آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(13)
|
جهت سهولت دسترسي كاربران، هر پانزده مطلب مرتبط در يك صفحه ذخيره خواهند شد. براي ديدن صد و هشتاد نظر قبلي به لينكهاي پايين صفحه مراجعه فرماييد.
========================================
195
افرند: نغمه تازگی
http://afrand.blogfa.com/post-107.aspx
امیرحسین-اسفند89
اگرچه به خاطر مشغله کاری آن طور که دوست داشتم وقت خواندن زیادی نداشتم اما بازهم غنیمت بودند. کتاب هایی مثل خرمگس، نفحات نفت و قمار عاشقانه من را به یک دنیای دیگری بردند و به اصطلاح کتاب هایی بودند که زمین گذاشته نمی شدند.
========================================
194
خبرگزاری فارس: کتابهای پیشنهادی برای تعطیلات نوروزی
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8912230478
...-اسفند89
...18-نفحات نفت/ رضا اميرخاني/ انتشارات افق
نفت همان دولت است و دولت همان نفت. رضا اميرخاني نويسندهاي پايبند به اصول خود است. با اين همه، آثار داستاني و حتي غيرداستاني او با استقبال شگفت اقشار گوناگون خوانندگان روبهرو شدهاند. شايد راز علاقهي مردم، در صداقتي باشد كه با قلم هنرمندانهي او عجين است.
«شنيدهام كه ستارهي دريايي اگر بازوش زير سنگ گير بيافتد، از خير بازو ميگذرد و آن را قطع ميكند. اما اين مال وقتي است كه ستاره بيم داشته باشد از خطر... دولت تا نفت دارد، خطري تهديدش نميكند! و اينگونه، اقتصاد دولتي و مدير سهلتي ساخته ميشود.»
انتشارات افق نفحات نفت را در 232 صفحه با قيمت 4800 تومان منتشر كرده است. ...
========================================
193
خبرگزاری مهر: بازار کتاب هفته، در آخرین هفته سال
http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1276260
...-اسفند89
فروشنده فروشگاه امیرکبیر ادامه می دهد: این هفته آخر فروش کم است که طبیعی است. اما اوج فروش کتاب های نفیس بود و عمومی ها فروش کمی داشتند. فروش سررسیدها هم در کتابفروشی مان خوب بود. درباره کتاب های شاخص پرفروش نمی توانم عنوان خاصی را نام ببرم چون همانطور که اشاره کردم غیر از فروش کتب نفیس، بازار باقی کتاب ها به قول معروف کساد بود. فروش کتاب های رضا امیرخانی افت داشت و "سقای آب و ادب" سید مهدی شجاعی فروش خوبی داشت.
========================================
192
معبد: از 89 تا 90
http://enlightement.blogfa.com/post-73.aspx
محمد مشکی-اسفند89
بهترين كتاب سال:
محمد مشكي: " نفحات نفت" رضا امير خاني
سعيد محلاتي: " سلوك" محمود دولت آبادي
عليرضا طاحونه: " تاریخ عقاید اقتصادی"
========================================
191
ذهننوشتههای یک دختر مشرقی: روز نفتی
http://kolbehdeltangi.blogfa.com/post-107.aspx
دخترمشرقی-اسفند89
"مادر یعنی وطن ،طلا یعنی نفت،پدر یعنی دولت، این ملک پدرانی داشته است که برای حکومت ،نه طلای مادر که خود مادر را نیز فروخته اند ! در چنین خانواده ای تنها مایه نجات همت فرزندان است .... از پدر کاری بر نمی آید ...."
نفحات نفت رضا امیر خانی
پی نوشت :
1: اخیرا در حال خواندن این کتاب هستم سبک نوشته نوع خاصی است انگار در یک جمع خودمانی نشسته ای و بحث میکنی
========================================
190
وبلاگ گروهی دانشجویان دانشگاه صنعت نفت 87: نفحات نفت
http://put87.blogfa.com/post-82.aspx
علی ملکشاهی-اسفند89
نفحات نفت
جستاری در فرهنگ نفتی و مدیریت دولتی
این کتاب آخرین کتاب رضا امیر خانی نویسنده تقریباً مشهور عصر ماست.فکر کردم چون اکثر ما کارمند دولت می شیم شاید تو این فرصت بـی کـاری اول ترم خـواندن این کـتاب بد نباشه.تو این کـتاب شما فـرق مدیـر دولـتی و سه لــتی رو می فهمید.
