كيهان و باز هم انتقاد از نويسندهاي كه خود را انقلابي ميداند!
...
پس از گفت وگو با شاكري، با دو تن ديگر تماس گرفتم. يكي از آن دو، به عنوان معروف ترين شاعر كودكان، پاي ثابت مسافرت هاي خارجي با بودجه بيت المال و برنده چندين و چند جايزه شاعرانه و.... ديگري كه خود را نويسنده انقلاب معرفي مي كند.
هنگامي كه از آنها پرسيدم ديدگاه شما نسبت به حوادث فعلي كشور چيست، با پاسخي روبه رو شدم كه تصورش رانمي كردم! هردو گفتند: «نظري نداريم!»
باورش مشكل بود! شگفت زده شدم! مگر مي شود دو اهل قلمي كه خود را از نسل شاعران و نويسندگان انقلاب مي دانند، سال ها براي انقلاب سروده نوشته اند، در جشنواره هاي گوناگون با موضوع ارزش هاي انقلاب اسلامي و دفاع مقدس به عنوان «داور» و «شركت كننده» ظاهر شده اند، درباره «ناآرامي ها» نظري نداشته باشند؟!
اين پرسش ها را چندبار در ذهنم تكرار كردم! عصباني شدم! نه به دليل اينكه چرا دو فرد اهل قلم، مانند من فكر نمي كنند، چرا در نقش مدافع انقلاب آشكار نشدند و چرا پرسش مرا بي پاسخ رها كردند. عصباني شدم كه از اينكه چرا سال ها، من و مانند من، هريك به سهم خود، با خبر و گفت وگو، در روابط بينافردي، اينجا و آنجا، به افرادي بها و جايگاه «طرح» هديه كرديم كه نبايد مي كرديم! به عناصري صفت «شاعر و نويسنده انقلابي» عطا كرديم كه نبايد مي كرديم! آيا صرف قلم زدن درباره انقلاب يا دفاع مقدس يا ديگر ارزش ها، كافي است كه عنصري را در رديف هنرمند و اهل قلم انقلابي بدانيم؟! آيا همان دو عزيزي كه در اوج ناآرامي هاي تهران، در قبال حوادث سهمگين اجتماعي، خود را بدون ديدگاه معرفي كردند، از رهگذر صفت «شاعر و نويسنده انقلابي» كم بهره بردند؟!
به راستي اگر من خود را يك انقلابي مي پندارم و معرفي مي كنم و با قيد همين صفت براي خود در ساحت ادبيات جايگاهي دست و پا مي نمايم، نبايد و توقع نمي رود كه در بزنگاه هاي تاريخي، از قلمم، از آبرويم و از جانم مايه بگذارم؟ مايه گذارم براي پاسداري از انقلاب، دين و كشورم؟
... در همين رابطه :
. ماخذ: روزنامهي كيهان
. جواد ماهزاده و نگرانيهاش براي هنرمندان متعهد
. فردي: اميرخاني جزء ناگسستني ادبيات معاصر
. كيهان اميرخاني را هم در ليست غيرخوديها گذاشت
. روزنامهي كيهان و مخدوش خواندن اظهارات نويسندهاي كه خود را اصولگرا ميداند
. روزنامهي كيهان: كافه پيانو برنده شد