جهت سهولت دسترسي كاربران، هر بیست مطلب مرتبط در يك صفحه ذخيره خواهند شد. براي ديدن سیصد و ده نظر قبلي به لينكهاي پايين صفحه مراجعه فرماييد.
=======================================
330
جیم روزنامه خراسان: پيامک
http://www.khorasannews.com/News.aspx?id=4358135&type=6&year=1391&month=4&day=30
...-تیر91
کدوم استقلال؟ کدوم پيروزي؟ به خدا پولي که داره ميره تو جيب بازيکناي فوتبال پول جيب ماست! اسمش هست بيتالمال! باور کن اين دلارهايي که تو اين موقعيت از کشور به اسم اردوي خارجي خارج ميشه ميتونه وضع اقتصادي کشور رو کمي بهتر کند! به قول اميرخاني «واي به حال تيمي که 15 ميليون هوادار دارد و نتواند از هر هوادار 1دلار در آورد وبا اين پول نتواند تيم را اداره کند! =======================================
329
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود:امیرخان Vs امیرخانی
http://narmoaheste.blogfa.com/post/15
امیر-تیر91
انقده ملت هی امیرخانی امیرخانی میکردن که منم جو گرفتم تو نمایشگا امسال تقریبن همه کتاباشو خریدم محض متروخونی. از پارسال به اینور کتابا واسم دو دسته شدن: اونایی که نویسندشون نور و شهود داره و اینایی که صرفن حاصل عقل استدلالیه. اولیا رو تو خونه مدام زیر و رو میکنم و دومیارم گذاشتم واسه تو مترو.
"نفحات نفت" امیرخانی از اون کتاباس که به یه بار خوندنش می ارزه واقن. آدم پرمطالعه ایه. مثلن پاراگراف آخر کتابش عینن خلاصه یکی از رمانای صادق هدایته. اونجا که از چمن دانشگا شریف نوشته یاد فلان مقاله محمد قائد می افتی یا خیلی جاها مطمئن میشی که نویسنده چند باری موج سوم تافلرو خونده و سعی کرده ایرانیزش کنه. خوبه. از آدمایی که زیاد میخونن خوشم میاد. حتا یکی دو صفحه ای که از برده داری گفته بود رو خودمم نمیدونستم و واسم جالب بود.
اممما
نگاهمون دو جا باهم جور درنیومد. اولیش سر این بحثه که چند ساله مد شده هی میگن فقر باعث بی ایمانی میشه و اینحرفا. همون مستند فقر و فحشای دهنمکی. آقا فقر از در اومده تو و ایمانمون ناچار شد از بالکن بپره بیرون! من این حرفا رو قبول ندارم. اون حدیث در و پنجره درسته ها ولی کاربردش واسه شرایط ما نیست اتفاقنشم. الان وضعی شده که تو جامعه یقه هرکی رو میگیری میگی چرا دزدی میکنی دو ساعت واست روضه میخونه که ندارم و بیچارم و فقیرم و از این حرفا. اونوقت به عنوان دهمین ملت چاق دنیا هم شناخته شدیم درعین حال! برخلاف امیرخانی معتقدم که باید بین فقر و احساس فقر فرق گذاشت. ممکنه شما با مترو بری اینوراونور و اصلنشم تو دلت احساس فقیر بودن نداشته باشی اما ممکنه پشت پراید نشسته باشی و حس کنی چقده بدبختی که دویست و شیشم نداری لااقل! ما انقد که حس میکنیم فقیر نیستیم. گمونم مثلن هندیا با اون وضع نداریشون خیلی کمتر از ما حس فقر و بدبختی داشته باشن. اونا خوشحالن و ما همش خیال میکنیم تو اوج بدبختی و نداری اسیر شدیم. اینجوری شده که مثلن اعلام میکنن آقا زیر دو میلیون درآمد زیرخط فقره و بعد یهو همه میگن ای بابا ما دیگه زیرخط فقریم و زودم چنتا حدیث راجه به رابطه فقر و ایمان میخونیم و همینو میکنیم توجیه دله دزدیامون.
