بایرامی و مردگان باغ سبز
کتاب - این داستان توانایی وقوع در هر دورهای را دارد. داستان درباره انسانهایی است که با همه وجود انقلاب میکنند و مانند «بالاش» در آن شرکت میکنند ولی رویاها و آرمانهایشان تحقق پیدا نمیکند و کشته میشوند.
محمد حامد شاهمرادی: یکی از رمانهایی که بیشتر در میان نویسندگان و اصحاب قلم سر و صدا کرد تا در میان خوانندگان، رمان «مردگان باغ سبز» محمد رضا بایرامی بود. خسرو باباخانی که خود از نویسنده های شناخته شده کشور است و چندین دوره داور مسابقات مختلف ادبی بوده است؛ رمان «مردگان باغ سبز» را بهترین کار بایرامی در حوزه بزرگسال دانست و در خصوص اظهارنظرهایی که درباره این کتاب شده که در آنها از این کتاب به عنوان بهترین آثار پس از انقلاب یاد شده به خبرنگار «خبرآنلاین» گفت: «در اظهار نظرها کمی اغراق شده است. با کار خوبی روبرو هستیم اما اینکه یکی از بهترین رمانهای پس از انقلاب باشد، نه با این نظر موافق نیستم.»
باباخانی تبلیغاتی که در اظهار نظرهای امیرخانی و دهقان در خصوص این کتاب شده را باعث بالا رفتن شانس موفقیت آن در جوایز ادبی دانست و در عین حال با بیان اینکه به شخصه موافق با اظهارنظر اینچنینی نیست، تصریح کرد: «به خاطر اظهار نظرهای دهقان و امیرخانی که هر دو از نویسندگان خوب هستند، شانس برنده شدن این کتاب بسیار بالاست در صورتی که کارهای همسطح نیز وجود دارند برای مثال، کتاب «شاه بی شین» اثر محمد کاظم مزینانی که در جشنواره انقلاب دو سال پیش اول شد و توسط حوزه به چاپ رسید. این کتاب هم کتاب بسیار خوبی است.»
وی در توضیح نقد برخی بر این کتاب مبنی بر وجود اشکال تاریخی در آن و اینکه آیا می توان دید تاریخی به یک رمان داشت، گفت: «رفتن به این وادی و برداشت تاریخی کار درستی نیست. خود آقای بایرامی هم ادعایی نکردهاند که یک رمان تاریخی نوشتهاند.»
به گفته وی شاید سوء تفاهم از جایی شروع میشود که از اسامی خاص همچون غلام یحیی، پیشه وری و ... استفاده شده است. انسانهایی که واقعا وجود داشتند و حزب دموکرات آذربایجان را پایه گذاری کرده و حکومت آذربایجان را مستقل اعلام کردند و این شاید یک اشکال باشد.
باباخانی ادامه داد: «وقتی رمان را میخوانیم، میبینیم که تکیه آن بر مسائل تاریخی نیست و مبنای داستان بر اساس دو شخصیت اصلی است. حال اگر از آن اسامی خاص صرف نظر کنیم، این داستان توانایی وقوع در هر دورهای را دارد. به نظر من بررسی تاریخی رمان ظلم به نویسنده است. داستان درباره انسانهایی است که با همه وجود انقلاب میکنند و مانند «بالاش» در آن شرکت میکنند ولی رویاها و آرمان هایشان تحقق پیدا نمیکند و کشته میشوند.»
وی در بررسی سیر نگارش آثار بایرامی به مقایسه رمان «مردگان باغ سبز» با رمان «پل معلق» پرداخت و اینگونه توضیح داد: «پل معلق»، یک تجربه شخصی خاص است. سرباز پدافندی که چون هواپیمای دشمن را نزده است، همان هواپیما خانهاش را بمباران میکند. احتمال وقوع چنین چیزی کم است و این ضعف عمده پل معلق است.
باباخانی توضیح داد: «خواننده در ابتدا باور نمی کند که همان هواپیما در بمباران خانه آن سرباز، مادر و خواهرش را کشته است اما در این داستان، «مردگان باغ سبز»، پای یک تجربه جمعی وسط است. صحبت از کسانی است که یک انقلاب را پایه گذاشتهاند. صحبت از یک ملت است و این یکی از تفاوت های عمده این داستان با «پل معلق» است. این تجربه جمعی به کار انسجام داده و آن را خواندنی کرده است.»
این منتقد ادبی بر این نکته تاکید دارد که بایرامی در این رمان خواسته قلمش را به رخ بکشد و این پاشنه آشیل کار شده و معتقد است باهوشترین نویسنده هم نمیتواند در پس نثرش مخفی شود و خواننده بالاخره او را بیرون می کشد و نقد می کند و دستش را باز میکند.
