http://www.roozna.com/Negaresh_site/FullStory/?Id=63440&Title=تنگ%20شدن%20دايره%20نويسندگان%20اصولگرا%20-%20جواد%20ماهزاده
مروري بر بخش داستان پنجمين جايزه ادبي قلم زرين؛
تنگ شدن دايره نويسندگان اصولگرا - جواد ماهزادهپنجمين جايزه ادبي قلم زرين كه آشكاركننده سلايق و ادبيات مطلوب حاكميت است، امسال در شرايطي اهدا شد كه حتي نامي از آثار برجسته نويسندگان انقلابي و اصولگرا هم در ميان نامزدهاي آن نبود. با وجود آنكه ادبيات ايران در حوزههاي مختلف داستاني، شعري، پژوهشي و تحقيقي در چند سال گذشته با افتي فاحش مواجه بوده و جوايز ادبي مختلف با گرايشهاي متفاوت نيز با محدوديت در انتخاب شايستگان و شاخصها مواجه بودهاند اما برگزاري دوسالانه قلم زرين اين اميد را حداقل به طيف نويسندگان و پديدآورندگان نزديك به دولت ميداد كه داوران طي اين مدت با گزينش و خواندن تمامي آثار پديد آمده بتوانند دستكم چند اثر شاخص آنان را برگزيده و به مخاطبان خود معرفي كنند.
به هر حال بايد پذيرفت كه دستهبندي در ادبيات ايران نه تنها همچنان پابرجا بلكه روزبهروز در حال تكثير و گسترش است و انشعابهاي جديدي را در آن ميتوان تشخيص داد. تفاوت جوايز ادبي گلشيري و مهرگان و يلدا (و اينك روزي روزگاري) از آغاز مبرهن بود. جايزه صادق هدايت از اينها متمايز و جوايزي چون جايزه ادبي اصفهان و جايزه متفاوت از بقيه متفاوتند و سرآخر كتاب سال و گام اول و قلم زرين نيز در دستهاي ديگر قرار دارند. بدون ترديد جوايز دولتي با تغيير دولتها و دگرگوني در سليقههاي حاكم نيز تغيير رويه ميدهند و به عنوان مثال كتاب سالي كه قبل از سال 84 تقدير ميشد، امروز شايد حتي با مشكل انتشار همراه باشد و كتابي كه امروز از سوي نهادهاي دولتي جايزه ميگيرد نيز - احتمالا - در دولتهاي بعدي جايگاهي نخواهد داشت؛ چه اگر روزي غير از اين باشد بايد از جا بلند شد و ايستاد و كلاه از سر برداشت. صحبت از جايزه قلم زرين است كه توسط نهادي ظاهرا غيردولتي اما با حمايت مالي و معنوي دولت برگزار شده و بازتابدهنده سلايق و گرايشهاي فرهنگي بخشي از حاكميت است. به بيان ديگر، قلم زرين سمت و سوي سياستهاي اصولگرايانه نويسندگان اصولگرا را نشان ميدهد و به همين دليل داوران و بيانيههاي آنان نيز در ادوار گذشته و دوره فعلي هيچگاه از گفتن اين مساله كه محتواي ارزشي و انقلابي آثار بر ديگر جنبهها اولويت دارد پرهيز نداشتهاند. اين موضوع نه تنها قابل سرزنش نيست بلكه به دليل وجود سليقههاي متفاوت و ظهور نحلههاي مختلف فكري و فرهنگي امري بديهي و پذيرفتني است؛ حتي اگر جايزه تحت حمايت مالي نظام و دولت باشد و بقيه از اين موهبت (اگر موهبت بتوان ناميدش) بينصيب.
بنابراين جدا از نگره كلي اين جايزه و چارچوبهاي تنگ آن ميبايست به نحوه انتخابها در درون همين دايره موجود اشاره كرد؛ جايي كه جايزه پنجم (دوره اخير) را در فاصلهاي بس دور نسبت به دوره قبل و آن را گامي به پس مينماياند. نگاهي به تركيب داوران دوره قبل و دوره جديد ما را از هر گونه توضيح بازميدارد: فيروز زنوزيجلالي، اميرحسين فردي، محمدرضا بايرامي، ابراهيم حسن بيگي و سهيلا عبدالحسيني داوران دوره چهارم سميرا اصلانپور، راضيه تجار، كامران پارسينژاد، سهيلا عبدالحسيني و زهره يزدانپناه قرهتپه داوران دوره اخيرند.
