تاريخ انتشار : ١٢:٥٣ ١١/٤/١٣٩٠

آن چه در وب راجع به جانستان کابلستان نوشته‌اند(5) 
جهت سهولت دست‌رسي كاربران، هر بیست مطلب مرتبط در يك صفحه ذخيره خواهند شد. براي ديدن هشتاد نظر قبلي به لينك پايين صفحه مراجعه فرماييد.

========================================
100
خدا بود و دیگر هیچ: این عملیات هم به خاطر ادبیات است
http://soheal.persianblog.ir/post/115
...-تیر90

کتابِ جانستان کابلستانِ رضا امیرخانیِ خانمِ همسر چند روزی است که پیش من است. دنبال بهانه ای می گشتم تا درباره اش اینجا مطلبی بگذارم. تا این که امروز در صورت کتابم [facebook] به این متن برخوردم:

محمد حسین جعفریان(مستند ساز جنگی) در گفتگویی با ماهنامه مهرنو (شماره پنجم) , بیان می دارد :

زمانی که مستند مسعود را می ساختم , خیلی با احمد شاه مسعود مأنوس شده بودم . چند جلسه طولانی در حوزه های مختلف با این آدم گپ زدم. یادم هست زمانی که در افغانستان درگیری بود , مثلث تهران,دهلی و مسکو از احمد شاه مسعود حمایت می کرد و امارات , عربستان و آمریکا از طالبان. مسعود می گفت: (( بچه های ما دارند کلمه های فارسی را از یاد می برند. ))

========================================
99
شهید مثل یک نمره بیست: کتاب‌های پرفروش فروشگاه ما در چهل روز گذشته
http://hamedhastam.blogsky.com/1390/04/05/post-226/
حامد اشرفی‌نسب-تیر90

جانستان کابلستان/سفرنامه افغانستان

دقیقا همان ساعتی که توزیع جانستان توی نمایشگاه کتاب شروع شده بود جلوی انتشارات افق بودم. خود امیرخانی هم بود و ملت ریخته بودند تا کتاب را با امضای خودش بگیرند. من البته اصلا جلو نرفتم، کتاب را هم تا بحال اصلا نخوانده ام. راستش می دانید بهتر است دور و بر هیچ آدمی هیچ وقت شلوغ نباشد‏؛ کلا برای خودش بهتر است!

========================================
98
آهستان: دلتنگ جانستان
http://www.ahestan.ir/?p=8785
امید حسینی-تیر90
شاید یکی از مهمترین و زیباترین درس‌های جانستان، توضیحاتی است که امیرخانی درباره‌ی سیاست، انتخابات، شکاف سیاسی و گسل‌های قومی، اجتماعی در کشورهای منطقه ارائه کرده است. توضیحاتی براساس مشاهدات و تجربیات داخلی و خارجی. این که ممکن است حتی نیش و کنایه‌ی یک نامزد انتخاباتی در ایران، نتیجه‌ی انتخاباتی دیگر در کشوری دیگر و یا معادلات سیاسی جوامعی دیگر را تحت تاثیر قرار دهد. و این که پذیرش گسل از سوی طرفین گسل، حتی وابستگی مشروط به دشمن را هم در پی خواهد داشت!
این متن عینا در سایت ارمیا کار شده است.
========================================
97
جزیره سرگردانی: جانستان عالم
http://hammmid.blogfa.com/post-201.aspx
حمید-تیر90

سر !  به ايران كه رفتي ،از جاده اسلام قلعه مي رويد ديگر، در مشهد امام رضا ،من را، سيدياسين را به اسم دعا كن ...به من ويزا نمي دهند كنسولگري ...پول زياد مي خواهند... هرچه مي گويم براي زيارت باور نمي كنند.

پ.ن : نوشته هاي رضا اميرخاني را دوس ندارم نه ارميا ،نه بي و تن و نه من -او ! هيچ كدام را .هيچ كدام را نتوانسته ام تا آخر بخوانم به خاطر شعارها و پيام هاي مستقيمش ...  ولي جانستان كابلستان ،روايت سفرش به افغانستان چيز ديگري بود گرچه هنوز نمي توانم درك كنم همسر و پسرش را به چه اميدي ول كرد به امان خدا  در مملكت غريب و رفت به مزارشريف ... موضع گيري هاي سياسي اش هم كه هكذا .. ولي شوق سفر به جانستان عالم مشهد الرضا جايي كه لازم نيست براي زيارتش به كارمند كنسولگري  رشوه بدهي و اشكي به پهناي صورت را مديون سفرنامه و كتابش هستم ...

========================================
96
برنانیوز: معرفی پرفروش‌ترین کتاب این‌روزهای رضا امیرخانی
http://www.bornanews.ir/Pages/News-59405.aspx
...-تیر90
به گزارش خبرنگار ادبیات برنا، امیرخانی روایت سفر خود به افغانستان را در کتاب «جانستان کابلستان» از یک مقدمه‌ای طولانی با عنوان مور و تیمور شروع می‌كند و در آنجا اصرارش بر این است كه در این ماجرا موری به حساب آید نه تیموری.

مقدمه مور و تیمور، روایت صعودی‌های ناكام امیرخانی به قله دماوند و به قول خودش روایت نزدن‌های این كوه مخروطی است كه از همه شهر و حتی از نزدیكی قله هم، همان شكل است.

