تاريخ انتشار : ١٤:٨ ٣٠/٨/١٣٨٧

آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (11)
از اين پس جهت سهولت دست‌رسي كاربران، هر بيست و پنج مطلب مرتبط در يك صفحه ذخيره خواهند شد. براي ديدن دويست و پنجاه نظر قبلي به لينك پايين صفحه مراجعه فرماييد.
========================================
275
طومار شرزين: بيوتن نقطه‌ي رهايي جنگ
www.mimilnan.blogfa.com/post-32.aspx
مرتضا خبازيان (م.ايلنان)-دي 87
آن‌چه بیوتن را برای من ارزش‌مند می‌کند جرات گام‌زدن در اطراف مرزهای ممنوع است از اگرچه از مرزها نمی‌گذرد اما به تماشا گذاشتن رزمنده‌ی تنها که زیر دیدگان افطار کردگان ، سکه‌های بیست‌و پنج سنتی را از زمین جمع می‌کند و توی پارکومترها می‌اندازد بسیار تلخ و در عین‌حال دلنشین است . حالا من حداقل به خودم تبریک می‌گویم که بعد از مدت‌ها با ادبیات جنگ روبرو شده‌ام . با ادبیاتی که ادبیات است و می‌تواند با دیگر کتاب‌های خلاقه رقابت کند و اگر به خاطره‌ی شهدا وابسته‌است ، این وابستگی را فریاد نمی‌زند .
========================================
274
ايبنا: جوان‌گرايي براي تيم ملي ادبيات
http://ibna.ir/vdcawane.49n6o15kk4.html
...-دي 87
جرات نداشتم به او بگویم یک جوان نام کتابش را «بی‌وتن» گذاشته و دیگری «مردی که گورش گم شد»، اما از او پرسیدم یک کتاب‌خوان چطور می‌تواند زبان فارسی را ارج بگذارد.؟
توضيح سايت: باز هم يك نوشته‌ي زردِ بي‌نام و مملو از اغلاط نگارشي از خبرگزاري معاون ارشاد! براي آشنايي بيش‌تر با اين خبرگزاري و گندكاري‌هاش مي‌توانيد اين تكذيبيه‌ها را نيز بخوانيد.
========================================
273
خلوت تنهايي‌هاي يك زن: و ديگر
http://lovehim.persianblog.ir/post/318
ميترا-دي 87

راستی چقدر پول دارید ؟ چقدر درآمدتان است ؟ برای کارگری ، کار اداری ، برای کردینیتور بودن ، برای منیجر بودن  راستی چقدر از شرافت پول در می آورید ؟ ...(( " ایت ایز نان آف مای بیزنس "... !))

بچه فال فروش نگاه غمناکی دارد ... مردم با چشمان بی روح نگاهش می کنند  و ازش فال می خرند ... هر روز ده ها بار این ماجرا در همه جای این شهر تکرار می شود ...  ده ها بار  را که در 2000 ریال پول هر فال ضرب کنیم می فهمیم که چندان چیز دندان گیری هم جمع نمی شود .  اما ده ها بار  را  اگر در نگاه این کودکان ضرب کنیم می فهمیم که بغضی گلوگیر در حنجره شان به صورت ژنتیکی لانه کرده است !

زمان کجاست ؟  زمان یعنی مرثیه زیستن ... مرثیه هایی که می گذرند و تکرار نمی شوند ...

-         چرا اینجوری زل می زنی ؟ خس و خاشاکی که توی چشمت رفته یود در آمد ؟

-         نترس ! نفسی که از توی عالم زنده ها بیاید توی عالم زنده تر ها !... حکما" از این شیشه زپرتی هم رد می شود و خاشاک را نه از چشم ، که از قلب آدم بیرون می کشد ...

 

می خواهم بروم ... جاده یکنواخت . صاف و رو به کویر ... می خواهم به آسمان کویر نگاه کنم ...

 آسمان آبی کویر که سرخی دم غروبش هم رویایی است ...

می خواهم به آسمان کویر نگاه کنم ! بی اعتنا به صدایی که در گوشم می پیچد : " و دیگر آسمان را نخواهی دید ! " ممنون از قلم رضا مرادخاني نويسنده

توضيح سايت: رضا اميرخاني البته!