عایشه میگف من تو خونه پیغمبر هیچوقت یه دل سیر خرما نخوردم! سبک زندگی اونا اینجوری بوده که واقن گرسنگی حالت طبیعیشون بوده اصلن. حالا وقتی اون آدما از فقر حرف میزنن قطعن منظورشون همین چیزی نیست که ما بهش میگیم فقر. ما از نظر سطح رفاه شاید از قارون زمان پیغمبرام وضعمون بهتر باشه ولی حس فقر و بیچارگی داریم. میخوام بگم نمیشه یه کلمه فقرو از حدیث درآورد و مفهومشو خالی کرد و با مفهومی که امروز تو کله ماست ازش استفاده کرد. چیزی که اونا بهش میگفتن فقر زمین تا آسمون با این چیزی که ما بهش میگیم فقر متفاوته. بیاین حدیثو درست بفهمیم و از اسلام علیه خودش سواستفاده نکنیم. اگه فقر مجوز بی ایمانی بود پس چرا خدا تو قرآنش میگه شما رو با چند تا چیز امتحان میکنم و یکیش فقره؟ پس چرا پیغمبر و مسلمونا تو شعب ابیطالب بی ایمان نشدن اصلن؟ زشته که دین و ایمون آدم به شکمش بند باشه...
مشکل دومم با امیرخانی سر اینه که این بابا انگار خیال کرده ریشه همه بدبختیای ما سر وابستگی به نفته یا اینکه دستکم اون چیزی که بهش میگه "فرهنگ نفتی" از بعد از صادرات نفت گریبان ایران و ایرانیا رو گرفته. نه داداش کاش همه چی به همین راحتیا بود که میگی. باید عمیقتر دید. مگه چنوقته ما اینجور به نفت وابسته شده اقتصادمون؟ بعید میدونم ماجرا به عقبتر از دهه پنجاه شمسی برگرده. مشکل ما ریشه تو فرهنگ و اعتقاداتمون داره نه تو اقتصادمون. اقتصادم تابع فرهنگه به نظرم. منظورم از فرهنگ همین فضای عمومیه که اعتقاد و باورای افراد جامعه میسازدشا. وگرنه که ما لای کتابا و توی کتابخونه ها خداییش تو اوج فرهنگیم ولی اینکه چیا و چقدش به خورد جامعه رفته باشه فرهنگ کوچه و خیابونو میسازه.
امیرکبیرو که کشتن. میرزا آقاخان نوری شده بود نخست وزیر. این بابا پیر و مراد ناصرالدین شاه بود و کباده ی عرفان و معنویت میکشید. تو تاریخ اومده که یه بار وایساده بوده سر یه چاهی که تازه داشتن میکندنش. کارگر بدبخت هی میکنه و هی به آب نمیرسه و هی غر میزنه میگه بابا اینجا بیابونه و شوره زاره و باید چاهو بریم مثلن فلانجا بزنیم اینجا آب نداره. این حضزت اسسسسسستاد میرزا آقاخان نوری هم یه پوزخندی میزنه و میگه چاهش آب نداره نون که داره! اینه قصه. قرار نیست که چاه به آب برسه فقط باید یه جور نمایش چاه کندن انجام بشه تا اینا به بهانه کندنش بودجه و مالیاتی بگیرن و لفت و لیسی بکنن. کسی هم حرف زد و پیگیر شد با همه مقدسات طرفه! خب اونموقه ها که نفت نبوده هنوز که. ولی این بساط از اونموقشم بوده. پس ما اگه نفتم نداشتیم بازم همین بدبختیا و گرفتاریا رو داشتیم. پس مشکل ما ریشه تو اقتصاد نداره ریشش تو فرهنگ عمومی جامعس جناب امیرخانی.
=======================================
328
تجربه شماره 12: یخ و آفتاب – سرمایهگذار و مدیر
http://journalistsclub.ir/editors/hussein-yaghchi/%D9%8A%D8%AE-%D9%88-%D8%A2%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B3%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%8A%D9%87%E2%80%8C%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B1-%D9%88-%D9%85%D8%AF%D9%8A%D8%B1/
حسین یاغچی-خرداد91
خدا حفظ کند رضا امیرخانی را با آن کتاب «نفحات نفت»اش که زده است به خال. کتاب، روایتگر مدیریت نفتیست؛ در مملکتی که بخش عمده یا همهی اقتصادش وابسته به نفت است؛ و نه بازار. ممکن است بپرسید این چه ربطی دارد به بخش اول این یادداشت که ماه پیش چاپ شد و در آن بزرگترین اشتباه فرهنگی این چند دهه را حذف موجودی به نام تهیهکننده و سرمایهگذار مستقل در سینما دانستیم. اما اگر درست نگاه کنیم، ادامهی طبیعی حذف تهیهکننده و سرمایهگذار مستقل در فرهنگ، میشود مهمشدن نقش فرد دیگری به نام مدیر فرهنگی-نفتی که از چهل- پنجاه سال پیش تاکنون شده است متولی فرهنگ و نتایج کارش در پیشخوان فرهنگی این مملکت، هر روز، بیشتر از دیروز دیده میشود. خودِ همین اتفاق، یعنی متولی فرهنگشدن مدیر فرهنگی- نفتی از اساس، در تناقض است با ایدهی موافقان حذف سرمایهگذار مستقل از فرهنگ.