چند تلاش ناموفق برای رسیدن به دماوند همچنان در خاطرات نویسنده می‌ماند تا اینكه در روزهای پس از انتخابات 88 او و جمعی جوان‌تر از خودش، دور از هیاهوی این شهری كه زیر پای دماوند است به قله می‌رسند اما در همان جا هم گویا نمی‌شد دور از این هیاهو و دغدغه بود.

سفرنامه افغانستان و قسمت اصلی كتاب هم از سفر نویسنده به مشهد برای معارفه دانشجویان جدید الورود دانشگاه‌ صنعتی شریف شروع می‌شود و او مثل همه مسافرت‌هایش همه مدارك از جمله گذرنامه‌اش را همراه دارد...

در قسمتی از كتاب می‌خوانیم:
«كوه‌ها بسیار شبیه‌اند به چادر زنان برقع‌پوش. پلیسه پلیسه و چین چین. نه یك كوه و دو كوه و نه یك رشته كوه و دو رشته كوه. سرزمینی است پر از كوه و بدون دشت. كوه‌هایی هم قد و قامت با قللی نه چندان متمایز بین هر دو كوهی، اگر رودی باشد، گه‌گاه، كنار آب، آبادانی مختصری می‌بینی و چند كف دست، زمین زراعی و سبزی مختصر ، حادثه‌ای است اگر میان دو كوه، كف دره، جاده‌ای بینی ...»

انتشارات افق كتاب «جانستان كابلستان» را در 354 صفحه مصور با قیمت 6500 تومان منتشر كرده است.

========================================
95
دل نوشته ها!: جانستان عالم امکان
http://darvishim.blogfa.com/post-10.aspx
مسلم درویشی-تیر90
1- جانستان کابلستان روایت سفر رضا امیر خانی است به افغانستان. کتابی 348 صفحه ای از انتشارات افق به قیمت 65000 ریال در بهار 1390.


2- گزیده هایی از کتاب :

2-1) - بسیار بعید می دانم که بتوانم جوان مردی تو را جبران کنم روزی . . .

- هر جای عالم که مردکی به مردکی جوان مردی کند ، جبران جوان مردی دیگری است . . . جوان مرد به مزد کار نمی کند. تازه کار ما که کار نیست ، وظیفه است . . .

2-2) اگر ما مردم قدر یکدیگر ندانیم و قدر کشور ندانیم و قدر نظام ندانیم و افسار مملکت را بدهیم دست جاه طلبی چهار نفر قدرت طلب بی فرهنگ سیاسی ، یقین بدانیم که ظرف پنج سال بدل خواهیم شد به نسخه برابر اصل همسایه! گسل ها اگر تعمیق شوند و من و تو یکدیگر را دشمن بپنداریم ، هزاران خط جنگ دیگر بین ماهای دیگر و شما های دیگر تر پدید خواهد آمد و . . . شاید دوباره در همین خانه ها زندگی کنیم ، اما کنار خانه ها مان بایستی کسی با کلاشنیکف راه برود . . . خدا کند که او از سردارانمان نباشد!...

2-3) وقت خروج از اصفهان ، یکی از دو دختر دوگانگی مهمان هراتی ، که در اتومبیل ما بود ، سر برگرداند به سمت پرهیبت شهر و آه کشید و گفت: عجب طالع بلندی دارند آن ها که در این شهر زندگی می کنند. . . و من یادم هست که همان جا دوباره برق چشمان دخترک هشت ماهه در میدان هوایی کابل را دیدم . . . برق چشمان بلاکش هندوکش. . .


3- هرچند به این کتاب 18 از بیست ، نمره داده ام! (از آفات معلمی! نمره دادن به همه چیز و همه کس است!!!) ولی سخن امیرخانی در قالب شخصیت های رمان هایش را بسیار بیشتر می پسندم تا این گونه بی پرده حرف زدن را هر چند که 347 صفحه بنویسد تا به آن یک بند برسد!!!

* عنوان تعبیر امیرخانی است از مشهد امام رضا (علیه السلام)
========================================
94
روزنامه‌ فرهیختگان: کتاب‌های پرفروش به روایت فرهیختگان آنلاین
http://www.farheekhtegan.ir/content/view/26012/74/
...-تیر90
بازی در سپیده‌دم و رویا، آرتور شنیتسلر، علی‌اصغر حداد، نشر نیلوفر/ قصه‌گو، ماریو بارگاس یوسا، یحیی خوئی، نشر چشمه/ كودك ۴۴، تام راب اسمیت، نادر قبله‌ای، نشر مروارید/ درباره احمق‌های چلم، ایزاك بشویس سینگر، نشر آسمان خیال/ جانستان كابلستان، رضا امیرخانی، نشر افق/ ماه كامل می‌شود، فریبا وفی، نشر مركز/ قلابی، رومن گاری، سمیه نوروزی، نشر چشمه/ حفره‌ها، گروس عبدالملكیان، نشر چشمه
شهركتاب نیاوران
بازی در سپیده‌دم و رویا، آرتور شنیتسلر، علی‌اصغر حداد، نشر نیلوفر/ قصه‌گو، ماریو بارگاس یوسا، یحیی خوئی، نشر چشمه/ كودك ۴۴، تام راب اسمیت، نادر قبله‌ای، نشر مروارید/ درباره احمق‌های چلم، ایزاك بشویس سینگر، نشر آسمان خیال/ جانستان كابلستان، رضا امیرخانی، نشر افق/ ماه كامل می‌شود، فریبا وفی، نشر مركز/ قلابی، رومن گاری، سمیه نوروزی، نشر چشمه/ حفره‌ها، گروس عبدالملكیان، نشر چشمه

========================================
93
هفت کور: تلنگری به رضا امیرخانی
http://7koor.blogfa.com/post-240.aspx
کورهفتم-تیر90

::اپیزود اول::

یادم میاد اون روزهایی رو که داستان "من او" رضا امین‌خانی سابق و امیر! خانی فعلی رو می‌خوندم... وقتی داستان تموم شد در مورد نویسنده یه کم تحقیق کردم؛ گفتن بچه حزب اللهیه؛ با خودم گفتم عجب! بچه حزب اللهی و رمان عشقولانه! دمش گرم.