========================================
189
دایناسور: 90
http://1dinosaur.persianblog.ir/post/11/
محمد-اسفند89
سال 89 هم به روزای آخرش رسید و وقت خداحافظیه ! سالی بی رمق و با کمترین ارزش افزوده و یا بقول اهل فرهنگ ابسورد (ابزورد معادل فارسیش میشه معنا باخته) .
سالی که همه جور اتفاق توش داشتیم از درگذشت ها تا حوادث اجتماعی تلخ و گاهی کمی شیرین اما همه بی نتیجه و بی هدف و پوچ.
اگه بخوام اسمی برای امسال بذارم می گم سال روزمرگی .
اولش بگم اینها نظر شخصی منه و به تعداد همه آدم ها میشه نظرات متفاوت وجود داشته باشه و شاید هم نظر همه مخالف نظر من باشه که باز هم ایرادی نداره. مگه اینکه بگید باید به زور با ما هم عقیده باشی و الا هم عقیدت می کنیم ...
....
بهترین کتاب عمومی:
" نفحات نفت" رضا امیر خانی . نامزدهای دیگر " چرا می جنگیم"، " جامعه شناسی خودمانی"، " پی نکته هایی بر جامعه شناسی خودمانی"
بهترین شعر:
« طفلی به نام شادی، دیریست گم شدهست
با چشمهای روشن براق
با گیسویی بلند،به بالای آرزو
هر کس ازو نشانی دارد
ما را کند خبر
این هم نشان ما:
یک سو خلیج فارس
سوی دگر،خزر» ( دکتر شفیعی کدکنی)
...
========================================
188
مهدی313: نفحات نفت
http://ma313.blogfa.com/post-18.aspx
سیدمحمدصالح و احمد اسدی-اسفند89
چند وقت پیش شنیدم که نویسنده مورد علاقه ام رمان جدیدی نوشته است به نام نفحات نفت فوری گیرش آوردم و خونمش فکر نمی کردم رضا امیر خانی هم وار سیاست بشه به این شکل...
خیلی قشنگ بود اول فکر کردم در رابطه با نفت ولی بعد...
البته اگه من جای ایشون بودم اسمش میذاشتم : دشمن یا یار آنه ولی حلا که جاش نیستم و چه حیف شاید هم چه خوب خیلی تخصصیه . و جالب است که با این رمان برخی از دولت ها رو تو لوله کرده و شاید هم بالعکس (بنابر گفته خودش)
========================================
187
شاهد: نقدی بر اردوی راهیان نور
همچنین در روزنامه قدس(همین مطلب)
http://mkz61.parsiblog.com/2053785.htm
http://www.qudsdaily.com/archive/1389/html/12/1389-12-24/page20.html#0
http://khakrize88.blogfa.com/post-35.aspx
شاهد-اسفند89
آقایان راوی بهتر نیست قدری هم از این مردم مظلوم اما قهرمان بگویید؟
آقای رضا امیرخانی در کتاب نفحات نفت پیشنهاد جالبی را مطرح کرده اند. ایشان با بیان اهمیت هدیه و سفارش به تهیه سوغات در اسلام به این نکته اشاره می کنند که چرا زائرین سرزمین نور باید سوغاتی های خود را از شهرهای بین مسیر همچون همدان و دیگر مناطق خریداری کنند و امکان گشتن در بازارهای شهرهای خود مناطق جنگی خوزستان برای آنان فراهم نمی شود تا از این راه به اقتصاد مردم این مناطق مردم نیز کمکی شده باشد؟ چرا غذای این زائران از رستوران های این شهرها تهیه نمی شود ؟ و هزار چرای دیگر که پاسخ این چرا ها در واقع پاسخ مشکلات اقتصادی مردم مناطق جنوبی و البته زرخیز ایران است.