=======================================
327
یادداشت های یک سوپر مارکتی: تکرار و تقارن مشکوک
http://supermarket.blogfa.com/post/22
یه سوپری-تیر91
البته امسال به لطف دوستان با مرام وبلاگی دوتا اتفاق برای اولین بار برام افتاد که اولیش گرفتن کادو یک هفته قبل از تولدم از طرف یکی از بهترین دوستام بود که ازش تشکر میکنم که اینقد خوب سلیقه منو شناخت و منو شرمنده کرد.اینم هدیه ایشون که اگه به طنز سیاسی علاقه دارین بهتون توصیه میکنم بخونید: نقحات نفت!
=======================================
326
از هر دری سخنی: نفحات نفت، جستاری در فرهنگ و مدیریت نفتی
http://harf-baraye-nagoftan.persianblog.ir/post/54
حمیده-تیر91
نفحات نفت کتابی از امیرخانی که همین الان خوندنش رو تمام کردم. با بقیه آثاری که ازش خونده بودم متفاوت بود. در واقع اصلا رمان یا داستان یا سفرنامه نبود. یک مقاله سیاسی بلند بود که خوب ... متفاوت بود دیگه.
نفحات نفت شاید بشه گفت نوشتهایه در نقد مدیریت در ایران که امیرخانی معتقده کاملا وابسته به نفته. و از جنبههای مختلف این عقیده رو بررسی میکنه، گاهی انگار با چاشنی طنز. ولی از قول خود امیرخانی:" آنچه مینویسم صرفا نوشتهای است برای جوانترها. نه برای همنسلان که اظهار فضلی باشد و نه برای معمران که ابراز وجودی باشد." "این اخوینی را مینویسم برای نسل بعدی، برای آنهایی که هنوز وارد بازار کار نشدهاند. همانها که هنوز حوصلهی شنیدن دارند و فرصتی برای تصمیمگیری." "چارهای نداریم غیر از فرار از نفت و مهمتر از آن، فرار از فرهنگ نفتی. برای این کار بایستی فرهنگ ساخت. این پاره خط نه داستان است، نه مقاله ... یک اخوینی است... یک دلنوشته است که فقط برای همین نوشته شده است."
متن کتاب از اون نوشتههاییه که آدم حین خوندنشون ناخودآگاه به نشونه تایید سر تکون میده، گاهی از سر استیصال لبخند میزنه، بعضی جملاتش رو، با ابروهای تا جای ممکن بالا داده از تعجب، چند بار مرور میکنه و گاهی مجبوره که مکثی کنه تا دوباره به خودش مسلط شه. البته باید بگم که برای من این کتاب متن نسبتا ثقیلی داشت. عجیب هم نبود از اونجایی که اصولا اطلاعات (به خصوص) اقتصادی و سیاسیِ کامل و به روزی ندارم. دو پاراگراف از متن کتاب رو اینجا مینویسم: " و ما که حضرت امیرمان (علیه افضل صلوات المصلین) چنین هشدارمان داده بود که چنان که شما به پیشینیانِتان مینگرید، پسینیان به شما خواهند نگریست، هیچ نترسیدیم از این که فردا روز یک موتورِ پیکان را نوه و نتیجهمان بگذارند در نمایشگاهی و بگویند مرحوم والدِ مکرم با آبتاوه بنزین میریختند در کاربوراتورِ این لگن، در حالیکه در همان زمان اتومبیل با یک چهارمِ مصرفِ آن، به زیرِ قیمت پیکانِ وطنی، در جهان تولید میشد.