========================================
272
بيوتن: مي‌خواهي بداني اين‌جا چه مي‌كنيم؟
http://bvatan.parsiblog.com/792433.htm
بيوتن-دي 87

- ارميا هم همين را ميگفت ... چرا آخر؟
.. به ما ياد داد که ... هر روز صبح بلند شويم و دست مان را بگيريم به زانوي خودمان و بگوييم يا علي ... بگوييم يا خدا ... بعد رسيديم به جايي که صبح به صبح بايستي مي گفتيم يا دولت ... مثل همين الان که بايد برويم واشنگتن و دفتر حفاظت منافع و بگوييم يا دولت....

========================================
271
عرصه‌اي براي خيال: بي وتن
http://sinre.blogfa.com/post-99.aspx
سينره-دي 87
بی وتن/بالاخره گیرش آوردم/قول میدم ۴ الی ۵ روزه تمومش کنم/تازه اونم به خاطر اینکه سرم شلوغه/رضا جان سلام کتابت رو که نفرستادی ولی بالاخره گیرش آوردم/این بار هم نخریدم/خودت میدونی اهل خرید نیستم اصلا از بازار خوشم نمی آد چه برسه به خرید ولی ارزش خریدن رو داره
========================================
270
براي سادگيت: ...
http://barayesadegiyat.persianblog.ir/post/87/
...-دي 87

این تیکه از کتاب بیوتن خیلی به دلم نشست:

و کسی در عالم هست که میگوید " اِلیهِ یصعد الکَلِم الطَیب" و در هیچ جای کتاب محکمش مسیر "مِن دیسکو ریسکو الیه" را مستثنا نمیکند...
========================================

269
باري به هر جهت: مي‌خواهم بگويم دمت گرم
http://persian-knight.blogfa.com/post-56.aspx
ام جي-دي 87
اما «من او» و اثر جدیدتر امیرخانی یعنی «بیوتن» فقط تغییر ساختاری و سطحی داشتند و به نظر من هنوز با خواننده که احتمالا یک جوان ایرانی است ارتباط خوبی برقرار نمی‌کنند. یعنی هنوز تغییر در درونمایه‌ی داستان نیست. و آنچه که از زمان داستان‌نویسهای قدیمی و نزدیک معاصرها در جامعه‌ی ما و بین جوانها تغییر کرده‌است در ادبیات منعکس نشده‌است. شکی نسیت (می‌دانم که هست. من نظر خودم را می‌گویم! شک دارید از خودم بپرسید) که روحیات و شرایط و افکار و علاقه‌ها و بایدها و داشته‌ها و دقدقه‌های جوان الآن کاملا با گذشته متفاوت است (گذشته که می‌گویم منظورم عهد دقیانوس نیست، تا همین پانزده-بیست سال پیش). و شاید خیلی بیشتر شبیه گذشته‌ی نزدیک غرب باشد تا گذشته‌ی خودمان.
========================================
268
درخت‌نشين: بيوتن موجود است
http://derakhtneshin.blogfa.com/post-68.aspx
سين-مرداد 87
فکر نمی کردم بیوتن اینقدر کلفت باشد. فکر می کردم باید مثل "ها کردن" و "استخوان خوک و دست های جذامی"، صد و بیست- سی صفحه باشد و بعد تمام. از بس رمان های جدید همه شان آب رفته، به یک چشم به هم زدن تمام می شوند و حیف که حتی نمی گذارند یک شب پر از بی خوابی، به صبح برسد؛ همان ساعت های دو و سه تمام می شوند و تو را می گذارند وسط یک عالمه تاریکی و فکر و خیال و بی خوابی. بیوتن کلفت بود. توی دلم گفتم باید چهارصد و پنجاه- شصت صفحه ای باشد. بود. فروشنده همینطور کلش کلش آمد و کتاب را تق، انداخت روی پیشخوانی که روبرویم بود. حیف که داشتم بیوتن را می خریدم، و گرنه اگر قرار بود از این کتاب های تست و آزمون و سرخ و سبز و آبی بخرم، همانجا می گذاشتم و می آمدم بیرون.

