مقدمه
كتاب بيوتن دومين رمان بلند رضا اميرخاني است كه در سال 1387 توسط نشر علم منتشر شد.اميرخاني كه متولد 1352 است در كارنامه جوان خود افتخارات و تحسين هاي قابل توجهي دريافت كرده است. كتاب بيوتن نيز به دليل حسن شهرت او و به خصوص در سايه شكوه "من او" در عرصه ي ادبي كشور مورد توجه فراواني قرار گرفت و ارزيابي هاي گوناگوني را برانگيخت.
نظربه اين عنايت –لا اقل بخشي از- جامعه كتابخوان كشور و ويژگي هاي اميرخاني به عنوان نويسنده اي مبتكر در عرصه ادبيات متعهد شايسته مي نمايد كه به بررسي مواجهه خوانندگان بيوتن با آن بپردازيم و بكوشيم روزنه اي بر تاثير كتابي كه طي يك سال به چاپ هفتم رسيد بگشاييم. به خصوص از آن جهت كه اين كتاب به عنوان اثري از يك نويسنده اصطلاحا متعهد به عنوان بازتاب ارزش هاي انقلاب اسلامي ايران و دفاع مقدس ظاهر مي شود و جواناني كه آن را مطالعه مي كنند از آن انتظار شكل دادن و گسترش آگاهي از اين ارزش ها را دارند. اين مخاطبان به اميرخاني اعتماد دارند و تا حد زيادي از او متاثر مي شوند. به اين ترتيب در نوشتار حاضر به بررسي واكنش خوانندگان به برخي از ابعاد اين كتاب مي پردازيم.
علاوه بر بررسي پيرامون واكنش خوانندگان كتاب به طور كلي پرسش اساسي كه مي كوشيم به آن نزديك شويم اين است كه بيوتن تا چه حد و به چه معنا نماينده گرايش فكري خاصي است و يا نيست. توضيح آنكه در اغلب بيان ها اعم از رسانه ها و افراد كتابخوان بيوتن به عنوان اثري متعلق به يك گرايش خاص تلقي مي شود. توصيفاتي چون "جبهه اي بسيجي ارزشي متعهد و....وحزب اللهي" كه هم به عنوان تحسين و هم تحقير بيان مي شوند سبب شد تا بكوشيم صدق اين عناوين بركتاب بيوتن و معناي دقيق تر آن ها را جويا شويم و به معنايي كه گويندگان از اين تعابير مراد مي كنند نگاه دقيق تري داشته باشيم يا به عبارتي كه گاه گفته مي شود با پرسش از معناي كلمات و عبارات معمول و در عين حال مبهم "جنگ تعاريف "را ايجاد كنيم با اين اميد كه در سايه ي آن به صلح گفتمان ها برسيم.
مباحث نظري
در نوشتار حاضر برآنیم که خوانش خوانندگان از کتاب بیوتن را بررسی کنیم.هرچند در ادامه بیشتر به بررسی کتاب از منظر نقد مبتنی بر واکنش خواننده خواهیم برداخت اما نظر به ویژگی های رمان بیوتن می توان با استفاده از برخی رویکردهای دیگر نیز بر آن پرتو های نویی افکند.
روزنبلت معتقد است که خوانندگان به یکی از دو روش اطلاعات جویانه یا زیبایی شناسانه متن را می خوانند. در روش اطلاعات جویانه خواننده صرفا به کسب اطلاعات توجه دارد اما در روش زیبایی شناسانه وارد داد و ستدی از جنس آفرینش هنری با متن می گردد و آن را با کلیه جزییات اش تجربه می کند.
به نظر می رسد این تفکیک مبتنی بر تفکیک جهان مدرن میان امر خوب ، مفید و زیبا باشد. سوالی که مطرح می شود این است که خواننده بیوتن به چه روشی این کتاب را می خواند؟ به نظر می رسد در اینجا نمی توان خواننده مذکور را ذیل یکی از دو عنوان اطلاعات جویانه یا زیباشناسانه قرار داد.توضیح آن که کسی که بیوتن را می خواند در جستجوی همان تجربه ای نیست که فی المثل خواننده رمان بلندی های بادگیر می باشد. به بیان ارسطویی اغلب این خوانندگان در طلب تزکیه می باشند و نویسنده نیز صرفا به دنبال ایجاد امر زیبا نیست بلکه می خواهد اثری "خوب" بنویسد. لذا در بررسی آنچه در کشور ما "هنر متعهد " خوانده می شود باید به این تفاوت ها توجه داشت .