مساله ديگر، آثار پديد آمده در دو سال گذشته و نامزدهاي نهايي بخش داستان قلم زرين است. فارغ از اينكه در بخش شعر همين دوره، كتابهايي از محمد حقوقي و احمدرضا احمدي هم مشاهده ميشود - كه در همان نگاه اول، با سليقه و نگره حاكم بر سياستهاي انجمن قلم تبايني ندارد - ، به اين نكته ميرسيم كه در سالهاي 85 و 86 چه آثار مطلوبي نوشته شدند كه براي آنها نقدهاي فراواني نوشته شد و نامزد جوايز گوناگوني شدند و در محافل مختلف مورد تحسين قرار گرفتند. اگر از چارچوبهاي قلم زرين زياد دور نشويم، ميتوانيم به كتابهايي اشاره كنيم مثل: <اسماعيل> نوشته اميرحسين فردي كه وقايعنگاري سالهاي پاياني انقلاب اسلامي و تحول معنوي جواني را به سمت انقلاب تشريح ميكند؛ <وقت نيايش ماهيها( >مصطفي جمشيدي) با مضمون انتظار و مهدويت؛ <خط تيره، آيلين( >ماهمنير كهباسي) اثري زنانه و پاكيزه كه نامزد كتاب سال هم شد؛ <قطار 57( >رضا رئيسي) از معدود رمانهايي كه با موضوع انقلاب اسلامي و تاريخ انقلاب نوشته شد؛ <باغ تلو( >مجيد قيصري) اثري با درونمايه جنگ كه آسيبهاي جنگ و حضور زنان را در دفاع مقدس مدنظر داشت؛ <گوساله سرگردان( >مجيد قيصري) كه حاوي نگاهي نوستالژيك به دوران جنگ به روايت بازماندگان و از جنگ برگشتهها بود .
و كتابهايي مثل <زندگي مطابق خواسته تو پيش ميرود( >اميرحسين خورشيدفر) كه به دليل مضامين بي خطرش مورد توجه كتاب سال ارشاد نيز قرار گرفت و <مردي كه گورش گم شد( >حافظ خياوي) به دليل پارهاي نوآوريهاي موضوعي و روايي و... هيچ يك از اين آثار در ميان نامزدهاي 85 و 86 قلم زرين جايي ندارند و در عوض در فهرست نهايي ميخوانيم: <نيمه نارنج( >شمسي خسروي)، <تمشكهايي كه سفر نميكنند( >مريم روزبهانه)، <انجمن مخفي( >احمد شاكري)، <اشكهاي سبز( >محمدعلي گوديني)، <مارها تشنه اند( >اميرمحمد اعتمادي)، <قاعده بازي( >فيروز زنوزيجلالي) و <ما از دوكوهه آمدهايم( >مجيد پوروليگلشتري.)
