تاريخ انتشار : ١٦:٥٧ ٣١/٢/١٣٨٨

لطفا بياييد نويسنده نشويم!

شبکه ایران - محمود مکتبی: ما همیشه برای انجام کارهای فرهنگی، حاشیه‌ کارهایمان بیش از اصل کار زمان‌بر شده و نیروی فراوانی می‌طلبد و از سوی دیگر علاوه بر این حاشیه‌ها، در نهایت آنچه که خواسته و شایسته شخصی به نام مولف است میسر نمی‌شود. بحث درباره نویسنده‌گی در ایران نیز از همین موارد است که اگر برای نوشتن هم حاشیه‌ای وجود نداشته باشد، خود نویسندگی کاری در حاشیه است و به هیچ عنوان در کشور ما به عنوان شغلی مستقل به آن نگاه نمی‌شود.

به همین علت وضعیت امروز نویسنده ایرانی به گونه‌ای پیش می‌رود که کار دیگری غیر از نویسندگی می‌کند تا بتواند معیشت خود را تامین کند. او بیشترین زمان خود را صرف کارهای غیر مربوط با نویسندگی می‌کند و اگر وقت کند در زمان‌های اندکی که باقی می‌ماند به کار نویسندگی می‌پردازد. یکی از راه‌کارهای بسیار موثر آن گسترش فرهنگ کتاب و کتابخوانی است. محصول کار نویسنده کتاب است و اگر کتاب به فروش برسد خود به خود نویسنده تامین می‌شود و امنیت اجتماعی و اقتصادی پیدا می‌کند و بحث شغل نویسندگی چیزی جز این نیست.

اما اگر به وضعیت نشر کتاب‌ها و حقوق مولف در این میان نگاهی بیاندازیم، با توجه به درصدهای بسیار پایینی که از فروش و نشر یک کتاب برای نویسنده آن در نظر گرفته می‌شود، جدای از روی آوردن نویسنده به شغلی غیر از حرفه اصلی خود یعنی نویسندگی، چند مسئله جالب دیگر پیش نیز می‌آید. برخی از نویسندگان بیش از آنکه به کیفیت آثار خود توجه کنند به چاپ کتاب‌های متعدد در یک سال روی می‌آورند. یا به جای توجه به نیاز و خواست‌های اجتماعی و تخصص خود، به سوی نوشتن و ترجمه کتاب‌هایی می‌روند که یا فروش خوبی داشته باشد و یا از سوی یک سازمان یا نهادی مورد حمایت قرار گیرد.

رضا امیرخانی در یکی از مصاحبه‌های خود با اشاره به همین مسئله می‌گوید: اگر نویسندگی به صورت حرفه‌ای دنبال نشود یا حرکت به سوی حرفه‌ای شدن، در دستور کار نویسندگان قرار نگیرد، نویسندگی تبدیل به شغلی می‌شود که متکی به نفت خواهد بود. در چنین شرایطی، رقابتی وجود نخواهد داشت و طبیعتا به جای این‌که نگاه نویسنده به مخاطب باشد، چشمش به شیر نفت و مسئولی که شیر نفت را در اختیار دارد دوخته می‌شود. در چنین شرایطی نویسندگانی خواهیم داشت که برای مسئولان می‌نویسند و خیلی کاری به مردم ندارند. بنابراین مهم است که نویسندگی را یک کسب و کار مستقل بدانیم.

اما بحث پیرامون حقوق «مــالکیت فـکــــری»(Intellectual Property Rights) که ما بیشتر از آن به عنوان حقوق یا مالکیت معنوی یاد می‌کنیم، بحث دیگری است که بیشتر مربوط به موضوعات و آثاری می‌شود که حاصل فکر و ایده یک یا چند انسان بوده و بر همین اساس می‌توان حقوقی را برای پدید آورنده یا پدیدآورند‌گان آن اثر قائل شد و به همین سبب همه افراد جامعه موظف به رعایت این حقوق مالکیت فکری یا معنوی هستند.  اما رعایت نشدن این قانون نیز از دیگر مشکلاتی است که موجب می‌شود کتاب‌های بسیاری بدون در نظر گرفتن حقوق مولف ترجمه و چاپ شوند و همچنین کتاب‌هایی پدید آیند که ترکیبی از نوشته‌های مختلف هستند و بدون رعایت مالکیت فکری به نام‌های مختلف انتشار می‌یابند.

 

رؤیایی به نام «حق مؤلف»

قانون «کپی‌رایت» نیز به‌عنوان یکی از زیرمجموعه‌های اصلی «مالکیت فکری» درکشور ما آنچنان که باید رعایت نشده و جدی گرفته نمی‌شود. این قانون به عنوان حق‌مؤلف و بر اساس «پیمان برن»، از زمان شکل‌گیری یک اثر تا دست‌کم زمان حیات پدیدآورنده آن و 50 سال پس از مرگ او را شامل می‌شود.

