وبلاگ > موسوی، سیدعبدالجواد - اوضاع ممیزی کتاب اوضاع خوبی نیست. پای صحبت نویسنده و ناشر و مخاطب حرفهای کتاب که مینشینی، جگرت کباب میشود، بس که آه و ناله میکنند و شاهد مثالهایی از کجسلیقگیهای ممیزان میآورند.
اهل انصاف و کتاب که باشی حق را به آنها میدهی. دیدهای و میبینی رکود و خمودگی در حوزه کتاب را. و اگرچه آنقدر عاقل هستی که همه قضایا را به گردن ممیزان نیندازی اما خوب میدانی که هیچکس به اندازه یک ممیز بیتمیز نمیتواند اعصاب و روان نویسنده و ناشر و مخاطب را به هم بریزد. اعصاب که به هم بریزد رفتارهای غیرمنطقی و ناشیانه از آدمیزاد سر میزند و از آنجایی که طرف مقابل هم آدمیزاد است در مقابل رفتارهای نابهنجار واکنش نامتعارف و نابهنجار نشان میدهد و در اندک زمانی ممیز و اهل کتاب که ظاهراً باید بیشترین تعامل را با هم داشته باشند به دشمنان خونی یکدیگر بدل میشوند و نتیجه کار همین چیزی میشود که میبینید. رکود و خمودگی در حوزه کتاب. من میخواهم وسط دعوا نرخ تعیین کنم و با اینکه خود از قبیله کتابم و از ممیزان عزیز هم هیچ دل خوشی ندارم، از همقبیلهایهایم گله کنم و از دوستان ممیز تشکر. چرا؟ عرض میکنم.
به تازگی چند کتاب منتشر شده که اعجاب بسیاری را برانگیخته. من مشخصاً به دو کتاب که هردوی آنها را خواندهام اشاره میکنم. اولی «نفحات نفت» است که رضا امیرخانی آن را نوشته و دومی «ظلم، جهل و برزخیان زمین» اثر آقای محمد قائد.
نویسنده اولی از نویسندگان جوانی است که بسیاری او را به عنوان نویسنده انقلاب میشناسند و دومی از بقایای نویسندگان دهه چهل و پنجاه است که به نویسندهای روشنفکر اشتهار دارد. «نفحات نفت» و «برزخیان زمین» با همه تفاوتهای بنیادینی که دارند در یک چیز مشترکند و آن هم انتقاد رادیکال از «وضع موجود» است. هر دو کتاب خواندنیاند و هر دو نویسنده صاحب قلمی شیرین و روان و دیگر اینکه چاپ و انتشار هردوی آنها، آن هم در دولتی که متهم به انحصارطلبی بیحد و حصر است و مشهور است که تحمل شنیدن صدای هیچ مخالفی را ندارد جای شگفتی است. حدس و گمان را رها کنیم، واقعیت این است که چنین آثاری چاپ شدهاند و تا لحظه نوشتن این یادداشت هر دو نویسنده سر و مر و گنده در حال نفس کشیدنند و هیچ خطری هم آنها را تهدید نمیکند. چه باید کرد؟
بنده کمترین به سهم خودم از دوستان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نهایت سپاسگزاری را دارم. و البته این را هم خاطرنشان میکنم که ابراز خوشحالی از چاپ هر اثری به منزله تأیید آن اثر نیست. بدونشک کمتر کسی در اداره نظارت و ممیزی کتاب وزارت ارشاد با محتوای این دو کتاب موافق است اما آنها با بصیرت و آگاهی به این نتیجه رسیدهاند که نباید مانع اظهارنظر دو نویسنده درباره وضعیت کنونی مملکتشان شوند. آنها به درستی دریافتهاند که نه رضا امیرخانی بچه مسلمان و نه محمد قائد روشنفکر هیچکدام خائن و جاسوس و وطنفروش نیستند، آنها نویسندهاند و فقط ممکن است نظرشان با بسیاری از ما، متفاوت باشد. همین. تا به امروز هم که چند ماه از انتشار این دو کتاب میگذرد هیچکس بر اثر خواندن این آثار نه در جایی بمبگذاری کرده و نه به سازمانهای مخوف اپوزیسیون پیوسته.
اهل کتاب که از کوچکترین خطای ممیزان چماقی میسازند برای تحقیر و تکفیر آنها - و همیشه هم حق با اهل کتاب است- در چنین مواردی نباید خاموش بنشینند. چرا که ممکن است این خاموشی از سوی ممیزان به ناسپاسی تعبیر شود و آنها با خود بگویند تساهل و تسامح با جماعت نمکنشناس و ناسپاسی که فقط قصد تضعیف و تحقیر ما را دارند چه سود؟ ممیزان باید بدانند همانطور که به دلیل کجسلیقگی و گاه حتی غرضورزی، سرزنش میشوند، روزی هم ممکن است بابت هوشمندی و انصافشان مورد تشویق قرار گیرند.
اگر رابطه ممیزان و اهل کتاب از حالت خصومت صرف به درآید و هر دو طرف بتوانند از موضع انصاف درباره کار یکدیگر قضاوت کنند شاید راهی برای برونشد از وضعیت بغرنج کنونی یافت شود. فیالمثل در این اوضاع و احوال چاپ این دو کتاب را باید به شدت غنیمت شمرد و علاوه بر تشکر از دوستان ممیز، از آنها خواست در دیگر کتابها هم با همین عینکی بنگرند که به این دو کتاب نگریستهاند.