جهت سهولت دسترسي كاربران، هر بیست مطلب مرتبط در يك صفحه ذخيره خواهند شد. براي ديدن صد نظر قبلي به لينك پايين صفحه مراجعه فرماييد.
========================================
120
هزار کتاب: با چشمانی سرخ و مرطوب
http://1000ketab.com/general/45/2187
مینا بختیاریان-تیر90
شاید نیازی به معرفی نداشته باشد، کتابیکه در فاصلهی کوتاهی بعد از نمایشگاه به چاپ دوم و سوم هم میرسد؛ چرا که بسیاری با نویسندهاش آشنایند و طرفدار پروپا قرص آثار داستانی و غیرداستانی او.
چند ماه بعد از انتخابات خرداد 1388 است که امیرخانی، برخلاف همیشه، دعوت یک اردوی دانشجویی را میپذیرد و راهی مشهد میشود. در ادامه به بهانهی سخنرانی در دانشگاه هرات و دیدار از چند دوست افغانی، به جای ترکمنستان، که قبلا قصدش را کرده بود، افغانستان را انتخاب میکند. ماجرای سفر نویسنده به همراه خانوادهاش، دستمایهی کتاب جانستان کابلستان است. امیرخانی سفر بسیار کرده: اما این سفر قصهی دیگری بود. شاید علت اصلی جاذبهی کتاب، داستانگونهبودن آن باشد؛ برخلاف آنکه امیرخانی معتقد است: «اسلوب نگارش سفرنامهایست و رگههای داستانی ندارد و کمی به سفر سیستان نزدیک است.» نثر کتاب ساده و روشن و گاه طنزآلود است، خصوصا در برخورد با بعضی وقایع و ضبط اصطلاحات افغانی. تاکید نویسنده بر جدانویسی افراطی کلمات، ابتدا کمی خواننده را گیج میکند ولی در طول کتاب به آن عادت میکند.
========================================
119
جهان نیوز، انتظارنیوز، بیا تا برویم: جانستان ساکتستان
http://www.jahannews.com/vdcbasb85rhbzsp.uiur.html
http://biataberavim.blogfa.com/post-258.aspx
http://www.entezarnews.com/?p=81994
محمدرضا باقری-تیر90
...تيراژ کتاب مهم است و فروشش يا موضع گيري به نفع حکومت؟فکر نمي کنم کسي باشد که نداند يا نخواهد بداند که فتنه 88 درگيري دولت و مردم نبود . دعوا سر احمدي نژاد نبود. همه بحث ها روي اصل نظام بود. روي دين بود. نمي توانم باور کنم کسي با آن آب و تاب داستان سيستان را نوشته، نظر رهبري برايش بي اهميت است.
اما خب خواجه ربيع ها هنوز هستند و اميرخاني هم خواجه ربيع دوره ماست. او را چه به فتنه؟ ان شالله بعد از جانستان ، قيدار را منتشر مي کند و بعد تر هم دوباره مقاله بلندي و باز هم رماني و باز مقاله بلندي و دوباره رماني و .....
کسي که خواب است بيدار مي شود، کسي که خودش را به خواب زده ، نه. من فکر مي کنم اميرخاني خودش را به خواب زده و با اين که مي گويد و تاکيد مي کند سياسي نيست، خيلي هم سياسي است. حداقل اين ها برود به کساني بگويد که سرلوحه هايش در لوح – نه آن گزيده هاي منتشرشده در کتاب ، بلکه کامل آن ها – را نخوانده باشد .
ما در زيارت عاشورا و بقيه زيارات يک عبارتي داريم،آنجایی که ما لعن میکنیم، نه فقط قاتلین را، بلکه خاذلین را هم لعن میکنیم. خاذلین یعنی چه کسانی؟ آنانی که در مقابل مظلومیت حسین(ع) ساکت ماندند و از حق قیام و دفاع نکردند . چه کسانی سکوت کردهاند؟ کسانی که هنوز هم فتنه را فتنه نخواندهاند.
این متن عینا در سایت ارمیا کار شده است.
========================================
118
مهاجرا الی الله: علم حقیقی
http://mojtabahaddadi.mihanblog.com/post/40
فرزان حدادی-تیر90
اما اخیراً چند کتاب خواندم که خوشحالم کرد. کتاب جدیدی از امیرخانی درباره افغانستان و کتابی از داوری اردکانی درباره علوم انسانی و برنامه ریزی توسعه. هر دو کتاب جدید بودند و به نیازهای روز پاسخ میدادند. امیرخانی سفر یکی دو سال قبلش به افغانستان را روایت کرده و داوری به بحثی دقیق و عمیق در زمینه بازنگری در علوم انسانی (که با آن مخالف است) و حاکمیت نگاه مهندسی بر کشور و فرهنگ (که با آن هم مخالف است) و رشد تولید مقالات و مباحث مرتبط پرداخته. اینها همه چیزهایی است که همین امروز دوست داریم درباره آنها بدانیم. این که جامعه ای قادر باشد در زمینه مشکلات واقعی که با آنها روبروست به تولید علم یعنی تفکر نظام مند و کتاب بپردازد نشانه زنده بودن چنین جامعه ای است. اصلاً علم واقعی یعنی همین: پاسخ دادن به نیازهای واقعی، به پرسشهای مردم. علم آن چیزی نیست که در کتابهای ترجمه شده از انگلیسی به دست می آید. آن کتابها مناسب نیاز همان جامعه هستند. علمی که به کار ما می آید آن است که خودمان نوشته باشیم.
========================================
117
کوثرانه: سفره زنبورها
http://kosaraneh.com/1390/04/ganjineh-024/
کوثر-تیر90
میروم تو نخ ِ شاگردِ قهوهخانه، که چهجور به سرعت از سر ِ چشمه، آب مهیا میکند و ابر و پودر ِ شوینده میآورد، تا موتر را برای بار ِ سوم بشوید. در هر قهوهخانه رسم بر همین است، که فیالفور موتر ِ کرولا، اعنی مسافرکش را میشویند. نگاهش میکنم. همانطور که فرز، پودر را توی سطل می ریزد و هم میزند، ناگهان آرام میشود و میخکوب میایستد. سطل ِ آب را که برداشته است، روی زمین میگذارد و به سپر و رادیاتور ِ موتر نگاه میکند. جلو میروم، ازش میپرسم که چرا یکهو خشکش زد. با دست روی سپر را نشانم می دهد. آرام میگوید:
سیر کن! دارند از جانورهایی که چسب شدهاند اینجا، میخورند… زنبورها را میگویم… خدا را خوش نمیآید، آب بریزم به سفرهشان…
========================================
116
خبرگزاری مهر: هوای تهران گرمتر شد، بازار کتاب سردتر
http://mehrnews.ir/NewsDetail.aspx?NewsID=1353839
...-تیر90
فروشگاه انتشارات امیرکبیر روبروی دانشگاه تهران هم وضعی مشابه داشته و فروشندهاش فرصت دارد تا با حوصله به گپ و گفت با یک خبرنگار بنشیند. فروشنده این کتابفروشی میگوید: وضع بازار که کساد و در رخوت است، اما اگر بخواهم از پرفروشها نام ببرم، باید به «جانستان کابلستان» امیرخانی اشاره کنم. کتابهای امیرخانی همیشه اولش که میآید، خوب میفروشد. مانند «سووشون» سیمین دانشور است. کتاب جدید سیدمهدی شجاعی هم همین طور است. بخارای ایرج افشار هم فروش خوبی داشته است. ما این کتاب را کمتر فروختهایم، ولی خبر دارم که فروشگاههای دیگر هر چه از این کتاب داشتند، فروختهاند.