========================================
267
ايمايان: ما و فلسطين، غياب انديشه‌ي ايراني
http://imayan.blogsky.com/1387/10/14/post-737/
ع. ايماگر-دي 87
بودریار با سفر به آمریکا کتابی به نام« آمریکا» منتشر کرد. نمونه‌ی ایرانی و ژورنالیستی و سالم آن «سفر به بهشت شدّاد» جلال رفیع است و نمونه‌ی داستانی آن «بیوتن» امیرخانی، حتّی می‌توان «نیویورک، کابل» اباذری و فرهادپور را هم کتابی تحلیلی درباره‌ی یازده سپتامبر دانست ولی برای اسرائیل چه رمان، سفرنامه یا کتاب تحلیلی نوشته‌ایم؟ چندی پیش از پیشنهاد مشّائی مبنی بر دوستی مردم ایران و اسرائیل حمایت ضمنی کردم و گفتم بد نیست اگر امکان دادوستد فکری بین دو کشور باشد.
========================================
266
و حرف‌هايي است براي نگفتن: افلا تتفكرون
http://harfhaye-nagoftani.blogfa.com/post-156.aspx
...-دي 87
پنجره ای ندارم که باز کنم تا نسیم زمستانی، من و اتاق آبی م را -یکجا- ببلعد؛
دیشب به آسمان که نگاه کردم لا به لای ستاره ها دنبال ت می گشتم.
نمی بینمت که برایم دست تکان دهی... نمی شنوم که صدایم کنی...!
این بار به جای حافظ با بیوتن فال می گیرم. فصل زبان می آید، صفحه ۲۸۴.
آلبالا لیل والا... گرفتاری مال عشق است... مال رفاقت است...
آلبالا لیل والا...
ناتوان و حقیر روی استحکام زمین ایستاده ام. از سنگینی سکوت نفس م می گیرد...
و درد . . .
درد . . . . . .
درد . . . . . . . . .
در من هنوز ادامه دارد
========================================
265
كفش‌هايم كو: حكايت كن
http://medstu87.blogfa.com/post-12.aspx
...-دي 87

برگشتنی رفتم کتابسرا و اون 20 تومن بن رو خرجش کردم و دو تا کتاب خوشگل گرفتم. "بیوتن" و "کلئوپاترا".جفتشون قشنگن و من دلم نمیاد جای این دو تا برم اوریجین و اینسرشن بخونم!اولین امتحانمون آناتومی هستش و من واقعا" برای خودم نگرانم!کاشکی زودتر این ترم تموم بشه و یه نفس راحتی بکشیم.واقعا" میشه؟
پ.ن 2: اتفاقات زندگی من تو این چند روزه :کتاب،تلفن،خواب... و باز دوباره کتاب..کلا" یه زندگی فورجه ای ،منهای اینترنت..
پ.ن4: هر روز داریم وحشیانه ترین جنایت ها رو می بینیم و دم نمیزنیم، نهایتش اینکه میریزیم تو خیابونا و چند تا شعار آبکی میدیم و بعد هم با شربت و شیرینی پذیرایی میشیم به خاطر "حضور گرممون" و دوباره بر میگردیم به روز مرگی ها...این روزا که تلویزیون عراق و فلسطین و افغانستان و هزار نقطه ی به دور از انسانیت دنیا رو نشون میده، شما رو نمیدونم، اما من یکی که یاد "سهراب" میوفتم و "این عصر معراج پولاد" و ترسیدنش از "سطح سیمانی قرن" و"شب اصطکاک فلزات"..
========================================

