========================================================
23
خلیج فارس:
زلزله بلای طبیعی است، آماده نبودن ما غیر طبیعی است
http://www.pgnews.ir/showpage.aspx?id=76651
کمتر کسی است که اهل ادبیات و رمان خوانی باشد و کتاب های رضا امیرخانی را مرور نکرده باشد، «من و او» «ناصر ارمنی» «بیوتن» «ارمیا» «نفحات نفت» «قیدار» و...که بعضا" بیش از 20بار تجیدیدچاپ شده اند.سبک زیبای نوشتاری و رسم الخط جالبش از او نویسنده ای منحصر به فرد ساخته است.
کمتر کسی است که اهل ادبیات و رمان خوانی باشد و کتاب های رضا امیرخانی را مرور نکرده باشد، «من و او» «ناصر ارمنی» «بیوتن» «ارمیا» «نفحات نفت» «قیدار» و...که بعضا" بیش از 20بار تجیدیدچاپ شده اند.سبک زیبای نوشتاری و رسم الخط جالبش از او نویسنده ای منحصر به فرد ساخته است.
امیرخانی زمانی که زلزله بم رخ داد به آنجا رفت و بعد یادداشتی جالب نوشت که حالا به بهانه زلزله دشتی آن را بازخوانی می کنیم:
۱. سالِ ۶۹ ، زلزله ی رودبار نوجوان بودم. بهرام اته ، آن زمان نه مهندس اعتمادی بود ، نه صاحب ِ کمپانی؛ هم سن ِ ما بود و هم درس. دم ِ غروب زنگ زد که بیا برویم برای کمک! خیلی آموزشی ـ پژوهشی جوابش دادم : آخر چه کاری از دست ما بر می آید؟ خیلی غیر آموزشی ـ پژوهشی گوشی را گذاشت و رفت...
بهرام بعدتر برای من از کل ِ سفرش به رودبار یک خاطره تعریف کرد. «سر ِ ظهر بیل و کلنگ برداشته بود
...
========================================================
22
https://plus.google.com/u/0/117907510125272316220/posts/JoEDGPnJmbp
Mute Zahra
Report / block Zahra
خیلی جالبه که طرف برای مبارزه خودش احتیاج به یک مبارز دیگه داره و ضمن چسبوندن انواع قضاوتهای منفی به طرف میگه همزمان با همه تلخ زبانی بنده بیا تو کالت من. چون لابد من خوبم دیگه. میخواد یکی دیگه رو به میدان بفرسته. یعنی پاشو گذاشته روی پاش و مثلا کانتر گذاشته برای سران جنبش خودش و نوشته جناب
+Reza Amirkhani تو بیا برای من و برای اهداف من مبارزه کن و البته قبلش یه چیزهایی رو هم گرو میگیره. مثلا میگه آی تو که گفتی جوانمردی فلان و بیساره. و البته نکته ثابت در همه این متنها اینه که قبلش رفع ادعا کنه دیدگاه سیاسی طرف رو در حمایت از نظام قبول نداره! و خب این یعنی اینکه آئین مبارزه طرف رو میدونه. اما خوب نشسته و گرو میگیره و منتظره یکی دیگه براش مبارزه کنه و البته یک ژست آنتی جوانمرد در تعریف تو هم میگیره!
خیلی جالبه که مخالفین نظام با چسبوندن اینهمه صفت منفی به طرف مقابلی که مثل اونا نیست کماکان انتظار دارن تو بعنوان یکی مخالف ظلم در تعریف اونا البته! (که البته هیچکاری نکرده قطار صفتهای منفی رو بهت چسبوندن) بیای و به جای اونا و برای اهدافی که مدام خودشون دارن نقض میکنن، مبارزه کنی!
Zahra HBYesterday 12:09 PM
این متن خوابگرد رو خطاب به امیرخانی خوندم اینا به ذهنم رسید.