========================================
115
رندان دیندار: چشمان مورب (چندخطی درباره جانستان کابلستان رضا امیرخانی)
http://din66.blogfa.com/post-92.aspx
رنداول-تیر90
1. بعد از دو سه بار خیط شدن و دست خالی برگشتن از غرفه افق، بعد از ظهر چهارشنبهای بود که از دانشگاه درآمدیم و رند دوم را که او هم از دانشگاه درآمده بود، سوار مترو کردیم و بهشتی پیاده شدیم و بدو بدو رفتیم به سوی افق و ازدحام جلوی غرفهاش را شکافتیم و امیرخانی را دیدیم و گفتیم: جانستان؟ و گفتند: تمام شده و سوختیم و به مسئولین غرفه اعتراض کردیم و دل یکی از حضار را که هفهشتایی کتاب خریده بود و داده بود دست امیرخانی برای امضا سوزاندیم تا بالاخره یک عدد "جانستان کابلستان رضا امیرخانی" گیرمان آمد. یادم نمیآید به جز کابلستان و بیوتن به قصد کتابِ نویسندهی دیگری به نمایشگاه بین المللی کتاب تهران رفته باشم. در یک نگاه شکستهنفسانه، این تفرّد به کممطالعه بودن نگارنده برمیگردد، نه به قابل نبودن نویسندگان ممکلت. اما در نگاهی دیگر شاید هم به قابل نبودن نویسندگان مملکت برمیگردد!! از کجا معلوم؟!
2. امیرخانی خیلی سفر رفته و خیلی هم سفرنامه نوشته. حالا چطور شده که از میان اینهمه سفر و سفرنامه، دست گذاشته روی کابلستان و این یکی را چاپ کرده، شاید به همان عرض ارادت شکسته و ناسخته به همزبانان همتبار برگردد (ر.ک. ص 5) شاید هم به تعداد این همزبانان همتبار خارج از مرزهای «مید این بریطانیای کبیر» برگردد که مخاطبینی بالقوهاند برای کتابهای نویسندگان ایرانی و شاید الآن بعد از گذشت دو سه ماه، مخاطبینی بالفعل شدهاند برای جانستان کابلستان (و به مرور زمان دیگر کتبِ) رضای امیرخانی. (آمار از شاهمحمد کتابفروش کابلستان گرفته شود! ر.ک.ص۲۸۲)
3. نه فقط من، که شاید خیلیهای دیگر هم قبل از خواندنِ از اول تا آخریِ کتاب، سراغ فصل انتخاباتیات رفتند. (علیرغم میل جناب امیرخانی، من و امثال من که بین سیاست و فرهنگ وول میخوریم، به سختی میتوانیم جلوی استمضاع سیاسی خود را از اهل فرهنگ بگیریم. ـ استمضاع فعلی با ساخت غلط در باب استفعال به معنای طلب موضعـ) در ظاهر، این فصل هیچ ربطی به انتخابات ایران ندارد، اما از بنده که باطنشناس قهاری بیش نیستم، این را داشته باشید که همه حرف امیرخانی درباره انتخابات ایران و ما بعدش، در این چند پاراگراف گفته شده است:
«قدرت فائقهای به نام ایالات متحده؛ پیروزی شکبرانگیزِ نامزد حاضر در قدرت که به نظر نزدیکتر به قدرت فائقه است؛ ادعای تقلب به گفتهی نامزد بازنده؛ آمادگی برای آشوب خیابانی و البته جنگ داخلی... و بعد در یک اقدام ناگهانی، تصحیح مسیر توسط نماینده قدرت فائقه...؛ حذف نامزد بازنده در افکار عمومی به دلیل حمایت؛ محدودیت برای نامزد نزدیکترِ پیروز و گرفتن امتیاز از وی، جوری که مجبور شود گردنش را بیشتر خم کند و رأی را متعلق به خود نداند... یعنی عملاً حذف نامزد دور و پیروزی بدون معارضِ نامزدِ حاضر در قدرت، البته در شرایطی کاملاً بهتر برای قدرت فائقه و حذف آشوب و درگیری و خونریزی و بگیر و ببند؛ و شکستن ظاهری مفهوم دور و نزدیک در افکار عمومی و بالاتر نشستن قدرت فائقه!»
از همان اولش به جای قدرت فائقه بگذار رهبر و با ایرانیزه کردن متن بیا جلو! آیا امیرخانی دوست داشته این داستان در ایران هم اتفاق می افتاد؟ آیا می شد که این اتفاق بیفتد؟ کاش می شد و می افتاد...
4. با تأثیر شدیدی که مطالعه یک سال پیش نفحات نفت و مطالعه مکرر نشت نشا بر زندگی شخصیام گذاشته است، دیگر داشت یادم میرفت که امیرخانی داستاننویس است! هرچند جانستان کابلستان زیاد به فضای قصه و داستان نزدیک نیست و فقط در جاهایی مثل ذکر شرّ کنسول ایران (و کلاً هر جا که اثری از دولت هست) باز به همان فضای دیوانهکنندهی اعصابخردکنِ حرصدرآرِ نفحات نفت نزدیک میشود، اما باز هم غنیمتی است! هر جا که گاورمنتی نباشد تا اعصاب امیرخانی را خورد کند و به تبع او اعصاب ما خورد شود، بهشتی است برای خودش! هر جا که دیگر مجبور نباشیم به گندکاریهای دولتیها (و به قول خودش سهلتیها) فکر کنیم، آرامگاهی است! امیدوارم کتاب بعدی جناب داستاننویس، داستان باشد! دلم آرامش می خواهد...
