تاريخ انتشار : ٣:٤٢ ١٥/٦/١٣٨٧

آن چه در وب راجع به من او نوشته‌اند
================================
15
شبكه ايران: لزوم همراهي توزيع‌كنندگان و ناشران
http://www.inn.ir/newsdetail.aspx?ID=9000
حميد باباوند-آذر 87
باباوند در مورد وضعیت مخاطبان ادبیات پایداری افزود: شناختن ظرفیتهای بازار خیلی مهم است. به عنوان مثال کتاب «من او» رضا امیرخانی، به تدریج مخاطب خودش را پیدا کرد و تقریباً هر سال به چاپ مجدد می‌رسد. در حالی که بعضی کتابها در ابتدا به شدت تبلیغ می‌شوند و به فروش خوبی هم می‌رسند، اما بعد از مدتی فراموش می‌شوند. این به خاطر عدم شناخت صحیح از ظرفیتهای بازار است.
================================
14
1 ميلي‌متر:28
http://1millimeter.blogfa.com/post-3.aspx
سميرا-آبان 87
پرواز خوبی بود." من ِ او "ی رضا امیرخانی تموم شد. -انصافا رمان قشنگی بود.- صدای ونگ ونگ ِ بچه نبود، صدای خرخر هم نمی اومد. اما باز من به عبث بودنِ امید داشتن به متمدن شدنمان ایمان آوردم. هنوز چراغ کمربندها خاموش نشده بود که همه تو راهرو صف بسته بودن.
================================
13
مهرسا: الحق مع علي
http://mehrsa60.blogfa.com/8708.aspx
مريم-آبان 87

زنده‌گی گذرِ هفت‌کور است. برای همین بیش‌تر گذرها را از خودم درآورده‌ام یا نه ... نمی‌دانم ... شاید گذرها بیش‌ترِ من را از خودم درآورده‌اند. چه می‌گویم؟! زنده‌گی محلِ گذر است. گذرِ خدا، گذرِ هفت‌کور، گذر‌ پوست؛ همان که گذرش به دباغ‌خانه می‌... افتاد.

***

بوی یاس تمام شد. همان بوی یاسی که حیاط را برداشته بود و به آسمان برده بود. دیگر چیزی نبود که ما را نگه دارد. از بالای آسمان به زمین افتادیم. شاید به خاطرِ قانون جاذبه؛ البته قانون‌ جاذبه بود که ما را آن بالا نگه داشته بود. جاذبه‌ی نیوتنی و خورشید که نه؛ جاذبه‌ی مه‌تاب و ماه را می‌گویم. روی زمین افتادیم و اشک‌های‌مان محکم روی زمین ریخت و شکست، دل‌مان. تنها بنایی که اگر بلرزد، محکم می‌شود دل است! دلِ آدمی‌زاد. باید مثل‌ انار چلاندش، تا شیره‌اش در بیاید ... حکماً شیره‌اش هم مطبوع است ...

***

عاشقی که غسل نکرده، حکماً عاشقه، نفسش هم متبرکه، یا علی مددی.

 مَن عَشَّقَ فَعفَّ ثَمَّ ماتَ، ماتَ شهید!نمی‌دونم احساسم بعد از خوندن‌ «من‌او»ی «امیرخانی» چی بود! شاید هم نمی‌تونم بگم، آره حکمن نمی‌تونم!!

================================
12
زيبايي‌هاي يك كتاب: من او از رضا اميرخاني
http://ketabiteh.blogfa.com/post-7.aspx
سما-آبان 87
اینطور نیست که شخصیت فقط روی خواننده تاثیر بگذارد.خیلی از اوقات تاثیر شخصیت روی نویسنده بیش تر است . خاصه وقتی که آن شخصیت ،جناب علی فتاح باشد ."من" اعتراف می کنم که "او" روی من تاثیر زیادی گذاشته است ؛حتا نثر من ! تصدیق نمی فرمایید؟(رجوع کنید به یک من)
================================
11
موسسه علامه طباطبايي:معرفي رمان من او
http://www.atcce.com/show.asp?id=271&q=%D9%85%D9%88%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%AA
سيد ابراهيم هاشم‌زاده-آبان 87