::اپیزود دوم::

حالا چند سالی از اون زمان گذشته و آدم ها خیلی تغییر کردند... .

::اپیزود سوم::

چند وقت پیش امیرخانی رو دیدم و باهاش به گفت و گو نشستم؛ نرسیده از راه پیله کرد به سیاسی کاری ما!!! آقا چقدر سیاست؛ شما وظیفتون این نیست، اشتباه همه همینه... و بعدش هم جایی منبر رفت و بلکل کار سیاست رو برد زیر چتر گرد علامت سوال "؟"

::اپیزود آخر::

از قضا دیشب کتاب جانستان کابلستانش رو دست گرفتم و مقدمه اش رو خوندم...

اما چیزی که باهاش مواجه شدم برام خیلی ناگوار بود لذا بر خودم لازم دیدم چند نکته ای به این دوست نویسندمون تذکر بدم (بیشتر از 2000 صفحه از نوشته های ایشون رو من خوندم حالا من می خوام چند خطی بنویسم ایشون بخونن):

کوتاه و خلاصه می گم چون: به قول آقای بقایی ما عادت کردیم راحت با هر شخصیت معروفی که می خوایم حرف بزنیم! امر فرمودند دنبالشون بدوییم!!! (زرشک) اما از این رو که من امیرخانی صاف و ساده رو از نزدیک تجربه کردم؛ می دونم اهل این حرف ها نیست لذا توی همین وبلاگ حرف خودم رو رک و راست و خلاصه بهش می گم.

آقا رضای گل توی، مقدمه کتابت نوشتی هرکی کار سیاسی می کنه منفعت سیاسی می بره؛ حالا بگو ببینم همه اون کسایی که زمان انتخابات حال هوای سیاسی داشتن و از ولایت فقیهشون دفاع می کردند و سر و دستشون شکسته می شد نفع سیاسی بردند؟!

تا جایی که من می دونم مخاطب کتاب های رضا امیرخانی بچه حزب اللهی است و بس! و همین بچه حزب اللهی ها بودن که امیرخانی رو امین خانی کردند... من دیدم همین بچه ها کتاب های شما رو چطور تبلیغ می کنند و حالا شما تمام کارها و دفاع هاشون از ولی فقیه رو منفعت سیاسی می خونی؟!!

در مقدمه نوشته بودید شم سیاسی خوبی ندارید و در قمار سیاست همیشه باختی! خطر! خطر!

سید مهدی شجاعی (نویسنده مورد علاقه خودم) با این همه کتاب در وصف اهل بیت؛ زمان انتخابات از سبزهایی پیروی کرد که به سرور ش امام حسین(ع) بی حرمتی کردند. مبادا ببینیم امیرخانی از اونهایی حمایت کنه که شخصیت اصلی کتاب داستان سیستانش رو دیکتاتور بخونند!!!

ربط داره آقا... ربط داره... کسی که شم سیاسی نداشته باشه و ندونه توی کدوم زمین داره بازی می کنه بازی داده می شه!!!

و اما آخر؛ برای اثبات عملکرد خودمون دیگران رو نفی نکنیم؛ کار شما و سخن رانی شما در مورد فعالیت های سیاسی و توهین به این قبیل فعالیت ها بمثابه این می مونه که با آرپیجی-7 بلند شی نعره بزنی الله اکبر بعد ببینیم به به آقا سنگر خودی رو زده...

آقای امیرخانی اگر زمان انتخابات همین بسیجی های سیاسی کار، توی خیابون ها نبودند و از کیان ولایت دفاع نمی کردند شما الان باید زیر برج میلاد عکس یادگاری با اوباما می گرفتی!

کار فرهنگی کاملا درست است؛ اما خودت خوب می دونی امثال خودت کم هستن؛ یعنی بچه حزب اللهی که در زمان آتش بس کار فرهنگی کنه نداریم چون بچه حزب اللهی همیشه گفتم تنبله! کار شما بسیار معقول و درسته که قلم به دست می گیری و می نویسی اما زمان جنگ باید جنگید نه اینکه نوشت!

بعد جنگ باید از رشادت ها نوشت؛ از رضا امیر خانی انتظار می رفت بنویسه نه اینکه قله دماوند رو فتح کنه! لذت این کجا و آن کجا... لذت دیدن ایران از بالای دماوند کجا و لذت دیدن لبخند دلبر (رهبر) کجا...