5. و در پایان با اینکه برخلاف کتابهای قبلی حضرتش، این کتاب چندین بار به خاطر ضعف و کسالت محتوا توسط خواننده ـ نگارنده (به اعتبارهای کتاب و وبلاگ) روی زمین گذاشته شد، اما بدون اغراق، آنچه که از این کتاب برایم ماند، برق معصومیت و مظلومیت چشمان مورب زیبای آن بلاکش هندوکش بود که اینبار از میان اشکهای بیریای امیرخانی، سُر خورد و رفت به جایی که باید میرفت؛ جایی که بماند؛ جایی کنار جنگل بیداد و قال و دیسکوی پر عشق و حال(!) ارمیا و جایی کنار آن دو آجر از هم جدا افتادهی آجرپزخانهی پدربزرگ علی فتاح...
========================================
114
اندوه سیمیا با چای سبز: در پشت جلد کتاب جانستان میخوانیم
http://afg-andooh.blogfa.com/post-71.aspx
غلام رسول جعفری-اردیبهشت90
«هر بار وقتي از سفري به ايران برميگردم، دوست دارم سر فرو بيافكنم و بر خاكِ سرزمينم بوسهاي بيافشانم... اين اولينبار بود كه چنين حسي نداشتم... برعكس، پارهاي از تنم را به جا گذاشته بودم پشتِ خطوطِ مرزي، خطوطِ بيراه و بيروحِ مرزي... خطوطِ "ميد اين بريطانياي كبير"! پارهاي از نگاهِ من، مانده بود در نگاهِ دخترِ هشتماهه... بلاكشِ هندوكش...»
========================================
113
قمقمه: یک روز با جانستان
http://qomqome.blogfa.com/post-69.aspx
رضا مصطفوی-تیر90
رضا اميرخاني نویسندهای است که شاید در سالهای اخیر، بیشتر از بقیه توانسته است روی آنتن فرهنگي برود. به اعتقاد من، راز موفقیت امیرخانی، در زبان گویا و طنز لطیفی است که در نوشتههایش جاری است. نوشتههایی که در عین عمیق بودن، زبان و ظاهری دلپسند و امروزین گرفتهاند.
جانستان کابلستان، اثر تازهای است از رضا امیرخانی، كه توانست يك صبح تا غروب جمعهام را به بهترين وجه به خود اختصاص دهد. اين كتاب، سفر اوست با خانوادهاش به افغانستان. درست است که افغانستان، همین نزدیکیهاست و کافی است سری به میدان مرکزی شهرمان بزنیم تا حداقل يكيدوتا از شهروندان افغانی را آنجاها ببینم! شهروندانی که پس از انقلاب اسلامي در ايران، در همسايگي ما و نزديكهاي خانههامان جاگير شدند و بخشي از بار اقتصاد كشور را در اين دورهها به دوش كشيدند.
اما جالب است با این قرابت، افغانستان، شاید یکی از غریبترین کشورهای دوروبرمان باشد و مخاطب ایرانی، شناخت بسیار اندکی از اين همساية پررمز و راز دارد و حتي شايد اطلاعات چنداني از تاريخ آن نداشته باشد.
پيشترها، با خواندن رمان «بادبادكباز» سر شوق بودم كه حالوهوايي از افغانستان را ديدهام و كموبيش با اين ملت همسايه آشناتر شدهام، اما امروز با خواندن «جانستان كابلستان» فرهنگي از اين امت واحده را ديدم كه گويي سالها بود گماش كرده بودم؛ فرهنگي بود از جنس مظلوميت مضاعفي كه بر امت اسلامي رفته است.
امیرخانی با آن مهارتش در نوشتن و توان شگفتانگیزش البته در دیدن و منتقل کردن دیدههایش، سفری کرده است به افغانستان. جسارتهاي او در افتادن در شرايط سخت، از او نويسندهاي ساخته است قهار كه خوانندة خودش را جانبهسر ميكند تا كتاب را تمام كند.
راستش را بخواهيد رضا اميرخاني، گذشته از كموبيش اختلافي که با او در نوشته اخيرش دارم، نويسندهاي است كه به حالش غبطه ميخورم؛ او ميتواند به بهترين وجه ممكن، دانستهها و ذهنيات خويش را به دست كاغذ بسپارد.
========================================
112
ادب فارسی: یک سفرنامه شتابزده
http://www.adabefarsi.ir/Default.aspx?page=15134§ion=newlistItem&mid=41648&pid=18306
محمدسرور رجایی-تیر90
البته یکی از اتفاقهای خوب کتاب درکابل، رفتن به کتابفروشی شاهمحمد است و گفتوگو با آن. اما امیرخانی میتوانست به بازار سنتی کابل، تکیهخانهها و هرجایی که اجتماع مردم است هم سری بزند و سفرنامه کاملی جمع و جور کند. بخشی از توفیق امیرخانی در این سفرنامه، مدیون اتفاقهای ناخواسته این سفر است. ماندن در مزارشریف و کابل و بازگشت زمینی به کابل به او کمک کرده است. اگر این اتفاق ناخواسته نمیافتاد، ما چه میخواندیم؟
با همهی این حرفها «جانستان کابلستان» کتاب خوبی است، کتابی که هم اشک من را درآورد و هم حرصم را، ایکاش از این دست کتابها درباره افغانستان بیشتر و بیشتر نوشته میشد. طرح جلد هم خوب است و چون در کتاب از گرد و خاک و خاکباد زیاد گفته میشود، با جلد همخوانی دارد. اما ای کاش یککسره زیر «ن» اول «جانستان» میگذاشت که نام کتاب به اشتباه «جانستان کابلستان» خوانده نشود! بازهم جوانمرد، مردی است این صاحب قلم.
این متن عینا در سایت ارمیا کار شده است
========================================
111
مطبع الموالات: جان سِتان ایرانستان
http://pashmedin.persianblog.ir/post/36/
شیخ پشم الدین قزلباخی-تیر90
در بخش "انتخاباتیاتِ" این مکتوب علی رغم اظهارات کاتب در خط نبشت نخست بر اینکه؛ این جزو فصول جانستان کابلستان نبود ( نقل به مضمون) لکن به گمان ما ایشان کل مکتوب را اصلا بهخاطر گل روی این بخش آورده است! دیرگاه نظری بر انتخابات هشتاد و هشت ایران به بهانهی تحلیل انتخابات افغانستان و های و هوی پس از آن! در ورق سه صد بیست و یک این مکتوب چونین آورده؛
...گسلها اگر تعمیق شوند و من و تو یکدیگر را دشمن بپنداریم، هزاران خطِ جنگِ دیگر بینِ ماهای دیگر و شماهای دیگر پدید خواهد آمد و... شاید دوباره در همین خانهها زندگی کنیم، اما کنارِ خانههامان بایستی کسی با کلاشینکف راه برود...