بسیار باید ترسید ... بسیار... مبادا آیندگان منظومهای را بیابند در تاریخ مدیریتِ حکومتیِ ما و بنویسند که در قاجار، زمین از مملکت میفروختند و بعد از جابهجاییِ مرزها فرصت حکومت مییافتند و بعدتر در مدیریتِ سهلتی، نفت میفروختند و با جابهجایی انرژی فرصت حکومت مییافتند... "
جایی در مورد نفحات نفت مطلبی خوندم با این مضمون که: نفحات نفت اگر نویسندهای غیر از امیرخانی داشت، بعید بود که مجوز چاپ بگیره. و جای دیگری هم خوندم که: امیرخانی برای گرفتن مجوز چاپ این کتاب مدتهای طولانی رفت و آمد کرده و حتی تغییراتی در کتابش اعمال کرده تا به نتیجه رسیده. که نهایتا با گرفتن مجوز چاپ این کتاب من با هر دو نظر موافقم البته با نظر اولی بیشتر!
اما موضوعی که ذهن من رو از ابتدا کاملا مشغول کرد و نهایتا هم در موردش به نتیجه ای نرسیدم، طرح جلد کتاب بود. به خاطر همین هم دنبال مطلبی، نظری یا هر چیزی در مورد اون، توی نت گشتم که از سایت خود رضا امیرخانی http://www.ermia.ir/Contents.aspx?id=800 به وبلاگ طراح جلد کتاب آقای محمد مهدوی اشرف رسیدم و اونجا نظری گذاشتم برای ایشون و جواب ایشون که اصلا قانعم نکرد که انگار اصلا متوجه منظور من نشده بودن. http://pure-commander.persianblog.ir/post/763 من هم کلا بیخیال ادامه بحث شدم.
کتابی که خوندم چاپ هشتم.
سال 1390.
نشر افق.
قیمت: 5800 تومان.
پ.ن: در آغاز خوندن کتاب میخواستم درباره نفحات نفت بگم که اگر قرار به خواندن نوشتههای رضا امیرخانی با رویکرد سیاسی باشه. شخصا، فصل انتخابات از کتاب جانستان کابلستان امیرخانی رو به نفحات نفت ترجیح میدم. ولی راستش با خوندن چند فصل از آخرتر کتاب مثل ریاست نفتی، آنچه خوبان همه دارند، ما هم داریم!، افق، زمین صاف، زمین گرد، زمین مشبک و فصل آخر مقصر، مدیر سهلتی نیست، عقیدهام تغییر کرد. دوستانه توصیه میکنم، در خوندن این کتاب حوصله به خرج بدین.
=======================================
325
مرا آفرید آن که دوستم داشت: نان به نرخ نفت!
http://havaars.blogfa.com/post-1250.aspx
سوسن جعفری-تیر91
«زمان ما دیزلیها که اول انقلاب بود، کتاب فارسی آموزش و پرورش حکایتی داشت از گلستان سعدی که ...
دو برادر یکی خدمت سلطان کردی و دیگر به زور بازو نان خوردی؛ باری توانگر گفت درویش را که: چرا خدمت نکنی تا از مشقت کار کردن برهی؟ گفت تو چرا کار نکنی تا از مذلت خدمت رهایی یابی که خردمندان گفتهاند: نان خود خوردن و نشستن به که کمر زرین به خدمت بستن.
به دست آهن تفته کردن خمیر
به از دست بر سینه پیش امیر
عمر گرانمایع درین صرف شد
تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا
ای شکم خیره به نانی بساز
تا نکنی پشت به خدمت دو تا
و حکماً در آن روزگار چیزی ضد سلطان مخلوع در آن یافته بودند و این حکایت را درج کرده بودند در کتب درسی. سالها میگذرد و آرامآرام همهگان درمییابند که سلطان، نفت است و بوروکراسب حاصل از نفت! پسبیجا میکند برادر دوم که خدمتِ سلطانِ نفت نکردی! و اینگونه این حایت از کتب درسی ما حذف میشود! ...»
نفحاتِ نفت/ رضا امیرخانی/ ص. 228
نفحاتِ نفت کتاب تحلیلی خوبی است. اینکه جوانها و دانشجوها بخوانند یا پیرانی چون ما تا سرشان را به تأسف مدام چپ و راست کنند و هیچ کاری از دستشان برنیاید. مطمئناً مدیرانِ به قول امیرخانی «سهلتی» هرگز اینگونه کتب و مقالات را تورقی هم نمیکنند که مگر به رگِ سلولی از بدنِ معظمشان بربخورد و تکانی به خودش بدهد که عمراً. لذا شما که سهلتی نیستید و روزیتان به هیچ شیر نفتی بسته و وابسته نیست و جوانید و اهل اوف و واأسفا، خوب این کتاب را بخوانید. چون تحلیلهای تجربی و علمی خوبی دارد. کلی رفرنس میشود برایتان در مباحث دانشجویی و رو کم کنی.