اغلب خوانندگانی که بیوتن را می خوانند صرفا تجربه ای زیبا شناسانه را نمی خواهند .آنان می خواهند تزکیه شوند ،یا اگر به بیان روزنبلتی بگوییم اطلاعاتی را نیز از کتاب می خواهند و این متفاوت از خواننده ای است که امر زیبای بی غایت را می خواهد. لذا تفریح این دو گروه ،علائق شان و به طور خاص رویکردشان به کتاب بیوتن متفاوت است. این امر یکی از موارد اختلافی است که بین واکنش خوانندگان به اصطلاح حزب الهی با غیر حزب الهی مشهود می باشد.چنان که بعدا بیشتر خواهیم گفت خوانندگان حزب الهی از وعظ های نویسنده و مطالب مذهبی او کمتر شکایت می کنند تا خوانندگان غیر حزب الهی. زرا تفریح گروه اول غایت مند است و
اگر ابراز گلایه می کنند نیز بیشتر به خاطر این است که می ترسند سایرین (به تعبیر ما : غیر حزب الهی ها) کتاب را نپسندند.
به این ترتیب در بررسی و نقد آثار متعهد که هدف و ارزش خاصی را علاوه بر هنر و در واقع هنر را به تبع آن دنبال می کنند،مبنایی متناسب با این دسته لازم است.
گذشته از آن چه ذکر شد در اادامه به بررسی خوانش خوانندگان با کمک نقد مبتنی بر واکنش خواننده می پردازیم و از میان سه گرایش آن گرایشی را بر می گزینیم که به نقش هردوی متن و خواننده توجه دارد به این ترتیب خوانش در تعامل میان متن با خواننده شکل می گیرد و مستلزم در گیری فعالانه وی با آن است. شاهد این مدعا آن است که عموما و از جمله در مصاحبه های انجام شده پیرامون بیوتن ما شاهد شباهت ها و تفاوت هایی در میان خوانندگان هستیم. شباهت ها ما را به تاثیر وهدایت گری متن در آنچه می خواهد به خواننده بگوید راهنمایی می کند و تفاوت ها به نقش فعالانه خوانندگان و تاثیر زمینه ها و خصوصیات ویژه ی هر یک در فهم او از متن اشاره دارد .در نگاهی که بر پاسخ های مصاحبه شوندگان خواهیم داشت به این نکته باز می گردیم.
روش تحقيق
در اين نوشتار از شيوه ي مصاحبه استفاده شده است و سوالاتي پيرامون ماجراي كتاب اشخاص آن ؛زبان و...ساير مطالبي كه مي تواند ما را به درك خواننده از كتاب نزديك كند مطرح شده است.
.ملاک ما برای مصاحبه شوندگان به این صورت است : یک گروه که مذهبی تر هستند (یعنی به لحاظ ظاهر خانم ها چادری بسیار محجبه و آقایان با محاسن ، مقید به مناسک واجب و مستحب)و با ارزش های کلی انقلاب و جنگ احساس همدلی می کنند و معمولا گرایش سیاسی راست گرا دارند را حزب الهی می نامیم.
گروه دیگر کمتر تقید یا لااقل تظاهر دینی دارند ،ارزش های انقلاب و جنگ برای ایشان موضوعیت جدی ندارند و کم اهمیت یا حتی بی وجه اند.گرایش سیاسی ایشان نیز مخالف اصول گرایان است.اینان را غیر حزب الهی خواهیم خواند. در مروری که بر نظرات ایشان داریم به تفاوت های احتمالی قرائت های ایشان نیز توجه می کنیم. اما نکته ای که لازم به ذکر است ایکه در جستجویی که صورت گرفت ، من نتوانستم خواننده ی غیر حزب الهی برای بیوتن پیدا کنم و دو مصاحبه شونده غیر حزب الهی به درخواست من کتاب را خواندند. لذا نتایج به دست آمده از نظرات ایشان چندان قابلیت تعمیم ندارد گرچه در مواردی می توان با یافتن مبنای نتیجه و استدلال منطوی در آن ، به نتایجی دارای قابلیت تعمیم رسید.