وی با ابراز تاسف از اینکه در این کار خودنمایی قلم بایرامی دیده میشود، گفت: «در ابتدای کار اینطور نیست اما کم کم یک بازی با نثر شروع میشود که به نوعی بازی با خواننده است. شما حس میکنید وارد یک بازی شدهاید که در آن صادقانه وارد شدهاید، اما نویسنده رندانه جلو آمده است. برای همین سراغ دارم کسانی را به همین علت، کتاب را نصفه رها کرده اند.»
وی ادامه داد: «به نظرم، بایرامی ناخواسته از امیرخانی تاثیر گرفته است حال در این موضوع یا مثلا در جدانویسی. نویسنده باید به رسم الخط پایدار بماند. حالا اگر کسی هم آمد و ساختار شکنی کرد، ادامه کار او که دیگر جدید نیست. بایرامی نتوانسته است نثر امیرخانی را به درستی پیاده کند و طنازی نثر او را ندارد. بایرامی فقط شکل را گرفته و از گزندگی طنز امیرخانی بی بهره است. منظورم از طنز همین گزندگی و تلخی حقیقت است، نه صرفا خندهدار بودن نثر.»
برگزیده کتاب سال جمهوری اسلامی با آثاری چون «برفراز گندمزار و مثل دستهای مادرم» با اشاره به اینکه موضوع دیگر موجود در کل کتاب حاکمیت فضای سیاه ماتم و غصه است، تاکید کرد: «متاسفانه عنصر طنز به کلی فراموش شده است. حتی در صحنههای قتل عام میشد از این گزندگی طنز استفاده کرد تا خواننده تلخی را ببیند و با اعماق وجود حس کند. باز هم متاسفانه این فضای سیاه در بیشتر کارهای بایرامی وجود دارد. شاید در فضای مستند این سیاهی و تلخی لازم باشد -درست مانند کار خوب ایشان، هفت روز آخر- اما این طنز در رمان کجا می رود؟ مطمئنا خواننده از طنازی نویسنده استقبال می کند.»
باباخانی در پاسخ به این سوال «خبرآنلاین» که آیا در نثر، قصدی برای طولانی تر کردن کتاب وجود نداشته است، گفت: «بعد از سعدی این ایراد را میتوان به هر کسی گرفت یعنی موجز نویسی اعجازانگیز برای سعدی بود و بعد از او میتوان از همه ایرادی گرفت مثلا در «کلیدر» دولت آبادی شاید بتوان به راحتی دهها صفحه از کتاب را حذف کرد و نخواند، بی آنکه به داستان لطمه ای وارد شود چون توصیف محض است اما این کار اینطور نیست. ندیدم جایی را در کتاب که بشود نخواند و چیزی را از دست نداد. اگر در کار موجزنویسی نشده است، قصد طولانی شدن کتاب نبوده است و حتی به نظرم داستان ظرفیت بیش از این را دارد. اتفاق یکی از ایرادات کتاب همین مسکوت ماندن و حرف نزدن است. باید پرسید چرا بایرامی آنها را نگفته است و از آن رد شده است؟»
وی با این توضیح که به نظر بایرامی هم مانند 99 درصد دیگر از نویسندهها در پایان کار عجله کرده است و خواسته کار را جمع کند، ادامه داد: «به نظرم حتی 2 تا 3 فصل دیگر باید داستان ادامه میداشت. در روایت زندگی بالاش، از کودکی تا مرگش، چرا این مرگ اینطور مبهم میماند؟ این موضوع باید مطرح شود. ضرورت زاویه دید ایجاب میکند و این ربطی به تکنیک و شیوه نوشتن نویسنده ندارد. وقتی دانای کل روایت میکند، باید همه چیز به خواننده منتقل شود. این موضوعات مسکوت مانده اند و این کاری غیرحرفه ای است.»
باباخانی با بیان این نکته که «اتفاقا بایرامی در بعضی جاها کم گویی کرده» در توضیح آن گفت: «در داستان، ظن به سمتی می رود که ناپدری بولوت او را در کنار چشمه کشته است و دلیلی هم برای این امر وجود ندارد که چرا! ساده ترین کارهای بالاش ذکر می شود، آب خوردنش، دیدن زنش، بچه بغل کردنش، سرما، گرما... وقتی به نقطه اوج می رسیم که چه شد، آیا اتفاق بود، آیا کار دزد بود، آیا فدایی ها او را کشتند، آیا دولتی ها او را کشتند، کار مسکوت میماند و اتفاقا نویسنده اینجا کم گویی کرده است.»
در همين رابطه :
. ماخذ: خبرآنلاین
|