توضيح سايت: شنيده شده است كه جواد ماهزاده همزمان با انتشارِ اين مقاله بازداشت شده است. به نظر نميرسد چنين رفتارهايي در حل مسائل مبتلابه جامعه مفيد باشد. رضا اميرخاني فارغ از نظرش راجع به اين يادداشت، قطعا از هيچ تلاشي براي رهاييِ وي فروگذار نخواهد كرد. راجع به ارشادِ اين دولت نيز به نظر ميرسد "بيگفتي" ما گوياترين گفتههاست.
فرهنگ و هنر، جواد ماهزاده- گسستها و گسلهاى بوجود آمده پس از اتفاقات خرداد 88 نه تنها متوقف نشده بلکه هر دم وارد فضاهاى تازه مىشود. حالا به تدريج واکنشها و رفتارهاى هنرمندان و نويسندگان است که وجه ديگرى از شکافهاى مابعد 22 خرداد را عيان مىکند.
وقتى اهالى فرهنگ درآستانه انتخابات؛ امضاى خود را پاى حمايتنامههاى نامزدهاى مختلف رياست جمهورى انداختند، بايد اين پيشبينى هم درنظر گرفته مىشد که درصورت تعميق اختلافات، مرزبندىهاى جديدى ميان هنرمندان و نويسندگان شکل مىگيرد. وقتى حنا مخملباف جايزه شجاعت را از جشنواره فيلم ونيز دريافت کرد؛ گفت که فيلمش (روزهاى سبز) قرار بوده فيلمى اجتماعى و جامعهشناسانه باشد. او اين سخن را هم بر زبان آورد که «هنرمندان نيستند که وارد سياست شدهاند، اين سياست است که وارد زندگى آنها شده است.»
در شرايطى که جوايز مستقل ادبى هر روز يا به دليل نداشتن مکان برگزارى به تعويق مىافتند و يا از خير برپايى جايزه در اين شرايط مىگذرند، جوايز دولتى چند سالى است که با صرف هزينههاى جالب توجه و عنايات وزارت ارشاد به صورت متداوم برگزار مىشود و بر تعداد جايزههايش نيز مىافزايد. اين همه درحالى انجام مىشود که گرايش قاطبه نويسندگان به سمت طيفهاى مستقل است و بسيارى از نويسندگان سابقا دولتى نيز ترجيح دادهاند از زير چتر حمايتى دولت بيرون بيايند و حساب خود را جدا کنند و ادبيات متعهد را با سويههاى مستقل و مردمىبازتعريف کنند. دو سال پيش بود که تغييراتى در انجمن قلم ايران (ارگان نويسندگان اصولگرا)؛ موجب جدايى چند تن از نويسندگان مطرح اين محفل انقلابى شد. دوران اوجگيرى مجيد قيصرى و پختگى محمدرضا بايرامى و رضا اميرخانى مقارن شد با تغييراتى که انجمن قلم را دربرگرفته بود. اين نويسندگان البته هنوز هم متعهد و انقلابى شمرده مىشوند ولى اين ويژگى را نه درقالب گروهگرايى و بيانيه نويسى که در محتواى آثارشان به مخاطب عرضه مىکنند. اين وضعيت حالا نصيب محمد نورى زاد نيز شده است. حوادث و فجايع پس از انتخابات دهم به موضعگيرى هايى ازسوى او انجاميد ، به طورى که به طرد وى از انجمن قلم منجر شد. هنرمندانى چون نورى زاد و مجيدى تعريف خاص خود را از هنر متعهد دارند؛ تعريفى که تحميلى از بيرون بر آن مترتب نباشد و هنرمند را به جعل و کتمان واقعيت واندارد و واقع بينى را حمل بر گستاخى و توهين نکند. کار نويسنده؛ انديشهورزى و نوشتن براساس آن چيزى است که بدان اعتقاد دارد و کسانى که چارچوبى خاص به نويسنده القا مىکنند، درحقيقت تعهد و استقلال او را مىستانند.
حوادث اخير موجب شده است تا برخى نامزدهاى جوايز ادبى دولتى به دليل تضادى که ميان تعهد نويسندگى با جريانهاى دولتى مىبينند، انصراف خود را اعلام و از جوايز کنارهگيرى کنند. محمدهاشم اکبريانى و مصطفى مستور کتابهايشان را از جوايز منتسب به دولت کنار کشيده و با اعتراض خود، بر استقلال فردى و تعهد اجتماعى خويش تاکيد کردهاند.
در ماههاى گذشته واکنشهاى جامعه به هنرمندانى که در مراسمهاى دولتى شرکت کرده يا نکردهاند، در نوع خود جالب توجه و تامل برانگيز بوده است. (واکنشهاى متفاوت به محمدرضا شريفىنيا را به ياد بياوريد) ابراهيم حاتمىکيا با لطف معاون جديد امور سينمايى ارشاد، اين فرصت را پيدا کرده است تا فيلم «به رنگ ارغوان» را که سالها در توقيف به سرمىبرد، در جشنواره فجر نمايش دهد. او اما همزمان با اين پرسش هم روبهروست که اگر پذيراى اين مرحمت شود و فيلمش را در جشنواره اکران کند، مخاطب سينما چه واکنشى نشان خواهد داد. عمده مخاطبان و منتقدان سينما را طيفى تشکيل مىدهد که حاتمىکيا نيز در زمان انتخابات با آن همصدا و همراه شده بود. همين پرسش را رضا اميرخانى هم در ذهنش دارد. رمان «بيوتن» او که در زمان انتشار با بى اعتنايى و عتاب دولتىها مواجه شده بود، اکنون ميان نامزدهاى جوايز رسمى به چشم مىخورد و برخى نويسندگان دولتى هم در اظهارنظرهايى تلاش کردهاند او را - مثل حاتمىکيا - متعلق به جريان خود توصيف کنند.
جريان فرهنگى نزديک به دولت که چند سالى است از طريق راهاندازى بنيادها و جوايز ادبى و محدود کردن جوايز مستقل و نشر خصوصي، درصدد حذف سويههاى مستقل برآمده است، اصلا دوست ندارد که هنرمندى مردمىچون مجيد مجيدى و نويسنده پرطرفدارى چون رضا اميرخانى را به عنوان چهرههايى منتقد و معترض ببيند. يادداشت اميرحسين فردى - دبير ادب و هنر روزنامه کيهان - خطاب به مجيد مجيدى و تمجيدهاى پيشدستانهاش از رضا اميرخانى گوياى نگرانى از ريزشهاى داخلى و نمايانگر تلاشى است که براى بازگرداندن هنرمندان معتبر به دايره خود مصروف مىدارند؛ غافل از اينکه اين ريزشها عامل درونى دارد و زاييده نگرشى است که خواهان سلب استقلال فردى و عدم پايبندى هنرمند به واقعيت است. اين نقطه، نقطه جدايى دو برداشت متفاوت از مفهوم هنرمند متعهد است.