مصاحبه شوندگان
همگی مصاحبه شدگان از دختران دانشجو هستند
غیرحزب اللهی ها :
1:کارشناسی ارشد روان شناسی،26ساله.
2:کارشناسی ارشد روان شناسی،24ساله.
حزب اللهی ها:
3:کارشناسی فلسفه،21ساله.
4:کارشناسی فلسفه،20ساله.
5:کارشناسی اقتصاد،23ساله.
6:کارشناسی داستان نویسی،25ساله.
پرسش ها
1-کتاب راچندوقت پیش مطالعه کرده اید؟
2-چگونه با کتاب آشنا شده اید؟(توصیه دوستان،رسانه ها،..)
3-به طور خلاصه داستان را تعریف کنید.
4-پیام یا پیام های داستان چیست؟
5-شخصیت های داستان را توصیف کنید واگر ایشان رانماد فرد،گروه یا تفکرخاصی می دانید،ذکر کنید.
ارمیا-آرمیتا-خشی-میان دار-جاسم-جانی-سوزی-سیلورمن-سهراب-آقای گاورمنت
بیل-حاج مهدی-حاج عبدالغنی-تاشیکاوماشیکا
6-نظرشما درباره زبان خاص نویسنده (بازی با الفاظ،املای متفاوت ...)چیست؟
7-نظرشمادرباره استفاده خاص نویسنده از علامت سجده چیست؟
8-به نظرشماچرا امریکا به عنوان مقصدمهاجرت ارمیا ووقوع داستان انتخاب شده است؟
9-آیا کتاب "ارمیا" را خوانده اید؟چه نسبتی بین اریای آن با ارمیا در "بیوتن" وجود دارد؟
10-چه اشکالاتی در کتاب بیوتن وجود دارد؟توضیح دهید.
11-نظرتان درباره حضور مستقیم نویسنده در داستان چیست؟
12-آیا جمله یا رویدادخاصی را به عنوان نماینده کل داستان می توانید ذکر کنید؟
13-استفاده های نویسنده از آیه های قرآن، احادیث،نمادهای دینی و امثالهم راچگونه ارزیابی می کنید؟
14-چه ارتباطی میان امریکا و ایران داستان با واقعیت وجود دارد؟
15-آیا اثردیگری از امیرخانی مطالعه کرده اید؟اگر بله ،کیفیت این اثر را نسبت به سایر آثاراو چگونه ارزیابی می کنید.
16-به نظر شما می توان به کتاب بیوتن وصف "حزب اللهی " داد؟به چه دلیلی ؟به چه معنایی؟(در هر دو صورت موافقت یا مخالفت)
نکته :
در متن قول افراد مصاحبه شده با ذکر شماره پیش از اسم ایشان مشخص می شود.
بررسي خوانش خوانندگان بيوتن
از نظر سن و تحصیلات ، همه ی مصاحبه شوندگان دانشجو و جوان بودند. شیوه ی آشنایی اغلب آنان با کتاب ، شناخت ایشان از نویسنده بود و به دلیل حسن شهرت امیرخانی پیگیر آثار او بوده اند. غیر از این مورد توصیه ی دوستان دومین شیوه ی آشنایی با کتاب بوده است و هیچ یک به نقش رسانه اشاره نکردند. می توان یک دلیل این امر را فاصله ی رسانه های عمومی با تولیدات ادبی کشور دانست که هنوز در این زمینه تاثیر جدی ندارند.
به دلیل انتشار کتاب در سال گذشته بیشترین زمانی که از خواندن کتاب گذشته است یک سال می باشد.(3)
از افراد خواسته شد که خلاصه ای از روند کلی داستان را طرح کنند. صرف نظر از تغییرات جزئی روایت همه به این صورت است که ارمیا که از جنگ آمده یا ارمیا که جانباز است به آرمیتا ،به دلیلی که معلوم نیست علاقه مند می شود . برای ازدواج با او راهی آمریکا می شود.در آنجا ماجراهایی را از سر می گذراند و در پایان احتمالا اعدام می شود.