کتاب «من او» اثر رضا امیرخانی و محصول کارگاه قصه و رمان حوزه‌ی هنری است که توسط انتشارات سوره‌ی مهر وابسته به این سازمان اتنشار یافته است.
این کتاب در زمره آثار موفق نویسنده و ناشرش بوده که توانسته طی سال‌های (87- 78) به چاپ‌های متعدد (شانزده چاپ تاکنون) برسد و مخاطبان پرشماری یافته است. چاپ چهارم این کتاب در زمستان سال 84 مبنای نقد حاضر قرار گرفته است.
نخستین چیزی که در مواجهه با کتاب جلب نظر می‌کند رسم‌الخط آن است که در صفحات نخست، کارگاه قصه و رمان تاکید کرده که دخل و تصرفی در آن نداشته و توصیه نویسنده بر این بوده است. این رسم‌الخط جدیدالتاسیس که طرفدارانی چون شاملو را نیز در عقبه دارد به نام خوانش صحیح، زیبایی ترکیب حروف فارسی و کلمات مرکب را از رسم‌الخط فارسی گرفته و علیرغم ادعایش در بسیاری مواقع سبب خوانش اشتباه کلمات در جمله نیز می‌گردد (که البته به قول یکی از دوستان با تمرین قابل رفع است: درست همانند رسم‌الخط قدیم!) و سبب خلق شاهکارهایی همانند: تازه‌گی‌ها (به جای تازگی‌ها)، هم‌سایه‌گی (به جای همسایگی) خواست‌گار (به جای خواست‌گار) و آب‌شار (به جای آبشار) و... می‌شود.
سرگردانی سبک اثر در گستره‌ای از فرم‌ها و سبک‌ها نیز یکی دیگر از شاخصه‌های این رمان است که توجیه درخوری نمی‌توان برای آن تراشید و بیشتر به نظر می‌رسد که حاصل علاقه و شیفتگی نویسنده به ایده‌های متنوع ذهنی و تلاش او برای تجربه و نگارش یکایک آن‌ها در قالب یک رمان باشد تا حاصل پشتوانه‌ی تئوریک و ضروریات متن اثر!
موضوع اخیر یعنی گردآوری مضامین و ایده‌های متنوع و متعدد به خودی خود نمی‌تواند عیبی برای یک اثر شمرده شود اما هنگامی که فرم و محتوا نتوانند نسبتی پذیرفتنی میان خود برقرار کنند و ساختار اثر دچار چندپارگی غیرقابل توجیهی شود دیگر قابل هضم و پذیرش نخواهد بود.
«عیب می جلمه بگفتی هنرش نیز بگوی»
اثر دارای داستان‌های فرعی جذاب با ایده‌های خلاقانه‌ای است که متاسفانه به دلایل فوق‌الذکر از کارکرد مناسبی در کلیت اثر برخوردار نیستند: داستان محله‌ی خانی آباد، داستان گوشت قربانی و عاشق شدن علی، داستان اسب عربی، داستان سفر قزوین، داستان کافه پاریس و داستان‌های مستقل دیگری که جلوه و جلای خود را در ساختمان کلی اثر از دست داده‌اند و می‌توانستند به عنوان داستان‌های کوتاه مستقل از جایگاه بالاتری برخوردار باشند. داستان گالری نقاشی و تک‌گویی راوی یک از درخشان‌ترین این آثار است.
آن‌چنان که از نام رمان (منِ او) و داستان اصلی آن که عشق بی‌وصال علی به مهتاب است فهمیده می‌شود و به خصوص تلاش نویسنده در فصول پایانی برای افزودن داستان انقلاب و جنگ و زندگی مبارز الجزایری (شوهر خواهر علی) و خواستگار رزمنده‌ی خواهرزاده‌اش به داستان می‌توان فهمید، نویسنده تلاش کرده عشق زمینی علی و مهتاب را به عشق عرفانی (از نوعی که درویش علی در پی آن است) و آن را نیز با اسلام انقلابی پیوند بزند ولی در تلاش خود به خصوص در بخش دوم ناکام می‌ماند.
همان‌گونه که گفته شد فصل تک‌گویی راوی درباره نمایشگاه نقاشی اوج موفقیت نویسنده در این زمینه است و اگر نویسنده تلاش نمی‌کرد از این فراتر برود رمان از آن‌چه که هست موفق‌تر می‌نمود. اگرچه چاپ‌های پرشمار اثر خود یکی از شاخص‌های موفقیت رمان است که توفیق آن را در ارتباط با مخاطبینش نشان می‌دهد ولی نمی‌توان از ضعف‌های گفته شده چشم‌پوشی کرد.
رمان منِ او چنان‌که هست نیز نوید رمان‌نویسی خوب را در آینده می‌دهد ولی هیچ‌کدام از آثار بعدی نویسنده‌اش نتوانسته‌اند موفقیت آن را تکرار کنند و یا از آن فراتر روند. خواندن این رمان را به علاقمندان به رمان ایرانی توصیه می‌کنیم.

 


================================
10
آب و آفتاب: رمان من او
http://aboaftab.blogsky.com/1387/05/16/post-128/
محمود-مرداد 87

آخرین کتابی که خوندم کتاب «من او» نوشته رضا امیرخانی نویسندۀ نام آشنای روزهای اخیره. کتاب کتاب بدی نبود و بهتره بگم خوب بود. داستان عشق زمینی یک دخترو پسر که قراره صیقل بخوره و رنگ  و بوی آسمونی به خودش بگیره. به نظر من به عنوان یک خوانندۀ غیرحرفه ای که چیزی از سوررئال و موج نو و از  این حرف ها سر در نمیارم، مهمترین وجه بارز کتاب لحن بیان نوی کتابه که به شدت داد میزنه نویسنده اش یه نسل سومیه. رهایی و بی قیدی به اصول کلاسیک نوشتن که حتی در رسم الخط کتاب هم به چشم میخوره و بعضی جاها دیگه واقعاً شورش رو در آورده، اصرار به استفاده از لغاتی که تو دکون هیچ عطاری پیدا نمیشه فصل بندی منحصر به فرد رمان که داستان رو یک فصل در میون از زبان نویسنده و شخصیت اصلی کتاب که در فصل آخر با هم برخورد میکنند و دیگر خصوصیاتی که ممکنه به مذاق بعضی قدیمیترها خوش نیاد، نشون دهندۀ سبک خاص و مستقل امیرخانی در نویسندگیه. در ضمن امیرخانی به قول شهروند امروز یه نویسنده اصولگرا اما منصف و به قول خودش به شدت انقلابیه.