صرفنظر از اينكه رمان <انجمن مخفي> در سال 87 وارد بازار كتاب شده و افرادي نظير مجيد قيصري، اميرحسين فردي، رضا رئيسي و مصطفي جمشيدي هم در ميان داوران اين دوره قرار نداشتند، عدم انتخاب آثار متعهدانه و ديني ايشان در جايزه قلم زريني كه بيش از هر چيز ادبيات ديني، انقلاب و دفاع مقدس را مورد تاكيد قرار ميدهد، جاي پرسش دارد. مگر چند رمان و مجموعه داستان با محتواي به اصطلاح ارزشي و تمهاي نزديك به علايق نظام در 30 سال گذشته نوشته شده كه به راحتي رمانهاي <قطار 57> و <اسماعيل( >با وجود ضعفهايي كه دارند) كنار گذاشته ميشود؟ فراموش نكنيم كه رمانهاي رضا رئيسي و اميرحسين فردي سال گذشته با تبليغاتي بسيار از سوي حوزه هنري و نشر سوره مهر توليد و وارد بازار كتاب شدند و اگرچه هر دو اين آثار با ضعفهايي ساختاري و ادبي روبهرويند اما به هر شكل بعد از گذر سالها از انقلاب، به عنوان معدود رمانهاي توليد شده با درونمايه انقلاب اسلامي به شمار ميروند. با تمام احترامي كه ميبايست به راي داوران قلم زرين گذاشت، از اين نكته به راحتي نميتوان گذشت كه آثار نامزد شده در اين جايزه با كمترين اقبال، نقد و ريويونويسي در مطبوعات و يا تجليل در جوايز - حتي جوايز منتسب به وزارت ارشاد (كتاب فصل، گام اول، كتاب سال و...- ) مواجه بودهاند و نميتوان قبول كرد كه آثار ايشان قويتر از كتابهاي فوق بوده است. به نظر ميرسد انجمن قلم ايران نيز به رسم تمام انشعابهاي صورت گرفته در جوايز و محافل ادبي راهي مشابه را رفته و با گزينش چهرههاي تازه، غيرمطرح و كتابهاي كم خوانده شده و گمنام، سعي داشته است تا دايره سليقهاي و گروهي خود را محدودتر ساخته و شيوه نامهاي جديد ترسيم كند؛ شيوه نامهاي كه ادبيات ارزشي، انقلابي و دفاع مقدسي ايران را دچار دسته بنديهاي تازهاي خواهد كرد. انجمن قلم بعد از تغييراتي كه در هياتمديره آن ايجاد شد و بعد از شكافي كه ميان اعضاي آن به وجود آمد و منجر به رفتن رضا اميرخاني و محمدرضا بايرامي و دوستانشان از اين محفل شد، روندي رو به افول گذاشته است. كتابفروشي انجمن قلم كه در ماههاي پاياني مديريت اميرخاني و با حمايت محمدباقر قاليباف شهردار تهران و محسن چينيفروشان مديرعامل كانون پرورش فكري تاسيس شد، در روزهاي آغازين مديريت علياكبر ولايتي و محمدرضا سرشار و... تعطيل و با هدف حذف دستاوردهاي دوره گذشته به فراموشي سپرده شد. (شباهت اين اتفاقات و انشعابات به رقابت دو جريان سياسي حامي شهردار و حامي رئيسجمهور جالب است.)
داوري و هرگونه تصميمگيري انجمن قلم در اين روزها زير نفوذ چهرههاي جديد (سرشار، اصلانپور و...) انجام ميشود و ديگر افرادي چون رضا اميرخاني، مجيد قيصري، محمدرضا بايرامي، احمد دهقان و رضا رئيسي و... را بايد جزو گروهي ديگر در كوي نويسندگان به اصطلاح متعهد و انقلابي به شمار آورد. انتقادات نويسندگان و محافل تندروي اصولگرا از رمانهاي اخير اين چند نويسنده نوگرا، آنان را به بيرون از دايره تنگ اصولگرايي سوق داده و شايد نوعي توفيق اجباري را نصيب ايشان كرده است. احمد دهقان بعد از نگاه متفاوت و تلخش به جنگ در <من قاتل پسرتان هستم>، رضا رئيسي با پرداختن به فعالان چپ در جريان انقلاب 57 در رمان <قطار 57>، محمدرضا بايرامي با نگاه شاعرانه و تلخي كه در <پل معلق> نسبت به جنگ بروز داد، رضا اميرخاني با سروصداهايي كه بعد از <من او> و حالا ديگر <بيوتن> راه انداخته و مجيد قيصري بعد از نوشتن رمان عجيب و تابوشكنانه <باغ تلو> تبديل به نويسندگاني مستقل و نوانديش در زمينه ادبيات انقلاب و دفاع مقدس شدهاند. اين چند نفر - سواي اميرحسين فردي كه نبودش در فهرست نامزدهاي قلم زرين امسال توجيهي اين چنين هم ندارد - را ميتوان در صورتبندي تازهاي از ادبيات بعد از انقلاب جاي داد كه با وجود تعهد به گرايشات ديني و انقلابي خود، تن دادن به همسانسازي ادبي و ادبيات گلخانهاي و در خدمت جريانات حاكم را برنمي تابند و شايد به سياق رفتار <ارميا( >قهرمان رمان <بيوتن> اميرخاني) هويتي منفرد و تازه براي خويش ميجويند.
در همين رابطه :
ماخذ:روزنا
|