تاريخ انتشار : ١٣:٥٨ ١٤/١٢/١٣٨٧

آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (13)
از اين پس جهت سهولت دست‌رسي كاربران، هر پانزده مطلب مرتبط در يك صفحه ذخيره خواهند شد. براي ديدن سيصد نظر قبلي به لينك‌هاي پايين صفحه مراجعه فرماييد.
========================================
315
خبرگزاري مهر: بيوتن، دا و گرگ‌ها از برف نمي‌ترسند...
http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=850337
ابراهيم زاهدي مطلق-اسفند 87
ادبیات دفاع مقدس: "بیوتن" امیرخانی، دستمایه اصلی در این داستان جنگ است. این کتاب جامع است و اطلاعات زیادی به مخاطب می دهد. از طرف دیگر رمان امیرخانی در مقایسه با "چراغها را من خاموش می‌کنم" نوشته زویا پیرزاد رمانی عامه پسند نیست و ارجاعات و رگه‌هایی از طنز دارد که تنها قشر خاصی مثل دانشجویان آن را می‌خوانند.
========================================
314
سايه ابر: كاشكي
http://sayeye-abr.blogfa.com/post-27.aspx
سيد سلـ...-اسفند 87
کاشکی الان مسجد امام علی(ع) نیویورک بودم اون سر دنیا...بعد یکی مثه سهراب از اون دنیا میومد.اما به جای حرفای اهل دلی منو یه حرفتی می زد...

 کاشکی!

*پ.ن:برای بهتر افتادن سکه و شنیدن صدای جرینگ ش باید کتاب بیوتن رضا امریخانی رو خونده باشین!

========================================
313
خبرگزاري مهر: بيوتن و قصه و قصه‌گويي در اسلام بهترين آثار امسال بودند.
http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=846505
ابوتراب خسروي-اسفند 87
ادبیات دفاع مقدس: بهترین کتاب در این زمینه که دارای ویژگی‌های تکنیکی خوبی بود، رمان "بیوتن" نوشته رضا امیرخانی بود که نشر علم آن را چاپ کرد.
========================================
312
يك بشقاب روانشناسي با سس سياست: دا
zehneziba16.blogfa.com/8712.aspx
پريزاد-اسفند 87
باعرض معذرت از همه دوستداران امیرخانی"بی وتن"وهمچنین "شطرنج با ماشین قیامت" رو در دسته دوم.نظر شخصی هرکسی برای خودش محترمه.نه؟دوست ندارم این جا گیس وگیس کشی راه بیافته راجع به بی وتن.خیلی وقته این حرف تودلم مونده بود.اما من واقعا بی وتنو به سختی خوندم.منی که همه کتابای امیرخانی رو خوندم فقط منتظر بودم کتاب زودتر تموم بشه وخلاص بشم.شطرنج باماشین قیامت هم همین طور.
========================================
311
همچون كرگدن تنها: و ديگر آسمان را نخواهي ديد
http://www.kaghazi.com/blog/blog.asp?code=54#16090
...-خرداد 87
كتاب «بی‌وتن» امیرخانی را دوست ندارم. با کارهای قبلی‌اش خیلی فاصله دارد. اما یک جمله هست توی این کتاب که شخصیت اول داستان مدام با خودش تکرار می‌کند «دیگر آسمان را نخواهی دید».
========================================
310
عصر مبارزه: پيتزا با طعم شهدا
http://tmabasij.blogfa.com/post-104.aspx
مهدي نورمحمدزاده-اسفند 87

...عادت بد «نوشتن» است که به قول امیرخانی باعث شده تشت رسوایی مردم را بزنیم و دنبال سوژه باشیم و الا ما را چه به فضولی زندگی مردم؟! این روز‌ها یادمان داده‌اند: «عیسی به دین خود موسی به دین خود». ...

