تاريخ انتشار : ١٤:٤٦ ٢٧/٤/١٣٨٩

دكتر الياس نادران و نقد و نظري درباره‌ي نفحات نفت
عنوان «نفحات نفت» كه به نوعي با ايهام و لطافت طبع انتخاب شده، تا حدودي كنجكاوي خواننده را برمي‎‎انگيزد و جذابيت و رواني قلم نويسنده باعث مي شود، كه خواننده با شور و اشتياق مطالعه كتاب را تا انتها ادامه دهد. كتاب، در حد خود ابعاد مختلفي از ابتلائات اقتصاد نفتي و پيامدهاي اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و مديريتي را بررسي كرده و با طرح مثال‎هاي عيني، تلاش دارد نحوه نفوذ مديريت نفتي در اداره كشور را عيان سازد.
بسياري از محققين معتقدند كه هر چند نمي توان همه پديده هاي اجتماعي را تك عاملي تحليل كرد ليكن مي توان «عامل مسلط» را يافت و در اقتصاد سياسي كشوري چون ايران، بي‎ترديد «نفت» همان عامل مسلط است كه تحولاتش – چه در توليد، چه در قيمت، چه در مالكيت و چه در واژه‎سازي هاي اخير «رابطه مالي نفت و دولت» - بيشترين نقش توضيح‎دهندگي را در رابطه با تحولات سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي كشور بر عهده داشته است.
هرچند عمده ويژگي هاي كشورهاي نفتي – به‎خصوص حوزه خاورميانه- مشترك است، اما آيا به‎راستي «نفت» متهم اول اين آشفته‎بازار سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي است؟ اگر چنين است، چرا نفت در بسياري از كشور منشاء تحولات مثبت گرديده است؟
عده اي در پي يافتن علت اصلي، علاوه بر نفتي بودن اقتصاد، دولتي بودن آن را نيز دخيل دانسته‎اند. هرچند با اين قيد، تعداد كشورهاي داراي مشتركات فرهنگي محدودتر مي شود؛ ليكن اين تعريف نيز، مشمول مفهوم تعريف «جامع اخيار و مانع اغيار» نيست، زيرا بسياري از كشورهاي داراي اقتصاد نفتي دولتي اند و عوارض اجتماعي مثل مايي را ندارند.
شايد دو ويژگي ديگر است كه مختصات اقتصادي چون ايران را تعريف مي كند، «رانتي» بودن و «انحصاري» بودن. هر چند چهار مولفه نفتي، دولتي، رانتي، انحصاري بودن بر يكديگر تأثير متقابل دارند، ولي بي‎ترديد هم‎افزايي اين چهار مؤلفه، بلايي بر سر اقتصاد آن‎ها آورده كه اصلاح آن را نيز نزديك به محال كرده است. شايد راز مقاومت مدير بي‎كفايت دولتي در مقابل آزادسازي اقتصادي و رقابتي كردن آن و ارج نهادن بر كارآفريني، در اتصال منابع مالي اين شبكه به همان رانت نفتي است كه اگر چه خود، محصول اين چرخه معيوب است، اما امروز خود به عنصر مؤثر در اين ديوان‎سالار رانتي نفتي تبديل شده كه حفاظت از منافع خود و رفقا به يك اصل تبديل شده و آمد و شد چپ و راست، دوم خردادي و اصولگرا و.... در اين اصل تغييري حاصل نمي كند!
چرا سرمايه‎داران در كشورهايي با هزينه بالاسري، مواد اوليه گران‎قيمت‎تر و نيروي كار پرهزينه‎تر، بيشتر رغبت به سرمايه‎گذاري دارند؟
به‎راستي اگر جاي اين سرمايه‎گذاران بوديد، حاضر مي شديد با اين«شبه‎دولتي»ها كه نه به نهادهاي نظارتي پاسخگو هستند و نه به سهامداران خود و با استفاده از «همه ابزارهاي در دسترس» يا «رقيب» را «رفيق» مي كنند يا «حذف»، به رقابت بپردازيد؟
حتي اگر امروز «اقتصاد رانتي نفتي دولتي انحصاري» را عامل مسلط مشكلات سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي كشور بدانيم، بايد در نظر بگيريم كه بعضي از اين ويژگي ها فقط يكصد سال است كه در اقتصاد ما ظاهر شده اند و بعيد است كه عاملي طي يك قرن بتواند اين‎چنين همه رفتارهاي اجتماعي، سياسي و فرهنگي ملتي با سابقه چند هزار ساله را توضيح دهد. ظريفي مي گفت در خاورميانه فرقي بين مالكيت دولتي و خصوصي نيست.
كمي ‎‎به كشورهاي اطراف‎مان عميق‎تر نظر بيندازيم. «حاكمان» به اعتبار «حاكميت» يا به اعتبار «خاندان» چه تفاوتي در بازار نفت و كالاه‎ها و خدمات و سرمايه دارند؟
از نظر تاريخي هم در همين كشور خودمان مثال‎هاي فراواني است كه شاهان و شاهزادگان نه مِلك و مُلك، كه حتي نفوس و ناموس را جزو مالكيت خود مي دانسته‎اند. خلاصه آن كه بررسي دقيق‎تر اقتصاد ايران هم مستلزم بررسي هاي مقطعي و ايستاست و هم تاريخي و فرآيندها، هر سازوكاري به‎جز در نظر گرفتن اين موضوع، ناقص و دچار خطاي تحليلي خواهد شد. از اين منظر «نفحات نفت» ملاحظات قابل‎تأملي دارد.