این دعوتِ مکتوب فوق الذکر باشد بر وحدت ملی و نه مذهبی! و وحشت از فاشیسم مذهبی که اگر وضع همچنان بر این مدار بگردد، یحتمل گریبان این ملت را نیز خواهد گرفت!
کاتب در این مصحف مکرر اظهار میدارد که با طالبزدگی، با محرومیت و با خانهجنگی دائم، هنوز هم؛ جوانمرد مردمی هستند مردم این دیار. لکن تنها سوال شیخ این باشد که آیا با تمام این برادرکُشی ما نیز چونین مردمان خواهیم ماند؟!
این مطلب کامل در سایت ارمیا کار شده است.
=======================================
110
گنجشکک اشی مشی: 354
http://gonjeshkakeashemashe.blogfa.com/post-350.aspx
مصطفی-تیر90
ضا امیرخانی در کتاب جانستان کابلستان از مجله ای حرف میزند که امریکایی ها در افغانستان در می اورند به سه زبان فارسی ، انگلیسی و پشتو ، نه برای اینکه می خواهند افغان ها راحت مجلات را بخوانند بلکه می خواهند فرهنگ افغان را با خود همراه کند . آن وقت ما با دست خود فرهنگمان را له میکنیم . انگلیسی صحبت کردن می شود کلاس حتی برای استادان دانشگاه و ان ها که به قولی نماد فرهنگ این مملکت هستند .
جیک جیک نوشت ها : کتاب خوبی است این کتاب (جانستان کابلستان ) رضا امیرخانی . ادم دلش افغانستان م یخواهد البت نه با زن و بچه !!
========================================
109
آشوبناک:114
http://ashobnak.wordpress.com/2011/07/03/114-2/
...-تیر90
حکومت شما اجازهی ورود نداد به قشر فرهیختهی ما. طلاب اهل سنت ما جذب مدارس پاکستان شدند و این بلایا به سر این مردم امد. اگر طالب های ما در مدارس تربت جام و زاهدان درس میاموختند ، کجا گرفتار بلیه القاعده می شدند؟ دانش گاههای شما، به بچه های افغانی که حتا در ایران متولد شدهاند ، اجازه تحصیل نمی دهند. قوانین شما برای مهاجران نیکو نیست….
حکومت شما کرامت انسانی ما را رعایت نکرد، شما روشن فکران ایرانی چیزی نگفتید، بعدتر کرامت انسانی خود شما را نیز رعایت نخواهند کرد. این یک بازی دنیاوی است….
جانستان کابلستان/ رضا امیرخانی
========================================
108
خبرگزاری رسا: روایتی جذاب از سفر به همسایه شرقی
http://rasanews.ir/NSite/FullStory/PrintVersion/?Id=107864
...-تیر90
برگزاری رسا ـ جانستان کابلستان تصویری جذاب از همسایه ناشناخته شرقی، برای خوانندگان به نمایش می گذارد. تصویری که در پایان می تواند اندیشه سفر به افغانستان را برای بسیاری از مخاطبانش ایجاد کند. نویسنده به خوبی توانسته است در این کتاب برخی تلقی های نادرست از ناامنی و ترس ناشی از عدم شناخت از افغانستان را برای خواننده اش تصحیح کند و شناخت دقیق تری از این همسایه را به ارمغان بیاورد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، نویسنده کتاب جانستان کابلستان به خوبی توانسته است در این کتاب برخی تلقی های نادرست از ناامنی و ترس ناشی از عدم شناخت از افغانستان را برای خواننده اش تصحیح کند و شناخت دقیق تری از این همسایه را به ارمغان بیاورد.
متن زیر گزارشی از این سفرنامه به همسایه ناشناخته شرقی کشورمان است.
کتاب جانستان کابلستان نوشته رضا امیر خانی شروع خوبی دارد. سفرنامه سفر این نویسنده به کشور همسایه افغانستان با ماجرای سفر وی به دماوند، بام ایران شروع می شود. از همان ابتدا مخاطب درگیر تلاش های مکرر و ناموفق نویسنده برای فتح قله دماوند می شود، البته اشارات گاه و بیگاه به مسایل سیاسی و درگیری های فتنه 88 نیز در این جذابیت بی تاثیر نیست.
جانستان کابلستان داستان سفر ناگهانی امیرخانی به افغانستان است که برای بسیاری از ایرانیان با ناامنی، مواد مخدر و کارگران ساختمانی حاضر در کشورمان شناخته می شود. امیرخانی اما در سفرنامه خود جلوه دیگری از این همسایه را برای ما به نمایش می گذارد. ماجرا این است که نویسنده در سفری خانوادگی به مشهد مقدس، هوای سفر به افغانستان پیدا کرده و بدون برنامه ریزی قبلی با همسر و فرزند کوچکش راهی این کشور می شود. این داستان تا همین جا هم به اندازه کافی جذاب هست که خواننده را با خود همراه کند تا ببیند آخر و عاقبت این سفر ناگهانی به همسایه ناشناخته ما، برای این نویسنده و خانواده اش به کجا می انجامد. اتفاقات بعدی کتاب و فصل های به نگارش در آمده حاصل از تجربیات امیرخانی در افغانستان نیز چیزی از این جذابیت کم نکرده، بلکه آن را دو چندان می کند.
نثر امیرخانی در این کتاب نیز مانند دیگر نوشته هایش روان و جذاب است. تلاش برای شرح جزئیات زندگی در افغانستان و استفاده از اصطلاحات محلی، در کشوری فارسی زبان، لطافت کتاب را دو چندان کرده است.
کتاب با ورود امیرخانی به افغانستان و سفر به هرات وارد بخش اصلی اش می شود. نویسنده تلاش کرده است، آنگونه از اتفاقات ریز و درشت سفر خود برای مخاطب روایت کند که وی را نیز در این سفر با خود همراه نماید و تجربه اش را با او قسمت کند. از این منظر خواندن این کتاب برای کسی که جز همان تلقی مشهور، چیز دیگری از افغانستان نمی داند، فرصت مغتنمی است و زاویه های جدیدی از این کشور را برای او روشن می سازد.
امیرخانی تلاش کرده است نگاهی منصفانه به افغانستان داشته باشد، خوبی ها و بدی ها و ضعف ها و قوت های کشوری که سال هاست دچار نابسامانی بوده و اکنون نیز تحت اشغال نظامیان خارجی، با یک دموکراسی نیم بند اداره می شود.