سه نکته در این روایت خوانندگان وجود دارد :
1-اشاره به شخصیت ارمیا با عناوینی چون جانباز ،بسیجی ،از جنگ آمده.
2-ابراز عدم رضایت و ابهام از دلیل عشق ارمیا به ارمیتا و نپذیرفتن این امر به عنوان توجیهی برای مهاجرت به امریکا.لذا مصاحبه شوندگان اغلب تصریح می کنند "به دلیلی که معلوم نیست " "نمی دانم چرا" "ناگهان"
3-پایان داستان برای همگی شان ابهام دارد و با ذکر قیودی چون "احتمالا ، انگار ،ظاهرا "سرنوشت ارمیا را مرگ می دانند.
در باره پیام های داستان تفاوت دو گروه مصاحبه شونده آشکار می شود : غیرحزب الهی ها پیام را نقد آمریکا می دانند و چندان پیام های دیگر را به خاطر ندارند.اما حزب الهی ها هر یک ،چند پیام مفصل ذکر می کنند و لحن شان حاکی از همراهی با این مطالب است.مهمترین موارد اشاره شده توسط این گروه در دو محور است :
1-نقد جهان مدرن و فرهنگ مادی آن.
2-نقد جامعه ایرانی که در حال دور شدن از ارزش هایی است که سبب تمایز آن از تفکر غربی می شد و در حالی که خود اصیلش نیست در بدل شدن به "دنیا"ی غرب نیز نا موفق عمل می کند.
حاصل این دو امر این است که فردی چون ارمیا و افراد مثل او هیچ جایی ندارند و از این جا رانده و از آنجا مانده و به عبارتی غریب و بی وطن می شوند.
به این ترتیب گروه حزب الهی اساسا منتظر پیام است وبا داستان مواجهه ای جدی و پرسشگر دارد.در حالی که گروه غیرحزب الهی مواجهه ای صرفا زیباشناختی دارند.
شخصیت های داستان
از خوانندگان در خواست شد علاوه بر بیان ویژگی های اصلی این اشخاص ،اگر آن ها را نماد گروه یا تفکر خاصی می دانند ،بیان کنند.
ارمیا : پاسخگویان همگی به عدم سازگاری وی با شرایط جدید جامعه ایران و امریکا اشاره می کنند. او نماینده گروهی است که در تجارب واقعی یا ذهنی خود به انقلاب و جنگ تعلق دارد .او میان این دو جهان متفاوت و گاه معارض گرفتار شده است .البته اغلب خوانندگان او را نماینده افراد بازگشته از جنگ می دانند که از نظر زمانی به نسل قبلی تعلق دارد(1،2،3،5).
لکن برخی اشاره می کنند که در هر زمانی چنین افرادی وجود دارند و نسل جوان و احتمالا نسل های بعدی نیز ارمیاهایی خواهد پرورد(4).نکته ای که مهم است اینکه حزب الهی ها در این ناسازگاری طرف ارمیا را می گیرند و به نظر آن ها او موضع قابل قبولی دارد و این جهان و افراد دور وبر وی اند که نا به جا تغییر کرده اند و نیز ایشان در مواردی که ارمیا دست از مخالفت بر می دارد و مانند بقیه می شود را مایه ی تعجب و نادرست می داننداما غیر حزب الهی ها . حق را به او نمی دهند و ترجیح می دهند که با شرایط اطرافش کنار بیاید و زندگی کند.
آرمیتا:اغلب پاسخگویان از ناتوانی آرمیتا در برآوردن توقعی که از یک معشوق می رود ابراز نارضایتی می کنند.آرمیتا حتی دلبستگی چندانی نسبت به ارمیا نشان نمی دهد و موضع مشخصی ندارد(3،5) .علاوه بر این نکته هردو گروه او را نماد نسل جدید می دانند که هرچند غرض سوئی ندارد با ارزش ها و سنت خود بیگانه است و به تعبیر یکی از خوانندگان "تنها با یک نخ به ارزش ها یش وصل است."(1)در مجموع همگی با این موافق اند که شخصیت ارمیتا خوب پرداخته نشده و خواننده را جذب نمی کند چه رسد به آنکه کسی مثل ارمیا را از ایران به امریکا ببرد.