========================================
92
روزنامه ایران: پنجشنبه بازار کتاب
http://www.iran-newspaper.com/1390/4/2/Iran/4822/Page/22/Index.htm
سایر محمدی-تیر90
نشر افق كتاب «جانستان كابلستان» را از رضا اميرخاني منتشر كرده كه روايت سفر نويسنده به كشور افغانستان است. اين سفر اگر چه كوتاه اما پرماجراست و با ديگر سفرنامه‌ها بسيار متفاوت.
========================================
91
وبلاگ شخصی مهدی ابراهیمی: جانستان کابلستان
http://ebrahimimahdi.mihanblog.com/post/94
مهدی ابراهیمی-تیر90
1- جانستان کابلستان رضا امیر خانی را به دست گرفته ام و صفحه های آن را به چشم. البته خوشبختانه این بار جز 25 هزار و 50 هزار خواننده نیستم. جز خواننده های 10 هزار تایی چاپ دوم هستم.که البته چاپ اول کتاب فقط در نمایشگاه بین المللی کتاب عرضه شده است.

2- رضا امیرخانی این بار با همسر و لی جی (علی فرزند رضا) به هرات افغانستان سفر کرده است. کتاب هم فال است ؛ هم تماشا. هم کتاب خوانی است هم مسافرت به سال 1330 یا 38 ایران. هرات را می گویم؛ به قول خود امیرخانی که تکه کلام کتابش ؛ جوان مردانی هستند این دیار ...

3- این سفر از مشهد بعد تایباد و اسلام قلعه و بعد هرات خیلی اتفاقی وبدون برنامه ریزی قبلی شروع می شود.!و حکایت های خواندنی دارد . البته هنوز من در فصل های هراتم. در هرات با انجمن حقوق بشر و چندی از  دانشگاهیان هرات دیدار می کند.

4- و البه یادم رفت بنویسم فصل اول را به زندگی موری (مورچه ای) پرداخته که پس از چندین مرتبه ناکامی قله دماوند را فتح می کند!
مورچه هم می تواند تیمور گورکانی باشد و رضا امیر خانی. در مقدمه آورده است که چون از تیمور سبب پیروزهای وی را پرسیدند ؛ گفت :
روزی از دست سربازان دشمن به خرابه ای پناه بردم و بعد موری دیدم که 67 بار تلاش کرد تا دانه گندمی را به بالای دیوار ببرد و بلاخره موفق شد. از پناهگاه بیرون آمدم و خودم را کمتر از مورچه نپنداشتم و ...( نقل به مضمون)

5- در دیدار دانشگاهیان حرف های روشفکرانه رد و بدل می شود ومباحث فرهنگی وگلایه اساتید دانشگاه هرات از عدم آشنایی ایرانیان با هرات!

6-و بعد داستان گوهر شاد خاتون و خواجه غلطان را باید خودتان بخوانید.

 

  


========================================
90
خبرآنلاین: وسواس های ابراهیم حسن بیگی
http://ns3.khabaronline.ir/news-158335.aspx
...-تیر90
وی که آخرین کتاب رضاامیرخانی با عنوان «جانستان کابلستان» را اخیرا مطالعه کرده، درباره این کتاب نیز به خبرنگار ما گفت: «اثر خوبی بود هرچند که من نظرات خود را درباره آن شخصا به نویسنده گفته‌ام. رضا امیرخانی نویسنده توانمندی به خصوص در حوزه سفرنامه نویسی است؛ وی در این نوع آثار، عکس یادگاری نمی‌گیرد و به تجزیه و تحلیل اتفاقات و رویداد‌ها می‌پردازد هرچند که معتقدم اگر وی با برنامه ریزی به این سفر رفته بود حاصل کارش بهتر از این می‌شد کما اینکه این کتاب در حوزه سفرنامه کتاب درخور توجهی است.»
========================================
89
مهارت یادگیری: اخبار اتفاقیه
http://mharat.blogfa.com/9004.aspx
مهدی شیرزادی-تیر90
امتحان واضطراب واز این قسم نقل ها بنده که ارادتمندتان باشم با خیالی تخت واحوالی ریلکس در این ایام فوت شده نشستم و آخرین اثر امیر خانی

را خواندم و جایتان خالی چه حالی بردیم از این کتاب - جانستان کابلستان -
========================================
88
24:00: کارگاه افغانستان
http://2400.blogfa.com/post-101.aspx
حسین قربانی-خرداد90
مبحث اصلی من مطلب دیروز است که در مورد "جانستان کابلستان" نوشته ام و البته و صد البته در مورد مردم افغانستان .

هنوز در جو کتاب غوطه ور بودم و با خودم برنامه ریزی می کردم که یک سر هرات هم سر بزنیم بد نیست و ماجراجویی جالبی از آب در می آید و از این حرف ها که یادم افتاد مدیر عامل محترم خود ما دو سالی در کشور افغانستان عمر سپری کرده اند و کمی سیریش بشویم برای اطلاعات کشیدن بد نیست.

بنده خدا جایی کار داشت که ما هم گفتیم میاییم و سوار شدیم و از همان اول بحث افغانستان را پیش کشیدم و از همان اول زد توی برجک تمام خواب و خیال های من از افغانستان.

حقیقت از زاویه ای دیگر را تجربه کردم : مردمی که سی سال خون همدیگر را در شیشه کرده اند به این راحتی ها کینه ها را دور نمی ریزند و به این راحتی ها عوض نمی شوند ، مدیر عامل می گفت ، سوار تاکسی می شوی و می بینی راننده کنار پایش یک آفتابه اورجینال قرمز گذاشته که تا اذان می دهند کناری نگه می دارد و می پرد پایین و همان کنار جاده نمازش را می خواند ولی همین آدم بعد از غروب آفتاب مردم را لخت می کند و این در خون مردم همسایه هست.