رمان من او اثر جدیدی نیست و در سال 78 نوشته شده؛ شاید چیزی که این روزها باعث مطرح شدن دوباره رمان شده رمان جدید امیرخانی «بیوتن» باشه که به شدت صدا کرده و در عرض سه ماه از نمایشگاه کتاب تا الان به چاپ چهارم و حدود 20000 تیراژ رسیده. خوندن رمان من او که اون هم به چاپ شانزدهم و تیراژی حدود 40000 جلد رسیده بهتون توصیه میکنم.

================================
9
روزنامه‌ي كيهان: كتابي براي تمام سليقه‌ها
http://www.kayhannews.ir/860530/9.htm#other1101
مريم صباغ‌زاده، علي دشتي، كيوان امجديان و سيامك صديقي-مرداد 86
رمان «من او» نوشته رضا اميرخاني به چاپ پانزدهم رسيد.همين خبر كوتاه، اما خوشايند در بحران كتابخواني، دليل محكمي است تا بارديگر اين رمان محور توجه قرارگيرد، آن هم از ديدگاه دلايل دست يابي به اين تيراژ و نكات و نقطه قوت هايي كه دراين رمان وجود دارد وحتي مخاطب عام با آن ارتباط برقرار مي كند.
مريم صباغ زاده (نويسنده) مصطفي دشتي (عضو هيئت علمي دانشگاه سيستان) كيوان امجديان و سيامك صديقي اين رمان را در حوزه هنري استان تهران مورد بررسي قرارداده اند كه مي خوانيد.
¤ صديقي: به دلايل مختلفي مي توان به سراغ كتاب «من او» رفت، اما درحال حاضر شايد دليل اصلي ما براي اين نشست، چاپ پانزدهم اين رمان است كه معمولاً اين اتفاق خوشايند دراين روزگار براي كمتر كتابي مي افتد.
همين موضوع مي تواند محور اصلي بحث امروز باشد. درواقع اين موضوع كه اين رمان چه ظرفيت هايي داشت كه مورد استقبال مردم و قشر كتابخوان قرار گرفت و درمدت كوتاهي به تيراژ بالا رسيد. اما قبل از آغاز بحث من رمان «من او» را به عنوان نخستين تجربه هاي رمان پسامدرن درايران مي دانم؛ البته بيشتر به واسطه شكل و نه انديشه كه همين موضوع مي تواند عاملي براي تأثيرگذاري بر تعدد خواننده داشته باشد و اميدوارم درباره اين موضوع نيز صحبت شود.
امجديان: اين نكته اي كه اشاره كرديد، جاي بحث دارد و مي توان درميان صحبت ها به آن اشاره كرد. با نگاهي كلي به رمان «من او» مي توان گفت از جمله كتاب هايي است كه عناصر آن خيلي حساب شده و دقيق كنار هم چيده شدند و اگر چه موضوعات بسيار را در طي ساليان متمادي داستان در كنار چيده اما انسجام و پيوند آنها با هم غيرقابل انكار است. گفته مي شود از ويژگي هاي رمان خوب يكي آن است كه نتوانيم بخشي از آن را بدون لطمه خوردن بدنه حذف كنيم، من فكر مي كنم رمان «من او» از اين ويژگي ها بهره مي برد. يعني هيچ بخشي ازاين كتاب نيست كه شما حذف كنيد و لطمه اي به كليت آن نخورد.
من حتي فكر نمي كنم هدف اميرخاني در اين رمان القاي انديشه و پيام خاصي بوده باشد.بلكه در سراسر ر مان كلمه اي مدنظرش بوده؛ كلمه اي مثل رفاقت كه به عنوان كلمه كليدي وارد رمان كرده و يك سري اتفاقات را كه ممكن است براساس تجربيات شخصي اش بوده باشد، ماهرانه تدوين كرده و دركنار هم گذاشته است.
¤صباغ زاده: فكر نمي كنيد اميرخاني يك اطاله كلام دارد دربخش هايي از كتاب كه به تكرار مي رسد. به بيان ديگر نوعي ترجيع بند كه دائم تكرار مي شود؛ بويژه جاهايي كه اين اتفاق با كلمه پيش مي آيد. به عنوان مثال در فصل بيستم كه واگويه بلندي است از دوره رياضت كشي علي در زماني كه مهتاب از او دور شده است و...
¤امجديان: فكر نمي كنم اين ها زائد باشد. نه تنها در فصل بيستم كه حتي در كل رمان اميرخاني بازي هاي زباني خاصي دارد. آن بازي هاي زباني و آن چينشي كه داستان او دارد، منجربه اين شده كه كتاب 15بار تجديد چاپ شود. به همين دليل فكر مي كنم همين بازي هاي زباني را عموم مردم پذيرفته اند. اين بازي ها باعث مي شود يك فضاي خاصي ساخته شود و درآن فضا اتفاقات پيش برود و شخصيت ها بهتر پرداخته شود.
¤صباغ زاده: تكيه اي كه برتجديد چاپ آثار اميرخاني وجود دارد، من سعي مي كنم به صورت بي طرف وارد قضيه شوم و تلاش كنم دلايل را يكي يكي بيرون بكشم. در ادبيات فرانسه يك مقوله اي وجود دارد. به نام نوستالوژي پسه (علاقه مندي به گذشته) كه سبب مي شود فضاي داستان يا رمان براي مخاطبان لذتبخش تر شود. مثلا در اين زمينه مي توانم به كتاب «جزيره سرگرداني» سيمين دانشور كه نگاهي به تاريخ دارد اشاره كنم كه همين موضوع داستان را جذاب تر مي كند و موجب شده خوانندگان بسياري داشته باشد. رمان«من او» ما را به ياد «خانه باغ هاي» قديمي، روابط مهربانانه و عميق گذشته و حتي پدر بزرگ ها و مادربزرگ ها مي اندازد و...
¤دشتي: آقاي امجديان به اين نكته اشاره كرد كه هيچ جايي از رمان قابل حذف نيست. من البته تا حدودي با اين نظر موافق نيستم، اما درعين حال اين موضوع را عيب نمي دانم. زيرا در روايت مدرن اصلا چنين قاعده اي وجود ندارد. يك موضوعي هم در ابتداي بحث مطرح شد مبني بر اينكه آيا اين رمان پست مدرن هست يا نه؟ درباره پست مدرن دو گروه از منتقدان نظراتي را ارائه كرده اند. يكسري از منتقدان براي پست مدرن المان هايي را تعريف كردند و جالب اينكه تقريباً همه آن المان ها در رمان «من او» وجود دارد. اما گروه ديگر به دنبال ريشه يابي اين تغييرات هستند. بنابر عقيده اين گروه رمان هاي قبل از دوره پست مدرن همه معرفت شناس بودند، به عنوان رابطه انسان با خدا يا انسان با انسان مي پرداختند، اما در دوره پست مدرن به دليل اتفاقاتي چون جنگ هاي جهاني، قانون نسبيت و... از پايه و شالوده تعريف رمان عوض مي شود و اساس آن بر مبناي اعتراض به همه چيز و حتي قواعد خود رمان است.