264
رجانيوز: ارمياي ارميا و ارمياي بيوتن
http://www.rajanews.com/detail.asp?id=21809
ريحانه ذوالفقاري-آذر 87
این یادداشت نقدی است نکته وار بر کتاب بیوتن، اگر خواننده کتاب های رضا امیرخانی بوده اید، می دانید که "بیوتن" آخرین کتاب این نویسنده است. طبق سیری منطقی انتظار می رود، کتاب "من او" قوی تر از کتاب "ارمیا" باشد که همین گونه هست و در ادامه بیوتن قوی تر از هر دوی این ها، ولی متأسفانه اینگونه نیست. کتاب "من او" کتابی قابل قبول است که حوادثش بر مبنای منطق خاصی صورت می پذیرد و شخصیت های کتاب، با توجه به انتظاری که از آنان می رود و جایگاهی که در جامعه داستانی کتاب دارند، رفتار می کنند. شاید رفتارها منطقی نباشد ولی این مسئله از خیالی بودن شخصیت ها ناشی می شود و این خود، نوعی منطق تلقی می شود. ولی در کتاب بی وتن، علی رغم طرح بسیار پسندیده آن که بر نکوهش سرمایه داری و پول پرستی در فرهنگ غرب و حیوانیتی است که از آن منتج می شود، تناقضاتی وجود دارد که با منطق کلی کتاب هماهنگ نیست. تناقضاتی که شاید از جانب نویسندگان دیگر قابل چشم پوشی باشد ولی از جانب نویسنده متعهدی که نسلی چشم امید به او دارند، بخشودنی نیست. اگر در ادامه این مقال به سخت گیری هایی رسیدید که به نظرتان مو از ماست بیرون کشیدن بوده است، بگذارید به پای این باورِ ما که می دانیم رضا امیرخانی هنر برای هنر را نمی پسندد و صرف روایت داستان برایش کافی نیست. پیامی دارد و قالب داستان را برگزیده است و این انتقادات تنها برای تذکر و بهتر بودن کارهای بعدی است.
========================================
263
پري وار در قالب آدمي: كتاب‌هاي من
shepesh-pari.blogspot.com/2008/12/blog-post_18.html
پري وار در قالب آدمي-آذر 87
بعد از يك مدت حرص خوردن از رمان بسيار بسيار بد رضا اميرخاني، بيوتن، ديشب يك...
========================================
262
ماهي سياه كوچولو: بوي سير همسايه
http://sanazeghtesadinia.blogfa.com/post-57.aspx
ساناز اقتصادنيا-آذر 87
انیمیشن ماداگاسکار ۲ حوصله ام را سر برد. - این روزها "بیوتن" نوشته مهدی امیرخانی را می خوانم. شنیده ام نویسنده سروصدای زیادی کرده، کتابش اما انگار بی صداست. - حاضرم کله ام را بگیرم زیر اگزوز اتوبوس تهران نفس عمیق بکشم اما یک ثانیه دیگه بوی آشغال های پراکنده در سطح شهر شارجه و سیر داغ دائمی ...
توضيح سايت: رضا اميرخاني البته!
========================================
261
يك وبلاگ مذهبي نظامي: كجايي سهراب...
http://gun.mihanblog.com/post/192
حيدر-آذر 87
سلام. نمیدونم كتاب «بیوتن» [بی وطن] رضا امیرخانی رو خوندین یا نه! ولی من با این كتاب زندگی كردم. اونقدر كه كل قطعه های 48 و 50 بهشت زهرا رو برای پیدا كردن قبر سهراب تهرانچی زیر و رو كردم!
به نظر من این كتاب ، قصه زندگی من و خیلی های دیگه توی ایرانه! من خودم خیلی از آرمیتا ها و خشی ها و جانی ها و جیسن ها و سوزی ها و بیل ها و گاورمنت ها و حاج مهدی ها رو می شناسم. خود من چند وقته مثل ارمیا پریشونم! خود منم دلم از دست حاج عبدالغنی ها و گاورمنت ها خونه! خود منم دلم برای سوزی ها می سوزه و اعصابم از دست خشی ها و بیل ها خرد می شه! ولی من سهراب رو ندارم كه باهاش درد و دل كنم و آروم بشم! خودممو خدای خودم! ولی انصافآ خدا خودش خیلی كمكم می كنه! چون غریب ها رو دوست داره!

========================================
260
tap:47
http://firsttap.blogfa.com/post-49.aspx
مرضيه-آذر 87
و راننده غر مي‌زند كه مسافر صد تومان كم داده... و اطلاعات تيتر زده كه گزارش اقتصادي رئيس جمهور به مردم و خشي مي‌گويد كه عشق يك جور هوس است...
========================================
259
friendfeed:...
http://friendfeed.com/e/4a0f39e2-aad4-4a15-9b7e-eb6dc480c748/
مهدي علاقبند-آذر 87
اصولا تفاوت سنت و مدرنیسم چیزی است شبیه به همین سولاخ خلاهای قدیمی و سولاخ توالت فرنگی که با همه تفاوت معماری , یک کارکرد دارند, و تازه یک جورهایی ته شان به هم وصل است!
توضيح سايت: البته در اين قسمت از درج تصوير به دليل بالا رفتن حجم معذوريم!
========================================
258
در گستره افق: درباره بيوطن
http://www.rahmatian.net/1387/09/reza-amirkhani.html
...-آذر 87