========================================================
21
https://plus.google.com/u/0/114332889399313501674/posts/86iX4W3TLud
رضا امیرخانی همچنین در بخش دیگری از سخنان خود، با انتقاد تلویحی از برخی رسانه ها در انتشار برخی اخبار، تصریح کرد: «جوانمردی از چیزهای کوچک آغاز می شود، امروز روز گرفتاری یک مجری تلویزیونی است که من ادبیات و اجرای او را نمی پسندم و با مواضع سیاسی اش نیز نسبتی ندارم، اما «مردی نبود، فتاده را پای زدن».
/////
آقا رضا، البته این جناب مجری نه تنها به خطای خودش اعتراف نکرده بلکه حتی شاکی پرونده را تهدید هم کرده.
========================================================
20
خوابگرد:
http://www.khabgard.com/?id=639997078#comments
https://plus.google.com/u/0/113891210283132167155/posts/5KT37YhKnvR
۱ـ با رضا امیرخانی در اندیشه و گرایش سیاسی و بهخصوص به خاطر وابستگیاش به نظام سخت اختلاف دارم. اما همواره به شخصیت فرهنگی او احترام گذاشتهام، حتا در دورانی که در سایت «لوح» بر ضدِ اصلاحطلبان و روشنفکران نقدهای نیشدار و تیز مینوشت. صرفاً به این خاطر که تصویری را از که از اصولگرایی خود برای دیگران ترسیم کرده، دوست میداشتم و پذیرفته بودم. اصولگرایی نه که منظورم اصطلاح سیاسی آن باشد؛ اصولگرایی برای من یعنی برخورداری از برخی محکمات ذهنی و پابندِ آنها بودن در رفتار و گفتار. حتا سکوت او در برابر ویرانگریهایِ دولت محبوب نظام و حوادث بعد از خرداد ۸۸ هم، بر پایهی همین قضاوت اخلاقی، آزارم نداد. تا پارسال که عاقبت به حرف آمد و به احمدینژاد تاخت و حتا از برخی همکیشان خود نیز سبقت گرفت و به برخی خودیهاشان هم یورش برد و گفت مشکل خودِ احمدینژاد بوده و هست، نه مشایی و چیز موهومی به نام جریان انحرافی.
این واکنش او بعد از آن همه سکوت، برایم هیچ اصالت نداشت. چه، درست بعد از ماجرای مشهور خانهنشینی اعتراضی ِ احمدینژاد بود و زمانی که بعد از دو سال تحمل، حمله به احمدینژاد مجاز اعلام شد. یا به تعبیر درستتر، زمانی سکوت را شکست که ممنوعیتِ حمله به دولت منتخبشان لغو شد! تعریفم از اصولگرایی او با همین مصاحبهی «ریاکارانه» به هم ریخت. خصوصاً که در آن تأکید میکرد او از اول هم مخالف احمدینژاد بوده است.
۲ـ رضا امیرخانی چند روز پیش در نشست «آیین جوانمردی در آینهی داستان ایرانی» در باب ارتباط صفاتِ خوب انسانی با «جوانمردی» گفته است: "در گذشته، زمانی که میخواستند بدترین ناسزا را به یک نفر بگویند، به او میگفتند «بیصفت». به این معنا که او هیچ صفت خوبی ندارد. همچنین در ادبیات شفاهی مردم، ناجوانمردی را بسیاری از اوقات با عبارت «بیمعرفتی» بیان میکردند." او در قسمتی از حرفهایش گریزی هم به دنیای سیاست زده و گفته: «امروز اگر ما به جامعهی سیاستزده رجوع کنیم، بدون در نظر گرفتن دستهبندیهای سیاسی، در بیصفتترین دوران سیاسی به سر میبریم، چرا که هیچ صفت بارزی در سپهر سیاسی جامعه وجود ندارد. و بیصفتی، صفت اول سیاست امروز ما ست." و سرآخر هم با انتقاد تلویحی از برخی رسانهها در انتشار خبرهای مربوط به رسوایی اخلاقی مجری برنامههای معارفی تلویزیون، چنین گفته است: "جوانمردی از چیزهای کوچک آغاز میشود، امروز روز گرفتاری یک مجری تلویزیونی ست که من ادبیات و اجرای او را نمیپسندم و با مواضع سیاسیاش نیز نسبتی ندارم، اما «مردی نبود، فتاده را پای زدن.»"