1 كتابي است كه خواندنش را به همه توصيه مي كنم. بي آن كه به پيچيدگي هاي تئوريك يا نمودارها و جداول، متشبث شود، رخنه نفت در جامعه ايراني و استلزامات مديريت آن را كالبد شكافي كرده است كه حتما ارزش خواندن دارد.

2 از كتاب نبايد هيچ تئوري مديريتي اقتصادي، اجتماعي، سياسي، فرهنگي انتظار داشت. هم‎چنان كه نويسنده نيز تصريح دارد. با اين حال، دقت‎نظر نويسنده در پديده هاي اجتماعي ايران و تجارب او از ساير كشورها، مثال‎هايي را به ذهن متبادر مي سازد كه مي تواند براي هر خواننده ايراني تأمل‎برانگيز باشد.

3 بي‎شك كتاب به همه وجوه يك اقتصاد رانتي نفتي دولتي انحصاري و عوارض فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي آن اشاره ندارد. بنابراين نبايد فصول كتاب يا مثال‎هاي آن را كامل، بي‎نقص يا حتي بي‎نقد دانست. به اين جهت با همين مجموعه مطالب، شايد اگر نگارنده ديگري با علائق اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي متفاوت بود، چينش ديگري از فصول مي داشت و يا شدت و ضعف تأكيد بر بعضي پديده ها فرق مي كرد.

4 درصفحه 116 نويسنده در دسته‎بندي احزاب آمريكايي، جمهوري‎خواهان را متصل به اقتصادهاي سنتي‎تر مثل نفت و بورس، توليد اسلحه و غذا و دموكرات‎ها را وابسته به اقتصادهاي مدرن‎تر و صنايع تك و فن‎آوري‎هاي پيشرفته مثل فن‎آوري هاي نو و صنايع ارتباطي و فن‎آوري اطلاعاتي و انرژي هاي نو مي داند. هرچند مثال از جهت پرداختن به در هم تنيدگي ابعاد فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي كشورها مهم است، ليكن دسته‎بندي حاميان احزاب آمريكايي به نظر جامع نمي رسد. چراكه در دعواي احزاب آمريكايي، سنت و مدرنيته نيست و اساسا صنايع تك و فن‎آوري مدرن در زمان ريگان و حكومت جمهوري‎خواهان و براي حل مشكل ركود تورمي ‎راهبرد حكومت آمريكا بر ارتقاء بهروري قرار گرفت و ثلث نرخ رشد توليد ناخالص داخلي اقتصاد آمريكا از اين محل تأمين شد. در ايران نيز تشكيل احزاب - حتي دولت‎ساخته‎ها - و تداوم آن‎ها و منابع مالي آن‎ها و بستگي آن‎ها به منابع تغذيه بسيار پيچيده‎تر از آن است كه فقط با تسلط بر نفت بتوان توضيح داد.