 

..دردهای کهنه‌ای که در گوشه موشه‌های روحم قایم شده بودند، حالا ریخته‌اند وسط میدان ذهنم و معرکه می گیرند .مثل«ارمیا» ی امیرخانی شده‌ام. احساس می‌ کنم توی زمانی گیر افتاده‌ام که متعلق به آن نیستم! قطره اشکی را که با عجله از گوشه چشمم بیرون دویده است ، پاک می‌کنم . دختر و پسر جوان پول پیتزایشان را حساب می‌کنند و می‌روند. کاش می‌توانستم مثل آنها باشم!
========================================
309
سيب: بيوتن
http://engifa.persianblog.ir/post/28/
حسن كريمي-اسفند 87

دیشب ساعت 4 صبح "بیوتن" رضا امیرخانی را تمام کردم. باید اعتراف کنم این کتاب بیشتر از هر کتاب دیگری بر من تاثیر گذاشت. نمی دانم چرا، ولی با شخصیت "ارمیا" که همین چند ماه پیش در کتاب "ارمیا" خوانده بودمش و فکر می کردم مرده، بدجوری ارتباط برقرار می کردم!
گاهی با خودم می گفتم "باید با خدا حرف بزنم"! گاهی آرزو می کردم یک اتفاق ناگواری برای خشی و بیل بیفتد! و گاهی نیمه ی سنتی و مدرن مغزم با من حرف می زدند! بین خودمان بماند ولی چند بار احساساتم بدجوری غلیان کرد، اگرچه ممکن است به جوگیر شدن متهم شوم! و جالب اینجاست که با وجود تلخ بودن داستان، طنز در همه جای آن نهفته است.
فلش بک ها و سیال بودن داستان درست مثل "من او" فوق العاده و هوشمندانه بود. واقعا باید به استعداد آقای امیرخانی آفرین گفت. اکثر صحنه های داستان چند لایه و بسیار عمیق اند و گاهی دو یا چند معنی را می توان از آن ها برداشت کرد.

به نظر من "سیلورمن" ها و به طور مشابه "هفت گدای کور" در "من او" اشکالات این دو اثر هستند که به شدت تخیلی هستند و خواننده را از فضای واقعی داستان دور می کنند.

می توان گفت بیوتن همان ارمیا است. نه تنها ادامه ی زندگی شخصیت ارمیا، بلکه داستان نیز به نوعی همان داستان ارمیا است. در هر دو داستان با تغییر فضای سیاسی کشور (در کتاب ارمیا با پایان جنگ و در بیوتن با شروع دوره ی اصلاحات) فضای زندگی ارمیا نیز تغییر می کند و به دلیل خلوصی که دارد نمی تواند خود را با فضای جدید هماهنگ کند و همرنگ جماعت شود. اوج این شباهت را در بیدار شدن در جنگل برای نماز صبح، (در ارمیا با لیس زدن گراز و در بیوتن با گوزن) و همینطور در تعلیق پایان که شخصیت داستان مرده است یا نه، می توان دید.
آن سوزی کریزی دنسر بخشی از خود ارمیا است. همان بخشی که از حرمت قمار خبر دارد ولی سکه ها را داخل دستگاه می اندازد. همان بخشی که ما را به ارمیا بسیار نزدیک تر می کند! (چرا؟!)
و بالاخره آن زنک فالگیر چادر به کمر که همان درویش مصطفی "من او" است. با همان چند جمله ی کوتاه و تاثیر طولانی.
نکته ی جالب دیگر عوض شدن جای سهراب ( که اسمش صلوات دارد. الهم صل ...!) با مصطفی ارمیا است که گمان می کنم به دلیل عوض شدن شخصیت خود ارمیا در این چند سال است.


"بی وطن حتا در خانه ی خودش هم نمازش شکسته است..." و "وطن ندارم. روزه ی بی وطن همیشه درست است."

"از منبر چوبی مسجد کوفه به مستمعان نظری می افکند. چهره ها را یکایک برانداز می کند. انگار دنبال رفقای رفته اش می گردد."

