سرکار خانم زهرا اشراقی: رضا اميرخاني يكي از نويسندگان امروزي است كه در هر كدام از رمانهايش حرفهاي تازهاي براي گفتن دارد.
پيشنهاد اول: از كانتخواني تا معجزه قهوه تلخ
هوشمندي مخاطب ايراني
زهرا اشراقي
اين روزها پديدههاي اينترنتي نقش پررنگي را در زندگي روزمره شهري بازي ميكنند. مردم بيشتر اطلاعاتشان را از اينترنت دريافت ميكنند، از خواندن روزنامه تا دنبال كردن اخبار، همه و همه را ميتوان در شبكههاي اجتماعي و سايتها دنبال كرد. براي من هم همين اتفاق افتاده است. دنبال كردن اخبار از طريق اينترنت و مراجعه به سايت روزنامهها و خبرگزاريها بخشي از برنامه روزانهمان را تشكيل دادهاند.
با اين حال به نظرم اينترنت حداقل در ايران هنوز موفق نشده كه كتاب خواندن را هم شامل شود. كتاب خواندن به شيوه الكترونيكي هنوز جايگزين كتابهاي كاغذي نشده است. من هم از اين قاعده مستثني نيستم و همچنان كتاب خواندن بخشي از عادتهاي روزانهام محسوب ميشود. يكي از كتابهايي كه اين روزها ميخوانم «فلسفه نقادي كانت» دكتر «كريم مجتهدي» است؛ كتابي كه خواندنش براي من ناشي از علاقهاي است كه به فلسفه دارم اما ميتواند براي هر مخاطبي راهگشا باشد. در اين كتاب مشكلات و مسائل اساسي انسان كه در ذهن او وجود دارد بررسي شدهاند. مسائلي همچون پيدايش جهان، ماوراءالطبيعه و عينيت به بهترين شكل ممكن در اين اثر تفسير شدهاند. به هر حال به نظرم خواندن «كانت» در دنياي امروز ميتواند سبب پاسخگويي بسياري از دشواريهاي ذهني باشد. در كنار اين كتاب خواندن رمان «من او» اثر «رضا اميرخاني» را هم آغاز كردهام. رضا اميرخاني يكي از نويسندگان امروزي است كه در هر كدام از رمانهايش حرفهاي تازهاي براي گفتن دارد. در كنار همه اينها سالهاست كه عادت دارم هرچند وقت يك بار كتابهاي محبوبم را دوره كنم و دوباره سراغشان بروم. اين روزها هم دوباره نوبت به دوره كردن «بوف كور» صادق هدايت رسيده بود كه براي چندمين بار خواندمش. به نظرم براي فهم ادبيات امروز اين دورهكردنها گاهي راهگشا و لذتبخشتر ميشود. در كنار اينها، تماشاي فيلم هم بخشي از برنامه روزانه من است. متاسفانه صدا و سيماي ايران و برنامههايش ديگر چنگي به دل نميزند. اگر همين سياستها ادامه پيدا كند ديگر همين تعداد تماشاگر قليلي هم كه باقي مانده را از دست ميدهد. به نظرم اقبال عمومي و هيجاني كه اين روزها سريال «قهوه تلخ» ايجاد كرده خودش نشانهاي است از وضعيت تعداد تماشاگران تلويزيون. در واقع مهران مديري همان تعداد تماشاگري را هم كه براي پر كردن اوقات فراغتشان سراغ تلويزيون ميرفتند به سمت اين سريال كشاند. به هر حال مهران مديري چهره موجهي بود و طرفداران بسياري داشت و به نظرم اين صدا و سيما بود كه با خروج اين سريال از زير مجموعه تلويزيون متضرر شد. اين در حالي است كه اين رسانه ميتوانست با ساخت برنامههايي و شفافسازي اخبار، مخاطبان بيشتري داشته باشد كما اينكه تجربه نشان داده است مردم ايران از هوشمندي بالايي در انتخاب رسانه و برنامههاي تلويزيوني برخوردارند. براي نمونه برنامه تلويزيوني همچون برنامه «نود» طرفداران خودش را دارد و بسياري از مردم از ميان انبوه برنامههاي رسانه ملي تنها سراغ اين برنامه ميروند.
در همين رابطه :
ماخذ: روزنامه شرق