آدمها در طي روزگار كودكي و بزرگسالي كارهاي مختلفي ميكنند. گاه يكي از همكلاسيهاي مدرسه يا دانشگاه را ميبينيم كه حالا آدم مطرحي شده است. ميگوييم كه فلاني دو صندلي آنورتر از من مينشست و موقع مدرسه هم همينطور بود. و گاه به زبان ميآوريم كه نگاه كن اين رفيق دوره دانشگاه من است كه اصلا نميشد تصور كرد بعد از چند سال چنين شود...
رضا اميرخاني دانشآموخته مدرسه علامه حلي تهران (سمپاد: سازمان ملي پرورش استعدادهاي درخشان) و دانشگاه صنعتي شريف است. خودش را نويسنده ميداند و اگر مهندس صدايش كني برميتابد. صبح سهشنبه 18 فروردين در استوديوي
روز از نو با او همكلام شدم و از فرستنده شبكه 2 سيما به منزل و محل كار بينندگان تلويزيوني و اينترنتي رفتيم.
چطور ميشود كه يك دانشآموز باهوش و جوان دانشآموخته مهندسي از شريف، نويسندهاي مطرح ميشود و كتابهايش به چاپهاي هفتم و هشتم و شانزدهم ميرسند؟ جوانترها ميخوانندش و بزرگترها هم از محتواي حرف ميزنند. آيا دوران مدرسه و معلمها و بعد هم دانشگاه و رشته تحصيلي نمود و اثري در اين نوشتنها دارد يا خير؟ براي اين كه محصول خوبي از زندگي پدر و مادر و مدرسه و دانشگاه و محل كارمان باشيم و خوب بكاريم و خوب درو كنيم، به چه چيزهايي بايد توجه بيشتر كنيم و تمركز و فشار را از چه عواملي بايد برداريم؟ ... اينها و پرسشهاي بسيار ديگر دغدغه گفتگو با اميرخاني نويسنده بود.
اين گفتگو، تماسهاي تلفني بسيار به دنبال داشت و نزديك به 80% از حجم SMSهاي برنامه را به خود اختصاص داد. زياد بودند كساني كه خواهان معرفي كتابهاي وي شدند و آنها كه از ويژگيهاي مدرسه دوران تحصيل او پرسيدند.
اين بحث پايان نيافته است و در آينده نزديك دوباره ميزبان رضا اميرخاني و كساني چون او كه تجربههايشان را روايت ميكنند خواهيم بود.
پينوشت: شنيدم كه روز پنجشنبه 20 فروردين ماه يكي دو عنوان از كتابهاي رضا اميرخاني توسط خانم مهندس عاكفيان در بخش معرفي كتاب برنامه روز از نو روايت شدند.