¤صباغ زاده: پس شما هم معتقد به پسامدرن بودن اين رمان هستيد.
¤ دشتي: من معتقدم، جدا از بازي هاي زباني، اميرخاني بينش فكري پست مدرن را ندارد. كليتي مثل رفاقت كه آقاي امجديان به آن اشاره كردند، و از مفاهيمي اند كه خيلي طرفدار دارند و اتفاقاً به نظر من از عوامل فروش رمان هستند، در رمان پسامدرن جايگاهي ندارد. درون مايه هاي رمان «من او» به نحوي به عرفان سمت و سو دارد كه همان شناخت است، اما رمان پست مدرن قائل به هم به زدن و زيرورو كردن ساختارهاست.
¤صباغ زاده: من هم چنين ديدگاهي را مي پذيرم. در واقع به بخش اول صحبت ها رجعت مي كنم، يعني اينكه رمان «من او» در شكل يك رمان پسامدرن است و نه در محتوا. به همين دليل من هميشه اين رمان را به شكل يك مارپله نگاه كردم. يعني وقتي تمام اين فصول بيست ودوگانه (منهاي فصل آخر) را كنار هم گذاشتم.احساس كردم هر كدام از اين فصول كه به يازده من و يازده او تبديل مي شود، از يكسو (روايت او) از حال به گذشته مي رويم و از سوي ديگر (روايت من) برعكس مي شود و اين دو روايت در فصل بيست وسوم در حركتي مارپيچي به هم مي رسند.
¤ صديقي: قبل از اينكه اين بحث را خاتمه دهيم و به محتوا بپردازيم. اجازه دهيد درباره شكل رمان «من او» كه در واقع انتقادي از اين رمان است به يك نكته اشاره كنم. من احساس مي كنم رمان «من او» نتوانسته يك كليت واحد و منسجمي پيدا كند. يكي از مهمترين انتقادهايي كه به اين رمان مي شود اين است كه نيمه پاياني آن تا حدودي كشدار و خسته كننده است. اين انتقاد به عقيده من ريشه در يكپارچه نبودن عناصر دروني رمان بويژه المان هاي پسامدرن دارد. در توضيح دقيق تر ما در بخش ابتدايي رمان ما كمتر المان هاي پسامدرن را مي بينيم و روايت رمان نزديك به روايت كلاسيك است و در راستاي خلق رماني تاريخي حركت مي كند. البته در همين بخش ما شاهد بازي با روايت در دو شكل من و او هم هستيم. در اين بخش به دليل اينكه خواننده درباره وقايع ما به ازاي ذهني هم دارد، با روايت رمان به خوبي همراه مي شود، اما هر چه جلوتر مي رويم به جاهايي مي رسيم كه بازي هاي پسامدرن كم كم پررنگ تر مي شود. در اين بخش حتي تصاويري را داريم كه واقع پذيري ندارند، برخلاف بخش نخست رمان كه حوادث قابل لمس بودند. در اين قسمت واگويه هاي دروني علي و حتي اشاره به اينكه مريم قلب همسرش را از سينه شكافته او بيرون مي كشد و مي خورد و... بازي ها و حتي انديشه هاي پسامدرني شكل گرفته است، با اين حال چون مخاطب هنوز به اين مرحله از تغيير در رمان نرسيده، ارتباط با آن كمي براي او سخت مي شود و حتي گاه خسته مي شود.
¤صباغ زاده: اينكه شما مي فرماييد عده اي معتقدند داستان از نيمه خسته كننده مي شود، دليلش شايد اين باشد كه ما نبايد با خودمان تعارف داشته باشيم كه هرايسمي در ادبيات الزاما طرفداراني در قشر كتابخوان دارد. ما بايد به ذائقه خوانندگان خود احترام بگذاريم و چه بسا كه شايد چون اين به هم ريختگي داستان در نيمه دوم شدت گرفته، داستان جذابيتش را از دست مي دهد. داستان خوان هاي حرفه اي هنوز علاقه دارند كه يك سير و روال طبيعي را داستان طي كند.
¤امجديان: شما به نوستالوژي به عنوان يكي از عوامل پرتيراژ بودن كتاب اشاره كرديد، من هم مي پذيرم، اما مسئله اين است كه اين عامل را نمي توان خيلي پررنگ كرد. كتاب هاي بسياري هستند كه حول اين محور مي چرخند ولي بيشتر از يكبار چاپ نمي شوند و همه اين تيراژ هم خوانده نمي شود. نكته دومي هم كه مي خواستم اشاره كنم اينكه اميرخاني در اين كتاب از المان هاي پسامدرن استفاده كرده، اما توانسته اين قواعد را حتي براي مردم عادي جا بيندازد، زيرا رسيدن به چاپ پانزدهم يعني چيزي فراتر از قشر كتابخوان. خب! وقتي رماني بين مردم جا باز كند، يعني شيوه استفاده اش از تصاوير و زبان هم پذيرفته شده است. از طرف ديگر من قائلم كه نكات بسياري هنوز درباره اين رمان ناگفته مانده، مثلاً اينكه اميرخاني براي فضاسازي از عناصر بسياري استفاده كرده است. او حتي مانند فيلمساز خودش را مقيد كرده كه حتماً لوكيشن داشته باشد. و لوكيشن هايش را هم ديده است. يعني من يقين دارم قبل از اينكه بنويسد، رفته و لوكيشن ها را انتخاب كرده است. درواقع از همان اول كه اين رمان را مي خوانيد، مي بينيد اميرخاني چقدر ماهرانه فضا را توصيف مي كند و درعين حال بهترين مناظر را هم براي اين توصيف انتخاب مي كند.
البته قبل از اينكه بيشتر درباره محتوا صحبت كنم. يك گريزي مي زنم به صحبت هاي مطرح شده آقاي دشتي مبني بر اينكه يكي از دلايل پرفروش بودن رمان استفاده از شيوه بياني پسامدرن است كه من زياد موافق اين نظر نيستم.
¤ دشتي: مسئله اين است كه ما در اين حجم هيچ گاه المان هاي پسامدرن نداشتيم.
¤ امجديان: الان كارهاي زيادي هست كه مدرن و پست مدرن نوشته مي شوند و حتي به ندرت از سوي رمان خوان هاي حرفه اي خوانده مي شوند. اتفاقاً به نظر من اين يك هنرنمايي است كه ما از قالب و فرم پست مدرنيسم استفاده كنيم تا بين عامه مردم جا باز كنيم. به بيان ديگر استفاده از اين قالب به نظر من نوعي دست انداز است و نه عاملي براي حركت به سوي چاپ پانزدهم.