اشاره کرد به این موضوع که غریب پرستند و این که چقدر وقتی افغانستان بوده هوایش را داشته اند و چقدر خارج از خطوط مرزی خود مظلوم هستند اما داخل همان مرزهای "مید این بریطانیای کبیر" ددزد و قاتل و جانی می شوند مثل آب خوردن و تازه حرف هایی زد از طالب ها که شنیدنش هم حال آدم را خراب می کرد چه برسد به دیدنش و چه برسد به این که جز مردمی باشی که این عملیات های عجیب و غریب رویشان انجام می شده و خدا وکیل ما هم بودیم چیزی می شدیم در همان مایه ها.

آخر کتاب امیرخانی اشاره ای دارد به فاصله ی آنها با ما که از لحاظ اجتماعی صد سال است و فاصله ما با آنها پنج سال ، چرا تفاوت؟ آنها تا به جایی که ما هستیم برسند همان صد را باید جان بکنند و ما اگر پا به غفلت نهیم در این زمانه پر شر برای تبدیل شدن به کشور مثل افغانستان پنج سال کافی است و این محقق نمی شود مگر با افزایش تفرقه بین مردم از هر دین و مذهب و موقعیت جغرافیایی.

فیلم قهرمان ساخت کشور چین با بازی جت لی را نگاه کنید ، به تنهایی یک جهان بینی ارائه می هد در مورد این موضوع یعنی وحدت و خلاصه اینکه . . .

خلاصه اینکه "جانستان کابلستان" تمام شد و من ماندم و پشیمانی سفر افغانستان.
========================================
87
خبرگزاری مهر: امیرخانی در مسیر جلال شدن
http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1335925
ابراهیم حسن‌بیگی-خرداد90
البته به تازگی مقاله‌ای از شما خواندم که تاکید کرده بودید رضا امیرخانی به دلایلی می‌تواند جلال دیگری باشد.

بله در آن مقاله سربسته به این نکته اشاره کرده‌ام. من زمانی وارد ادبیات شدم که جلال آل احمد حضور فیزیکی در جهان نداشت ولی رابطه و دوستی من با او از خیلی زمان پیش‌تر شکل گرفته بود. کتاب‌های او نخستین آثاری بود که در نوجوانی می‌خواندم و بیشترین ارتباط را با او داشتم. به همین دلیل فکر می‌کنم او را خوب می‌شناسم. همچنین از بین نویسندگان متعدد پس از انقلاب و هم سن و سال من خیلی‌هایشان دوستانم هستند که از نزدیک با هم کار کردیم و سفر رفتیم. به همین دلیل خصوصیات یکدیگر را می‌شناسیم، ولی در بین همه آنها چیزی را در رضا امیرخانی دیدم که مجموعه آنها در دیگری جمع نشده بود. امیرخانی جوان مستعدی در ادبیات است. او جزو دانش‌آموزان تیزهوش بوده که اگر وارد ادبیات نمی‌شد و به رشته‌ دیگری روی می‌برد در آنجا سرآمد می‌شد و امروز هم در ادبیات پله‌های ترقی را طی می‌کند.

* یکی از مشترکاتی که درباره آل احمد و امیرخانی وجود دارد، این است که هر دو در حوزه‌های مختلف ادبی دست به قلم شده‌اند و اتفاقا موفق هم بوده‌اند.

جلال از نادر نویسندگان پیش از انقلاب بود که هم داستان می‌نوشت، هم تحلیل، هم سفرنامه و هم ترجمه می‌کرد و ما امروز این خصلت را در امیرخانی هم می‌بینیم. ما در این سال‌ها چند نویسنده داشته‌ایم که سفرنامه حج را به شیوه امیرخانی و جلال نوشته‌اند؟ او نگاهش به سفر و کنکاشش پیرامون و زندگی، فراتر از من و دوستان خودش بوده و به جلال شبیه است. او در نگارش سفرنامه عکس به عکس نقل نمی‌کند؛ بلکه نگاه تحلیلی دارد، نظریه صادر می‌کند؛ همان کاری که جلال می‌کرد. آمیختگی عجیب بیان و زبان سفرنامه‌ها با ادبیات در آثار امیرخانی داد می‌زند که یک داستان‌نویس آنها را نوشته است نه یک روزنامه‌نویس و یا گردشگر عادی. اما امیرخانی دو تفاوت هم با جلال دارد؛ یکی اینکه جلال مترجم بود و امیرخانی نیست. دوم اینکه جلال در حوزه سیاست جسارتی مثال‌زدنی داشت که امیرخانی ندارد.

* البته رویکرد داستانی در سفرنامه‌ها را نویسندگان دیگری هم تجربه کرده‌اند.

بله افرادی چون محمود دولت‌آبادی، غلامحسین ساعدی و نادر ابراهیمی هم چنین تجربه‌هایی در سفرنامه‌نویسی داشته‌اند، ولی روحیه پرتکاپو، هیجان و بی‌قراری امیرخانی مرا به یاد جلال می‌اندازد.