5 در فصل«افق» اين‎گونه آمده است كه افق بايد، پيش‎رو را نشان دهد و نه پس پشت را... راجع به چيزي در آينده حرف مي زند، نه چيزي در گذشته... خود مبدع آرمان‎هاي 57 اگر امروز بود، آرمان‎هاي امروزيش را شرح مي كرد!... از آن‎طرف، شيوه زندگي بايد ملموس باشد، دم دستي، مشت پركن، عيني، روشن، غيرمبهم كاملا برخلاف افق. اين دسته‎بندي دوگانه از افق و عمل نبايد نويسنده و خواننده را به اين خطا بيندازد كه ملت تمدن پشت سر خود را فراموش كند. شيوه حكومت علوي تا ظهور حضرت حجت(عج) آرماني است كه آينده‎گراست. اگرچه نبايد افق دم‎دستي باشد ولي حتما بايد واقع‎بين باشد، والا آرمانگرايي به خيال‎بافي تبديل مي شود. بسياري از نيازهاي معنوي و آرمانخواهانه بشري زمان‎بردار نيست. تمدن آينده اسلامي ‎‎نه «عباسي» است و نه «صفوي» بلكه «مهدوي» و در تداوم حكومت«علوي» است.

6 در دوفصل آخر كه در واقع جمع‎بندي نظرات نويسنده و راهكارهاي وي در مقابل اقتصاد نفتي ارائه شده است، تكيه اساسي بر اقتصاد اطلاعات و شبكه هاي اطلاعاتي است و اين كه گريزگاه ما در اين است كه دوباره به سمت «يا خودم» برگرديم تا برسيم به «يا علي» و «الهي به اميد تو».[1]
هر چند كتاب در بخش اعظمي ‎به تحليل شرايط موجود و آسيب‎شناسي جامعه ايراني مي پردازد، ولي ارايه طريق و برون‎رفت از آن دچار سكته اساسي است. شايد اگر اساسا از اين بخش صرف‎نظر مي شد، كار بي‎نقص‎تر بود. راه حل بايد بسيار گسترده‎تر از آن چه آمده است را به خود اختصاص مي داد و حتما بايد در تحليل و ارائه طريق عنصر احتياط وطن منطقي مطمع نظر باشد تا جزميت و قطعيت.
همچنين راه حل بايد روشن و به‎دور از هرگونه برداشت سوء و گزك دادن به دست بدخواهان و كژانديشان باشد. اين كه ما بايد دست به زانوي خودمان بگيريم تا بلند شويم، حرف حقي است كه جز با اتكال به ذات باري‎تعالي و امدادجويي از ذوات مقدسه معصومين باعث غروري خواهد شد كه خودمان را كسي بدانيم. آن كه اين ملت حيات معنوي، سياسي، اجتماعي و آزادي‎خواهي خود را مديون اوست، جز خدا را مؤثر در عالم نمي دانست. به‎همين دليل شرح و بسط ابعاد راه حل بيش از آن چه به خلاصه آمده، ضروري است.
خلاصه آن‎كه مطالعه اين كتاب مفيد را به همگان توصيه مي كنم و اميدوارم نويسنده جوان و توانمند آن بتواند در چاپ‎هاي بعدي ضعف‎ها و سوءبرداشت‎ها را اصلاح و به‎ويژه در قسمت تحليل‎هاي انتهايي كتاب و در ارائه طريق‎ها، احتياط بيشتري صورت بدهد. و با مشورت اهل فن، جامع‎تر و مبسوط‎تر به تدوين راهبردهاي مديريتي، اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي جامعه بپردازد

پي‎نوشت:
[1] در فصول آخر مقايسه اي بين درآمدهاي سرانه كره‎جنوبي و ايران آمده است كه اصل مطلب صحيح است، ولي مثال‎هاي عددي صحيح نيست و به تحليلي عميق‎تر نياز دارد.
در مقايسه هاي بين‎المللي براي آن كه درآمد سرانه كشورها را اعلام كند، آن‎ها را به شاخص قدرت خريد «ppt» تبديل مي شوند كه بر اين اساس، فاصله ايران و كره جنوبي به همين وحشتناكي است كه در متن آمده است.
در همين رابطه :
ماخذ: مجله‌ي پنجره

  نظرات
نام:
پست الکترونيک:
وب سايت / وب لاگ
نظر:
 
   
 
   
   صفحه نخست
   يادداشت
   اخبار
   تازه ها
   يادداشت دوستان
   کتابها
   درباره نويسنده
   تيراژ:٨٦٠٢٥٠
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
 

 
بازديد کننده اين صفحه: ٧٢٦٣
.کليه حقوق محفوظ است
© CopyRight 2008 Ermia.ir & Amirkhani.ir
سايت رسمي رضا اميرخاني
Because when the replica watches uk astronauts entered the replica watches sale space, wearing a second generation of the Omega replica watches, this watch is rolex replica his personal items.