(پیش از خواندن این مطلب، قسمت اول آن را مطالعه فرمایید.)
به واقع انگیزة نگارش این مطلب برای من، مطالعة بخشی از کتاب ارزشمند «جانستان کابلستان» جناب رضا امیرخانی داستاننویس برجستة روزگار است. این کتاب سفرنامة اوست به کشور ما افغانستان. همینجا بگویم که آنچه در باب رسمالخط جناب امیرخانی میگویم، هیچگاه ناقض ارزشهای این کتاب نیست.
(لطفاً «ادامه مطلب» را ببینید)
«جانستان کابلستان» نثری دارد بسیار شیرین و مهمتر از آن، موضعگیری ستودنی نویسنده است نسبت به ارتباطات فرهنگی دو کشور و یادکرد این که مردم ایران غالباً همزبانان شرقی خویش را دست کم گرفتهاند و از میراث فرهنگی و تاریخی آن سوی مرز بیخبرند و سخنانی از این دست که برای خوانندگان ایرانی کتاب سخت سودمند است. من خواندن این کتاب را به همه کسانی که دغدغة این میراث فرهنگی مشترک را دارند توصیه میکنم، به ویژه دوستان ایرانی. (من یادداشتی در مورد این کتاب نوشتهام که در وبلاگم خواهم گذاشت.)
خوب. بناچار و علیرغم میل باطنیام میپردازم به آن نوع از جدانویسی مفرطی که جناب امیرخانی بدان راغب است و چنین است که در مطلع کتابش میخوانیم.
«رسمالخط این کتاب، مطابق دیدگاه مؤلف است.»
اولین قضیه این است که به راستی انتخاب رسمالخط امری فردی است، مثل لباسپوشیدن یا غذاخوردن؟ یا امری جمعی است مثل قوانین راهنمایی و رانندگی؟ به گمان من زبان و نیز رسمالخط مجموعهای از نشانههاست میان گروهی از مردم و اگر هم نگوییم همه در انتخاب آن حق دارند، لااقل میتوان گفت که همه در آن مؤثرند. من بیش از این بدین موضوع نمیپردازم، چون تحلیل دقیق آن از دایرة آگاهی من فراتر است و تخصصی در زبانشناسی و نشانهشناسی به کار دارد.
از جانبی دیگر به نظر من راه عملی و منطقی تصرف در رسمالخط، این است که مؤلف پیشنهادهایش را به صورت مقالاتی علمی و یا تألیفاتی در این حوزه به نهادهای متولی رسمالخط فارسی مثل «فرهنگستان زبان و ادب فارسی»، «مرکز نشر دانشگاهی» و «دفتر برنامهریزی و تألیف کتابهای درسی» و یا لااقل به بعضی مراکز عمدة چاپ و نشر ارائه کند و در صورت پذیرش این پیشنهادها از سوی این نهادها، آنها را عام و کاربردی بسازد، همانند حقوقدانی که نظریاتش در مورد ناکارآمدی قوانین مملکت را از مسیر قانونی در نظام قضایی مملکت رسوخ دهد.
پس از این مقدمات میآییم و قدری به قول معروف قضیه را حلاّ جی میکنیم. چنان که در جایی خواندم، جناب رضا امیرخانی با این جدانویسیها میخواهند قدرت ترکیبسازی زبان فارسی را روشن دارند و زمینه را برای ایجاد ترکیبهای تازه فراهم سازند. مثلاً ایشان وقتی «امروز» و «امشب» مینویسند، غیرمستقیم به خواننده این را گوشزد میکنند که میشود به همین قیاس، ترکیب «امصبح» را هم ساخت.
...
باقی مطلب را در وبلاگ جناب محمد کاظم کاظمی مطالعه فرمایید
هم چنین قسمت اول این نوشته را ببینید
شاید بیراه نباشد پیشنهاد این سرلوحهی قدیمی نیز که به گمانم در سالِ 82 نوشته بودم:
سرلوحهي پنجاه و نهم: تاملي پيرامون خط
|