¤ دشتي: منظور من اين است كه ابداعات و بازي هاي زباني اين رمان باعث شد خواننده از خواندن رمان به نوعي بهت زده شود و آن را حتي به ديگران توصيه كند. درعين حال كه جمله بندي ها و تلميحات و تشبيه ها در كنار شيوه هاي روايت باعث مي شود كليتي قابل قبول ايجاد شود.
¤ صباغ زاده: درعين حال كه اميرخاني به ارزش هاي كهن نگاهي نو دارد و به نوعي دچار تكرار نمي شود كه ارزش ها را مانند ديگران به كار ببرد. از طرف ديگر من شخصيت ويژه اميرخاني را هم از عوامل محبوب شدن كتاب هاي او مي دانم.
¤ صديقي: من قبول دارم كه يكي از عوامل توجه مخاطبان به اين كتاب پسامدرن بودن آن است، اما نمي توانم اين امر را عامل مهمي در پرفروش بودن آن تلقي كنم. يكي از معضلات ادبيات فعلي ايران گرايش به مدرنيسم است. درواقع مدرنيسم هاي اروپايي آن قدر ادبيات را به سمت دشواري و بازي هاي ساختاري پيش برده بودند كه «جان بارت» ادبيات دهه پنجاه اروپا (ادبيات مدرن) را ادبيات تهي شده خوانده است، زيرا ادبيات به حدي مشكل شده بود كه فهم آن براي عوام گاه دست نايافتني بود. جان بارت در دهه شصت مقاله ديگري مي نويسد با عنوان ادبيات غني شده و در آن تأكيد مي كند كه ادبيات به سمت پسامدرن رفته و رمان و داستان از آن پيچيدگي رها شده است. درواقع پسامدرن راهي بود كه ادبيات را با مردم آشتي دهد. اما اين رمان برخلاف جريان فعلي ادبي در ايران در قالب پسامدرن نوشته شده است.
¤ صباغ زاده: يك تعريف خودماني پسامدرن اين است كه بازي هاي ذهني خود ماست كه مي تواند براي مخاطبان جذاب و لذتبخش باشد، چون اين بازي ها را خود ما در زندگي واقعي داريم. مثلاً بخش هجدهم كتاب كه سفيد چاپ شده است، به نوعي اختياري به ماست كه آن را خودمان بنويسيم و در نگارش داستان مشاركت كنيم.
¤ امجديان: نويسندگان بسياري به دنبال اين هستند كه اثري خلق كنند كه هم خواص از آن لذت ببرند و هم اهالي فن از آن راضي شوند. من نمي گويم «من او» تنها كتابي است كه اين ويژگي را دارد، ممكن است كتاب هاي ديگري هم باشند، اما ميزان موفقيت آنها به اين اندازه نبوده است. اينكه ما دائم تأكيد مي كنيم بر پرفروش بودن اين كتاب، چون يافتن اين دلايل بسيار مهم است و مي تواند كاربردي باشد.
¤ دشتي: جديد بودن، هنجارشكني و گيرايي متن، نوشتن از تاريخي كه براي ما ملموس است و همچنين اشاره به واقعيات اطراف به عقيده من همان گونه كه اشاره شد، از دلايل پرفروش بودن اين رمان است. از سوي ديگر اگرچه خيلي ها عقيده دارند تيراژ بالا نشانه خوب بودن يا بد بودن اثر نيست، اما نمي توان اين واقعيت را انكار كرد كه اين رمان به هرحال در جامعه منتقدان هم مقبوليت مناسبي داشته است كه حالا مي توان درباره اين جنبه ها هم صحبت كرد. نكته قابل تأمل ديگر در اين رمان اين است كه به دليل تاريخي بودن داستان وقايع در طول هم اتفاق نمي افتند، بلكه در عرض يكديگرند. اين مسئله باعث شده شخصيت خيلي خوب پرورش پيدا نكند، البته در بخش هايي چون عزادار بودن حاج فتاح و نمايش تصوير او اين مسئله تغيير مي كند.
¤ صديقي: همان گونه كه آقاي دشتي اشاره كردند، شخصيت ها به نوعي «تيپيك» هستند و ما شخصيت منسجم نداريم، البته اين موضوع دليلي دارد كه من آن را به عنوان نقطه ضعف رمان نمي دانم. دليل آن هم اين است كه شخصيت ها در خط سير تاريخي رمان حركت مي كنند و كمتر كشمكش با هم دارند، اتفاقا وقتي كشمكش و برخورد ميان شخصيت ها ايجاد مي شود، آنها از حالت نوعي خارج مي شوند. چنانچه بهترين نمونه آن را مي توان در مرگ پسر حاج فتاح اشاره كرد، به ويژه اسب سواري او و مراسم ختم پسرش كه ما را با جنبه هاي تازه اي از شخصيت او آشنا مي كند.
¤ صباغ زاده: من هم معتقدم تعمدي در كار بوده و نويسنده بيشتر قصد داشته يك گذار اجتماعي را مطرح كند. اين حركت هم به نظر من به جسارت اميرخاني بازمي گردد.
¤ صديقي: فكر مي كنم ديگر زمان جمع بندي نهايي رسيده است...
¤ صباغ زاده: من درباره اميرخاني با همه علايقي كه به كارهايش دارم، هميشه نگران اين موضوع هستم كه او خودش را تكرار كند. زيرا وقتي نويسنده در سنين جواني شاهكارهايش را خلق مي كند، اين احتمال مي رود كه آنها را تكرار كند.
¤ دشتي: من هم در پايان به هوشمندي اميرخاني در انتخاب قالب و ساختار «من او» تأكيد مي كنم و اينكه از چنين رماني طرح موجود به عنوان بهترين قالب انتظار مي رفت.
¤ امجديان: «من او» به اين دليل يك اتفاق در ادبيات معاصر ايران است كه در پشت آن صداقت توام با قدرت قرار دارد. براي اين صداقت دلايل بسياري وجود دارد، يكي از آنها اين است كه اميرخاني آن قدر براي كتابش ارزش قائل است كه خودش شخصا كتاب هاي خود را در پشت اتومبيل مي گذاشت و آنها را به ناشران خيابان انقلاب و ... مي سپرد. يك نگاه اجمالي به كتاب هاي جديد نشان مي دهد بيشتر آنها يا سفارشي هستند، يا بعد از قرارداد نوشته شده اند و در غير اين صورت نويسنده در اواسط نگارش آن خسته شده است از ميانه آن سعي كرده فقط رمان را جمع كند، اما اميرخاني در نگارش رمان با خودش صادق است و همين موضوع باعث مي شود «من او» يك اتفاق شود.