خشی:نکته جالب آنکه همه پاسخگویان با نوعی علاقه و هیجان از خشی سخن می گویند و حتی اغلب ایشان با شنیدن نام او لبخند می زنند .از این ظواهر و سخنان ایشان به نظر می رسد نویسنده در باب خشی خوب عمل کرده و شخصیت منفی جذابی را ساخته است.ویژگی پول پرستی او و استفاده های دل خواهانه اش از دین در یاد همه مانده است و همه معتقدند امثال وی در جامعه ما بسیار است اما در بیان مصداق آن تفاوت ظریفی وجود دارد. در حالی که حرب الهی ها خشی را نماینده اسلام امریکایی(6،5) و نیز روشنفکران ایرانی(3،4،) می دانند ، غیر حزب الهی ها او را نماینده برخی افراد مذهبی و ظاهرا موجه می دانند. به عبارتی در عین داشتن مفهوم یکسان ،هر گروه ،دسته ی دیگر را مصداق ان تلقی می کند.
میان دار در نظر همه فردی بدبخت است که زندگی خود را باخته است.چندان برای خوانندگان جدی نبوده و حتی برخی از ایشان اورا به سختی به یاد می اوردند(3،5،6). جاسم نیز متفقا نماد خودباختگی و وضعیت واقعی اعراب دانسته می شود. حاج عبدالغنی هم نماد ثروتمندی،تعصبات و بی فکری اعراب است که در نهایت سبب می شود در وضع ناهنجاری در میانه طلب تجدد و حفظ هویت عربی دست و پا بزنند .در مجموع خوانندگان این دو شخصیت را می پذیرند و تنها یکی از پاسخگویان که حزب الهی نیست امیرخانی را در ارتباط با اعراب بی انصاف و سرشار از پیشداوری می داند(1).
جانی وسوزی هر دو نمایانگر نفوس پاک در محیط نامناسب هستند که علی رغم ظاهر نامناسب شان ،شرافتمندانه زندگی می کند.نکته مشترک در این باره آن که خوانندگان چندان شخصیت سوزی را نپسندیده اند .
سیلورمن:بیشترین تفاوت در برداشت هایی است که از او شده است:از نشانه وجود فقر در کشورهای پیشرفته گرفته (3،1)تا انسان کامل و برگزیده تمدن غربی(6) ،معادل هفت کور در من او(4) و حتی نمادی از ظاهر پر زرق و برق اما پوچ تمدن غربی(3). البته متن کتاب نیزابیانی چند وجهی از سیلورمن دارد و اجازه این برداشت های متفاوت را می دهد .در اینجا امتیاز خاصی بین دو گروه وجود ندارد و در واقع هر فرد برداشت خاصی دارد.
سهراب نیز در نظر همه مراد و مرشد ارمیاست .اما یکی از غیر حزب الهی ها معتقد است که قدری به توهم شباهت داردو در واقع نشانی از عدم سلامت ارمیا ست(1).در مقابل حزب الهی ها خوب او را پذیرفته اند ؛شاید چون درون خود ایشان هم چنین ندایی که به سوی خلوص و مقاومت در ارزش هایشان می خواند وجود دارد.
حاج مهدی نیز در نظر هر دو گروه تکرار ارمیاست و بیان این که ارمیا اولین بسیجی خسته و دلزده از کشورش نیست.
بیل: تعدادی بیل را به خاطر نمی اورند(2،3،5،6) اما دیگری او را نماد نفوذ متبحرانه آمریکا به عمق حیات ما هم در حد گرفتن اجتهاد در دینی که درپی مبارزه با آن اند می داند(1 ). یکی از خوانندگان نیز در تعبیر جالبی وی را مراد و مرشد خشی می داند(4).