۳ـ مهدی کروبی، زهرا رهنورد و میرحسین موسوی نزدیک به هفتصد شب و روز است که بدون محاکمه و حکم قضایی در خانه حبس شدهاند و نه تنها به هیچ رسانهای دسترسی ندارند که از داشتن هرگونه وسیلهی ارتباطی و حتا ارتباط معمول با اعضای خانوادهی خود نیز محروم اند. نزدیک به هفتصد شب و روز است که هزار و یک قلم تهمت و ناسزا و دروغ سیاسی و مالی و اخلاقی بزرگ و کوچک علیه این سه تن در هزار و یک قلم رسانهی عمومی و ملی و غیرملی با آب و تاب خلق و پخش میشود و این «گرفتارانِ» محروم از آزادی، کمترین امکانی برای دفاع از خود ندارند. آشکار است که رضا امیرخانی با مواضع سیاسی این سه نفر هم هیچ نسبتی ندارد. اما اگر اهل ریا نباشد و در مقام منتقد، از «بیصفتی» هم گریزان باشد، برای سکوتِ هفتصد شب و روزهاش در برابر این «ناجوانمردی» چیزی نمییابم جز این که این سه تن، در نگاه امیرخانی هم از چشم و دل «فتاده» نشدهاند. «ایستادگانی» که شاقول سنجش «جوانمردی» در سپهر دیانت و سیاست از بام زندانخانهی همایشان آویزان است!
وگرنه،
یک جرعهی می ز ملکِ کاووس به است از تخت قباد و ملکتِ طوس به است
هـر نـــالــه کـه رنـدی بـه ســحرگـاه زنَـد از طاعتِ زاهدان ســالوس به است ـ خیام
عکس از اینجا
:: پینوشت
دوستی با خواندن این متن ادعا کرد که امیرخانی گویا در جایی نارضایتیاش در این باره را ابراز کرده است. هرچند، عمومی نکردن همین مقدار مخالفت ناچیز را هم ایراد او برشمرد. من از خدام است که چنین باشد و گفته باشد. امیرخانی مشکل رسانه ندارد، سایت هم دارد، خوابگردِ خود من هم در اختیار او. بنویسد، هر جور و به هر زبان و با هر اشاره که میخواهد. ولی تا او انگشت اشاره به سمتی تازه نگرفته، من همین حرفهایش در رسانههای عمومی را بازمیخوانم.
========================================================
19
امیرهادی انواری
مردی نبود فتاده را پای زدن؟ + توضیح
http://www.anvarionline.net/?p=2669
امیدوارم دوست عزیز «مرد» ما که این روزها خیلی در جهت حمایت از «فتاده» مظلوم گام بر میدارد، زودتر صفحه وبلاگ را پرینت اسکیرن کرده و گزارش های لازم را به اشخاص لازم بدهد.
به هر حال بعضی ها هم شغلشان خبرنگاری(روابط عمومی و…) و بیزینس شریف و مردانه شان«جاسوسی» است.
ما هم الحمدلله «فتاده» نیستیم، از دولتی خدا دستمان روی زانوی خودمان است، هر چه میخواهی بزن *
امروز خبری روی خروجی های خبرگزاری ها و سایت های خبری در خصوص ماجرای افشاگری مسائل اخلاقی یک مجری مشهور قرار گرفت (اینجا) آقای امیرخانی نویسنده در سخنانی با اشاره به ماجرای افشای مسائل اخلاقی یک مجری مشهور این کار را زشت توصیف کرده و گفته است «جوانمردی از چیزهای کوچک آغاز می شود، امروز روز گرفتاری یک مجری تلویزیونی است که من ادبیات و اجرای او را نمی پسندم و با مواضع سیاسی اش نیز نسبتی ندارم، اما «مردی نبود، فتاده را پای زدن»
در هفته گذشته سه مورد خبر در مورد مسائل خصوصی و اخلاقی منتشر شد.