جانستان کابلستان در 9 فصل تنظیم شده که شامل پیش در آمد کتاب نیز می شود. انتخاب عناوین فصل ها همراه با ابهام است. اگر چه این عناوین ناظر به مضمون اصلی فصل است اما در نگاه اول، کمک زیادی به مخاطب در پیش بینی آنچه در فصل آتی کتاب در انتظار اوست، نمی کند. عناوینی مانند «زائر زار و نزار مزار» و «بلخ؛ الخ ...» . البته امیرخانی خود در پایان فصل «متواترات هرات»، توضیحی کوتاه از علت انتخاب این اسامی ارائه کرده است.
نویسنده به مناسبت در جای جای کتاب به انتقاد از برخی رفتارهای نسنجیده و برنامه های بدون مطالعه مدیران سیاسی و فرهنگی کشورمان در افغانستان نیز می پردازد و خواننده را در مواجهه با تصاویری آشنا از کشور، بیشتر با خود همراه می نماید. به همین ترتیب امیرخانی در سفرنامه خود تنها به مشاهداتش اکتفا نکرده و گاه گاه از مراجعات تکمیلی کتابخانه ای نیز برای غنای متن استفاده نموده است.
تاریخ، جغرافیا، فرهنگ، جامعه، سیاست و زندگی روزمره مردم افغانستان در کتاب جانستان کابلستان مورد اشاره قرار گرفته است. پرداختن به وجوه مختلف زندگی مردم همسایه شرقی کشورمان، کتاب را از حالت یکنواخت خارج کرده و به آن تنوعی مطلوب بخشیده است. حضور در مزار خواجه عبدالله انصاری و حلقه دراویش، سخنرانی در دانشگاه هرات، سفر با خطوط هوایی داخلی افغانستان، دیدار گذرا از کابل و مزار شریف و مشکلات پیش آمده در مسیر بازگشت، موجب می شود که خواننده با نویسنده احساس همراهی کند و در میانه راه، کتاب را رها نکند. امیرخانی در سفرنامه اش، حضور نیروهای اشغالگر را نیز نادیده نگرفته و بدان اشاراتی دارد.
جانستان کابلستان حکایت شیرینی است از همسایه ای که کمتر از آن خبر داریم و آنچه در ذهن اکثر ما از این همسایه وجود دارد، تطابق زیادی با واقع ندارد. این سفرنامه می تواند بخشی از تلقی غلطی که عمدتا به واسطه تسلط روایت رسانه های غربی، حتی بر رسانه ها و مخاطبان ایرانی حاصل شده است را تصحیح کند. لحظه هایی مانند خاطرات شیرین مردم افغانستان که سالیان طولانی در ایران بوده اند و یا شناخته شدن امیرخانی به عنوان یک نویسنده ایرانی در یک کتاب فروشی در کابل از سوی صاحب مغازه، نشانه ای از تاثیر و تبادلات فرهنگی اجتماعی بین دو همسایه است که به کام خواننده ایرانی شیرین می آید.
کتاب شامل برخی تصاویر است که بر خلاف روال معمول اینگونه کتاب ها نه در فصل مجزایی در پایان کتاب که در میانه کتاب و داخل فصل ها منتشر شده است. به نظر می رسد تلاش شده تا تصاویر و ارتباط آنها با هم، به مخاطب برای فهم بهتر متن و فضای نوشته کمک کند که تا حدودی نیز چنین است اما اگر انتشار تصاویر نظم بیشتری می یافت و برای تصاویر، توضیح نوشته می شد، به نظر بیشتر می توانست به ارتباط مخاطب با فضای نوشته کمک کند.
این کتاب نیز مانند دیگر نوشته های امیرخانی با ویراستاری خاص وی به چاپ رسیده است. «رسم الخط این کتاب مطابق دیدگاه مولف است»، این جمله در ابتدای کتاب خواننده را برای مطالعه متن با نگارش خاص امیرخانی در جدانویسی آماده می کند. این شیوه جدانویسی مخصوص امیرخانی، اگر چه برای خوانندگان کتابهایش زیاد غیر عادی نیست، اما باز هم در برخی موارد سرعت خواندن را کم می کند و مخاطب را با شکلی نامانوس از کلمات مواجه می سازد. این مسئله برای خوانندگانی که با شیوه امیرخانی در نگارش آشنا نیستند با شدت بیشتری همراه است.
نثر کتاب در بیشتر نقاط جذاب و گیراست، اما برخی از بخش ها نیز مانند روایت تاریخی امیرخانی در آغاز فصل «متواترات هرات»، و جدا شدن از روزنوشت های سفرنامه ای، برای خواننده کمتر جذاب و تاحدی کسل کننده است. اگر چه اینگونه فرازها به اندازه ای در کتاب تکرار نشده است که جلوی خواندن روان متن را بگیرد.
امیرخانی در این کتاب تصویری جذاب از همسایه ناشناخته شرقی، برای خوانندگان به نمایش می گذارد. تصویری که در پایان می تواند اندیشه سفر به افغانستان را برای بسیاری از مخاطبانش ایجاد کند. نویسنده به خوبی توانسته است در این کتاب برخی تلقی های نادرست از ناامنی و ترس ناشی از عدم شناخت از افغانستان را برای خواننده اش تصحیح کند و شناخت دقیق تری از این همسایه را به ارمغان بیاورد. این کتاب از سوی دیگر تلنگری هم دارد به کاستی های مدیران و مسئولان و شخصیت های سیاسی و فرهنگی در برنامه ریزی و استفاده بهینه از فرصت یک همسایه فارسی زبان در شرق کشور. سرمایه ای که علی رغم تمام هزینه های کشور برای آن، مانند مبارزه با مواد مخدر و کسب رتبه یکی از بزرگترین کشورهای مهاجر پذیر، استفاده بهینه ای از آن نشده است.
خواندن این کتاب برای کسانی که به ادبیات و سبک نگارش رضا امیرخانی علاقمند هستند، جذاب و شیرین است. همچنین این کتاب تصویری واقعی و دقیق از یک سفر زمینی برنامه ریزی نشده به افغانستان به مخاطب می دهد و از این منظر یک بار خواندن آن برای کسانی که قصد سفر به افغانستان را دارند، اطلاعات و توصیه های مفیدی دارد.
جانستان کابلستان در 348 صفحه، توسط نشر افق با قیمت 6500 تومان به چاپ رسیده است. /914/ز502/ر
========================================
107
زمزم خون: پرواز بر فراز افغانستان
http://zamzamekhoon.blogfa.com/post-14.aspx
مزرعه خسرو-تیر90
دست از پا درازتر غرفه را رها کردم و رفتم سمت غرفه های دیگر. بعضی از غرفه ها را سریع رد کردم و بعضی جاها ایستادم و مشغول خواندن کتابها شدم تا اذان ظهر. اذان را که زدند، رفتم برای نماز آماده شوم و وضو بگیرم که از بد روزگار جایی که نباید آب قطع شد. بعد از کلی تقلا و بالا و پایین رفتن و آزمودن شیوه های مختلف، قطعی آب را جبران کردم و وضو گرفتم و رفتم برای نماز. به یمن معطلی های حاصل از بی آبی حدود ساعت 2 نمازم تمام شد و رفتم غرفه افق. دیدم عده زیادی جمع شده اند برای گرفتن جانستان. وارد جمعیت که شدم، کاشف به عمل آمد که موعد دیگری تعیین شده و باز هم باید صبر کنیم. قرار شد ساعت 4 برگردیم. غرفه دار می گفت که نویسنده کتاب، رضا امیرخانی، هم قرار است در همان ساعت بیاید.
