوندم و خيلي هم ازش لذت بردم. به نظرم اين كتاب از ساير رمان هاي آقاي اميرخاني قابل قبول تر و جذاب تر بود. رويدادهاي خلاف عادت به زيادي "من او" و "ناصر ارمني" درش روي نمي داد و بحث جديدي رو مطرح مي كرد. اين كتاب من رو با شخصيت انسان هايي آشنا كرد كه تا به حال در موردشون چيز زيادي نمي دونستم. كساني مثل بيل، دكتر خشي، ميان دار و حتي ارميا ...
======================================
165
آن سوي هفت پرده: روايت انسان آخرالزماني http://raahneshin.blogfa.com/post-61.aspx
عاطفه-مرداد 87
...بالاخره تموم شد. خواندن هیچ کتابی انقدر ازم انرژی نگرفته بود!!! کتاب جالبی بود ممنون. نیمه سنتی و مدرنش و جنجال هاشون خیلی جالب بود.و نمادین بودن قصه تو این کتاب کمتر تو ذوق می زد. شاید چون از اولش نمادین بود اما نه خیلی غلیظ.
یه نکته جالب دیگه ای که داشت این بود که لازم نبود امریکا زندگی کرده باشی تا آدم های قصه رو دیده باشی. شاید واقعا اینجا کسی دغدغه خوردن یا نخوردن گوشت ذبح اسلامی نداشته باشه ولی نوع نگاه ها رو همین نزدیک،تو دور و بری هات می تونی ببینی. گاهی وقت ها حرفی که می زد به قدری واقعی و نزدیک بود که نمی تونستم ادامه بدهم. انگار هیچ وقت دلم نمی خواسته این حرف ها وجود داشته باشه،سعی می کردم باورشون نکنم. اما وقتی می بینی یه نفر داره تو کتابش ازش حرف می زنه باورت می شه که قضیه جدی تر از این حرف هاست.
کلا پیش نیامده بود احساس کنم لازمه کتابی رو دوباره بخوانم ولی خدا وکیلی یه جاهاییش رو اصلا نفهمیدم. نیاز به تامل بیشتری داشت. باید دوباره بخوانمش! "و یخ چال ذهنت را به برق ِ فهم ِ حیات ِ دنیا که لعب است و لهو بزنی و حواست باشد که اگر کلمه ای بی راه بگویی رگ گردنت را قطع خواهند کرد" ======================================
164
پنهاننوشتهها: بيوتن http://l00.persianblog.ir/post/64
...-ارديبهشت 87
...همیشه بعد از خواندنِ داستانهای جدی٬ مشوش میشوم. این هنرِ نویسندههاست که بتوانند بینِ خواننده و شخصیتهای داستانشان رابطهای ایجاد کنند. هر چه این رابطه نزدیکتر٬ جذابیتِ کتاب٬ بیشتر و به دنبالِ آن اثرگذاریاش قویتر...
======================================
163
من و سكوت و صبوري...: نازنين آمد و دستي به... http://manosokoot.blogfa.com/post-157.aspx
فائزه سوداگري-تير 87
..عجب کتابیه این «بیوتن»! از اسمش که هنوز نمیدونم چیه! تا تک تک شخصیتها و موقعیتها و حرف هاشون!
آهای، رضا امیرخانی! حواست هست داری چیکار میکنی؟! این ارمیای سرگردان و بیاختیار کیه؟ این خشی و بیل رو چجوری اینقد طبیعی ساختی که هیچ رقمه از دستشون راه فراری نیست؟! نکن! این کار رو با منِ خواننده نکن!!... میگن رضا امیرخانی برای این کتاب یک سال با ماشین تمام ایالتهای امریکا رو گشته و تحقیق کرده. شاید واسه همینه که اینقدر فضا قابل فهمه. تک تک آدمهاش شخصیت نیستند، یک تیپ شخصیتیان، یه جورایی یه نمادن! خوشم میاد از این جور داستانها. بودن ارمیا تو داستان لذت بخشه، چون همون ارمیاست، همون که سالهای اول دبیرستان من عاشقش بودم، همونکه ناخودآگاه شده بود تیپ مورد علاقهام. پس زنده بودنش برام لذت بخش بود اما این ارمیای بیوتن اون ارمیا هم بود و هم نبود! شاید قصد هم همین بوده که ارمیا تو زندگی امروز، تو دغدغههای زمینیتر و سختتری باشه و خودشو رو نشون بده. به نظرم اینجا واقعاً ارمیا کم میاره. خودش رو ول میکنه. شاید مثل همون ماجرای معدن تو کتاب ارمیا. اونجا هم واداده بود. دوست داشتنی نبود به همون اندازهای که تو جنگ یا زمان رحلت امام بود... ======================================
162
براي او كه نميشناسمش، اما ايمان دارم كه هست: باز خرابم http://hamparseh-abiha.persianblog.ir/post/46
همپرسه-ارديبهشت 87
...خواندن "بیوتن" داغونم کرد. ذهنم دوباره شد آشفته بازار شام. تمام نیمه های سنتی و مدرن داشته و نداشته ام به هم ریختند.
به خودم فکر میکنم ، به "سیلورمن" به انسان مسخ شده امروز به این انسان الینه شده.
به نمازی فکر می کنم که صورت مثالی اش می شود رقصیدن سوزی در دیسکو ریسکو، یا می شود بازی بیلیارد آن پسرک سیاه پوست.به اینکه"بعض الظن الاثم" و "بنده شناس ، کس دیگری است"به آقای گاورمنت (government) و آن جسد سالم در بشکه اسید
به حاج مهدی، فرمانده گردانی که برای نگفتن "یا دولت"، راننده تاکسی فورد شد که بگوید "یا خودم".
به مردمی که بت می پرستند و بتشان درهم است و دلار. سجده واجبه بر پول!
به خشی، بیل، حاج عبدالغنی و .....
و به ارمیا… فکر می کنم به ارمیا و به خودم.به خودم. به این خود الینه شده در درس و دانشگاه، به اینکه اگر کتاب و دانشگاه را از من بگیرند از هویتم چه می ماند؟...
========================================