اولی در مورد یکی از مجریان صدا و سیما
دومی درباره یکی از مسئولان یکی از مراکز اقتصادی
سومی هم درباره یکی از نمایندگان مجلس
چند نکته در این بین وجود داره:
یک) قصه، قصه قدیمی بی صاحبی رسانه ست. البته نویسنده و پزشک و طناز و خیاط و بقال و… هر کدوم در شغل و حرفه خودشون قابل احترام هستند. اما همیشه سوالی برای من وجود داشته و اون اینه که چطور مثلا یک خیاط در خصوص پزشکی حق اظهار نظر نداره، یک پزشک درباره کار یک مهندس اظهار نظر نمی کنه، اما همه اینها با نگاهی «کارشناسی» رسانه و اهل رسانه رو نقد می کنند، گاهی هم محاکمه می کنند و نهایتا حکم هم صادر می کنند.
اینکه رسانه «باید» یا «نباید» به موضوعی ورود کنه به نظرم هیچ وقت مشخص نشده، لااقل من تابحال چیز مشخصی ندیدم.
دو) نوعی تناقض در گفته های همه منتقدان وجود داره. ورود به حوزه شخصی و مسائل خصوصی افراد موضوعی نیست که بشود به آن نسبی نگاه کرد.
یک عمل یا بر اساس هنجارهای یک جامعه «زشت»، «ناهنجار»، «ضد ارزش»، «بزه» هست، یا نیست. برای مثال دزدی یک بزه است، این بزه توسط زن یا مرد، پیر یا جوان، با سواد یا بی سواد، قاعدتا یک بزه است.
موضوع وقتی مشکل می شود که دزدی ۳٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰ تومانی با سواد با نفوذی که خدمتی کرده خوب
و دزدی زورگیر بی سواد تحت پوشش کمیته امداد به مبلغ کمتر از ۱٫۰۰۰٫۰۰۰ تومان بد تلقی می شود
پرونده اولی هنوز در جریان است
دومی سریعا بازدداشت شد و به اعدام محکوم
در اینجا دو حالت وجود دارد:
از خطای اولی به خاطر دومی بگذریم یا اولی را هم به خاطر دومی مجازات کنیم! به هر حال «خوب» و «بد». «بهنجار» و «ناهنجار» موضوعات نسبی که نیستند، لا اقل در یک جامعه.
سه) اگر موضوع زن دوم داشتن، برقراری ارتباط با دختری همزمان با داشتن همسر و فرزند و… بد نیست، پس همه جا بد نیست.
یا اگر این موضوع به رسانه ربط ندارد و «جوانمردی نیست فتاده را پی زدن» پس بفرمایید چرا در ۲۶ اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۰، تمامی رسانه های داخلی همزمان با هم خبر رسوایی اخلاقی « دومنیک استراوس کان »رییس صندوق بینالمللی پول را گزارش کردند؟ (اینجا)
یا در ۲۸ اردیبهشت سال ۱۳۸۶ هم مورد مشابهی برای رئیس بانک جهانی «پل ولفوویتز» پیش آمده بود، آن وقت هم رسانه ها با آب و تاب ماجرا را نقل می کردند(اینجا)
در همین ایران خودمان، عکس یک دختر به جای عکس دختر میرحسین موسوی در باشگاه خبرنگاران جوان منتشر می شود، آن وقت این دوستان اخلاق مدار کجا بودند؟
ماجرای «بگم، بگم» ها هم که معرف حضور همه هست… انبوه خبرهای باشگاه خبرنگاران و فارس و رجا و بولتن و… هم که جای خود دارد. از صدقه سر فیس بوک، خبرنگاران گمنام این رسانه ها دائما در پیج شخصی افراد گشت و گذار می کنند و به زعم خودشان به شکار فساد اخلاقی مخالفان خودشان مشغولند.
همین چند روز قبل مگر باشگاه خبرنگاران پیج فیس بوک دختر تاجزاده را مونیتور نکرده بود؟
اینها «فتاده» نیستند؟
یا مردی نبود فتاده طرف شما را پای زدن؟
چهار) رسانه و خبرنگار نه قاضی است، نه مصلح اجتماعی، نه فیلسوف و… مردی و نامردی هم فقط ابزاری است در دست افراد برای رسیدن به منافع خود و جلوگیری از زیان خود.