قدری ایستادم به هوای جمعیتی که منتظر کتاب بودند، و وقتی به جایی نرسیدم، از سالن زدم بیرون و رفتم گوشه ای روی نیمکتی نشستم به مطالعه کتابی که همراهم بود. از آنجا که همه پولی که همراه داشتم، فقط کفایت خرید کتاب را می کرد، به هر طریق که بود با گرسنگی سر کردم تا ساعت شد حدود 4. از نیمکت جدا شدم و رفتم سمت غرفه افق، تا ببینم فرجی حاصل شده یا نه. جمعیت ایستاده جلوی غرفه، بیشتر شده بودند و غرفه دار، به گمانم برای ماستمالی قضیه، داشت می گفت: ”کتابها روی گاری است و در بین جمعیت گیر افتاده است، و به زودی خواهد رسید.“ یکی نبود بپرسد، آخر مگر گاری مجبور است از بین جمعیت بیاید، برود از سمت درهای دیگر بیاید. ساعت از 4:30 گذشته بود که گاری رسید، و غرفه دار راست گفته بود: از بین جمعیت. امیرخانی اما نیامد. بعد از تحمل فشارهایی که از همه جهت وارد می شد به میز کتابها رسیدم و پول را دادم و کتاب را گرفتم.
اما جانستان کابلستان، آخرین اثر رضا امیرخانی است که حاصل یادداشتهای سفر او به افغانستان در سال 88 میباشد. سفری که به قول خودش برای استفاده از گذرنامه ای که همراه خود به مشهد برده بود، راهی آن شده بود. سفری که او را تا یک قدمی مرگ برد، ولی زنده نگاهش داشت تا بماند و بنویسد از کشوری که روزی پاره ای از تن ایران بوده است. به قول خودش: ”هر بار وقتی از سفری به ایران برمی گردم، دوست دارم سر فروبیافکنم و بر خاک سرزمینم بوسه بیافشانم. این اولین بار بود که چنین حسی نداشتم. برعکس پاره ای از تنم را جا گذاشته بودم پشت خطوط مرزی...“. کتاب روایتی است از همسایگانی که ما ایرانیان معمولا به چشم غریبگان به آنها می نگریم و نویسنده دوست دارد به گونه ای دیگر نظر کند. رضا امیرخانی در این کتاب در پی نمایاندن شباهت ایرانیهایی است که به قول او، به ترفند مرزهای ”مید این بریطانیای کبیر“ از یکدیگر دور افتاده اند.
اگر قصد سفری چند ساعته به افغانستان و آشنا شدن با رنجها و شادیهای مردان و زنانش را، بدون عبور از مرزها دارید، خواندن این 348 صفحه را به شما توصیه میکنم که بیشتر از 7 تا 8 ساعت از شما وقت نمی گیرد. قیمت کتاب هم 6500 تومان است.
========================================
106
مهندس طلبه: جانستان کابلستان
http://mohandes-talabe.mihanblog.com/post/27
مصطفی نظرزاده-تیر90
... یکی دو روزی به زیارت گذشت و دیدن رفقا و پرسش و پاسخ های اتفاقی با زائران حرم. همه، حول و حوش انتخابات و چیزی که آن روز ها تازه مد شده بود، به نام اعلام موضع! من در هیچ انتخاباتی از هیچ کسی حمایت نکرده ام تا به ام روز. دلیل اش هم روشن است. کار من سیاسی نیست. چه این بیاید، چه آن، منفعت سیاسی ندارم (1). و در تعریف جهانی، سیاسی کسی است که منفعت سیاسی داشته باشد؛ اما گوش کسی بده کار این جور حرف ها نبود. برای کسی می خواستم برهان بیاورم که چرا سیاسی نیستم. خندیدم و گفتم اش:
از وقتی عقل رس شدم و در انتخابات شرکت کردم، یعنی بالای هجده سال، در هیچ انتخاباتی پیروز نشده ام! همیشه قاپ ام بد نشسته است. اول که هیچ، حتا در انتخابات های مهم تر دوم هم نشده ام. آدمی تا این حد بد بیار در سیاست، خیلی به کار حمایت سیاسی نمی آید! بالاخره قمار باز ولو هر چه بودش را هم بباخته باشد، در سابقه اش باید یکی-دو دست بازی را برده باشد دیگر!
جوانی می گفت عده ای گفته اند که شما را دیده اند در حین سخن رانی برای زنجیره سبز خیابان ولی عصر تهران. خندیدم که نام زد من اگر می خواست زنجیره انسانی درست کند، طول خیابان ولی عصر مناسب نبود، عرض اش مناسب تر بود!!
کسی از این حرف ها قانع نمی شد. دو طرف تایید می خواستند ناجور.
برای شان توضیح می دادم که اهل فرهنگ یک وظیفه دارند و بس؛ به شدت انقلابی بودن و به شدت غیر دولتی بودن (2). خود ولایت فقیه هم -جوری که ما می فهمیدیم- در رابطه با مردم تعریف می شد، نه در رابطه با دولت (3)...
جماعت رسما موضع می خواهند و کوتاه نمی آیند. می گویم:
این روز ها فروش گاه های زنجیره ای رفاه شهروند، موضع بسته بندی شده وکیوم، با لفاف مهر ورزی یا سبز هست، از همان ها استفاده کنید!
-پس رنگین کمانی هستی؟
نه... همان بی رنگ بی رنگ ام... فرهنگ بالادست سیاست می نشیند...
برای شان توضیح می دادم که علی پروین، محمد رضای شجریان، مسعود کیمیایی، حتا حاج منصور ارضی، شخصیت های سیاسی نیستند. اگر موضع سیاسی گرفتند، موضعی دارند غیر تخصصی. این موضع شان اصالتا قابل نقد نیست. در عین حال این جور شخصیت ها، به نشان محبوبیت شان و به دلیل تخصص شان، به شدت مردمی هستند. قسمتی از حرف ایشان، حرف مردم است و شنیدنی. شنیدنی تر از حرف هر مسئول و وکیل و وزیری. اما قسمت سیاسی حرف شان اصالتا غیر تخصصی است.