واقعا جای تأسف داشت که سال گذشته حتی سطل زباله های این مناطق را هم از تهران و با آرم شهرداری تهران آورده بودند!!!!
========================================
186
جیم، روزنامه خراسان: کدام استقلال کدام پیروزی؟
http://www.khorasannews.com/News.aspx?id=626818&type=6&year=1389&month=12&day=20
زهیر قدسی-اسفند89
اگرچه بعضي نويسندگان وقتي که ميميرند تبديل به اسطورههايي ميشوند که هيچکس حق و جرأت مقايسه کردن آنها را با ديگر نويسندگان ندارد اما اجازه دهيد که من اين جرأت را به خودم بدهم و «رضا اميرخاني» را با «جلال آل احمد» مقايسه کنم. بيشک و بيآنکه پوشيده باشد، اميرخاني از جلال تأثير ويژهاي گرفته که خودش نيز در نوشتهها و گفتههايش به آن بارها اقرار کرده و البته کم نيستند نويسندگاني که قلمشان وامدار آل احمد است؛ اما چيزي که اميرخاني را متمايز از اين نويسندگان ميکند، ارزش افزوده قلم اميرخاني است. اميرخاني همانند جلال، جرأت و جسارتي ويژه در نوشتههايش دارد تا جايي که گاه خود را نيز زير تيغ نقد ميبرد و اگر با او مواجه شده باشيد به طرز اعصاب خرد کني به انتقادات ديگرانکه گاه اصلا نقد نيست- توجه ميکند، بيآنکه بخواهد مانند بعضيها ژست انتقادپذيري به خود بگيرد.
اميرخاني را اگرچه بيشتر به عنوان يک داستاننويس ميشناسند اما باز او همانند جلال به داستاننويسي اکتفا نکرده و گاه مقالاتي را به صورت کتاب و يا در نشريات منتشر ميکند که بسيار خواندني است.
اما اينبار در نمايشگاه کتاب تهران کتابي از او منتشر شد که مدتي مخاطبانش انتظار آن را ميکشيدند. «نفحات نفت» اگرچه موضوعي خاص را هدف گرفته و قاعدتا اين موضوع براي همه مورد توجه نبوده و نيست اما مخاطب اميرخاني خوب ميداند که خوانش نوشتههاي اين نويسنده را نبايد از دست داد. اين کتاب جستاري است در فرهنگ نفتي و مديريت دولتي. و يا به عبارت روشنتر، نگاهي است به تأثير مصيبتبار مديريت نفتي، در همه ابعاد زندگي مردم ايران. اينکه بسياري از مشکلاتي که ما با آن مواجهيم به نوعي مربوط ميشود به مديريت نفتي در ايران؛ از فوتبال و ورزش بگيريد تا اقتصاد و سياست و فرهنگ و ادبيات! يکي از ويژگيهاي اميرخاني که بسيار به کمک قلم او آمده، اهل سفر بودن اوست. او به بسياري از شهرهاي ايران و جهان سفر کرده و يکي از آخرين سفرهاي او سفر به افغانستان بوده که قرار است سفرنامهاش به صورت يک کتاب منتشر شود. مشاهدات او و نوع نگاه او به وقايع بديع و تازه است، و اين چيزي است که بايد هر نويسنده منتقدي داشته باشد.
اگرچه از نگاه برخي شايد نوشتههاي اميرخاني در نفحات نفت محکوم به سياهنمايي شود و اگرچهتر که نويسنده در کتابش اعلام ميکند که شايد زماني برسد که برخي از اظهاراتش را پس بگيرد و يا در مورد آنها تجديد نظر کند اما بايد توجه داشت که تا اين تجربيات مکتوب نشود کمتر جايي براي اصلاح و تغيير در جامعه باقي خواهد ماند. حاشيههاي اين کتاب فراوان است و خيلي حرف گفتني دارد اما حيف که جايي وجود ندارد!
«...کدام استقلال و کدام پيروزي وقتي هردو متصل ميشوند به شير نفتي که دست رييس ورزش کشور است؟! و رئيس ورزش کشور، خودش با خودش رقابت ميکند، البته زير نظر داور خارجي! کدام استقلال و کدام پيروزي
زماني که سياست نفتي، به خيال خام رأي هواداران، در مديران اين دو باشگاه اعمال نظر ميکند؟...»
