تاريخ انتشار : ١١:٤٦ ٥/٣/١٣٨٩

نفحات نفت در آيه

گفتگوی «آیه» با امیرخانی به بهانه انتشار «نفحات نفت»

  بد نیست به وسط بام برگردیم

روشنفکر فرنگی چون جامعه‌اش از اعتدال خارج شده و به سوی راست رفته، چپ می‌نویسد و ما هم همان را ترجمه کرده‌ایم. ما الان 50متر هم از خط مقدم جلوتریم. اقتصاد فعلی کاملا شبیه اواخر دوره بلوک شرق است.

 

ویژه نامه مذهبی همشهری آیه به سراغ نویسنده کتاب‌های «ارمیا»، «من او»، «از به»، «نشت نشا»، «داستان سیستان»، «ناصر ارمنی» و «بیوتن» و البته «نفحات نفت» رفته است و با او به گفتگویی مشروح درباره تاثیر مدیریت نفتی در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی پرداخته است.

رضا امیرخانی در گفتگویی که با سعید مکرمی و محمدحسین بدری، خبرنگاران همشهری آیه انجام داده صراحتا به انتقاد از اقتصاد چپ و مدیریت‌های نفتی پرداخته است.


بخش‌هایی از این گفتگو در پی می‌آید:


• در بیان واقعیت نباید خیلی به تلخی و شیرینی فکر کرد. آنچه را به نظر درست می‌آید، باید گفت. درد را باید به صورت درد نمایش داد، نمی‌شود به شکلی غیردردمندانه سراغش رفت، اگر نه سراغ درمان نخواهیم رفت. خیلی وقت‌ها دردهایی را به عنوان افتخار معرفی کرده‌ایم و کم‌کم فکر کرده‌ایم این درد جزء ذاتی ماست؛ مثلا افزایش تعداد عنوان کتاب‌های چاپ‌شده، درد صنعت نشر ایرانی است که به عنوان ویژگی و پدیده و بعد به صورت افتخار مطرح شده است؛ حتی ملاک پیشرفت تلقی شده، اگرچه نشانه پس‌رفت عمیق در صنعت نشر است.


• از این دردها زیاد داشته‌ایم که مثبت به آنها نگاه کرده‌ایم و مثبت‌اندیشی و نیمه پر لیوان را دیدن و این حرف‌های تکراری و دیگر به فکر درمان نیفتاده‌ایم. غر زدن یعنی تلخ نوشتن در فقدان راه‌حل؛ اما در «نفحات نفت» درد را تصویر کرده‌ام.


• فکر نمی‌کنم همه وظیفه من امید دادن باشد، جاهایی هم باید راه باز باشد که بتوانم درباره اتفاق‌های امیدوارکننده و ناامیدکننده حرف بزنم. در نفحات نفت دو شیوه زندگی را معرفی می‌کنم؛ شیوه‌ای که ارتزاق ما در آن نفتی باشد و شیوه‌ای که ارتزاق ما در آن نفتی نباشد. نقد من به شیوه ارتزاق نفتی است و به طور طبیعی یک راه و گستره فراخ و وسیعی را که مغفول مانده، باز می‌کنم و نشان می‌دهم. می‌گویم برکت در زندگی دیگری می‌تواند معنا پیدا کند. نگفتم راهی برای زندگی درست نیست. اتفاقا گفته‌ام هست و اتفاقا گفته‌ام روش رسیدن به آن گستره فراخ، ناامیدی از دولت است. یأس از امید به دولت، پاره‌شدن یک رشته شرک خفی است. ما همه نشسته‌ایم ببینیم دولت چه می‌کند. این اتفاقا امیدآفرین است که بدانیم باید صرف‌نظر از دولتی که متکی به نفت است خودمان کار کنیم.


• اگر «نفحات نفت» را می‌نویسم، می‌خواهم تکلیفم را با آقای گاورمنت یکسره کنم و دیگر در داستان دیگری سراغش نروم. همین‌طور که یک روز با «نشت نشا» تکلیفم را با دانشگاه –لااقل برای خودم – یکسره کردم و دیگردرباره دانشگاه نمی‌نویسم.گفته‌ام فرهنگ و ارتزاق نفتی، چنین آدم‌هایی می‌سازد. اگر همه اینها هم عوض شوند، نفر بعد هم همین می‌شود. این ارتزاق نفتی است که این آقای گاورمنت را می‌سازد. راه هم ارائه کرده‌ام. راهش خیلی روشن است؛ نظارت روی نفت.


