توضيح سايت: بعضي از اين سرلوحهها با موضوع عاشورائيات در اينجا درج ميشود براي استفادهي مخاطبان محترم. متاسفانه بعضي سايتهاي خبري (مثل برنا) بدون اجازهي سايت و حتا بدون ذكر منبع از اين مطالب استفاده مينمايند كه قطعا كار ناصوابي است.
توضيح مجدد سايت: در تاريخ 1/10 نيز مجددا سايت برنا وابسته به سازمان ملي جوانان اين رفتار را پي گرفته است. در تماس با رضا اميرخاني مشخص شد كه برنا زير نظر بذرپاش نه از ايشان و نه از سايت ايشان اجازه نگرفته است.
يادداشت: ( ٩:٥٦ ١١/٣/١٣٨٧ ) سر لوحه نوزدهم :
به جاي سرلوحه
١- در شارع الحسين _ عليهالسلام _ توي دار الانترنيت (املايش همين است) نشستهام. آدميزاد خيلي مشنگ است اگر در چنين شرايطي سرلوحه بنويسد...
٢- در حرم اباعبدالله هيچ جا مكتوبي از اذن دخول نصب نشده است... يادداشت: ( ٩:٥٦ ١١/٣/١٣٨٧ ) سرلوحهي بيست و سوم :
يا من اسمه دواء و ذكره شفاء
شبِ جمعهاي، مهندس تماس گرفت كه هيات را با تاخير برگزار ميكنيم. گفت كه مشكلي براي يكي از رفقا پيش آمده است. پرس و جو كردم و معلوم شد سيد عليرضا در كارگاهِ قالبسازياش پيش از افطار گرفتارِ سانحه شده است و دستش رفته است زيرِ پرس. ريزش را پرسيدم. گفت آنجور كه من ميگويم يا آنجور كه آنها گفتهاند. گفتم هر دو. مهندس با آرامشِ صد و بيست كيلويياش پاسخ داد: آنها گفتهاند دستش از مچ قطع خواهد شد، اما من ميگويم كه طوري هم نيست... بچهسيدها كس و كار دارند...
يادداشت: ( ٩:٥٦ ١١/٣/١٣٨٧ ) سرلوحهي شصت و چهارم: ديگرگونه شيري...
و ميانِ اين همه شير، از شيري نام برده است كه جملهي درندهگان به واسطهي هيبت و خشمي كه در چشمِ اوست، از او دوري ميكنند... عباس!
يادداشت: ( ٩:٥٦ ١١/٣/١٣٨٧ ) سرلوحهي شصت و سوم: ذبح عظيم
و پابهسنگذاشتههاي لشگر نيز همين كه ورا ديدند، سربرگرداندند كه:
- واي بر تو عمر سعد! ما را به جنگِ پيامبرِ خدا آوردهاي؟!
يادداشت: ( ٩:٥٦ ١١/٣/١٣٨٧ ) سرلوحهي شصت و يكم: هواي مهمانان را داشته باشيم!
همينجور كه اشك از چشمانش ميريخت، عينِ 83 آيهي سورهي ياسين را به عنوانِ سورهي دومِ نمازش خواند... يادداشت: ( ٩:٥٦ ١١/٣/١٣٨٧ ) سرلوحهي سي و پنجم :
عاشوراي ظاهر و عاشوراي باطن
همين فردا كه عاشورا باشد (و گفتهاند البته كل يوم عاشورا) در فيفث اونيو Fifth Ave در قلبِ منهتنِ نيويورك پاكستانيها دسته راه مياندازند و زنجير ميزنند. چنان مراسم پرشوري دارند كه نگو و نپرس. همه با لباسهاي بلندِ محلي و شلوارهاي سپيد. نه گمان ببري كه سنتِ تازهاي است؛ كه هر سال روزِ عاشورا همين برنامه هست. دسته راه ميافتد و سينه ميزند و ان-واي- پي-دي NYPD (New York Police Dep.) هم با اسب و تفنگ و كلي تشكيلات از اين دسته مراقبت ميكند...
يادداشت: ( ٩:٥٦ ١١/٣/١٣٨٧ ) سرلوحه بيستم
- در ميانِ عشايرِ بادهنشين عرب گروهي هستند كه هر سال، ماهِ ذيالحجه در ايامِ حج به نجف ميروند. روزِ دهم و روزِ حاجي شدن كه فرا ميرسد، لنگي و قطيفهاي فراهم ميكنند و ميايستند كنارِ بابالقبلهي نجف.
- امسال هم مستطيع نشديم كه به مكه برويم، پس باز هم به حجِ تو ميآييم يا اميرالمومنين...
يادداشت: ( ٩:٥٦ ١١/٣/١٣٨٧ ) سرلوحهي بيست و چهارم
: خانهي عاشقانِ اميرالمؤمنين (ديدار با جرج جرداق)
واقعيت آن است كه ما -پنج نويسنده- از طرفِ جمعيتِ دفاع از ملت فلسطين و با پشتيبانيِ سازمان فرهنگ و ارتباطاتِ اسلامي در ديماه ٨١ به لبنان رفته بوديم. صبح وقتي ميزبانمان، آقاي هاشمي رايزنِ فرهنگيِ فعال و نشيطِ جمهوري اسلامي، خبرِ لغوِ سفرِ بعلبك را -به دليلِ شرايطِ بد جوي- به ما داد، ناجور پكر شديم. هيچ خيال نميكرديم كه ايشان پيشتر براي خالي نبودنِ برنامه، وقتي براي ساعتِ دوازدهِ ظهر، از جرج جرداق گرفته است...