سرلوحه هفتم :
آموزشِ داستاننويسي به زبانِ ساده (قسمتِ اول)
حتا دو زار هم به آموزشِ داستاننويسي به اين شيوهي مرسوم اعتقاد ندارم. اين كه بنشيني و جلسه به جلسه، طرح و پيرنگ و شخصيت و... تدريس كني و بعد هم شاگردانِ محترم را واداري كه بنشينند و انشا بنويسند. آموزشِ تكنيك شايد امري ناممكن نباشد، اما مطمئن باشيد، آموزشِ هنر، روحِ هنر، ناممكن است.
نويسنده فقط بر اساسِ يك فشارِ درونيِ منبعث از يك نيازِ بيروني، ميتواند بنويسد و تازه در صورتِ اقبالِ مخاطب شايد بعدها اسمِ نويسنده را رويش بگذارند و تو اين ميان فقط بايستي مراقب باشي تا حلقهي اقبالِ ناممكن نجنباني.
من كاملا تجربي به كلاسهاي داستاننويسي نگاه ميكنم. چند داستاننويس از اين كلاسها به در آمدهاند؟ خدا وكيلي بشماريد! منصفانه و از هر طيف... تازه اگر يك استثنا هم پيدا كنيد، جوابتان ميدهم كه بابا اين استثنا نقضِ قاعده نميكند و اصولا تجربهاي است ابطالناپذير. از كجا معلوم كه اگر اين استعداد به اين كلاسها نميرفت، همين و بل بهز اين كه هست، نميشد؟!
چارهاي نداريم مگر ملاكهاي تجربي و محكِ آمار! چند نفر گولِ اين آموزشها را خوردهاند و چه تعداد از فارغالتحصيلانِ اين آموزشها نويسندهي بالاتر از متوسطي شدهاند؟ از ميانِ نويسندههاي بالاتر از متوسط چند در صد محصولِ چنين آموزشهايي هستند؟ بابا! مسلمان! به قدري تعداد نويسندهگانِ بالاتر از متوسط در ميانِ نويسندهگانِ فارغالتحصيل از كلاسهاي داستاننويسي كم است كه من قول ميدهم اگر برويم وسطِ خيابان و به طورِ اتفاقي دو تا اتوبوس آدم جمع كنيم، در ميانِ آنها نويسندهگانِ بهتري بيابيم! از آن طرفِ قضيه، اصلا شيوهي آموزشِ آكادميك، براي تربيتِ نيروي متوسط است نه براي تربيتِ نيروي سرآمد. فراموش نكنيد كه ادبيات عرصهي آدمهاي متوسط نيست.
خانمي سي و چند ساله در حوزهي هنري آمده بود پيش من و قصهاي داده بود. به زحمت به او رساندم كه قصه بسيار ضعيف است. جوابم داد كه نه ترم داستاننويسي خواندهام. همه ترمها با نمرهي الف پاس شده است. آنوقت تو به داستانِ من ايراد ميگيري؟! مسلمان! نه ترم يعني كارشناسيِ ارشد در رشتهي مثلا پرستاري، مثلا مهندسيِ برق، مثلا آشپزي حتا خانهداري و بچهداري... نه ترم عمرِ اين آدم، يعني پنج سال از زندهگياش تلف شده است. چه كسي پاسخگوست؟ در همين كلاسها خانمجلسهايهايي -و البته آقاجلسهايهايي- داريم كه پانزده سال است عمر تلف كردهاند و دريغ از يك قصهي متوسط... آنوقت در ارشاد، در حوزه، در مسجد، حتا در شهرداري! كلاسِ داستاننويسي ميگذارند.
فيالفور ميپرند وسطِ حرفِ آدم كه در همهجاي دنيا چنين آموزشهايي هست. اولا باشد! به من چه دخلي دارد؟ دوما، در ايالاتِ متحدهاش درست است كه كلاسهاي آموزشِ نويسندهگيِ خلاق در دانشگاه دارند، اما اين دورهها را نگذاشتهاند كه كسي چيز ياد بگيرد. دوره گذاشتهاند كه نويسنده بتواند به ازاي جلسهاي پولي بگيرد و از آن طرفِ قضيه در ايالاتِ متحده با وابسته كردنِ نويسنده و روشنفكر به دانشگاه، عملاً به لحاظِ سياسي، يارو را اخته ميكنند.
اينجا هم شايد همين ضرورتِ مالي باعث اين همه كلاس در فرهنگسراها و مساجد و الخ شده باشد. اما مشكل چيز ديگري است. ميانِ مدرسان آمار بگيريد تا بفهميد كه يكسري آدمِ حرفهاي تدريسِ داستاننويسي ميكنند، كه عمدتاً خلاقيتِ نوشتنِ داستان را ندارند. كمتر از بيست درصدِ مدرسان قصهنويسانِ زنده هستند! يعني ترجمهي اين روش كه در ينگه دنيا براي كمك به نويسنده جماعت درست شده بود، در ايران حتا اين فايده را نيز ندارد. فايدهاش ميرود در جيبِ دودوزهبازانِ حرفهاي...
صدايش را در نياوريد. غمِ نان اگر نباشد -كه هميشه هست، نويسندهاي به سراغِ آموزشِ داستاننويسي خواهد رفت كه دورهي خلاقيتش سپري شده باشد و گرفتارِ شهوت مريدبازي شده باشد. يعني به جاي مخاطب، چشم به مريد داشته باشد.
***
بگذريم. من اعتقاد دارم داستاننويس فقط از راهِ خواندنِ داستان كسبِ تجربه ميكند. به قولِ منطقيون فاقدِ شيئ معطيِ شيئ نخواهد شد. تا داستان نخواني داستاننويس نخواهي شد. و اگر داستان بخواني به عوضِ پرت و پلاهايي كه بيشاپ و آليوت و ترجمههاي وطنيشان از جمعبنديِ همينها تحويلت ميدهند، خود خواهي آموخت. و فراموش نكن كه به قولِ پياژه هر آموزشي لذتِ يك كشف را از تو خواهد گرفت. بخوان كه لذت ببري، آنزمان حتما خواهي آموخت، آنزمان حتما كشف خواهي كرد.
به هر رو قسمتِ اول از كلاسِ آموزش داستاننويسي را در فايلِ صد برايتان آماده كردهام. به محضِ مطالعهي محتويات!ِ "صد" ميتوانيد در همين جا پيغام بگذاريد تا پروندهي دويست (قسمتِ دوم) را روي لوح بفرستم. فراموش نكنيد، وظيفهي هنر بيانِ حقيقتِ مكتوم است. شايد پس از مطالعهي محتوياتِ "صد" به اين نتيجه برسيد كه حرفي براي نوشتن نداريد. در اين صورت مطمئن باشيد كه هم شما سود بردهايد، هم بنده و هم ادبيات (اگر اصالتاً قابلِ تفكيك باشيم!!!)...
در همين رابطه : سياههي صدتاييِ رمان