جانستان کابلستان و کتاب های واقعی! (متنی از جناب نصیر عالمی در روزنامهی جوان)
نصير عالمي
امسال در نمايشگاه كتاب تهران كه به قولي بزرگترين رويداد فرهنگي كشور است در حوزه بسيار مورد توجه ادبيات داستاني تنها يكي دو كتاب جديد منتشر شد كه خوانندگان مشتاقانه منتظر انتشارش بودند. منظورم كتاب از نويسندگاني است كه خوانندگان حرفهاي حوزه ادبيات حتماً كتاب جديدشان را ميخوانند و هركس در هر جايگاهي از نويسنده و منتقد و روزنامهنگار تا هر اهل فرهنگ در برابر آن كتاب موضع ميگيرد، كتابهايي كه فراتر از بحثها و خبرسازيهاي صنفي رويدادي واقعي در حوزه نشر به شمار ميآيد. «جانستان كابلستان» نوشته رضا اميرخاني از جمله همين كتابهاست كه از قضا پرفروشترين كتاب ادبي نمايشگاه نيز شد. در عوض حتماً تعداد زيادي كتاب بيخاصيت با بودجههاي كلان، تبليغات فراوان و به اسم كار فرهنگي منتشر شدهاند كه خوانندگان حقيقي رغبتي به خواندنشان ندارند و خريدشان به جز اختصاص دادن رديف بودجه اين نهاد و آن نهاد امكانپذير نيست. كمشمار بودن چنين كتابهايي كه با استقبال ويژه مخاطبان روبه رو شده قاعدتا كارنامه قابل قبولي براي دستاندركاران فرهنگ نيست مگر آنكه مثل برخي از پيشينيان خود بخواهند با معيارهايي به جز آنهايي كه مورد قبول عرف و عام است همه چيز را وارونه جلوه دهند. و بگويند:«ما بسيار موفق بوديم و هرچه منتقدان ميگويند توطئه است و از اين نمايشگاه بيشتر از هميشه استقبال شد.»
رضا اميرخاني شايد جزو سه چهار نويسنده امروز ايران باشد كه مخاطبان براي خريدن كتاب تازه او حاضرند يك ساعت در انتظار بمانند و صف بكشند و براي امضا گرفتن همديگر را هل بدهند و كنار بزنند. در همين نمايشگاه به نقل از فروشندگان غرفه افق كم نبودند خوانندگاني كه از شهرستانهاي دور و نزديك، فقط به قصد خريد كتاب تازه اين نويسنده به نمايشگاه آمده بودند، مشتاقاني كه بعد از خريد كتاب مستقيم راهي ترمينال اتوبوسراني شدند. فارغ از مباحث زيباييشناسي و نقد ادبي و تمركز بر كيفيات ادبي آثار رضا اميرخاني آنچه در تدقيق جايگاه او در ادبيات امروز ايران بايد مورد توجه قرار بگيرد و در قياس با نويسندگان ديگر از هر نحله و خاستگاه فكري كمياب به نظر ميرسد توجه به مخاطب هدف و صورتبندي مخاطبان بر مبناي اثرپذيري و همدلي با ايدههاي نويسنده است. اميرخاني نقطهاي كور در بازار نشر ايران را يافته است. يعني خوانندگاني بالقوه و مشتاق كه توليدكنندگان كتاب، انديشه و ادبيات در ايران عموماً آنها را ناديده گرفتهاند يا آنكه اثري درخورشان توليد نكردهاند و برنامهاي براي آنها نداشتهاند. اين ناديده انگاشتن گاهي نتيجه سياسيكاري در حوزههاي تجارت و فرهنگ است. مثلاً يك ناشر روشنفكر فكر ميكند فقط بايد براي آدمهاي شبيه خودش كتاب توليد كند، او ديگران را اصلاً نميبيند و در شمار نميآورد. براي قشر جوان، دانشگاهي و مذهبي كه شمارشان در ايران اصلاً كم نيست تاكنون كمتر اثر ادبي توليد شده كه هم كيفيت بالايي داشته باشد هم شعاري و سفارشي نباشد و از همه مهمتر جنبه نقادانه داشته باشد و به نوعي به خواست نقد و پرسش اين گروه بزرگ اجتماعي پاسخ دهد.