تاشیکا و ماشیکا : این دو نیز مثل سیلورمن حضور زیادی در داستان دارند و مورد برداشت های به شدت متفاوتی قرار گرفته اند .البته چند نفر ان ها را نماد دنیای مدرن شرقی با همه پشتکار ، کنجکاوی و ظاهر بینی آن می دانند.(3،4،5) جز این استعاره ای از کرام الکاتبین(1 ) و نیز از دست رفتن حریم خصوصی در غرب(3) و نیز پيام بازرگاني كتاب(2) تلقی شده اند.و هم چنین برای اغلب مخاطبان ،مثل ارمیا ،حضور ایشان غافلگیر کننده و آزار دهنده است.
آقای گاورمنت:همگی او رانماد سوئ استفاده های رایج از مقام دولتی و ظواهر دینی می نامند.بی دست و پایی ، فرصت طلبی ، بی اعتقادی به ارزش ها و منفعت جویی صفات این افراد است. هیچ یک از پاسخ گویان منکر واقع نمایی اقای گاورمنت نیستند و همه در نفرت ارمیا و امیرخانی از او شریک می شوند اما گستره صدقی که می پذیرند متفاوت است. برخی آن را مطابق کل دولت ایران(1،2،3 ) ،گروهی به برخی مقامات(4،5 ) و یک نفر اورا اشاره به دولت سازندگی می داند(6 ).
زبان بیوتن
تقریبا همه پاسخگویان با اصل ابتکارات زبانی امیرخانی موافق اند و معتقدند علاوه بر تمایز سبک او سبب می شود بتواند از امکانات زبان بیشتر استفاده کند و از برخی ظرفیت های خاصی که فی المثل در شعر وکاریکلماتور استفاده می شود ،بهره جوید.این تمایز در زبان چندان پیش از این در رمان فارسی مورد توجه نبوده است اما در عین حال همه معتقدند که گاهی امیرخانی در این امر افراط کرده و این افراط نه تنها حشو است بلکه حوصله خواننده راسر می برد ،گاهی حتی او را عصبانی می کند و تمرکز او را برهم می زند.در زمینه استفاده خاص او از مطالب مذهبی نیز به همین ترتیب همه از برداشت های جدید و نگاه متفاوت او راضی اند اما معتقدند در این استفاده افراط کرده است. جالب آن که تعداد بسیار کمی ،يعنييك حزب الهي(4) و یک غیر حزب الهی (1)نسبت به برخی از این تاویل ها حساسیت نشان می دهد و می گویند که ممکن است اشکال شرعی داشته باشد و راه را برای تاویل های نادرست باز کند.
این امر خلاف انتظار من بود که تصور می کردم مذهبی ها در این زمینه بایست محتاط تر باشند.شاید اعتماد این افراد به حسن سابقه امیرخانی سبب می شود او را در این تعابیر موجه بدانند.ولی پاسخگوی غیر حزب الهی بدون این پیشفرض مثبت به ارزیابی متن می پردازد.
یک مثال از استفاده ي مناسب این ابتکار که بسیاری از پاسخگویان اشاره می کنند "ان بعض الظن اثم " می باشد که به شدت مورد توجه ایشان قرار گرفته است.همچنین استفاده امیر خانی از علامت سجده برای تاکید بر محوریت پول مورد توجه و تحسین اکثر ایشان است.
در باب کلمات انگلیسی نیز اغلب ایشان می گویند که به احساس فضای یک کشور بیگانه و فرهنگ آن کمک می کنند و چون همگی دانشجو هستند مشکل جدی با این کلمات نداشته اند . در عین حال همه می گویند که ممکن است افرادی که تحصیلات کمی دارند دچار دشواری و خسته شوند.