پس بخوانید!
پ.ن: البته آقای امیرخانی که صاحب سبک نگارشاند، باشند ولی من این کلمهی «پخاش» [=پخش کنندهها] را کجای دلم بگذارم که تعادل معیشتیام به هم نخورد؟ (ص.167 انتهای بند 3)
پ.ن2: جناب امیرخانی نامهای را پیوست کردهاند به کتاب در صفحهی 151 به تاریخ 1378 برابر با 2000 میلادی. ولی در صفحهی 155 برای توجیه کاربرد لغتِ «موبایل» خواننده را ارجاع میدهند به تاریخ نامه یعنی 80 اش (نقل به مضمون)! هوم؟!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*داریم «بیوتن» میخوانیم.
=======================================
324
بر سر دو راهی من بودن:راننده ناشی
http://maantadiary.blogspot.com/2012/06/blog-post_24.html
Maanta -تیر91
مسافرانی را فرض کنیم که در اتوبوسی نشسته اند....در طی مسیر هر مسافری به طور طبیعی در دنیای ذهنی و حرفه ای خود سیر می کند و با کناردستی از همان دنیای تخصصی حرف می زند . دنیای اقتصاد و کسب و تجارت , دنیای فن و فن آوری، دنیای تعلیم و تربیت و .... آیا کسی راجع به اتوبوس صحبت می کند؟ راجع به رانندگی صحبت می کند؟راجع به راننده ی آن صحبت می کند؟
حالا فرض کنیم طی همان مسیر ، راننده اتوبوس محکم بزند روی ترمز و کمی هم اتوبوس برود توی شانه ی خاکی و گوشه ی سپر هم بگیرد به گارد کنار جاده...دیگر آیا کسی حاضر است راجع به دنیای ذهنی و حرفه ای و تخصصی خود حرف بزند؟ گیرم که بالاترین متخصص علوم هسته ای هم باشی , حکما فقط راجع به رانندگی اظهارنظر خواهی کرد. آیا در میان اضطراب اتوبوس و جاده فرصتی برای ورود به دنیاهای ذهنی و تخصصی باقی می ماند؟ وای به روزی که هر مسافری احساس کند که ولو با گواهی پایه دوم یا اصلا بدون گواهی نامه ، دست فرمان بهتری دارد نسبت به راننده ی اتوبوس....
این ها همه دلیلی است که رضا امیرخانی آورده در کتاب " نفحات نفت" برای این سوال که چرا همه در ایران راجع به سیاست حرف می زنند!
=======================================
323
سامانه ارتباط عمومی حجت الاسلام علی فروتن: نسیم های رحمت الهی
http://ali-forootan.blogfa.com/post/10
علی فروتن-تیر91
نفحه به معنای نسیم است و نسیم همان باد صبا می باشد. باد صبا بادی است که صبحگاهان بر اثر اختلاف دمای روز و شب و انقباض و انبساط جوی، به وجود می آید و هنگامی که می وزد برگ های گیاهان را به آرامی تکان می دهد و باد ملایم خوشایندی است که جان نواز و دلنشین و یک فایده بسیار زیادی که دارد در آبیاری گیاهان نقش بسیار زیادی دارد به این کیفیت که باعث می شود شبنم روی برگها (در اول صبح که هنوز آفتاب بر گیاهان نتابیده است) به پای گیاه بریزد و به ریشه گیاه برسد و تغذیه ای در اول صبح برای گیاهان باشد.
(نام و عنوان کتاب آقای رضا امیر خوانی که "نفحات نفت" می باشد، بدون ربط به موضوع بحث ما نیست)
=======================================
322
پیشانی: تنفروشی اکادمیک
http://www.pishani.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=334:1391-03-27-06-30-49&catid=31:1388-10-08-17-38-16&Itemid=21
گاه نوشته های حامد صفایی پور -خرداد91
ارایه یک مقاله در چند همایش، (یا مجله) تنها با تغییر رنگ و لعاب و آرایش اولیه، با هدف جلب منفعت مادی، پُرکردن رزومه علمی(cv)، خودنمایی و غیره. تن فروشی یا روسپیگری آکادمیک در دو نوع ارادی و کمتر ارادی شایع است. در روسپیگری آکادمیک کمتر ارادی، فرد به عللی مجبور می شود تا یکی از مقاله های قبلی خود را که پیش از این، در همایش(یا مجله) دیگری ارایه نموده است، مجددا ارایه نماید. این پدیده با نام مقاله سازی، کتاب سازی، سخنرانی سازی نیز شناخته می شود.