• اما الان داریم از این طرف بام می‌افتیم. می‌خواهم بگویم اگر روزی اقتصاد ما به سوی اقتصاد باز و لیبرال جهانی رفت، آن‌وقت فرصت نقد اقتصاد راست هم هست. الان به سوی اقتصاد جهانی راست نمی‌رویم، با اقتصاد جهانی چپ در حال زمین خوردنیم. دولت بزرگ با همه گرفتاری‌هایی که بلوک چپ اقتصادی سال‌ها با آن دست به گریبان بودند و راه خروج از آن را پیدا نکردند، همراه است و ما کم‌کم زمین می‌خوریم. الان تا انتهای چپ بام آمده‌ایم و عیبی ندارد اگر کمی به سوی وسط بام حرکت کنیم. اگر از خط وسط به سوی راست رفتیم، آن‌وقت اقتصاد راست جهانی را نقد می‌کنیم.


• ایراد ما این است که روشنفکر ایرانی همیشه مترجم تئوری‌های آن سوی مرز بوده و روشنفکر فرنگی چون جامعه‌اش از اعتدال خارج شده و به سوی راست رفته، چپ می‌نویسد و ما هم همان را برای یک جامعه دیگر ترجمه کرده‌ایم. ما الان 50متر هم از خط مقدم جلوتریم. اقتصاد فعلی کاملا شبیه اواخر دوره بلوک شرق است.


• اقتصاد ما شاخه‌های مختلفی دارد. الان شبیه قبل از دوره فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است؛ دولت بزرگ و ناکارآمد.


• در دهه اول، به بعد از انقلاب اکتبر شبیه است؛ شبیه اول حکومت‌های چپ. دهه دوم هم به هر دو دهه قبل و بعدی مربوط است و نمی‌دانم چیست. دهه سوم را هم که گفتم، وابستگی به نفت، اقتصاد تک‌محصولی دولتی. اگر می‌توانستیم طور دیگری از نفت استفاده کنیم و مدیریت آن را به دست دولت نمی‌دادیم، الان شرایطمان فرق می‌کرد. همین نفت را همین‌طوری استخراج و استحصال می‌کردیم و می‌فروختیم. اما درآمدش را خارج از اختیار دولت خرج می‌کردیم، آن‌وقت مساله فرق می‌کرد.دولت مجبور می‌شد کوچک شود و یاد بگیرد درآمدهای دیگری برای خود دست و پا کند.


• هر انقلابی کاملا آمادگی دارد بلافاصله بعد از پیروزی، درگیری‌هایی میان فقیر و غنی اتفاق بیفتد و سرمایه به طور کاملا سطحی بین مردم توزیع شود. امام جلو این کار را می‌گیرد. در کشوری که به هر حال فاصله میان فقیر و غنی وجود دارد، عمیق کردن این فاصله به نفع آرامش کشور نیست. گاهی کاریکاتورهایی ارائه می‌شود که هر فقیری خوب است و غیر او بد که به نفع مملکت نیست. خیلی روشن است؛ مثلا در تهران که توزیع ثروت از شمال به جنوب است، اگر چنین گفتمانی غالب شود، هرکس فکر می‌کند اهالی کوچه بالایی حقش را خورده‌اند. آن کسی هم که یک بنز 2010 دارد، می‌گوید آنکه دوتا از این ماشین‌ها دارد، حقش را خورده است. این طوری همه متوقع بار می‌آیند و این به نفع آرامش مملکت نیست.


• مهم‌ترین مشکل کشور ما این است که نظارت نداریم. دولت به جای اینکه نقش نظارتی داشته باشد، خودش وارد میدان شده و بازی کرده و نقش نظارتی‌اش کم‌رنگ شده است. اگر می‌توانستیم نظارت درست قانونی داشته باشیم، از تبعات سرمایه‌گذاری نمی‌ترسیدیم. در هر کاری این نگرانی و خطر وجود دارد که عده‌ای برای منفعت خودشان کارهای خلاف عرف و خلاف شرع انجام دهند. اینکه نباید جلو اصل کار را بگیرد نشان می‌دهد باید کار نظارت را جدی بگیریم.