کسی گوش اش بده کار شرح مثنوی ما نبود...
***
(1) قبول ندارم این حرفش را که منفعت سیاسی ندارم! در کشور ما که تا کنون هر رئیسی آمده طرحی نو در افکنده (یعنی برنامه ریزی بلند مدتی که همه موظف به انجام آن باشند وجود ندارد) هر کسی نفع سیاسی دارد. رئیس جمهور یعنی چهار سال پیش رفت و پس رفت اقتصاد یعنی چهار سال سیاست گذاری فرهنگی یعنی چهار سال... با این حساب چه طور کسی می تواند منفعت سیاسی نداشته باشد؟
(2) اتفاقا در آن اوضاع و احوال انقلابی بودن حکم می کرد که هر کس اعلام موضع کند که میدان، رقابت دو نام زد ریاست جمهوری نبود بلکه این پیرهن عثمان برای زدن ریشه این انقلاب بلند شده بود. افسوس که خیلی ها صحنه را صحنه زد و خورد دو نامزد انتخابات دیدند...
(3) در این زمینه کاش بیشتر توضیح می داد
========================================
105
من او: افاضاتی در باب آخرین اثر صاحاب من او
http://hisme.blogfa.com/post-41.aspx
sam-تیر90
بنا به عهدی که با خود بسته بودم قرار بود بعد از امتحانات تا مدتی از نوشتنیجات وخواندیجات بپرهیزم وطبق عادت درست!!!گذشته بخورم، بخوابم، فوتبال بازی کنم، براین عهد بودم که با باز کردن در اتاقم چشمم افتاد به کتاب جدیدرضا امیرخانی "جانستان کابلستان" مثل این که اخرین کالا ازسبد غذای روح خانواده است. دیدن همان و از یاد رفتن اون همه قول وقرار همان ...مثل اینکه رضا امیرخانی حالا اسمش کافیه تا من کتابشو بخونم مثه حاتمی کیاو... توسینما یا رضاصادقیو... توموسیقی . بگذریم تقریبا یه شبانه روز طول کشید خوندن این سفرنامه . بازم مثل کتاب های قبلیش تعداد زمین گذاشتن کتاب و شروع دوباره به تعداد انگشتان یه دست هم نرسید. باورق زدن اولین صفحه کتاب به این جمله می رسی (رسم الخط این کتاب منطبق بادیدگاه مولف است) همین جمله کافیه تا ادم ولعش واسه دیدن کلمه هایی ازنوع امیرخانی بیشتر بشه...مثلا لی جی برای اسم فرزندش البته با توضیحات خودش شاید هم رقیبی واسه گل گیسوی فرهاد جعفری!!!امیرخانی تو این کتاب به گونه ای تکلیف خودش با خیلی ها که ازاو درباره حوادث بعد از انتخابات می پرسن وشاید دراینده نیز درمورد اتفاقات اینده بپرسن مشخص می کند"اهل فرهنگ یک وظیفه دارند به شدت انقلابی بودن وبه شدت غیردولتی بودن "ویا جایی دیگربرایشان توضیح می دهد " علی پروین ،محمدرضای شجریان ،مسعود کیمیایی،حتی منصور ارضی شخصیت سیاسی نیستد اگر موضع سیاسی گرفتند موضعی دارند غیرتخصصی . در عین حال این جور شخصیت ها،به نشان محبوبیت شان وبه دلیل تخصص شان به شدت مردمی هستند . وقسمتی از حرف شان حرف مردم است وشنیدنی اما قسمت سیاسی حرف شان اصالتا غیر تخصصی است."
در این سفرنامه بخوبی به پیوندهای مشترک دوملت افغانستان اشاره می شود ودربین به دلخور های طرفین!!! هم گریزی زده می شود وگاهی شبیه سازی هایی هم صورت می گیرد که خالی از لطف نیست مثلا در شهر مزارشریف، امام زادیست که به صرف داشتن نامی شبیه مولاعلی(ع) درآن شهرعده ای معتقدند که ارامگاه امام علی(ع)در این شهر است نه در نجف...که رضای امیرخانی مکتوب می فرماید"باخودم گفتم حالا در مملکت آقازاده ی خودمان به مهر مدعیان _نعوذبالله_دست کم شانصد مدل اقا امام زمان داریم،برای این ور آب وآن ور آب، که یکی مجالس خانم جلسه ای ها نور می پاشاند ودیگری درمحافل سیاسی اظهار نظر می کند وبعدی راهبرد توسعه مشخص می کند والخ،اگر دوامیر المومنین هم داشته باشیم به جایی بر نمی خورد !یکی برای بین النهرین ودیگری برای ماوراء النهر!!"در این سفرامیرخانی با ادم های جوراجور زیادی روبرو می شود ادم هایی که بیشتر شان ادم های دوست داشتنی هستندو آرزویشان التماس دعایی است در مزار امام هشتم. وبه سبک خودش چه باحال مردمانی هستند مردم این دیار....البته با مشاهده ی درس خونده های دیوبندی پاکستان به این نتیجه می رسدکه"سال هاست که مطمئن م مابایستی تفاوت سید حسن نصرالله رابا اسامه بن لادن رابرای جهانیان شرح دهیم.و همین یعنی تفاوت ما باایشان،تفاوت پی روان ولایت فقیه باپی روان القاعده."من حیث المجموع من که با این کتاب وهم چنین افغانستان امیرخانی!!! حالی ساده کردم.
"هربار وقتی از سفری به ایران بر می گردم ،دوست دارم سر فروبیافکنم وبر خاک سرزمین م بوسه ای بیافشانم. این اولین بار بود که چنین حسی نداشتنم . برعکس پاره ای ازتن م راجاگذاشته بودم پشت خطوط مرزی، خطوط بی راه و بی روح مرزی. «میداین بریطانیای کبیر »!پاره ای ازنگام من ،مانده بود درنگاه دختر هشت ماهه ...بلاکش هندوکش... "
========================================
104
ارمینه: اگر امیرخانی نبود
http://ermineh.blogfa.com/post-213.aspx
ارمینه-تیر90
شاید اغراق نباشد اگر بگوییم خیلی از بچه مذهبی ها از 3 کتاب غیر درسی که مطالعه کرده اند دو تایش "من او" و " بی وتن" بوده است. و از 4 کتاب غیر درسی سه تایش "من او"،" بی وتن" و " ارمیا" و از 5 کتاب، چهارتایش"من او" ، " بی وتن"،" ارمیا" و " داستان سیستان" و احتمالا تا سال آینده از شش کتاب غیر درسی پنج تایش" من او"،" بی وتن"،"ارمیا"،"داستان سیستان" و "جانستان کابلستان"...(این را از سرچ نسبتا بالای جانستان کابلستان ملت در نت فهمیدم!)