خشی: " من حتا 1000000 دلار بیکن نوک امپایر استیت را هم بی مشکل می بینم. مشکل، 10 دلاری است که روی خاک اره ها افتاده بود، این 10 دلار از کجا پیدایش شد؟ تمام حساب های عالم را به هم می زند این 10 دلار..."

"دسته مال گرفتن با دست است. وتن من دسته ندارد، باید با همه ی تن آن را هاگ کرد، بغل ش کرد."

خشی: "تو هم که مثل رفقات جنازه ات می خواهد 100 سال سالم بماند ... نه ... من امضا نمی کنم!" (با وجود توجیه علمی که برای سالم ماندن جنازه ی برخی شهدا کرده بود. یعنی خودش هم می داند توجیهاتش به درد خودش می خورد!)

"خوک گردن کلفتی دارد. برای همین نمی تواند سرش را راحت تکان دهد. خوک تنها حیوانی است که قادر به دیدن آسمان نیست ... به خاطر گردن کلفتش. از همین رو نجس است. نه به خاطر ژنتیک، نه به خاطر خوردن مدفوع، نه به خاطر ... فقط به این دلیل که نمی تواند آسمان را ببیند، تا ابدالدهر نجس خواهد ماند ..."

========================================
308
لوح: خط مبهم
http://www.louh.com/content/2721/default.aspx
سارا عرفاني-اسفند 87
توصیه می كنم اگر می خواهید به این شیوه بنویسید، حتما پیش از نوشتن، نمونه های زیادی از این كارها بخوانید. به عنوان مثال، رمان «بیوتن» نوشته رضا امیرخانی یك داستان سیال است. آنجا كه زمان شكسته می شود، ارمیا در گذشته نشان داده می شود و در صحنه بعد، در حال و جایی دیگر، در مسیر رفتن به لاس وگاس.
========================================
307
روي خط گراش: ارميايي ديگر از رضا اميرخاني
http://gerash.blogfa.com/post-59.aspx
مهدي وفايي فرد-اسفند 87
اما شاید مهمترین نکته اون جلسه که از دهن امیرخانی در رفت این بود که احتمالا بازهم توی کتابای آینده‌اش، «ارمیا» ـ شخصیت اول رمان‌های ارمیا و بیوتن ـ رو خواهیم دید. و چقد لذت داره رمان‌هایی که هم به دنباله‌دار هستن و هم نیستن...
========================================
306
سايه ابر: رضا اميرخاني سلام
http://sayeye-abr.blogfa.com/post-25.aspx
سلسبيل-اسفند 87
به نظر من "بی وتن" خیلی زیباتر از"من او" هس.واژه های استفاده شده توی "بی وتن" بماهی هی خیلی جذاب تر و دقیق تر و با نفوذ تره و کل رمان با اینکه طولانیه از وصف های عینی و ملموسی برخور داره.منعطف و مردد بودن ارمیاء توی رمان خیلی طبیعیه ولی انتخاب آرمیتا از دید من توسط ارمیا کمی عجیب به نظر میاد.مزخرف ترین شخصیت خشی هس که به شدت مادیگراس.و اهل دل ترینشونم سهرابه وقتایی که پیداش میشد هم بی موقع بود هم با موقع.رمزی و میاندار و بقیشونم چندان اهمیتی ندارن اما وقتی رابطه ها کشف میشه یه کم جذاب میشه.بعضی تکه ها از بس قلم با حالی داشت خیلی مشعوف میشدم به شدت.اما از بعضی جاهاش خوشم نیومد که بماند...
========================================
305
هو الرائي:...
http://chocolatnoir.persianblog.ir/post/20/
شكلات تلخ-اسفند 87
شروع به خوندن کتاب بیوتن کردم. از خوندن هر کلمه‌اش لذت میبرم. لذت میبرم از رسم‌الخطش....از بازی با کلماتش...از سبک نوشتنش....واقعا زیباست....واقعا....دوست ندارم وقتی خسته ام یا برای اینکه چشمام سنگین بشن بخونم تا خوابم ببره. دوست دارم وقتی سرحالم وقتی هوشیارم بخونم و حتی یک کلمه اش رو از دست ندم.·  
کتاب رو از دوستم قرض گرفتم و دارم میخونم.میتونم بعدش به خاله‌ها و اطرافیانم قرض بدم .اما به نظرم بهتر است پول بدم و بخرم تا بتونم تشکر کوچکی بکنم از آقای امیرخانی برای اینکه جوری نوشت تا بعد از مدتها  از زبان فارسی و ادبیات لذت ببرم.