========================================
185
سایت مشرق: نفت، ادبیات متعهد و امیرخانی
http://www.mashreghnews.ir/NSite/FullStory/News/?Id=32544
...-اسفند89
مروری بر قصه نفت،ادبیات متعهد و امیرخانی
در این میانه زیاد نیستند نویسندگانی مانند رضا امیرخانی که به چنین مسایلی بیندیشند و دامن همت بر کمر زده و این اندیشه ها را از سر نگرانی آینده بنگارند و البته تیغ نقد بر روی مشکلات و مشکل سازان بر کشند.
گروه فرهنگی مشرق- سال ها است که این طور باب شده ؛ وقتی سخن از ادبیات متعهد به میان می آید برخی فورا به یاد شعارهای ارزشی دادن می افتند و فکر می کنند هر جا که بشود شعارهای دهان پر کن داد و خصوصا از آن دسته شعارهایی را در جملات فریاد زد که پر از کلیدواژه های انقلاب و رهبران آن باشد این مصداق اتم و اخص ادبیات متعهد است. اگر کمی نزدیک تر به این موضوع نگاه کنیم این دقیقا هم بلایی است که بر سر کلیدواژه های رهبر انقلاب نیز می آید که آخریش همین بصیرت است. برخی از دوستان صادق اما ساده دل انقلاب می اندیشند که اگر هر قدر بسامد استفاده از این کلمه و مشتقات آن در ادبیاتشان بیشتر شود؛ ادبیات تمام عیار متعهد خلق خواهد شد و از این میان برخی مدیران فربه فرهنگی که دوست ندارند تکانی به خودشان و صندلی شان بدهند فرصت را غنیمت شمرده این ادبیات باصطلاح متعهد را سر دست می گیرند که " این منم طاووس علیین شده".
بگذاریم و بگذریم؛ ادبیات متعهد در قاموس امام(ره) آن ادبیاتی است که نسبت به مردم و مسایلشان سکوت نکند و در هر میدانی زبان گویای مردم باشد و بر طریق وسطی در جهت خدمت به خلق خدا حرکت کند. در فرهنگ اصطلاحات امام(ره) تیغ تیز ادبیات متعهد انقلاب، جدا کننده حق و باطل از هم، به حکم امر به معروف و نهی است و این آن چیزی است که در گرد و غبار ادبیات شعاری و بیلان کارهای مدیران چاق اما بی عمل فرهنگی گم شده.
مسایل اقتصادی و آنچه مردم هر روز با آن روبرو هستند از کار و بیکاری گرفته تا تولید و مصرف یکی از همین موضوعات مبتلا به جامعه ما است که اتفاقا ادبیات در برابر آن ساکت مانده است. در این میانه زیاد نیستند نویسندگانی مانند رضا امیرخانی که به چنین مسایلی بیندیشند و دامن همت بر کمر زده و این اندیشه ها را از سر نگرانی آینده بنگارند و البته تیغ نقد بر روی مشکلات و مشکل سازان بر کشند و از همان روی خود را آماده حرف و حدیث ها کنند. همین سبب باعث شد که با وجود گذشت بیش از یک سال از انتشار کتاب " نفحات نفت" یک بار دیگر به بازخوانی این کتاب و همچنین بحث بر سر جزئیات مقالات آن بپردازیم؛شاید قدمی باشد در جهت گسترش ادبیات متعهد.این بازخوانی را در چند قسمت، از این پس در مشرق خواهید خواند. بعون الله و قوته.
*****
چند سال پیش یکی از اساتید تاریخ که قرار بود در یک مجموعه مستند با موضوع نفت و تأثیراتش و مواردی از این دست که سازنده میخواست به آن بپردازد مشاوره دهد کتابهایی را به کارگردان آن فیلم – که البته هرگز ساخته نشد – معرفی کرد. در میان آن کتابها یک کتابی بود که نامی آهنگین داشت با مضمون شبیه به این که «نفت بلای سیاه یا طلای سیاه». آن جناب استاد برای آن حضرت کارگردان توضیح داده بود که این کتاب به این مسأله پرداخته که وجود ثروتی به نام نفت چه دردسرهایی را برای مردم ایران به بار آورده است. این دردسرها را میشود از دستاندازیها به خاک ایران در نظر گرفت تا رخوت و فسادی که در دستگاه دیوانسالاری ایران در دوران پهلویها خصوصاً، میشود سراغ گرفت.