در زمینه مالکیت فکری، کنوانسیون‌های زیادی در جهان وجود دارد که مهم‌ترین آنها کنوانسیون پاریس و برن است. کنوانسیون نخست شامل مالکیت‌های صنعتی و کنوانسیون دوم شامل مالکیت‌های ادبی و هنری می‌شود و ما با آنکه سال‌ها پیش و در حدود سال 1337 به کنوانسیون پاریس پیوسته‌ایم اما هنوز کنوانسیون برن را که دربرگیرنده اصلی‌ترین چالش‌ها در زمینه مالکیت فکری و معنوی است نپذیرفته‌ایم. بر اساس این حق مالکیت فکری که شامل موارد زیادی همچون آفرینش‌ها و خلاقیت‌های فکری در زمینه‌های علمی، صنعتی، ادبی و هنری می‌شود، تمامی سازمان‌های خصوصی و دولتی باید با توجه به اصالت یک اثر و پدیدآورنده آن، نسبت به حمایت یا خرید آن اثر اقدام کنند، این مساله در حالی رخ می‌دهد که می‌توان با رعایت حقوق مالکیت فکری یک اثر هنری از بروز چنین مسائلی پیشگیری کرد.

نگاهی به آمارهای نشر
نشر و نویسندگی دو کار متفاوت است اما متاسفانه روالی در این زمینه که در ایران وجود دارد، چندان وضعیت خوبی نیست. سالیانه نزدیک به 200 میلیون جلد کتاب در کشور چاپ و منتشر می‌شود که بر اساس قیمت پشت جلد، حجم نقدینگی آن قریب 300 میلیارد تومان است. اما این میزان در جهانی که تولید کتاب ثانیه‌ای شده است و یکی از شاخص‌های اساسی توسعه یا واپس‌ماندگی فرهنگی را نرخ تولید و شمارگان کتاب تشکیل می‌دهد، نشان دهنده آن است که جامعه ما سهم بسیار اندکی در تولید جهانی کتاب برخوردار است و به بیان دیگر یعنی در ایران یک صفحه در ثانیه در برابر بیش از چهارصد هزار صفحه در ثانیه تولید کتاب در جهان. بر اساس آمار جهانی در سال 2004 فقط آمار کتاب‌های چاپ اول 200هزار ناشر در جهان (به جز ایران) 937،500 عنوان کتاب (375 هزار عنوان به زبان انگلیسی) بوده و میانگین تیراژ کتاب‌های چاپ اول 30 هزار نسخه و میانگین صفحات هر کتاب 185 صفحه است.

براساس داده‌های فوق نتیجه می‌گیریم که در سال 2004 با تیراژ 28 میلیارد و 125 میلیون نسخه، معادل پنج تریلیون و دویست و سه میلیارد یکصد و بیست و پنج میلیون صفحه یعنی در هر ثانیه صد و شصت و چهار هزار و نه‌صد و نود صفحه تولید شده است. با توجه به نرخ رشد 15 الی 20 درصدی تیراژ کتاب در هر سال (از سال 2000 تا 2006) اگر 30 درصد رشد را در فاصله 2004 تا 2006 به آن بیفزاییم به 214486 صفحه در ثانیه بالغ می‌شود. این رقم فقط متعلق به چاپ اول کتاب‌ها آن‌هم دویست هزار ناشر در جهان است و تازه می‌بایست کتاب‌هایی را که از طریق شبکه جهانی اینترنت در اختیار خوانندگان قرار می‌گیرد و نیز کتاب‌هایی که توسط کتابخانه‌های بزرگ دنیا تکثیر و به خوانندگان ارائه می‌شود را از آن کم کنیم.

به‌عبارت دیگر آمار واقعی تولید کتاب در جهان را می‌توان حداقل دو برابر رقم فوق یعنی دست کم بیش از چهارصد هزار صفحه در ثانیه برآورد کرد. اما در برابر این آمارها اگر به تیراژ کتاب‌های چاپ شده در کشور نگاهی بیاندازیم، شاید میانگین چاپ کتاب به چیزی در حدود 1500 نسخه برسد و این در حالی‌ست که ما به نسبت جمعیت جوان کشور، برای کتاب‌های تخصصی نیز باید چیزی در حدود 70 هزار خواننده داشته باشیم، که اگر این میزان به صورت واقعی خواننده و خریدار کتاب های تخصصی مربوط به حوزه خود باشند می‌توان دغدغه نویسنده را از لحاظ مادری و معنوی تا اندازه‌ای حل شده بدانیم.


در همين رابطه :
ماخذ: شبكه ايران

  نظرات
نام:
پست الکترونيک:
وب سايت / وب لاگ
نظر:
 
   
 
   
   صفحه نخست
   يادداشت
   اخبار
   تازه ها
   يادداشت دوستان
   کتابها
   درباره نويسنده
   تيراژ:٨٦٠٢٥٠
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
 

 
بازديد کننده اين صفحه: ٦٠٥٧
.کليه حقوق محفوظ است
© CopyRight 2008 Ermia.ir & Amirkhani.ir
سايت رسمي رضا اميرخاني
Because when the replica watches uk astronauts entered the replica watches sale space, wearing a second generation of the Omega replica watches, this watch is rolex replica his personal items.