========================================
86
باران عدل: جانستان رضا امیرخانی
http://baraneadl.blogfa.com/post-326.aspx
سجاد ستوده-خرداد90
جانستان کابلستان که دهمین اثر رضا امیرخانی ـ نویسنده ی منِ او ـ است، توسط انتشارات افق منتشر و هم زمان با نمایشگاه کتاب تهران رونمایی شد.
جانستان کابلستان، شرح حال سفر خانوادگی و چند روزه ی رضا امیرخانی ـ نویسنده ی منِ او ـ به افغانستان است.
کتاب، قطعا ارزش یک بار خواندن را دارد، اما؛
سخت معتقدم که امیرخانی ـ نویسنده ی منِ او ـ هنوز که هنوز است سر سفره ی « من او » و « داستان سیستان » اش نشسته است.
یعنی همین که نویسنده ی منِ او ـ رضا امیرخانی ـ کتابی منتشر کرده، کافی است که آدمی را ترغیب به خواندنش کند. اما خیلی وقت هاست ـ حداقل بعد از داستان سیستان ـ دیگر از آن غافلگیری های مخصوص امیر خانی ـ نویسنده ی منِ او ـ در نوشته هایش خبری نیست، حتی در « بی و تن»
و این یعنی اینکه منِ مخاطب آثار امیرخانی ـ نویسنده ی منِ او ـ انتظار خیلی بیشتری از او دارم. انتظاری که البته در این چند اثر آخر ـ حداقل بعد از داستان سیستان ـ برآورده نشده است.
لذا باز تاکید می کنم که معتقدم، امیرخانی ـ نویسنده ی منِ اوـ نشسته است.

* * *
ـ جانستان کابلستان سرشار از رنگ همیشگی آثار امیرخانی است؛ سرشار از صداقت. و به نظرم این، پررنگ ترین نکته جانستان است.

ـ تعبیر جانستان عالم بدجوری به دلم نشست. آن هم در این ماه رجب که ماه زیارتی جانِ عالم است. ( نگاه می کنم به جانستانِ عالم، به حرم امام رضا (علیه السلام) و برای عبدالرزاق، سلطان راننده ها دعا می کنم، برای میزبانان م، مدیره ی هتل و ... همین کتاب، ص 347)

ـ قضایای خواجه غلطان (ص 88 به بعد) برایم جالب بود. از آن جا که شبیه همین داستان نیت زاءر و بعد روی زمین خوابیدن و بعدتر روا شدن نیت با غلط زدن، در یکی از امامزاده های گیلان هم رواج دارد. امام زاده حنفیه در اطراف رودبار. آن جا هم زائر اگر پس از دراز کشیدن بر روی زمین، غلطانده شد، می گویند: حاجت رواست.
آقای امیرخانی ـ نویسنده ی منِ او ـ! امام زاده حنفیه ی گیلان هم خالی از لطف نیست، علی الخصوص که نه گذرنامه می خواهد و نه ویزا!

ـ بگذار ساده بگویم ـ نه مثل یک کارشناس رسمی ـ که شاید فاصله آنها با ما این قدر زیاد باشد، اما فاصله ما با آنها، بسیار کم است ... زیرِ 5 سال ...
اگر ما مردم قدر یکدیگر ندانیم و قدر کشور ندانیم و قدر نظام ندانیم و افسار مملکت را بدهیم دست جاه طلبی چهارنفر قدرت طلبِ بی فرهنگِ سیاسی، یقین بدانیم که ظرف 5 سال بدل خواهیم شد به نسخه ی برابرِ اصلِ همسایه، گسل ها اگر تعمیق شوند و من و تو یکدیگر را دشمن بپنداریم هزاران خطِ جنگِ دیگر بینِ ماهای دیگر و شماهای دیگر تر پدید خواهد آمد و ... (همین کتاب، ص 321)

ـ خلاصه اینکه؛ جوان مرد مردی است این رضای امیرخانی ـ نویسنده ی منِ او ـ

========================================
85
سرباز 133: نگاهی به جانستان
http://social.andishgar.ir/view/post:224131
...-خرداد90
«جانستان کابلستان» گزارش سفر رضا امیرخانی به افغانستان و آخرین نوشته‌ اوست که چاپ شده و امسال به نمایشگاه کتاب آمده بود.

امیرخانی درباره این کتاب به ایسنا گفت: "این سفرنامه در 300 صفحه و 9 فصل تنظیم شده ‌است. فصل افتتاحیه‌ کتاب «مور و تیمور» نام دارد که در آن به شرحِ یک کوه‌پیمایی عجیب بعد از انتخاباتِ 88 پرداخته شده‌ است. پس از آن، فصولِ سفر به افغانستان، در هشت فصل تدوین شده‌اند. سه فصل به نام‌های «مشهوراتِ هرات»، «متواتراتِ هرات» و «تحریراتِ هرات» پیرامونِ شهر هرات نوشته شده ‌است؛ شهری که نویسنده آن را معادلِ تیموریِ اصفهانِ صفوی دانسته است."

او افزود: "بعد از این سه فصل، گزارشِ تشریحیِ ادامه‌ سفر نویسنده به مزار و کابل با عناوینِ «زائر زار و نزارِ مزار»، «بلخ...الخ»، «تقابل با کابل» و «بلاکش هندوکش» آورده شده ‌است و من سعی کرده‌ام با گزارشی شخصی، تصویری تازه از کشوری همسایه به هم‌وطنانِ خود ارائه دهم."
...
========================================
84
24:00: سیر تحول یک عصبی حراف
http://2400.blogfa.com/post-100.aspx
حسین قربانی-خرداد90
این روزها "جانستان کابلستان" رضا امیرخانی را می خوانم که درست است در رده ی کاری است مثل "داستان سیستان" و خواندنش حوصله می خواهد ولی لپ مطلبش را خیلی می پسندم ، پشت کتاب لپ مطلب را این طور بیان کرده:

هر بار وقتی از سفری به ایران بر می گردم ، دوست دارم سر فرو بیافکنم و بر خاک سرزمینم بوسه ای بیافشانم. این اولین بار بود که چنین حسی نداشتم ، بر عکس ، پاره ای از تنم را جا گذاشته بودم پشت خطوط مرزی، خطوط بی راه و بی روح مرزی ، خطوط "مید این بریطانیای کبیر".

