حسام الدین مطهری اخیرن نامه ای در وبلاگش منتشر کرده که مخاطب آن رضا امیرخانی است. این نامه از جهاتی قابل توجه است.
اول این که گرچه خیلی از ما مشتاق رخ دادن چنین اتفاقی هستیم اما شاید و حتمن امیرخانی هم ملاحظاتی دارد. مثلن از وقتی ریاست انجمن قلم را کنار گذاشت دیگر هیچ سمتی هیچ کجا نگرفت. این به زعم من یعنی ناامیدی از زمین سوخته ی فرهنگ و دل بستن به باغچه ی مستقلی که لااقل هر دوسال یکبار درخت کاغذی اش به بار می نشیند و چه پربرکت هم. و دیگر این که در فضای فعلی٬ ایجاد پایگاهی نظیر لوح چندان راحت نیست. اولین خوان آن هفت خوان٬ مساله ی مالی است. مساله ای که احتیاجی نیست درباره اش حرفی بزنم .همه ی ما اهالی فرهنگ بیش از هر چیز دیگری گرفتارش هستیم. من از این حرکت حسام به شدت حمایت می کنم. هر طور و هر قدر که بتوانم. ضرورت ایجاد پایگاهی نظیر لوح یا خانه کتاب اشا٬ آنقدر روشن است که استدلال نمی خواهد. ولی انتظار این هست که امیرخانی اگر (زبانم لال) درخواست حسام را اجابت نکرد٬ لااقل پاسخ نامه را بدهد و این انتظار از حسام الدین مطهری هم هست که پاسخ را در وبلاگش ذیل نامه منتشر کند.
سال ها پیش از این لوحی در فضای مجازی منتشری می شد که سرلوحه هایی داشت به قلم جناب رضا امیرخانی .
من که آن سالها میانه ای با ادبیات نداشتم بهره ای هم مسلما از وجود لوحی این چنین نبرده ام.
و این بی بهره گی شده بود حسرت دل من که چرا زودتر از این رضا امیرخانی را نشناختم تا از سرلوحه هایش آن هم هفته ی یک بار استفاده ای ببرم .
اما چند روز پیش نامه ای سرگشاده از جناب حسام الدین مطهری خواندم به جناب امیرخانی که در آن نامه سر گشاده از آقا رضا خواسته شده است دوباره آستینی بالا بزند و بعد از گذشت هشت سال سختی بر ادبیات و فرهنگ مملکت لوحی راه بیاندازد و طرحی نو براندازد.
و در پاسخ نامه آقا رضا قولی داده اند که قرار است محبت دوستان را پاسخ دهند.
و خدا می داند چقدر ذوق کرده ام بعد از خواندن پاسخ تک خطی آقا رضا که خدا را شکر انگار قرار است حسرت به دل نمانیم.
من هم بدینوسیله از جناب امیرخانی استدعا می کنم دست به کار شوند و در این اوضاع بد، حال خوبی به ما فرهنگ دوستان بدهند.
آقا رضا جلو بیفتید که ما پشتتان هستیم تا آخرش.