در اینکه امیرخانی نویسنده خوبیست بحثی نیست. بحث اینجاست که امیرخانی تنها نویسنده خوب این مملکت نیست! به شخصه نه "من او" را خوانده ام و نه "بی وتن" را، از امیرخانی فقط ارمیا، داستان سیستان و نفحات نفتش را خوانده ام. نویسنده خوبیست اما مهمتر از خوب بودن اصیل بودنش هست. شاید اگر کس دیگری جای او بود نمیشد او را از برج عاج غرور بیرون کشید و بوی نخوت و غرورش از کیلومترها آنورتر دماغ آدم را می آزرد؛ اما او اینگونه نیست.
اما شخصا ترجیح می دهم به سمت آثار داستانی مطرح داخلی نروم. این اثار بدجوری دمده به نظر می رسند. هر کسی خوانده است و برای عقب نماندن از قافله یا جزو کتاب های محبوبش شده است و یا جزو کتابهای منفورش، ترجیح می دهم آثار کمتر دیده شده از نویسندگان کمتر دیده شده را بخوانم. بسیاری از آثار داخلی که از قضا برنده جوایز مختلف هم شده اند چنان مهجورند که آدم غیظش می گیرد!غیظ ها!
البته در مورد اثار مطرح خارجی این نظر را ندارم. ترجیح میدهم بجای خواندن آثار نامعروف از نویسندگان نامعروف، آثار معروف از نویسندگان معروف را بخوانم. دلیلش هم شاید اینست که ما در مورد بزرگی یک اثر خارجی قضاوتمان درخور سیاست بازی های بچگانه داخلی نمی شود. شاید هم دلیل دیگری داشته باشد. شاید هم نوعی مرض باشد.
یک نظرسنجی هم اینجا شد هر که از راه رسید یا گفت بهترین رمان داخلی که خوانده است "من او" بوده است یا گفت "بی وتن" و یا "ارمیا" و یا هر سه! بعضی هم با خواندن نظرات گفتند که مشخص است کاربران سایت مذکور از طیف خاصی هستند!
خواندن امیرخانی بد نیست. آن چیزی که بد است نخواندن غیر امیرخانی است! اساسا بچه مذهبی ها برای خواندن آثار نویسندگانی با گرایشات آنطرفی(!) نه تنها تمایل ندارند بلکه یک جور ترس خفی هم دارند هرچند قبول نمی کنند!
باور کنید باید این حصارهای خودساخته را شکست. نویسندگان خوب و مستعدی هستند که کتابهایشان را نه کسی خوانده و نه حتی اسمشان را شنیده. ایکاش لااقل بعضی اثار امیرخانی را هم با تانی میخواندند تا باور کنند که مومن در هیچ چارچوبی نمی گنجد!
========================================
103
اندکی صبر سحر نزدیک است: جانستان کابلستان
http://690101.blogfa.com/post-222.aspx
آقاوحید-تیر90
بالاخره بعد از چند وقت التماس به درگاه دوستان گرانقدر تونستم یک عدد کتاب "جانستان کابلستان"، جدیدترین اثر رضا جون (امیرخانی) که خیلی دوسش دارم ولی در مورد سیاست باهاش هم عقیده نیستم را بدست بیارم.
اوایل خوندن بجز بخش اول که هیچ ربطی به افغانستان نداره، زیاد با نثرش حال نکردم. آخه توش یکسری واژه های عجیب غریب داره که من رو عصبی می کنه. ولی حالا که به صفحه 127 رسیدم دارم از کتابش لذت می برم. اگه شما هم پولدار شدید حتما بخریدش و یا اگه یکی از این کتابها رو دیدید که روی زمین افتاده و کسی حواسش نیست سریع دودرش کنید که بخوندن این کتاب می ارزه.
========================================
102
بچههای قلم: دلتنگ جانستان
http://bachehayeghalam.ir/linkdump/%D8%AF%D9%84%D8%AA%D9%86%DA%AF-%D8%AC%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86/
...-تیر90
چند دقیقهای بیشتر نیست که «جانستان کابلستان» رضا امیرخانی را به پایان بردهام. این سه چهار صفحهی آخر را با اشک و آه.
سفری و سفرنامهای فراتر از مرزهای جغرافیایی، به سرزمین پهناور ایران، به تاریخ. نه فقط سفرنامه، که حتی درسهایی دربارهی فرهنگ و تاریخ و همزبانی و همدلی و همکیشی و اشتراک و وحدت و آیینهای فراموش شدهی جوانمردی و مردانگی و …
========================================
101
روزنامه کیهان: سطرهای داغ برای شبهای داغ
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2307292
...-تیر90
¤ تلخ و شيرين زندگي در افغانستان
نويسنده رمان «من او» و «بي وتن» حالاسفرنامه جالب و خواندني خود از افغانستان را منتشر كرده تا ضمن بازخواني حيات همسايه اي آشنا اما غريبه، به شكل تلويحي مقايسه اي ميان افغانستان درگير جنگ و ايران در حال صلح داشته باشد. مقايسه اي كه گاه به نفع افغان ها تمام مي شود و ... سفرنامه او تنها سفرنامه نيست و به سبك و سياق سفرنامه هم نوشته نشده، درست تاريخ و سياست و فرهنگ است كه با زباني معطر و البته با چاشني طنز، مخاطب را به دنبال خود مي كشد.
خود اميرخاني درباره سفر به افغانستان كه درست بعد از انتخابات رياست جمهوري كشورمان انجام شده، مي گويد: فاصله اقتصادي افغانستان با ما در حدي است كه با سرعت فعلي آنها تا يك دهه ديگر به امروز ما خواهند رسيد اما در حوزه فاصله هاي اجتماعي آنقدر شكاف هاي قومي و مذهبي دارند كه زياد قابل مقايسه با كشور ما نيستند. اين كتاب در 352 صفحه از سوي نشر افق با قيمت 6500 تومان منتشر شده است.
توضیح سایت: فاصلهی اقتصادی سی سال گفته شده است. ضمنا اتفاقا توضیح داده شده است که به دلیل تصمیمات غلط سیاسی، شکافهای قومی مذهبی در کشور ما تعمیق شده است!
در همين رابطه :
. آن چه در وب راجع به جانستان کابلستان نوشتهاند(5)
. آن چه در وب راجع به جانستان کابلستان نوشتهاند(4)
. آن چه در وب راجع به جانستان کابلستان نوشتهاند(3)
. آن چه در وب راجع به جانستان کابلستان نوشتهاند(2)
. آن چه در وب راجع به جانستان کابلستان نوشتهاند(1)
|