بعد از "بادبادک باز" بود که دیدگاه نژاد پرستانه ی من نسبت به افغان ها کم شد و بعد از "هزار خورشید تابان" بود که تا عمق وجودم با این مردم احساس هم دردی کردم و بعد از جانستان کابلستان است که به افغان ها دیگر بیشتر از یک شهروند کشور دوست نگاه می کنم ، دیدی شبیه یک هم وطن.

سیر تحول را داشتی؟

همین حرف ها را دیدی ؟ برای چند نفر در شهر کتاب بگویم خوب است؟ حتی برای کسی که می دانم سبک خواندنش در این مایه ها نیست هم این موضوع را توضیح می دهم.

========================================
83
کافه کتاب: جانستان کابلستان
http://bookcoffe.blogfa.com/post-3.aspx
حسین-خرداد90
بالاخره کتاب "جانستان کابلستان" هم به دست ما رسید که مثل کتاب "داستان سیستان" روایت یک سقر است ، سفر به افغانستان ، کشوری که نزدیک ترین فرهنگ را با ما دارد و ما خیلی از آن دوریم.

کتابی برای چون منی که از سفرنامه های امروزی لذت می برم خیلی دلچسب است ، سبک امیرخانی هم که با ته مایه طنز و انتقاد معجونی است که نمی شود از خیرش گذشت.

========================================
82
خبرگزاری فارس: قدرت اتصال مسائل به ظاهر بی ربط
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=9003280113
http://meysamrashidi.blogfa.com/post-586.aspx
میثم رشیدی مهرآبادی-خرداد90
خبرگزاري فارس: قدرت اميرخاني در اتصال مسائل و موضوعات به ظاهر بي‌ربط، ‌نكته مهمي است كه نبايد در خواندن «جانستان كابلستان» از آن غافل شد، همين نكته ظريف است كه مخاطب را خط به خط و صفحه به صفحه به دنبال خود مي‌كشاند.

كتاب «جانستان كابلستان» آخرين نوشته رضااميرخاني را مثل ديگر آثار او نمي‌شود نخوانده گذاشت و از كنار آن به راحتي گذشت.
حكايت اين كتاب كه سفرنامه خانوادگي اميرخاني به افغانستان است، اولين تجربه او در گونه سفرنامه نيست و اتفاقا حال و هوايي داستان‌گونه دارد و خواننده را با همان كشش‌ها و تعليق‌هاي داستاني هم‌راه مي‌كند.

اميرخاني مقدمه كتابش را با سفري به بلنداي دماوند آغاز مي‌كند و اين اولين تعليق رسمي كتاب براي ايجاد كشش است تا خواننده در پاسخ به اين سئوال بماند كه «رفتن به افغانستان چه دخلي به منطقه "گوسفندسرا " و بالا كشيدن از جبهه جنوبي دماوند دارد؟»
اصل سفر نويسنده به هم‌راه هم‌سر و پسر يك و نيم ساله‌اش هم خالي از اين حس تعليق نيست. وقتي براي يك سخن‌راني و شركت در مراسمي به پابوس امام رضا(ع) مي‌روند و مي‌‌بينند كه گذرنامه خود را هم آورده‌اند، تصميم مي‌گيرند كه سفري به افغانستان داشته باشند.

اميرخاني روحيه ناآرام و جست‌جوگر خود را در رمان‌هاي قبلي و حتي در كتاب‌هايي مثل «نفحات نفت» نيز به نمايش گذاشته بود اما اين بار با كتابي از او روبرو هستيم كه جملات‌ش حاصل تجربه شخصي و عملي اوست. براي همين است كه خواننده با او به راحتي به سرزمين افغان سفر مي‌‌كند؛‌ با او شاد مي‌شود و با او در لحظه‌هاي حساس و خطرناك عرق مي‌ريزد و سرخ مي‌شود.

«جانستان كابلستان» اولين تجربه اميرخاني در سفرنامه‌نويسي و به تعبيري گزارش‌نويسي از يك سفر نيست، چه اينكه سال‌ها قبل كتاب «داستان سيستان» او توانسته بود خوانندگان زيادي را جذب كرده و چندين چاپ را تجربه كند. شايد همين تجربه موفق، اين گمان را در ذهن برخي به وجود آورد كه پس از آن انتشارات قدياني، ناشر تخصصي آثار اميرخاني مي‌شود اما ديديم كه اين‌گونه نشد و اميرخاني با زيركي خاصي كه داشت،‌ همه تخم‌مرغ‌هايش را در يك سبد نگذاشت.
«داستان سيستان» تجربه نابي درسفرنامه‌نويسي بود چه اينكه براي اولين‌بار يك نويسنده به همراه ره‌بر معظم انقلاب عازم يك سفر استاني شد و پس از بازگشت بدون تعارف‌هاي معمول، چيزهايي را نوشت كه شايد كسي جرأت نوشتن‌ش را پيدا نمي كرد.
اما وجه اشتراك «جانستان كابلستان» با «داستان سيستان» در فرهنگ مردمي است كه اميرخاني با آنها ارتباط داشته. در جايي مردم خون‌گرم سيستاني و بلوچ و در جايي ديگر افغان‌هايي كه نويسنده بارها به مردانگي‌شان اشاره مي‌كند.
قلم اميرخاني اما در «جانستان كابلستان» از روايت صرف فاصله گرفته و در بخش‌هايي به تحليل‌هاي اجتماعي و سياسي رو آورده كه خواننده را به ياد «نفحات نفت» مي‌اندازد.