جالبتر این که وقتی آن حضرت کارگردان برای آغاز دوره پیشتولید و تحقیق فیلم مستندش راهی بازار کتاب شد نهتنها آن کتابهای معرفی شده و آن کتاب کذا را نیافت، بلکه هرجا به دنبال کتابی درباره نفت، در موضوعاتی غیر از زمینههای فنی و... جستجو کرد تیر مبارکش با صخرههای کوهپیکر برخورد کرده و در دم شکست.
یکی دو پیرمرد کتابفروش راسته انقلاب هم که لیست کتابها را میشناختند لبخند تلخی میزدند و گاه میگفتند "فلان کتاب 30 سالی هست که منتشر نشده". بگذریم که یکی دو منبعی را هم که کارگردان قصه یافت در دست دوم فروشیهای پرت و بالاخانهای میدان انقلاب بود.
دست آخر تمام کتابهای جدیدی را که سرشان به تنشان میارزید و درباره اثرات نفت و یا تاریخ آن نوشته شده بود را اگر جمع میزد به 5 عنوان نمیرسید که مهمترینشان کتاب «تاریخ نفت» دانیل یرگین بود و البته جایزه پولیترز را هم برده و شاید از همین جهت ترجمه شده بود.
الغرض همه این مقدمه عریض و طویل از آن جهت است که مخاطب تکانی بخورد و باور کند که حضور کتابی به نام «نفحات نفت» که کم و بیش به همان موضوعات «نفت طلای سیاه؛ بلای سیاه» روزگار قدیم پرداخته تا چه حد میتواند غنیمت باشد. و تا چه میزان باید از قلم «رضا امیرخانی» نویسنده «من او»، «بیوتن» و «نشست نشا» تشکر کرد که او به یاد این ماجرا افتاد که اگرچه از نقدهای کتاب او که گاه به تلخی هم میزند کک کسی هم نگزید.
البته پوستکلفتی سیستم دولتی که امیرخانی در کتابش واژه «سه لتی» را با مقدماتی برای آن جایگزین میکند یک پدیده تاریخی است و ربطی به امروز و دیروز ندارد. ماجرا ساده است اگر قرار بود ساختار دیوانسالاری ایران تحت تأثیر یکی دو مقاله و یا کتاب قرار بگیرد پیش از امیرخانی کم نبودند کسانی که حرف و حدیثشان به صورت یادداشت و مقاله منتشر شد و مگر مقالات جلال آل احمد امروز هیچکدامشان مصداق ندارد و همه آن نقاط کوری که او میدید امروز به خیر و خوشی رفع شده است. اقلاش این که در حیطه فرهنگ آنهایی را که جلال آن زمان در نوشتهجاتش نقره داغشان میکرد امروز خودشان یا فرزندان معنویشان همچنان یکهتازی میکنند.
حالا ماجرای نفت که تومانی دو ریال با ماجرای فرهنگ متفاوت است، چون پای اقتصاد و پول و حساب و کتاب به میان میآید و خیلیها از قبل آن نان بیزحمت میخورند و الخ.
عصاره «نفحات نفت» را اگر بخواهی استخراج کنی همین است که حضرت امیرخانی دادش از همین پول مفت گرفتن و خوردن و به روی مبارک نیاوردن و باد گلوی بعدش را هم به تاریخ گذشته و آینده ایران زدن در آمده است و البته حضرتشان نباید توقع داشته باشد که همان جماعت کتاب تند و تیز ایشان را سر دست گرفته و حلوا حلوایش کنند.
*****
«هر مسوولی اصولاً دری است به سوی بهشت! بعضی از مسوولان درشان دو "لت" دارد، دو "لتی" هستند و بعضی دیگر سه "لتی"؛ وسیعتر و فراختر و گشادهتر! و من حسب اتفاق با مسوولان "سه لتی"، همانها که باب بهشتشان سه لت دارد و فراختر است، حرفها دارم.»