خبرنگار باید روایت کند، چیزی را که دیده روایت کند. اتفاقی که افتاده را روشن کند، قضاوت درباره این موضوع با قاضی و دادگاه و افکار عمومی است.
حوزه شخصی افراد حقیقی محترم است. اما اگر این فرد شخصیتی حقوقی هم داشته باشد و این شخصیت حقوقی را از صدقه سر افکار عمومی، یا اعتماد مردم کسب کرده باشد، دیگر این حوزه شخصی نیست…. در همه جای دنیا هم روزنامه نگار و خبرنگار، همیشه ذره بین به دست اشخاص اصطلاحا «سرشناس» را رصد می کنند. بابت این کار پول می گیرند، شغلشان این است و وظیفه ای که مردم به آنها دادند همین است.
اگر شما تابحال یک خط در مورد فساد اخلاقی، مسائل خصوصی، اخبار رسوایی اخلاقی دیگران و… منتشر نکردید و از طرف دیگر، همیشه در کنار مظلوم و بر ظالم بودید.
اگر شما همیشه حامی «فتاده» بودید، آن وقت درست است «مردی نبود فتاده را پای زدن» اما وقتی حقوق ۷۴ میلیون نفر «فتاده» لگد مال می شد و شما در کنار لگد کنندگان ایستاده بودید.
وقتی خاوری تا وقتی ایران بود، اسمش را می نوشتید «خ. مدیر یکی از بانک ها» و وقتی پایش را از ایران بیرون گذاشت، شروع کردید به دفاع از حقوق مظلومان و…
دیگر در مورد مردانگی و فتاده و … حرف نزنید. اینجا ما همه در یک کشتی سواریم. بیایید به هم نامرد نگوییم، ما شغلمان این است.
حالا مساله فرق می کند
اینجا، اتفاقا نامرد خبرنگاری است که در جلسه ای عمومی از موضوعی مطلع می شود، عنوان خبرنگار و نماینده افکار عمومی را گرفته، حقوق از رسانه خود دریافت می کند، اما با تطمیع یا تهدید مدیر روابط عمومی که نامرد تر از خودش است، موضوع را منتشر نمی کند.
قضاوت با خود شما
نامرد کدام هستند؟
کسی که شغلش را انجام می دهد
یا کسی که برایش خیلی ها «فتاده تر» هستند؟
امیدوارم دوست عزیز «مرد» ما که این روزها خیلی در جهت حمایت از «فتاده» مظلوم گام بر میدارد، زودتر صفحه وبلاگ را پرینت اسکیرن کرده و گزارش های لازم را به اشخاص لازم بدهد.
به هر حال بعضی ها هم شغلشان خبرنگاری و بیزینس شریف و مردانه شان«جاسوسی» است.
ما هم الحمدلله «فتاده» نیستیم، از دولتی خدا دستمان روی زانوی خودمان است، هر چه میخواهی بزن
————
*توضیح:
از طریق دوستان مشترکی که با آقای امیرخانی دارم مطلع شدم که ایشان در خصوص این پاراگراف و عبارت «جاسوس» ابراز نارضایتی کردند.
یادآوری می کنم همچنانکه در ابتدای این متن هم نوشتم این مطلب به سه موضوع متفاوت اختصاص دارد و طبیعتا طی این مدت افراد زیادی با این موضوع درگیر بودند.
من آقای امیرخانی را متاسفانه به صورت مستقیم و غیر مستقیم نمی شناسم . در حوزه ای هم که ایشان فعالیت می کند تخصصی ندارم.
اما چون ایشان در مورد شغل ما موضع گیری و اظهار نظر کرده بودند، پاسخی دادم.
خلاصه اینکه وقتی بنده کسی را نمیشناسم، طبیعتا نمیتوانم متهم به جاسوسی یا هر صفت دیگری هم بکنم.
به این وسیله هم از ایشان عذر می خواهم، هم امیدوارم برای دوستان موضوع روشن شده باشد.
========================================================
18
خبرآنلاین:«بیصفتی»، صفت اول سیاست امروز ماست/ واکنش به حواشی یک مجری
http://www.khabaronline.ir/detail/269733/culture/book
...-دی91
هرچند که من از امیرخانی قشنگتر کسی رو نخوندم.