در حقيقت اميرخاني حق به پرسش كشيدن، منتقد بودن و روشنگري را براي گروه بزرگ اجتماعي مخاطب هدف خود مشروع و پذيرفتني ميكند. گروهي كه مراجع مختلفي او را به پذيرش بيقيد و شرط هنجارها، تصميمها و عقايد تشويق ميكنند و پيشرفت و تغيير ذهنيت اين طبقه جوان را ناديده ميگيرند و از او ميخواهند چشمبسته بپذيرد. اين مخاطب كه اميرخاني به درستي مختصات آن را ميشناسد (زيرا كمابيش خودش هم به آن گروه متعلق است) از مقدسنمايي دروغين دلزده است. فضاي آكادميك ذهن او را براي مباحث جدلي و مستدل آماده كرده و بنابراين به كالاي فرهنگي نياز دارد كه آمادگي هوش و ذهن او را ناديده نگيرد و حق پرسش او را محترم بشمارد. تابه حال نويسندگان حلقههاي روشنفكري به اين گروه مخاطبان بياعتنا بودهاند و نويسندگان متعهد و ارزشي هم در توليد اثري با كيفيت براي اين مخاطب عموماً درماندهاند.
دستاورد بزرگ رضا اميرخاني در مخاطبشناسي و توليد اثر دقت در شناخت مخاطب هدف و طيفهاي پيراموني اين لايه اجتماعي است. حتي نهادهاي آموزشي و تربيتي هم بهرغم شعارهاي هميشگي به روحيه نقاد و پرسشگر نسل جوان بيتوجه بودهاند و متأسفانه گاهي حتي اين روحيه را بيمار دانستهاند. اميرخاني در دو اثر جديدش «نفحات نفت» و « جانستان كابلستان» نشان ميدهد كه بهترين راه براي جلب اعتماد اين گروه جسارت و صراحت است. پردهپوشي و مصلحتانديشي اتفاقاً مخاطب را پس ميزند. بين فرآيندي كه از طريق خواندن كتاب اميرخاني در ذهن مخاطب شكل ميگيرد تا خندههاي بيهوده براي فلان فيلم كه كارش لودگي است، تفاوت بسيار هست. اثر هنري خوب هيچ وقت بيخاصيت نيست. حتي گاهي آزارنده است. هم ما را و هم اصحاب قدرت را به پرسش ميگيرد.
پرسش و نقد هميشه در حوزه سياست نيست. در حوزه فرهنگ و اجتماع هم ميتوان ترديد كرد و سؤال پرسيد. اميرخاني در كتاب جديدش خواننده جوان امروز ايراني را به انديشيدن درباره توسعه، حساسيت در باب وضعيت منطقه، نتايج ناكارآمدي دستگاههاي فرهنگي و ديپلماسي، لزوم تيزبيني و ظريفانديشي در باب مسائل سياست بينالملل و البته توجه به روح زمانه و معاصر بودن دعوت ميكند. اينها يعني رسوا شدن ذهنهاي عقبمانده و ترسويي كه از بهتر شدن ميترسند.
اميرخاني چه در محتوا و در شكل كتاب حتي در رسمالخط و نثرش در جست و جوي پيشنهادي تازه است. البته بعضي از بازيهاي زباني و شوخ طبعيها در نثرش كمي خامدستانه و لوس از كار در آمده اما كليت آثارش به مثابه يورشي شجاعانه به شكل متعارف توليد كتاب و نوشتن عمل ميكند. به همين خاطر است كه انتشار اثر جديد اميرخاني براي هركس با هر موضع و نظام فكري يك اتفاق مهم است. چنان كه كتاب قبلي او از طرف تمام گروههاي فكري نقد و برررسي شد و نشريات مختلفي كه نماينده جريانهاي بسيار متفاوت هستند به آن كتاب واكنش نشان دادند. حال آن كه انواع و اقسام مديحهگوييها و تملقات شبه ادبي سالانه با هزينههاي گزاف توليد ميشود و فايدهاي ندارد جز اينكه با هزاران روش تيراژهاي قلابي كسب كند.
در همين رابطه :
ماخذ: روزنامه ی جوان