امیرخانی مخاطباش را هم در قدم اول کتابش یعنی همانجایی که مقدمه میخوانندش، مشخص کرده مدیران «سه لتی» و مدیر سه لتی آنگونه که نویسنده میگوید هرقدر هم که در به سوی بهشتش فراخ باشد دلیل نمیشود که گوشش به روی حرفهای عیش منقص کن، امثال رضای امیرخانی فراخ و باز و گشاده باشد. تکلیف نقد در زمانه این گونه است که به همان اندازه که ادمهای بیشتری را دچار کند و گیر و گرفت ایجاد کند به همان میزان کمتر به مذاق خوش خواهد آمد.
از تعارفات که بگذریم «نفحات نفت» گذشته از آن که نقد باشد، فقط؛ مقایسه هم هست. مقایسه با آنچه که میتوانست باشد و میشود که باشد، با آنچه که در واقع رخ میدهد و این باید هم از تجربیات و دیدهها و شنیدههای نویسنده این مقاله بلند قالب کتاب را بر قامت خود پذیرفته نشأت گرفته و البته این آن چیزی است که خود امیرخانی در مقاطع مختلف کتابش به ان اشاراتی دارد.
علاقه امیرخانی و سابقه گذشتهاش در مهندسی و ساختار تفکرش باعث شده تا همه چیز را در تحلیلهایش ملموس کند و در مقابل مخاطب قرار دهد تا خودش براندازش کند و بعد قضاوت، از آن سو امیرخانی رماننویس است و توانایی او در تصویرسازی همان تجربیات و امثله را بار دراماتیک میدهد و همان مثال ها مانند قصه در ذهن خوانند نشست خواهد کرد. حتی آنجا که میخواهد داستان چمنهای دانشگاه شریف را بازگو کند از شخصیتپردازی باغبان دانشگاه نمیگذرد و جزئیات را در لفافه میآورد.
در کنار این ظرافتهای فرمی امیرخانی یک قاضی بیموضع نیست او باورهایی دارد که همه خاطرات و تجربیاتش آنچنان که پیش از این هم اشاره کردیم بر مبنای همان باورها شکل گرفته و این باورها را نمیشود حال و هوایی که نویسنده در آن بزرگ شده و رشد فکری و فرهنگی داشته جدا کرد، بالاخره هر درختی خصوصیات اقلیمی که در آن قد کشیده را با خود دارد و این خصوصیات حتی در طعم میوهاش نیز مؤثر است و کتاب امیرخانی قطعاً نمیتواند چنان طعمی را در خود نداشته باشد.
ادامه دارد....
========================================
184
ایوان 360: رضا در میان جمع
http://ivan360.persianblog.ir/post/51/
ایوان-مرداد89
رضا امیرخانی را میطرفدارم بسیار.نفحاتش را بتازگی به اتمام بردیم...در رابطه با کتاب:رضا ! شیره! سمپاد شیره !!
========================================
183
جهاد علمی دانشجویان خور و بیابانک: مطلبی به ناچار سیاسی
http://jeidan.persianblog.ir/post/267/
...-اسفند89
خانواده ای بود مفلوک. کار پدر بدان جا کشیده بود که مجبور بود طلای مادر بفروشد تا نان سفره فرزندان فراهم آورد و البته بیش از آن را نیز خرج خود کند ...
به پدر چه می گفتید؟ بی کاره؟ مفلس؟ معتاد؟ هر چه خواستید می گفتید اما بدانید از چنین مردی می باید نا امید بود. اگر کسی به فکر نجات چینین خانواده ای بود، تنها به فرزندان جوان امید می بست...
مادر یعنی وطن. طلا یعنی نفت. پدر یعنی دولت ... این ملک پدارنی داشته است که برای حکومت، نه طلای مادر که خود مادر را نیز فروخته اند! در چنین خانواده ای تنها مایه نجات، همت فرزندان است (یعنی ما جوانها)... از پدر کاری بر نمی آید ...