سلامی من نمی دونم که چرا اینقدر در مورد نوشتن و به روز کردن وبلاگ بی حوصله و شلخته ام !!!اگه کسی میتونه به این روان آشفته من کمکی بکنه بسم الله !!!بگذریم . . .نشستم بیوطن رو به قلم آقای رضا امیرخانی خوندم . . .اصلاً انتظار نداشتم که اینقدر ازسر استیصال و ناتوانی برگرده و در مورد چیزائی بنویسه که قبلاً هم ما در موردشون توی کارای قبلی خوندیم . . .
اینکه آدم یه شخصیت ثابت رو تو کاراش داشته باشه شاید بد نباشه و حتی برگرده و از له شدنش زیر دست و پای جمعیت توی ماجراش قبلی ارمیا بنویسه بازم بد نیست . . . حتی خوبه که آلابالیل والا رو هم یه جورائی از آوای البلاءُ للولاء عاریه بگیره بازم خوبه اما در مجموع خیلی کارِ ضعیف و محملی به لحاظ ادبی و تکنیک نویسندگی رمان در اومده و متاسفانه این حس و نظر وقتی تشدید می شه که آدم برگرده و یه بار دیگه شاهکار منِ او ، رو بخونه !!! قالب رمان رو تو کارای قبلی خیلی قوی تر خوندیم و فقط یه نقد دینی رو از یه نگاه مزورانه و بیمعنا ( نه بی طرف ) تو قالب یه سفر نامه از طرف یه آدم که معلوم نیست کدوم طرفیه خوندیم و حالمون بد شد . . .آقای رضا امیر خانی ما اصلاً انتظار همچین چرندی نداشتیم حالا می خواد خوشت بیاد ، می خدا بدت بیاد . . .اگه حس می کنی دیگه تموم شده ننویس عزیزم !!! برو سراغ همون مدیریت هات که البته اینطوری که میگن بد هم نیست .شاد و پیروز و موفق باشی . . .یا علی مددی . . .

========================================
257
هيئت الزهرا: عقل و عشق
http://heyatolzahra.blogfa.com/post-950.aspx
عبدالزهرا-آبان 87
اين بي وتن آقا رضا اميرخاني بد رو مخمان رفته....بايد دوباره از نو بخوانيم...
========================================
256
كه چي؟!: ارمياي نبي!
http://reyhan274.blogfa.com/post-63.aspx
ريحان-آذر 87

دیشب بعد از گذشت حدود 5ماه بالاخره با هر جون کندنی که بود کتاب "بی وتن" رضاامیر خانی رو تموم کردم .

تا فصل زبان یعنی فصل 5 رو توی تابستون خوندم . تا اونجا رو واقعا میشه گفت با علاقه می خوندم و خوندنش هنوز اونقدر برام عذاب آور نشده بود .. هنوز امیدواربودم که یه ماجرایی توی داستان پیش بیاد که من به جز علاقه به سبک نویسندگی و جذابیت های متنی انگیزه ی دیگری هم برای ادامه دادن داشته باشم . ولی دیگه 5 فصل از 7 فصل کتاب رو خونده بودم و نویسنده فقط فکر واژه ها بود و معرفی حالت های روحی یه آدم که واقعا آنرماله و هر چی بیشتر میشناسیش بیشتر دوست داری فحش های آبدار نصیبش کنی .

 کسی که جای هیچ چیزو نمیدونه ، همه چیزو قاطی کرده و  هدف مشخصی توی زندگیش نداره . البته احتمالا نویسنده اصلا نمیخواسته همچین شخصیتی که من شرح  دادم رو معرفی کنه ها ! اون می خواسته یه ادم خوب رو معرفی کنه .. یه آدم خوبِ خاص رو !! ... آدمِ خوبِ خاصِ خفنیشنولاسیونیزم رو !!

آدمی که میره استریپ بار های دیسکو ریسکو های نیویورک میشینه و بار فلای ها دورش می چرخند و جلوش شامپاین میذارن و سوزی  که جزء تاپ تِن خوشگل های نیویورکه  براش با لباس دو تکه می رقصه و ارمیا ی قصه ی ما با خودش فکر می کنه وای چه کار بدی !! و سرش سوت میکشه و استغفرو الله ی بالا می اندازه و میشینه منتظر سهراب ،همون روح ِ رفیق دوران جبهه اش که مثل اجل معلق هر لحظه ممکنه سر و کله اش پیدا بشه و حال ارمیا را جا بیاره ( ..شادی روح شهدای اسلام فاتحه مع الصلوات..) .. بعد که میبینه سهراب نیومد میگه حتما چون اینجا شراب داره و شرابم که نجسه و اینا پس حتما واسه همینه که سهراب نیومده دیگه .. بعد هی همین جوری غصه میخوره وگریه میکنه و غصه می خوره !! همون جاست که به ذهن منِ بیچاره ی مخاطب این خطور میکنه که آخه مگه زدن تو سرت اوردنت اینجا ؟؟ خب آشغال پاشو برو گورتو گم کن بیرون اعصاب مارو هم با این آه و ناله ها و سهراب سهراب کردنات خورد نکن ... به قول خودت شِیم آن یو ارمیا !! شِیم آن یو!!