• فکر می‌کنم بزرگ‌ترین مشکل این است که انسان ایرانی یاد گرفته کار نکند و پول دربیاورد. باید این مشکل را حل کنیم. ممکن است بگوییم این به سرمایه‌داری منتهی می‌شود. هر وقت این طور شد، می‌نشینیم این وضع را هم نقد می‌کنیم. الان مشکل اصلی این است که «لیس‌الانسان الا ما سعی» را فراموش کرده‌ایم. جوان ایرانی فکر نمی‌کند باید کار کند تا پول دربیاورد. لااقل فکر نمی‌کند باید کاری ایجاد کند.همه فکر می‌کنیم کجا را پیدا کنیم که آویزانش شویم؟

• جامعه‌ای که مدیریت در آن خوب شکل گرفته، حرف پایین‌دست با سرعت معتدلی به بالا دست می‌رسد. در مدیریت نفتی، نه فقط حرف پایین‌دست به بالادست نمی‌رسد، بلکه حتی حرف خیلی بالا هم به مدیریت میانی نمی‌رسد. اصل قضیه این است که در خیلی اوقات حرف رهبری نظام به مدیر پایین‌دست یا میانی نمی‌رسد و اجرا نمی‌شود. هیچ وقت آن حرف‌ها در بدنه اجرایی درست عمل نشده است.


• سنت‌گرایی در دنیای جدید، به چیزی مثل طالبان شبیه خواهد شد که به راحتی در دام القاعده می‌افتد. دو گروه فکری مشغول بحث و مصادره انقلاب اسلامی هستند. یک گروه فردیدی‌ها و هیدگری‌ها هستند که با نفی غرب می‌خواهند انقلاب اسلامی را تصاحب کنند. دیگران هم سنت‌گرایانی مثل دکتر سیدحسین نصر که با تمرکز بر سنت این کار را می‌کنند. فکر نمی‌کنم امام خمینی(ره) هیچ وابستگی‌ای به این دو گروه داشته باشد.
• امام(ره)، نه سنت‌گراست که اگر بود، سیدجلال آشتیانی باید ایدئولوگ انقلاب می‌شد، نه به شیوه هایدگر با غرب مخالفت می‌کند که اگر بود، باید کسانی مثل دکتر رضا داوری‌اردکانی نقش جدی‌ای پیدا می‌کردند که نکردند.

• خودم را هنرمند جریان انقلاب اسلامی می‌دانم. البته نمی‌دانم دیگران هم این اعتقاد را دارند یا نه. ولی سعی می‌کنم کاری که می‌کنم و حرفی که می‌زنم در مسیر کمک به ادامه و تقویت جریان فرهنگ و هنر انقلاب اسلامی باشد. عمیقا به انقلاب وابسته‌ام و هر انتقادی کنم، غرض، کمک به انقلاب در آن است.

• «نفحات نفت» برای دفاع از انقلاب اسلامی است و نشان می‌دهد ایرادهای دولت، ربطی به ذات انقلاب اسلامی و تفکر امام(ره) و رهبر انقلاب ندارد و این، دفاع از انقلاب اسلامی ایران است.


در همين رابطه :
ماخذ: همشهري آيه

  نظرات
نام:
پست الکترونيک:
وب سايت / وب لاگ
نظر:
 
   
 
   
   صفحه نخست
   يادداشت
   اخبار
   تازه ها
   يادداشت دوستان
   کتابها
   درباره نويسنده
   تيراژ:٨٦٠٢٥٠
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
 

 
بازديد کننده اين صفحه: ٦٥٨٢
.کليه حقوق محفوظ است
© CopyRight 2008 Ermia.ir & Amirkhani.ir
سايت رسمي رضا اميرخاني
Because when the replica watches uk astronauts entered the replica watches sale space, wearing a second generation of the Omega replica watches, this watch is rolex replica his personal items.