================================
8
نشريه‌ي الكترونيكي شريف: نقدي بر رمان من او
http://sharifnet.ir/magazin/show.aspx?id=52
سميرا اكبري-

...اين کتاب از سوی منتقدین امیرخانی رمانی مذهبی اطلاق شده است. امیرخانی در این کتاب با نگرشی فرا مذهبی تصوف را موازی با عرفان و عشق زمینی را با موضوعاتی عرفانی در می آمیزد. همچنین دگر هنر بارز این نویسنده ی زحمت کش انقلاب اسلامی تلاش برای واحد نشان دادن متن جریانات آزادی طلبانه ی مبارزان استقلال طلب الجزایری (به عنوان یک نهضت ملی) و انقلاب اسلامی (به عنوان جنبشی مذهبی) است. این کتاب در فضایی بی نهایت واقع بینانه اوضاع دوران قدیم تهران را نشان می دهد. مهمترین شخصیت این کتاب درویشی با نام مصطفی است که حقیقت تماما در دست اوست و مانند ریش سپید قصه و خدای قصه است. بزرگ نمایی این شخصیت در داستان قابل تامل است. در هم آمیختن مفاهیم در این رمان از طرفی ممکن است پلورالسیم فلسفی و یا حتی بعضا پلورالیسم دینی تلقی شود، اگر چه در محتوا از تناقض های ریشه داری رنج می برد.
من او عنوان دومین رمان رضا امیرخانی است. این كتاب برای اولین بار در سال 1378 و در حالی كه تنها 26 سال داشت منتشر شد. داستان این مجموعه چه به لحاظ پرداخت شخصیتها و چه به لحاظ نوع نگارش و چه به لحاظ نوع روایت، داستانی متفاوت را برای خواننده رقم می زند. علی رغم اینكه داستان مجموعه بر مدار موضوعی كلیشه ای یعنی عشق پسر و دختری به یكدیگر رقم می خورد، اما خواننده هیچگاه در طول داستان احساس كسالت بار بودن یا تكراری بودن را در خود حس نمی كند. نگارش متفاوت كلمات و جمله ها، روایتی سیال ذهن و داستانهای فرعی جذاب و جالب بیشتر روایتگر زندگی چند نسل از مردم در تهران است تا صرفاً زندگی دو پسر و دختر یا خانواده آنها. شاید به همین خاطر است كه حتی سر سخت ترین منتقدان این رمان در آن زمان هم نتوانستند از زیبایی نوع روایت داستان به سادگی عبور كنند.