 بعد از دو سه صفحه که ناله ها تموم شد دوباره یهو طرف یادش میافته که نشستن سر سفره ای که  در آن مُسکر باشد حرام است ... بعد هی با خودش یکی به دو میکنه و اخر سر به این نتیجه میرسه که بره ... بره و.... بره و اصلا سر یه میز دیگه بشینه !! ( مبارزه با نفس رو عشقه !!)... بعد ساعت 1 نصف شب یهو یادش میافته که نماز نخونده و پا میشه روی همون خاک ارره های  دیسکو نمازش رو قامت می بنده و دوباره حدودا دو سه صفحه شاهد ندبه های ایشون با خداوندشون هستیم و سراغ سهراب گرفتن ها و .... اینقدر که دیگه روح سهراب فلک زده هم از رو میره و بی خیال نجسی میشه و از تو قبرستون تهرون پا میشه میاد نیویورک ... دیسکوریسکو... سر میز ارمیا ی نبی !!!حال می کنید با چه آدم خوب و مومن و بسیجی ای سر و کار داریم ما ؟؟همین میشه که گوشه و کنار کتاب پر از حاشیه نویسی  و بد و بیراه به شخصیت اصلی داستان میشه .. می نویسی  و اصلا فکر نمی کنی  اگه یه روز یکی کتاب رو توی کتاب خونت دید و خواست تا تورقی داشته باشه و نگاهی بندازه به صفحات توش باید با چه بهونه ای کتاب رو از دستش بقاپی !!!  *در هر حال این نظر من بود ... هر کسی میتونه نظر خودش رو داشته باشه ... چه بسا کسانی باشند که از شخصیت ارمیا خوششون هم اومده باشه و اصلا باهاش کیف کرده باشند !!
========================================

255
گروهك 13: ب مثل باران
http://gruhak13.blogfa.com/post-238.aspx
باران-آذر 87

راستی مدتیه با امیر خانی کلاهمون رفته تو هم با این بی وطنش! بی وتن!!!! غزل مطنطن شد!

البته حالا میبینم اون راس میگفت!

دیگه اینگه این روابط همومی رو هم تغییرش بدید به فرزانه!
========================================
254
برنانيوز: فرهنگ‌سراي اخلاق، نقد بيوتن را منتشر كرد
http://www.bornanews.com/Nsite/FullStory/?Id=215363
...-آذر 87
گزارش سرويس فرهنگي برنا فرهنگسراي اخلاق لوح فشرده برنامه هاي اخير خود را براي استفاده عموم علاقمندان به صورت دي وي دي منتشر کرد.
 
به گفته روح الله کاظمي زاده، مدير فرهنگي هنري منطقه 14 و رييس فرهنگسراي اخلاق، اين برنامه ها شامل «سوگواره شبهاي بيقراري» به مناسبت وفات حضرت زينب(س) با حضور 24 شاعر برجسته کشور و ويژه برنامه نقد کتاب بيوتن نوشته رضا اميرخاني از سلسله نشستهاي «چرا و چگونه رمان بخوانيم» مي باشد.
 
گفتني است برنامه «سوگواره شبهاي بيقراري» در بيست و نهم تيرماه سال جاري در فرهنگسراي هنر و برنامه نقد کتاب بيوتن، سي و يکم مردادماه در سالن اجتماعات فرهنگسراي اخلاق برگزار شده بود.
========================================
253
يا عشق ادركني: -
http://abumajnoon.blogfa.com/post-15.aspx
درويش احمد-آذر 87

به کلیسا می روم

رو در روی علفهای روییده بر دیوار کهنه می ایستم

و تمام گناهان خود را

یک جا اعتراف می کنم

بخشیده خواهم شد به یقین

علفها بی واسطه با خدا سخن می گویند.

