عجب طالع بلندي دارند آنها كه در اين شهر زندگي ميكنند، مطلبی از سرکار خانم اعظم نجارپور
كتاب "جانستان كابلستان" را خواندم و بايد اعتراف كنم تا قبل آن چيزي درباره افغانستان نميدانستم. نوشته رضا اميرخاني مثل هميشه مرا به تفكر واداشت و ديدي را كه نسبت به كشور همسايه و پارهاي از وطنم داشتم عوض كرد. بسيار تأسف خوردم كه شدهايم بازيچه استعمار تا با مرزهاي بي راه و بي روح "ميد اين بريطانياي كبير" فراموش كنيم كه همدينايم و همزبان ... .
تا فراموش كنيم كه هرات جزيي بوده از خراسان بزرگ؛ هراتي كه همتاي اصفهان بود و هر ديواره و مناره آن راوي بخشي از تاريخ مشترك ماست.
تا ندانيم كه كه فاصلهاي كمتر از ۱۷۰ سال بين ماست؛ فاصلهاي كه فقط برميگردد به حيله بيگانگان.
تا به جاي همدلي با نفرت نگاه كنيم به هموطنان فرهنگيمان و ندانيم كه "جوانمرد مردمي هستند مردم اين ديار" ... .
اميرخاني در جانستان كابلستان سفرنامهاي داستاني مينويسد. در جاي جاي اين كتاب از خودش و فرزندش مينويسد و عكسهايشان را در كتاب قرار ميدهد. او در اين كتاب يك اميرخاني واقعي را به ما نشان ميدهد كه نگران ميشود؛ عصباني ميشود؛ از طالبها ميترسد و ميگريزد؛براي نگران نشدن خانوادهاش در ايران بخشي از سفرش را از آنها پنهان ميكند و حتي براي آينده دختر ۸ ماهه افغاني اشك ميريزد. اين روش باعث ميشود اين سفر براي ما واقعيتر و ملموستر باشد.
در فصل انتخاباتيات، اميرخاني ما را به تفكر درباره انتخابات و سياستهاي امريكا در افغانستان و مهمتر از همه دليل اشغال افغانستان توسط امريكا واميدارد و تفسيري جالب از آن ارايه ميدهد.
بسيار خنديدم با طنزهاي سراسر كتاب و در فصل پاياني گريستم براي بلاكش هندوكش، دختر ۸ ماهه هزاره و هزاران ۸ ماهه ديگر كه چه فرقي با عليجيهاي ايراني دارند كه عليجي تا چند سال ديگر به مدرسه ميرود و بعد دانشگاه و مسيري مملو از موفقيتهاي كوچك و بزرگ پيش رو دارد و اين دختر ... چند عمليات انتحاري را بايد از بيخ گوشهاي كوچكش رد كند؛ چند بار بايد بترسد از اينكه گروگان گرفته نشود؛ در كدام كلاس درس ميتواد مطمئن باشد كه طالبها خوراكي مسموم توزيع نميكنند و به صورت اسيد نميپاشند ... ؟ و گريستم براي دختر هراتي كه اهل خراسان بزرگ است، در شهري زندگي ميكند كه همتاي اصفهان است و در اصفهان آه ميكشد كه: "عجب طالع بلندي دارند آنها كه در اين شهر زندگي ميكنند ... ." به راستي چه تفاوتي هست بين اين دختر با كودكان ايراني جز يك مرز موهوم ...؟
افغانستان پارهاي ديگر از جان ماست كه آن سوي مرز جدا افتاده است.