پرسش دیگر ما از حضور نویسنده در داستان است. چنان که یکی از پاسخگویان می گوید این امر در فراداستان ،در روش های جدید داستان نویسی مرسوم است اما هنوز در رمان ایرانی جدید است(6). لذا واکنش های مختلفی را برانگیخته:برخی آن را بسیار جذاب و سبب احساس راحتی با متن و نویسنده و مواجهه واقعی تر و نزدیکتر می دانند(4،6 )، برخی معتقدند خواننده را دور می کند و توی ذوق می زند(3).گروهی از جمله پاسخگویان غیر حزب الهی آن را به این دلیل نپسندیده اند که گاهی به وعظ و نصیحت تبدیل می شود.(1،2،5)
آمریکا و ایران
در این باب نیز وفاق کلی میان خوانندگان وجود دارد :به این معنا که انتخاب امریکادو وجه دارد : نخست ان که تقابل واقعی ایران و امریکا به پیشبرد داستان کمک می کند و تضاد دو طرز فکر را ملموس تر می سازد. به علاوه بر وجه سوگنامه ای مهاجرت ارمیا تاکید می نماید(1،6) و نسبت به خطر تبدیل ایران مطلوب به امریکا هشدار می دهد(5،6).
جنبه دیگر به دلالت نمادین امریکا اشاره دارد :امریکا به عنوان نماد و قله تفکر دنیایی و غربی(3،4،6) (غرب اندیشه و نه جغرافیا که در مقابل اندیشه مشرقی و الهی قرار دارد.)،توجه به مال و به عبارتي اقتصاد سرمايه داري(6) ،جایی که در آن دیگر اسمان دیده نمی شود و مایه سختی و بلا برای دوستان خدا ست(5). از این لحاظ ایران واقعی نیز در حال حرکت به سوی تفکر امریکایی است و امریکای داستان نشانگر این وجوه بی ارزش شدن ارزش های قبلی در ایران است.(4،5،6)
اشکالات کتاب
چنان که قبلا گفتیم اغلب پاسخگویان اشکالات مشابهی را بر کتاب وارد می دانند :
شخصیت ها تاحدی ناپخته و غیر قابل باور هستند و در مورد مهمی چون آرمیتا اصلا انتظار خواننده را براورده نمی کنند. در استفاده از بازی های زبانی افراط شده و در مواردی بی فایده و حتی مخل تمرکز و احساس راحتی خواننده با متن می شوند.هم چنین نویسنده گاهی به بیان شدیدا رک و صریح اغراض و موضع خود می پردازد که این امر سبب می شود خواننده ای که با امیرخانی همسویی ندارد یا تا این حد هماهنگ نیست را خسته و طرد کند.
جالب ان که حزب الهی ها هم از این مشکل گلایه دارند اما نه چون خود ایشان را می آزارد. بلکه چون می ترسند امیرخانی تعدادی از مخاطبان بالقوه اش را از دست دهد و در واقع قدرت جذبی که می تواند سبب شود تعداد دیگری به جریان فکری ایشان افزوده شود ، را از دست دهد.
جایگاه کتاب در مقایسه با سایر آثار امیرخانی
همه پاسخ گویان این اثر را در میان سایر کتب وی متوسط ارزیابی می کنند و به " من او: امتیاز بسیار بالایی می دهند . البته همان طور که تعدادی از ایشان اشاره کردند امیرخانی آثار چندان متعددی ندارد و نویسنده ی جوانی است.(4،5،6) علاوه بر این در بیوتن او توانسته است به سبک ممتازی برسد که البته هنوز بر ان تسلط کافی ندارد و گاهی به جای اداره آن ، تحت کنترلش قرار می گیرد(5،6).
در هر حال بیوتن سبب ناامیدی خوانندگان حزب الهی از امیرخانی نشده است اما در مورد خوانندگان غیر حزب الهی باید گفت هر دو آغاز کتاب را بسیار خوب و جذاب می دانند و معتقدند حتی سبب اصلاح پیش فرض های منفی آنان نسبت به امیرخانی شده است. اما در ادامه آنان را دلزده کرده و هردو می گویند دیگر تا این حد زمان صرف آثار وی نمی کنند .اما اگر آثار کم حجم تری بنویسد و مورد توجه قرار گیرند ، خواهند خواند.
درضمن کسانی که کتاب :ارمیا " را خوانده اند ارمیای بیوتن را همان ارمیای مذکور می دانند که در جامعه تغییر یافته اش غریب است.