این دسته غالبا افرادی هستند که مقاله آنها به دلیل شهرت و سرشناسی مورد ارزیابی کمیته علمی همایش ها قرار نمی گیرد. اینگونه افراد غالبا به دلیل اشتغالات اجتماعی، سیاسی، مدیریتی و غیره فرصت زیادی برای کار بیشتر و ارایه مقاله های جدیدتر ندارند و بنابراین، سالها در کارگاه رنگرزی آکادمیک مقالات دوران دانشجویی خود را (کلاغ آکادمیک) با رنگ و لعاب تازه (قناری آکادمیک) به مشتریان خود ارایه می کنند. این روش به این دلیل کمتر ارادی است که تن فروشان غالبا با اصرار شدید بانیان همایش ها به این کار تن می دهند و از خود سلب اراده می کنند.
اما در تن فروشی آکادمیک ارادی، شخص خود به دلیل خودبزرگ بینی علمی، غرور علمی، جلب منافع مالی، اعتباری، و استفاده از دیگر مزایای این امر، اعم از ناهار و کیف هدیه و ... آگاهانه و عامدانه به این امر مبادرت می ورزد.
توضیحات بیشتر
توضیح(1): اخیرا در خبرهای مربوط به المپیک تابستانی 2012 اکراین آمده است که فمینیست ها و برخی گروه های مدافع حقوق زنان اعتراض های گسترده ای را به برگزاری المپیک در اکراین داشته اند، استدلال آنها این است که برگزاری المپیک و حضور انبوه جهان گردان در این کشور، باعث ازدیاد روسپیگری در این کشور خواهد شد.
به قرینه این اعتراض می توان ادعا نمود که افزایش بودجه های نفتی کلان در برخی سازمان های دولتی جهت برگزاری سریع و بدون تدبیر برخی همایش ها از جمله عوامل گسترش روسپیگری آکادمیک است. و می توان این نابهنجاری آکادمیک را نیز از پیامدهای نفحات نفت به حساب آورد. و لازم است برخی نهادهای مردمی دربرابر این پدیده شبه علمی و به واقع فسادانگیز حساسیت نشان دهند.
=======================================
321
نبض باران: نفحات نفت
http://nabzebaran.blogfa.com/post-92.aspx
الهه بیات-خرداد91
بعد از مطالعه ي بي وطن و من او از نوشته هاي رضا امير خاني به پيشنهاد دوستان مشغول مطالعه ي نفحات نفت شدم با اينكه خيلي در گير مسائل اقتصادي نبودم اما مطالعه ي اين كتاب برايم بسيار لذت بخش و البته سردردآور بود!!
نفحات نفت كتابي است كه خواندنش را به همه ي دوستان اهل تفكر و آنانكه دغدغه ي شان فراتر از خود و زندگي شخصي شان است توصيه مي كنم
در يكي از فصلهاي كتاب - حزب در پيت- مي خوانيم :
" من هم شنيده ام كه ستاره دريايي اگر كف دريا بازوش زير سنگ گير بيافتد
از خير بازو مي گذرد ، خود را تكاني مي دهد و بازو را قطع مي كند و فاصله
ميگيرد از سنگ...اما اين مال وقتي است كه ستاره بيم داشته باشد از خطر! "
=======================================
320
ما حرفها داریم:یک جرعه قیامت
http://kanaan313.blogfa.com/post/68/%DB%8C%DA%A9-%D8%AC%D8%B1%D8%B9%D9%87-%D9%82%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%AA
روح الامین-اردیبهشت91
هر جلسه هم به این نتیجه می رسند که برویم بمیریم با این اوضاع اقتصادی و من همچنان
ورق می زنم نفحات نفت امیر خانی را، شاید چیزی بیشتر از این بحث های صد ساعت یک ریال!
که هر روز فقط باعث به ذهن رسیدن یک مطلب جدید می شود برای نوشتن، دستگیرم شود.