================================
7
جامعه‌شناسي ادبي: بررسي رمان من او بر اساس نظريه‌ي گلدمن و بورديو
http://www.socoflit.blogfa.com/post-189.aspx
سوده منصوري-خرداد 86
قهرمان رمان "من او" ؛ علي پسري است تاجرزاده و از اهالي تهران كه شرح زندگي؛ افكار؛ نوع تصميم گيري ها و... او به تصوير كشيده مي شود. علي قهرمان پرالماتيك رمان كه در تمام طول داستان نگراني و نارضايتي او از نابرابري ها و قشربندي هاي اجتماعي نشان داده مي شود و خود فردي است كه تفاوتي در انسان ها از آن لحاظ كه انسانند نمي بيند و بهتر و بدتر بودني در انسان ها به لحاظ فرهنگي و اقتصادي و... قائل نيست.( با انتخاب كريم به عنوان صميمي ترين دوستش و مهتاب معشوقه اش)
عليرغم مخالفتهاي سرسختانه خانواده خود ؛ علي معشوقه اي را برگزيده كه از طبقه اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي متفاوتي از خودش است و تلاش وي براي با او بودن تلاشي است نه فقط براي رسيدن به يك فرد بلكه نشان دادن اهميت انسانيت و نه عرضيات اجتماعي بر فرد كه او را از ديگران متمايز مي كند...
================================
6
كتاب‌هايي كه من مي‌خوانم: من او-اميرخاني
http://mybooks.persianblog.ir/post/17/
امير-خرداد 87
...هر چند در چند جا خیلی آبکی و ابتدایی از آب در آمده است، مثلاً آنجا که علی فتاح ( شخصیت صلی رمان ) چون هیچ حرفی برای گفتن نداشت یک فصل ( فصل نهِ او)  فقط چهار پنج صفحه ی سفید را به خود اختصاص داده بود. یا فصلی که در آن یک جمله حدود سی چهل بار تنها با عوض کردن یکی دو کلمه همینطور تکرار می شد.من که نفهمیدم منظور امیر خانی از این کار ها چه بود...
=================================
5
همشهري: آشتي با رمان
http://www.hamshahrionline.ir/News/?id=44397
حسن ميثمي-... 86

قاسمعلي فراست ****فراست وقتي اين كتاب را براي بار اول خوانده است، به‌نظرش كار خوبي آمده است. الآن هم نظرهايي درباره اين اثر اميرخاني دارد:«به‌نظرم يك جاهايي از اين كتاب اضافه آمد كه اگر آقاي اميرخاني الآن يك نگاه دوباره به كتاب بيندازد، آن‌ها را اصلاح مي‌كند.»فراست، «من او» را در مجموع از جمله كارهاي خوب و قوي مي‌شمارد.

مجيد قيصري‌****از شخصيت‌هاي رمان من او، شخصيت درويش مصطفا به خوبي در ذهن مجيد قيصري به جا مانده است.قيصري معتقد است از اين دست رمان‌هاي خوش خوان خيلي كم داريم:«خوش خوان بودن خيلي حسن بزرگي است.من او، از جمله رمان‌هايي است كه جايش را در بين مردم باز كرده است.چون خيلي به سنت‌ها و فرهنگ‌هاي خودمان نزديك است و دغدغه مردم را دارد.»نويسنده كتاب باغ تلو در ادامه نظرش گفت:«خيلي وقت‌ها رمان‌هايي داريم كه دغدغه ديني ندارند.اما اين اثر دغدغه قاطبه مردم را دارد.مثل خيلي از رمان‌ها، شخصي نيست و توانسته است به خوبي با نسل جديد، آن هم با اين حجم بالاي صفحات ارتباط برقرار كند.»

محسن مومني‌*****«در شرايطي كه عمدتا رمان‌هاي ما در نوع، سبك و شكل گرفتار بودند و كم‌تر به محتوا توجه مي‌شد، شاهد زحمت آقاي اميرخاني در دو مورد شكل و محتوا بوديم.»مومني معتقد است اميرخاني هم در محتوا كاري كرد كه مورد توجه واقع شود و هم شكل جديدي را به وجود آورد كه مورد استقبال عموم خوانندگان قرار گرفت:«عموم جوانان و مردم را با رمان آشتي داد و كتابي را نوشت كه هم مورد توجه عام مردم و هم نخبگان قرار گرفت.»