با این شعر از حسین پناهی یاد نماز خووندن علی فتاح می افتم در کلیسایی که محرابش رو به کعبه بودروی روزنامه لوموند.یاد گذر خدا و عاشقای پیر و جوونش.یاد کتاب من اوی رضا امیرخانی.امروز تو خبرا خووندم که رضا میخواد بره سراغ کاری دیگه.دلم سوختخیلی زیادراستی یاد از کرخه تا راین حاتمی کیا و مناجات بسیجی شیمیایی کنار رود راین و در کلیسا کنار شمعها افتادم.بازم دلم سوختبین رضا امیر خانی من او تا رضا امیرخانی بیوتن چقدر فاصلس؟بین حاتمی کیای از کرخه تا راین و حاتمی کیای دعوت چن تا خاکریز راهه؟دو-سه شب پیش داشتم نقد شهید آوینی بر از کرخه تا راین رو می خووندم.شهید آوینی دوبار فیلم را دیده بود و هر دو بار از ابتدا تا انتهای فیلم را گریسته بود.منم گریه کردم.دلم سوخت.بازم دلم سوخت.این دل ما از بس سوخت جزغاله شد.ولی جزغاله شدن دل بهتر از استحاله شدن دله.نقد آوینی بر از کرخه تا راین و تو پست بعدی براتون میذارمخودتون قضاوت کنید.یا فاطر و بحق فاطمه ارحمنا

========================================
252
زندگي نيروانا: جمعه تو خونه
http://nirvanaslife.persianblog.ir/post/43
نيروانا-آذر 87

راستی کتاب جدید چیزی خوندین که قشنگ باشه ؟ من چند وقت پیشها بیوتن رو خوندم که خوشم اومد به نظرم خیلی خوب بود . قبلش هم هزار خورشید تابان رو میخوندم که اونم خیلی قشنگ بود . یه کتاب در پیتی به اسم همخونه هم خریده بودم که با اینکه موضوع چرتی داشت ولی نمیدونم چرا اینقدر کشش داشت که من بخونمش . دو روز تمام دستم بود تا اینکه تمومش کردم ! از کار و زندگی افتاه بودم همش این کتابه دستم بود . کتاب جدید خونده بودین به منم بگین پلیزززززززززززز

========================================
251
.-بيوتن
http://mahjoooob.blogfa.com/post-4.aspx
محجوب فاطمي-آبان 87
وكسي ديگر در جايي از تاريخ فرياد مي كشد:او مي‌آيد ،يارانش را در دريايي از خون و عرق گزين خواهد كرد.
و نويسنده مي‌گويد:نه آن خون از شكستن گيلاس به هم رسيده است و نه آن عرق از تنِ لرزان ِ رقاصه ..."
...چند خط بالا گزينشي بود از رمان"بيوتن" نوشته يه بچه مسلمون باحال! به نام رضا اميرخاني پيشنهاد ميكنم اگر يه وقت هوس كرديد بخونيدش، اول "ارميا"يكي ديگه از نوشته هاي اين نويسنده را بخونيد،فكر كنم اینطوری بهتر باشه!!!
آن . پ . ن . 2 :هر كس راه هدايت يافت تنها بنفع وسعادت خود راه يافته و هركه به گمراهي شتافت آن هم به زيان و شقاوت خود شتافته و هيچ كس بار عمل ديگري را بدوش نگيرد.....(اسراء،آيه 15)
پ . ن . ۶ :البلاء للولا....

در همين رابطه :
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (1-10)
آن‌چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (11)
آن‌چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (12)
آن‌چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (13)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (14)
آن‌چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (15)

  نظرات
نام:
پست الکترونيک:
وب سايت / وب لاگ
نظر:
 
   
 
   
   صفحه نخست
   يادداشت
   اخبار
   تازه ها
   يادداشت دوستان
   کتابها
   درباره نويسنده
   تيراژ:٨٦٠٢٥٠
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
 

 
بازديد کننده اين صفحه: ١٠٦٤٠
.کليه حقوق محفوظ است
© CopyRight 2008 Ermia.ir & Amirkhani.ir
سايت رسمي رضا اميرخاني
Because when the replica watches uk astronauts entered the replica watches sale space, wearing a second generation of the Omega replica watches, this watch is rolex replica his personal items.