آخرين كتاب اميرخاني فصل جديدي از گزارش‌نويسي و سفرنامه‌نويسي را مقابل خوانندگان قرار مي‌هد كه خواندن آن براي همه خصوصا اهل قلم و خبرنگاران ضروري است. قدرت اميرخاني در اتصال مسائل و موضوع‌ات به ظاهر بي‌ربط، ‌نكته مهمي است كه نبايد در خواندن «جانستان كابلستان» از آن غافل شد. همين نكته ظريف است كه مخاطب را خط به خط و صفحه به صفحه به دنبال خود مي‌كشاند.
اين همه براي آن بود كه خبر آمدن يك كتاب خواندني ديگر را فرياد بزنيم و بگوييم كه نبايد به سادگي از كنار «جانستان كابلستان» گذشت.

*به احترام رضا اميرخاني، ‌رسم الخط اين مطلب را همانند نوشته‌هاي او كرديم...

--------------------------------------------
يادداشت از:ميثم رشيدي‌مهرآبادي

========================================
81
جهان نیوز: درس‌های کیهان درباره مکتب وحدت‌بخش ایرانی
http://www.jahannews.com/vdcau6n6m49n001.k5k4.html
محمد حسین زاده-خرداد90
امیرخانی و مرزهای جعلی استعمار
امیرخانی در جانستان کابلستانش تجربه اش را در مراودات خود با مردم افغانستان به قضاوت مردم گذاشته است! و همان حرفهای کیان ایرانی، سردار سپاه مختار را میان لشکر مختار به زبانی دیگر بازگو می کند و بارها در کتاب از مرزهایی می نالد که میان دو ملت مسلمان ایران و افغانستان اختلاف انداخته است. بعد از آنکه وی با افغان ها نشست و برخاست می کند و جوانمردی مردم آن دیار را خود لمس می کند و بین خود و مردم افغان خصوصیات مشترک را درک می کند به فرهنگی که ما را از برادرانمان جدا کرده می تازد که:« اصل گرفتاری فرهنگ بی گانه ستیزی وارداتی ماست که به جای غریب نوازی سنتی ما نشسته است . بی گانه ستیزی اگر باید، بر می گردد به بی گانه ای که قصد چپاول سرزمین مان را داشته باشد، نه به هم سایه ی هم خونی که تازه دیوار بین خانه ی ما و او را همان بی گانه کشیده است»

امیرخانی به زبانی ساده و شیرین از مرزهایی می نالد که عمرش به دویست سال هم نمی رسد ولی امروز بین دو ملت تفرقه انداخته است. بارها در کتاب متقاعد می شوی، همان افغان هایی که فرهنگ غلط غربی بعضی از ما مردم ،آنها را کوچک می شمارد وشاید هم اصلا به حساب نمی اورد ،چقدر پاک تر و جوانمرد تر از ما مردم این طرف مرز است! و برای همین است که ملاک برتری را به ملیت و نژاد قرار نداده اند! عشق و ارادت بعضی از افغانها به امام رضا(ع)، ایرانی را شرمنده می کند که قدر چه نعمتی را نمی داند!
چرا نمی گوییم؟

ای کاش کسی می امد و می گفت در جنگ هشت ساله ما، اگر دشمن بعثی از نزدیک به سی کشور مزدور استخدام کرده بود برای جنگ با ما، ما هم برادرانی داشتیم از عراق و افغانستان که داوطلبانه در کنار برادران ایرانی اشان می جنگیدند! و شهید دادند!
اگر زائر عتبات بوده باشی مخصوصا در کربلا و نجف این احساس به سراغت می اید که چقدر فضا برایت آشناست و چقدر احساس قریبی داری با دیگر زائران هندی وپاکستانی و عرب و ترک و ...! و اگر شاید به بعضی از محله های بالا شهر همین چند شهر بزرگ کشور بروی شاید احساس غربت کرده باشی که چرا نسبت به مردم هم وطنت احساس غریبی داری؟

در همين رابطه :
. آن چه در وب راجع به جانستان کابلستان نوشته‌اند(4)
. آن چه در وب راجع به جانستان کابلستان نوشته‌اند(3)
. آن چه در وب راجع به جانستان کابلستان نوشته‌اند(2)
. آن چه در وب راجع به جانستان کابلستان نوشته‌اند(1)

  نظرات
نام:
پست الکترونيک:
وب سايت / وب لاگ
نظر:
 
   
 
   
   صفحه نخست
   يادداشت
   اخبار
   تازه ها
   يادداشت دوستان
   کتابها
   درباره نويسنده
   تيراژ:٨٦٠٢٥٠
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
 

 
بازديد کننده اين صفحه: ٩٧٤٧
.کليه حقوق محفوظ است
© CopyRight 2008 Ermia.ir & Amirkhani.ir
سايت رسمي رضا اميرخاني
Because when the replica watches uk astronauts entered the replica watches sale space, wearing a second generation of the Omega replica watches, this watch is rolex replica his personal items.