بیوتن به مثابه اثری حزب الهی
یکی از سوالاتی که از مصاحبه شوندگان پرسیده شد این بود که ایا بیوتن را اثری حزب الهی می دانند؟به چه معنا بله و به چه معنا ،نه؟
تقریبا همه با حزب الهی دانستن کتاب موافقت نسبی داشتند . دلایلی که بر حسب ان ها می توان کتاب رااین گونه طبقه بندی کرد ، عبارت است از :
- حضور عناصر مذهبی قوی اعم از اعمال و اقوال و نگرش ها.(همگی)
- قهرمان داستان ارمیا است که مشخصه های مذهبی بارزی دارد و به آرمان های جنگ و انقلاب وفادار است(1،3،) . رزمنده جنگ بوده و جانباز می باشد.(همگی)
- نویسنده مذهبی و قائل به ارزشهای انقلاب و جنگ است.(2،3،4،5،6)
- غرض نویسنده بیش و پیش از آن که آفرینش ادبی باشد، رساندن پیامی خاص به خواننده است.(3،6)
در عین حال کتاب به این معنا حزب الهی نیست که:
- نمایانگر گرایش سیاسی خاصی باشد.(همگی)
- دلالت منفی داشته باشد.(همگی)
- هم چنین مواردی را در بر دارد که خیلی هم مذهبی نیست مثلا حضور سوزی ،یا زندگی کردن ارمیا و ارمیتا در یک خانه.(3)
در نهایت روشن است که اغلب خوانندگان این کتاب از گروه مذهبی و معتقد به آرمان های انقلاب و جنگ می باشند. در عین حال به نظر همه پاسخگويان امیرخانی نویسنده ی کلیشه ای و صرفا مدافع نیست و انتقادات زیادی را هم مطرح می کند.
سخن آخر
اگر بخواهیم با نگاهی به کلیت کتاب بیوتن ، به بررسی دوباره واکنش خوانندگان و نقد مبتنی بر واکنش خواننده کتاب بپردازیم می توانیم به عنصر "تضاد "در کتاب توجه کنیم. بیوتن روایت وطن دوستانی است که نه فقط در وطن خود بلکه در هیچ کجا خانه ندارند. تضاد ایران و آمریکا ، آسمان و زمین ، نیمه ی سنتی ومدرن ذهن ارمیا تنیده در تار و پود حیات ماست. جامعه ما نه می تواند دست از سنت ها و ارزش های خود بردارد و نه حاضر است از زرق و برق تمدن غربی صرف نظر کند.
واکنش مخاطبان بیوتن نیز با مواجهه ی درونی ایشان با این تضاد بستگی تام دارد.مخاطبان به اصطلاح حزب الهی در کنار ارمیا قرار می گیرند .انان نیز چون او احساس غربت می کنند . ایشان معتقدند که ارمیا و خودشان در موضع حق اند و جهان باید به رنگ آنان در آید. مقاومت و ناسازگاری ارمیا در نظر ایشان ستودنی و قهرمانانه است .آنها نمی خواهند ارمیا سازگار شود و از محاسن زندگی عافیت طلبانه بهره برد .به نظر آنها ارمیادر نهایت شهید و سعادتمند می شود زیرا این جهان لایق او نیست.
اماخواننده غیر حزب الهی علی رغم احترام به ارمیا او را در مقاومت اش ذیحق نمی داند. از این همه سرکشی خسته می شود ودوست دارد ارمیا سر زندگی اش برود.پایان داستان نیز مجازات ارمیا برای این ناهنجاری ، در کذشته ماندن و لجبازی (نه مقاومت ) اوست.
این چندپارگی در هویت ما در بسیاری از آثار ادبی مان به صور مختلف هویدا می شود ، ایرانیان قصه ها و دنیای واقعی را می رنجاند،ان ها را خسته می کند ،برخی می کوشند سرشان را پایین بیندازند و از تمنای آسمان دست بر دارند و برخی که می خواهند به آرزوهایشان وفادار بمانند احساس غربت و تنهایی می کنند و گویی در همه موقعیت های زندگی درگیر نبرد درونی جان فرسا و بی حاصلی اند که هرگز پایان نمی پذیرد ،نگاه آنان به آسمان است و سبب می شود نتوانند راه های زمین را به سهولت طی کنند .لذا مدام می افتند و بر می خیزند. بیوتن از این منظر داستان بی وطنی و بی ریشگی ما در این جهان متفاوت است.