برگرفته از کتاب "نفحات نفت" رضا امیرخانی
اکنون بسیاری از فرزندان خانواده بزرگ ایران دست به کار شده اند. تا مبادا طلای مادر بیش از این به فروش برسد. دست به کار شده اند و کار خود را به جای خود و طلای مادر می فروشند و سرافرازند. ما نیز باید کار هایی که شروع کرده ایم نگذاریم زمین. نگوییم که خیلی جاها دارند از پول نفت کش می روند، ما هم برویم. اینجا کار به نفع ماست. یا علی
========================================
182
کیش و مات: حس و تنها یک حس
http://payamedel.blogfa.com/post-157.aspx
دختر همیشه خندان-اسفند89
امروز دوباره رفته بودم همون کتابفروشی . خواستم "من او" امیرخانی را بگیرم ، از خود خجالت کشیدم که هنوز چند کتاب نخونده از امیرخانی دارم... ولی انصافاً نفحات نفت امیرخانی خوب بود...
========================================
181
ابرک شلوارپوش: مربی پرتقالی یا موزی؟
http://abrak2.blogspot.com/2011/02/blog-post_573.html
سجاد صاحبان زند-بهمن89
پيش از تحرير: باز هم به خواب و چيزهاي فانتزي گير ندادم. از دوست عزيزتر از جانم عذر ميخواهم.
هفته پيش كتابي از دوست هوشمندم رضا اميرخاني به دستم رسيد. او كه رمانهايش جدا از هر گونه دستهبندي سياسي خواندني است و نثرش را دوست دارم، با اين كتاب كمك بزرگي را به گيرنا، بنده نه چندان حقير و خوانندگان توپ ما كرد. اما قبل از اينكه از اين كمك بنويسيم، بايد به دو نكته اشاره كنيم. نخست اينكه اسم كتاب « نفحات نفت » است و ديگر اينكه، اصلا و ابدا نميخواهيم به رضا خان اميرخاني گير بدهيم و بپرسيم «چرا كلاهتو كج گذاشتي؟ » چرا كه جماعت نويسنده، اساسا كلاهي ندارد كه كج بگذارد يا راست. راست و چپ به ما مربوط نميشود. ما دلمان به سلينجر و كيشلوفسكي خوش است.
اميرخاني در اين كتاب به جنبههاي مختلف مديريت نفتي پرداخته است. يكي از اين جنبهها مديريت در فوتبال است و اتفاقا اين ياداشت يكي از بهترين يادداشتهاي كتاب هم هست. به هر حال آقا رضا يكي از آن آدمهايي است كه اولين بار او را با كفش كتاني ديدمش. او به پدر ورزشها علاقهاي ندارد. پس ميتواند در اين مورد خوب بنويسد.
اما مهمترين نكته اين مقاله اينست كه نويسنده فوتبال را « هنر هشتم» ناميده. يعني ما ميتوانيم به فوتبال هم گير بدهيم، چون هنر است و اتفاقا خيلي هنري تر بعضي هنرهاست. به نظر ما اين حركات غير موزون را از هنر حذف كنند، به جايش بگذارند فوتبال.
با امضاي رضا امير خواني، ميرويم سراغ كارلوس كرش. اگر اسم اين مربي پرتقالي را نشنيدهايد، در آينده حتما بيشتر در موردش خواهيد شنيد. او در شرايطي كه در بستههاي پرتقال و سيب، سير چيني ميگذارند و ميفرستند ايران، به كشور ما آمده تا سكان تيم ملي را به عهده بگيرد. در مورد خواهر زاده، دختر، پسر، همسر، پسرخاله و ساير بستگان ايشان چيزي نميدانم. يعني نميدانيم. اينها را از عادل فردوسيپور بپرسيد. اما در مورد حركات او ميتوانم چيزهايي بنويسم.
اين مربي فوتبال، دقيقا مثل همه مربيهاي فوتبال است. يا مثل آنهايي است كه ما ديدهايم. اولش ميگويد كه هنوز تصميماش را نگرفته و...
در همين رابطه :
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(12)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(11)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(10)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(9)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(8)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(7)
. آنچه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(6)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(5)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند (4)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند (3)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند (2)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند (1)
|
|