علي‌الله سليمي‌*****سليمي معتقد است كه اين اثر يكي از آثار شاخصي بود كه با يك نگاه معاصر روابط شخصيت‌ها را در تهران قديم بررسي كرده بود:«اين كار توانست يك فضايي را ترسيم كند كه من ابتدا تصور كردم خاني آباد «من او» واقعا وجود دارد و به‌دنبالش مي‌گشتم.اين قدر توصيف‌ها زيبا و دقيق بودند.جذابيت رمان هم همين باور پذيري اش بود.»به‌نظر علي الله سليمي اين كتاب توانست در يك قشر خاصي از جامعه كه همان جوانان باشند مخاطب‌هاي خود را پيدا كند و يك اتفاق زيبا را در فضايي بياورد كه خواننده هم يك كتاب جدي ادبي خوانده باشد و هم جذب كتاب شود:«خيلي از كارها اصول را رعايت مي‌كنند و فقط براي قشر فرهيخته خواندني هستند.اما اين كتاب براي عوام هم خواندني بود.»
===============================
4
راز كتاب: من او
http://razeketab.persianblog.ir/post/6/
مريم قنبري-شهريور 87
...دقیقا یادم نمی یاد کلاس چندم بودم که من او رو خوندم شاید کلاس چهارم دبستان همون موقع برادرم هم که دبیرستانی بود این کتاب رو خوند.نظر جفتمون این بودعالی!!!
===============================
3
يشم: من او
http://www.mehraveh7.blogfa.com/post-182.aspx
الهه فرنيا-شهريور 87
...تقریبا  دو سه سالی از خوندن رمان "من او "نوشته رضا امیر خانی  گذشته ،اما انگار این رمان  متعلق به گوشه هایی از حافظه ایرانی ها است و با اینکه  نتونستم ،قبولشون کنم ،می ترسم  نکند من هم به آن ها دچار شوم...
===============================
2
anti-mosbat: بوي تند ياس
حيدر-دي 85
http://haydar1986.persianblog.ir/post/20/%d8%a8%d9%88%db%8c_%d8%aa%d9%86%d8%af_%db%8c%d8%a7%d8%b3

_ سهم خودم است...
به اکراه قبول می کرد ومی خورد. وقتی همدیگر را می دیدیم، گریه مان می گرفت. خیال بد نکنی ها ! همه اش دوازده سیزده سال سن داشتم. راست که می ایستاد، قدش به سر شانه من می رسید. برای همین وقتی مرا نگاه میکرد، مجبور بود سرش را بالا بگیرد. برای همین تر اشک توی چشمش جمع می شد اما نمی ریخت. این ، چشمهای قهوه ای روشنش را جور دیگری می کرد. جوری که اگر می خواستم، وسط چشمهایش دریا را می دیدم، یا آسمان را، یا... یا مهتاب را...  برگرفته از پنج اوی من او...
امیرخانی را دوست دارم... من اویش را بیشتر... ناصر ارمنی اش را... داستان سیستانش را... حتی ازبه اش را...! برایم فرقی نمی کند که دیگران چه بگویند... حتی اگر صد بار دیگر هم به محمدرضا سرشار تلفن کنم و او هم صدبار دیگر به من بگوید که فلانی لیبرالیست است و عقبه تئوریک ندارد و ما بسیجی ها را چماقدار می داند... اینها را کم و بیش از قبل هم می دانستم و اینچنین شیفته ی قلمش شدم... 
===============================

1
كاغذ رنگي: اميرخاني بزن روشن مي‌شوي!
http://kaghazrangy.persianblog.ir/post/7/
محمد منتظري-ارديبهشت 87
...درویش مصطفی از حیث نا شناختگی خواننده را به وجد می آورد و این همان چیزیست که امیر خانی با ایجاز و اختصار در توصیف او، به آن دامن می زند. زاویه دید متغیر در "من او" اهداف معنایی و ظاهری بسیاری را دنبال می کرده که البته تا حد زیادی به آنها نایل شده. من رضا امیر خانی را تحسین میکنم، از آن حیث که به ایرانی آموخت که می تواند از مضامینی که متضمن "یأس" جبری نشأت گرفته از دیدگاه اومانیستی خود ویرانگر غربی است، پرهیز کند و در عین حال رمانی مشتمل بر آرا و فرهنگ بومی و دینی بنویسد که در عرصه ادبیات کاملاً متفاوت، شاز، برجسته، متمایز، و دلچسب باشد...
===============================

در همين رابطه :
. آن‌چه در وب راجع من او نوشته‌اند (4)
. آن چه در وب راجع به من او نوشته‌اند (3)
. آن چه در وب راجع به من او نوشته‌اند (2)
. آن چه در وب راجع به من او نوشته‌اند (1)

  نظرات
نام:
پست الکترونيک:
وب سايت / وب لاگ
نظر:
 
   
 
   
   صفحه نخست
   يادداشت
   اخبار
   تازه ها
   يادداشت دوستان
   کتابها
   درباره نويسنده
   تيراژ:٨٦٠٢٥٠
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
 

 
بازديد کننده اين صفحه: ١٢٣٩٩
.کليه حقوق محفوظ است
© CopyRight 2008 Ermia.ir & Amirkhani.ir
سايت رسمي رضا اميرخاني
Because when the replica watches uk astronauts entered the replica watches sale space, wearing a second generation of the Omega replica watches, this watch is rolex replica his personal items.