شدیدا و عمیقا التماس دعا
=======================================
319
خبرگزاری فارس: نگاه ما به مخاطب در جنگ نرم در سطح «مهدکودک» است/مشکل بودجه نیست
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910308001352
سیاوش سرمدی-خرداد91
سرمدی ادامه داد: من الان میخواهم درباره «نفحات نفت» امیرخانی مستند بسازم که نقد سیاستگذاریهای دولت است و کاری اصولی و ریشهای است که نفت در سیستم ما چه بلایی سرما آورده است و موجب شده تولید ملی چه اتفاقی برایش بیافتد اما همین مجموعه ارشاد و مرکز گسترش آن رد خواهد کرد.
=======================================
318
غم خاک: جلدشدن
http://pure-commander.persianblog.ir/post/763/
محمد مهدوی اشرف-خرداد91
روندِ طرّاحیِ جلدِ کتابِ «نفحاتِ نفت» (از ابتدا تا انتها) به روایتِ تصویر.
=======================================
317
فرهنگخانه: گذرگاه نفتی فرهنگ
http://farhangkhane.ir/cultural/27289-1391-02-30-05-00-16.html
فاطمه فرامرزی-اردیبهشت91
فرهنگخانه: نفحات نفت، نوشته تحسین برانگیز رضا امیرخانی، همه آنچه را که در مورد بی مهری ها نسبت به مقوله فرهنگ خواندیم، شنیدم و دیدیم، به قلمی روان و بی پروا بیان می کند.
فاطمه فرامرزی: رسم بر آن بوده که کتابی معرفی شود و کمی از نویسنده اش بگویند، اما در این مجال، ما قصد داریم کتابی را معرفی و در کنارش از آن اثر وزین در وصف بسیاری از مسائل فرهنگی مدد جوییم.
نفحات نفت(جستاری در فرهنگ نفتی و مدیریت دولتی)، نوشته تحسین برانگیز رضا امیرخانی، در واقع همه آنچه را که تاکنون در مورد بی مهری ها نسبت به مقوله فرهنگ خواندیم، شنیدم، دیدیم را به قلمی روان و بی پروا بیان می کند.
در واقع درباره این کتاب و نویسنده اش باید این چنین گفت: از دلت سخن برآمد و خوش بر قلمت نشست. و تو نوشتی، نجوای تجربه های سالیان را بر سپیدی کاغذ نشاندی و نوشتی، آنقدر نوشتی تا نفحات نفتی که جای جای زندگی مان را پر کرده است، نمایان ساختی.
گذرگاه نفتی بر ساحلی از جنس فرهنگ
کتاب نفحات نفت، تأثیر اقتصاد تک محصولی بر شئونات مختلف زندگی از جمله فرهنگ، روشهای زندگی، کتاب و وضعیت (نویسندگان) مختلف از هر طیفی را مورد بررسی قرار می دهد.
شکی نیست وقتی اقتصادی مبتنی بر یک محصول یا اصطلاحا تک محصولی باشد، نخستین اثرگذاری منفی خود را در قالب فرهنگ مردم نشان می دهد، چراکه سیستم جذب سرمایه و خروج محصول از کشور بر پایه یک تولید خدادادی شکل می گیرد و تمام آنچه که در قالب تلاشی بی وقفه در این چرخه و گستره صورت می گیرد در واقع تولید فناوری های مختلف وابسته به همان تک محصول یا نفت است، بنابراین فرهنگ جامعه نیز در گذری ناخودآگاه پیشروی چندانی در تولید نخواهد داشت و تک محصولی حرکت اش را ادامه می دهد.
شاید برای بسیاری این مسئله و ارتباطش با فرهنگ ملموس نباشد اما واقعیت آن است که وقتی تمرکز بر داشته های کنونی متمرکز شود و تلاشی آنچنان که باید و البته در شأن تاریخ و فرهنگ چندهزار ساله کشور صورت نگیرد، در این صورت مردم نیز به تکاپو برای نگهداری و شاخ و برگ دادن به فرهنگ خود و البته تولید آن بر اساس نیاز روز جامعه نخواهد داشت.
فرهنگ از بطن جامعه و مردم می روید، فرهنگ در قالب اقوام، سنت ها و آیین ها شکل می گیرد بنابراین ضروری است برای قوام اش هزینه های هنگفت خرج شود.
