اگرچه بعضي نويسندگان وقتي که ميميرند تبديل به اسطورههايي ميشوند که هيچکس حق و جرأت مقايسه کردن آنها را با ديگر نويسندگان ندارد اما اجازه دهيد که من اين جرأت را به خودم بدهم و «رضا اميرخاني» را با «جلال آل احمد» مقايسه کنم. بيشک و بيآنکه پوشيده باشد، اميرخاني از جلال تأثير ويژهاي گرفته که خودش نيز در نوشتهها و گفتههايش به آن بارها اقرار کرده و البته کم نيستند نويسندگاني که قلمشان وامدار آل احمد است؛ اما چيزي که اميرخاني را متمايز از اين نويسندگان ميکند، ارزش افزوده قلم اميرخاني است. اميرخاني همانند جلال، جرأت و جسارتي ويژه در نوشتههايش دارد تا جايي که گاه خود را نيز زير تيغ نقد ميبرد و اگر با او مواجه شده باشيد به طرز اعصاب خرد کني به انتقادات ديگرانکه گاه اصلا نقد نيست- توجه ميکند، بيآنکه بخواهد مانند بعضيها ژست انتقادپذيري به خود بگيرد.
اميرخاني را اگرچه بيشتر به عنوان يک داستاننويس ميشناسند اما باز او همانند جلال به داستاننويسي اکتفا نکرده و گاه مقالاتي را به صورت کتاب و يا در نشريات منتشر ميکند که بسيار خواندني است.
اما اينبار در نمايشگاه کتاب تهران کتابي از او منتشر شد که مدتي مخاطبانش انتظار آن را ميکشيدند. «نفحات نفت» اگرچه موضوعي خاص را هدف گرفته و قاعدتا اين موضوع براي همه مورد توجه نبوده و نيست اما مخاطب اميرخاني خوب ميداند که خوانش نوشتههاي اين نويسنده را نبايد از دست داد. اين کتاب جستاري است در فرهنگ نفتي و مديريت دولتي. و يا به عبارت روشنتر، نگاهي است به تأثير مصيبتبار مديريت نفتي، در همه ابعاد زندگي مردم ايران. اينکه بسياري از مشکلاتي که ما با آن مواجهيم به نوعي مربوط ميشود به مديريت نفتي در ايران؛ از فوتبال و ورزش بگيريد تا اقتصاد و سياست و فرهنگ و ادبيات! يکي از ويژگيهاي اميرخاني که بسيار به کمک قلم او آمده، اهل سفر بودن اوست. او به بسياري از شهرهاي ايران و جهان سفر کرده و يکي از آخرين سفرهاي او سفر به افغانستان بوده که قرار است سفرنامهاش به صورت يک کتاب منتشر شود. مشاهدات او و نوع نگاه او به وقايع بديع و تازه است، و اين چيزي است که بايد هر نويسنده منتقدي داشته باشد.
اگرچه از نگاه برخي شايد نوشتههاي اميرخاني در نفحات نفت محکوم به سياهنمايي شود و اگرچهتر که نويسنده در کتابش اعلام ميکند که شايد زماني برسد که برخي از اظهاراتش را پس بگيرد و يا در مورد آنها تجديد نظر کند اما بايد توجه داشت که تا اين تجربيات مکتوب نشود کمتر جايي براي اصلاح و تغيير در جامعه باقي خواهد ماند. حاشيههاي اين کتاب فراوان است و خيلي حرف گفتني دارد اما حيف که جايي وجود ندارد!
«...کدام استقلال و کدام پيروزي وقتي هردو متصل ميشوند به شير نفتي که دست رييس ورزش کشور است؟! و رئيس ورزش کشور، خودش با خودش رقابت ميکند، البته زير نظر داور خارجي! کدام استقلال و کدام پيروزي
زماني که سياست نفتي، به خيال خام رأي هواداران، در مديران اين دو باشگاه اعمال نظر ميکند؟...»
در همين رابطه :
. ماخذ: ضمیمه جیم روزنامه خراسان
|