========================================
304
I protest: no ceiling
http://perpelexed.blogfa.com/post-33.aspx
سرگشته-اسفند 87
خوک گردن کلفتی دارد.برای همین نمیتواند سرش را به  راحتی تکان دهد.خوک تنها حیوانی است که قادر به دیدن آسمان نیست ...به خاطر گردن کلفتش .از همین رو نجس است!نه به خاطر ژنتیک نه به خاطر خوردن مدفوع..نه به خاطر...فقط به این دلیل که نمیتواند آسمان را ببیند تا ابدالدهر نجس خواهد ماند...(بی وتن-رضا امیر خانی)
========================================
303
بي وتن: ...
http://manbarayeoo70.blogfa.com/
بي وتن- بهمن و اسفند 87
للهم ارحم من لایرحمه العباد و اقبل من لا یقبله البلاد! منتظرم...
من این جا چه می کنم؟ وسط دیسکو ریسکو چند دقیقه مانده به آغاز سومین راند رقص سوزی. در شب نیمه ی شعبان که گفته اند از لیالی قدر است...

========================================
302
من و دل‌نوشته‌هام: كتاب
http://delneveshtehaye56.persianblog.ir/post/277
آي‌تك-اسفند 87

(( بیوتن )) رو تمومش کردم ،‌میدونم خیلی کشش دادم راستش اعتراف میکنم یه جاهایی واقعا کسلم می کرد ،‌یه جاهایی از دست ارمیا حرص می خوردم ،‌یه جاهایی احساس می کردم داستان بالا و پائین نداره و یکنواخته ،‌یه جاهایی تعجب میکردم که چرا باید اینهمه این کتاب تجدید چاپ اونم توی این مدت کم داشته باشه ولی دقیقا صفحه آخرش میخکوبم کرد ، دقیقا صفحه اخرش دو روز فکرم رو مشغول کرد ،‌شاید دلیل معروفیتش هم همین بوده هرچی بوده پشیمون نیستم از خوندنش ولی هنوز متعجبم

 

 

=======================================
301
من راه‌نشين: اي مرز پرگهر
http://blog.visionorbit.com/?p=125
...-آبان 87
جاهایی که آقای گاورمنت ما رو نمیبینه ما هم زندگی عادی داریم مثل همه شما! دیگه نمیام بگم که این آقای گاورمنت به داخل خونه ها هم کار داره گاهی! نمیگم بهشون که توی هر کوچه و برزنی مامور گذاشته این آقای گاورمنت که یه وقت ما دست از پا خطا نکنیم!
========================================
در همين رابطه :
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (1-10)
آن‌چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (11)
آن‌چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (12)
آن‌چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (13)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (14)
آن‌چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (15)

  نظرات
نام:
پست الکترونيک:
وب سايت / وب لاگ
نظر:
 
   
 
   
   صفحه نخست
   يادداشت
   اخبار
   تازه ها
   يادداشت دوستان
   کتابها
   درباره نويسنده
   تيراژ:٨٦٠٢٥٠
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
 

 
بازديد کننده اين صفحه: ٣٤٥١٣
.کليه حقوق محفوظ است
© CopyRight 2008 Ermia.ir & Amirkhani.ir
سايت رسمي رضا اميرخاني
Because when the replica watches uk astronauts entered the replica watches sale space, wearing a second generation of the Omega replica watches, this watch is rolex replica his personal items.