تاريخ انتشار : ٩:٥٦ ١١/٣/١٣٨٧

سرلوحه‌ي بيست و پنجم :
اثنا عشر!
ساعتِ دو رفتم ملاقات. ديروز عملِ جراحي داشته است روي اثنا عشر... در شگفتم. اگر يك نفر اثنا عشر(ع) را درست فهم كرده باشد، هموست؛ حالا بايد به خاطرِ ناراحتيِ اثنا عشر گوشه‌ي بيمارستان باشد... گفته بودند در روزگارِ مدرن مهم‌ترين مساله اغتشاشِ مرادهاي خلق‌الله از معاني است...

* * *

چيزهايي هست مالِ انقلابِ اسلامي. اين چيزها بس كه در زمان جريان دارند، صاحب ندارند. اين چيزها مؤلفه‌هاي تمدنِ جديدِ ما هستند. جورِ ديگري هم مي‌توان اين‌چيزها را تعريف كرد. يك تعريفِ سلبي. اين‌ چيزها تفاوتِ دو دوره‌اند. تفاوتِ دوره‌ي پيش از انقلابِ اسلامي و دوره‌ي پس از آن. و اين‌ها، فرزندان معنوي خميني‌اند؛ بماند که در اين روزگار، گروهي حتي خميني(ره) را هم به عنوان تفاوت پيش و پس از انقلاب نمي‌شناسند.

در سينما به گمانِ من حاتمي‌كيا جزوِ اين تفاوت‌هاست. پيش‌تر هم در نقدي روي روبانِ قرمزش نوشته بودم: "اين همه وزير و وكيل كه صبح تا شب از سينماي ديني و هنر ديني دم مي‌زنند، بايد بدانند كه مديونِ حاتمي‌كيا هستند. اگر نبود حاتمي‌كيا با يك مشت صحنه‌ي كلوزآپِ معنويت و دو سه تا الموت لصدام و فصولِ مستوفايي در رمبوبازي، هرگز نمي‌شد دم از اين حرف‌ها زد. از اين طرف حجاب و عرفانِ كشكي و از آن طرف رقص و لات‌بازي را كه بگذاريد كنار، حاتمي‌كيا مهم‌ترين تفاوتِ سينماي پيش از انقلاب و پس از آن است." رسولِ ملاقلي‌پور و كمالِ تبريزي هم فيلمِ جنگ ساخته‌اند. مجيد مجيدي و ميركريمي هم فيلمِ ديني ساخته‌اند. اما ابراهيمِ حاتمي‌كيا صاحبِ "آن"ي است كه روحِ كارش را گره مي‌زند به انقلاب اسلامي.

در شعر و ادبيات، عليِ معلمِ دامغاني به همين دليل ويژه است. شاعرِ جنگ و شاعرِ انقلاب كم نداشته‌ايم. اما معلم در شعر به زبان و سبكي دست پيدا كرد، كه در عينِ كهنه‌گي و استواري بر شانه‌ي سنت، همه چيزش نو بود. معلم از قالبِ كهنه‌ي مثنوي و وزنِ بلند، چيزي را آفريد كه پيش از او هرگز نديده بود كسي. يك آفرينشِ اصيل و بومي و غيرِ ترجمه‌اي. آفرينشي كه پوپري‌ها هيچ‌گاه تحويلش نخواهند گرفت و هايدگري‌ها هرگز فهمش نخواهند كرد!

صدق و كذبِ آن‌چه اين‌جا مي‌نويسم بيش از هر چيز به زمان احتياج دارد، تا او كه غربال دارد از پيِ كاروان بيايد و...

اما در هنرهاي تجسمي (از نقاشي بگير تا حجم و...) چاره‌اي نداريم مگر اين كه از حميد عجمي نام ببريم. حميد عجمي از خطِ كوفي و نستعليق و ثلث و نسخ چنان چيزي ساخت كه ديگر حتا به زمان نيز نيازي نداريم تا وي را به بزرگي ياد كنيم. فراموش نكنيم، عجمي نيز همان تفاوت است، اين‌بار در عرصه‌اي ديگر. عجمي تفاوتِ هنرهاي تجسمي پيش از انقلابِ اسلامي و بعد از آن است.

اين آدم‌ها، آدمياني شگفت‌اند. درست كه كارشان صاحب ندارد، اما فراموش نكنيم كه بسياري از مؤلفه‌هاي تمدنيِ ما به ايشان گره خواهد خورد. مباد كه از دعا فراموش‌شان كنيم!

* * *

استاد حميد عجمي هنوز روي تخت بود و تحتِ مراقبت. اگر چه بيست و چهار ساعت از عملِ جراحي‌اش مي‌گذشت. اين قلم شخصا مديون حميد عجمي است؛ چرا كه بدونِ زحمت او هيچ كاري را منتشر نكرده است. اما دينِ اصلي‌اش ريشه‌ي شخصي ندارد، ريشه‌ي تمدني دارد... اين شب‌ها حميد عجمي و باقيِ نقش‌آفرينانِ تمدن‌مان را از دعاي خير فراموش نكنيد. بادا كه هر چه زودتر حميد عجمي سلامتي‌اش را باز يابد‍؛ برگ‌هاي سپيد بسياري براي خطِ معلاي او دعا مي‌خوانند...
در همين رابطه :

  نظرات
نام:
پست الکترونيک:
وب سايت / وب لاگ
نظر:
 
   
 
   
   صفحه نخست
   يادداشت
   اخبار
   تازه ها
   يادداشت دوستان
   کتابها
   درباره نويسنده
   تيراژ:٨٦٠٢٥٠
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
 

 
بازديد کننده اين صفحه: ٦١٧٨
.کليه حقوق محفوظ است
© CopyRight 2008 Ermia.ir & Amirkhani.ir
سايت رسمي رضا اميرخاني
Because when the replica watches uk astronauts entered the replica watches sale space, wearing a second generation of the Omega replica watches, this watch is rolex replica his personal items.