وقتی اساس اقتصاد کشوری (نفت)باشد در نتیجه بودجه سالیانه به نفت بسته می شود. نفت و فقط نفت. شیوه چرخاندن مسائل فرهنگی با هزینه های خصوصی در خلال این هزینه و بودجه های دولتی گم می شود و اگر در این میان به هر دلیل بخش فرهنگ نیازمند به تخصیص بودجه مضاعف باشد چون اقتصاد بر نفت بسته شده است در این صورت منبعی برای تامیین این نیاز تعریف نمی شود در حالی که در اکثر ممالک طیف نویسنده و شاعر از سوی دولت حمایت می شوند اما بخش اعظم این حمایت بر عهده اقتصاد خصوصی است.
جدای از آنکه قشر نویسندگان و شاعران و البته هنرمندان با وجود همه بودجه هایی اختصاص داده شده، باز هم مجبورند برای دریافت برخی مخارج از پیش تعیین نشده راه درازی را بپیمایند.
اثرگذاری نفحات نفت بر کتاب، کتاب خوانان، کتاب دوستان، کتاب پژوهان،کتاب داران ...
=======================================
316
من یار مهربانم: نفحات نفت
http://manyaremehrabanam.blogfa.com/post-89.aspx
حسین-اردیبهشت91
نویسنده این کتاب رضا امیر خانی هست که اکثر نوشته هاشون دارای نثری روان وجذاب می باشد. اولین کتابی که از ایشون خوندم فکر کنم داستان سیستان بود که سفرنامه یا بهتر بگم گزارشی از سفر ده روزه مقام معظم رهبری به استان سیستان و بلوچستان بود.
به گفته خود ایشان میشه این کتاب رو جلد صفرم کتاب نشت نشا که به بررسی خروج با فرار مغزها پرداخته نامید ، جلد صفرم هم از این جهت که این کتاب بعد از نشت نشا چاپ شد و در این کتاب همچنین به علل این امر پرداخته است.
این کتاب در اصل نقدی است بر مدیریت واقتصاد وابسته به نفت که مثال های بسیاری هم در خودش دارد .
خوندن این کتاب رو به تمامی دوستانی که دلشون به حال اقتصاد و وضعیت مملکت میسوزه رو پیشنهاد می دم و به نظر من هر کسی که بخواهد تو این مملکت مسوولیتی بگیره یا نماینده بشه بهتر که مه بایست حتما این کتاب رو بخونه.
کتاب فوق رو من دو سال پیش از نمایشگاه خریده بودم و به دلایل نا معلوم طی این مدت مطالعه نکرده بودن تا اینکه ماه گذشته خوندمش.
=======================================
315
ایران پرتو: (گزیدهای از مصاحبه جناب احمد توکلی در همشهری ماه): مدل احمدی نژاد مدل احمدی نژاد است
http://www.iranparto.com/%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C/%D8%AA%D9%88%DA%A9%D9%84%DB%8C-%D9%85%D8%AF%D9%84-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C-%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D8%AF%D9%84-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C-%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%D8%AA/
احمد توکلی-اردیبهشت91
من در وزارت کار، مبدع دو کار بودم. قانون کار، قانون اساسي اقتصاد است. بعد از اصل رسميت مالکيت خصوصي، قانون کار است که تکليف مناسبات اقتصادي را مشخص ميکند از جمله تکليف سهم عامل سرمايه را از توليد مشخص ميکند. براي همين دست گذاشتم روي تهيه پيشنويس قانون کار.
البته داستاننويس تواناي ما آقاي رضا اميرخاني هم همين حرف را در کتابش نوشته است اما من اصلا آقاي معارف را نميشناختم و بعد هم ايشان را نديدم.
کار ديگر من در وزارت کار مبتني بر اين باور بود که براي شکلگرفتن بازار کار، قانون اساسياش بايد تبيين شود. همينطور اگر بخواهيم براي بازار کار سياستگذاري کنيم، بايد از آن اطلاعات داشته باشيم.
=======================================
314
دانشجویان 85 مهندسی محیط زیست: فرهنگ
http://mo-mohitzist.persianblog.ir/post/580
فرزانه مشرقی-فروردین91
باید این فرهنگ را جا انداخت که پول مفت را نبایدگرفت ولو وقتی به زور بدهند ....
نفحات نفت امیرخانی
=======================================
313
مدیر رسانه:رسانهنگاری ما مثل پیدا کردن سبزه سال نو است
http://mediamanager.ir/1391/01/20/%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%85%D8%A7-%D9%85%D8%AB%D9%84-%D9%BE%DB%8C%D8%AF%D8%A7-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86-%D8%B3%D8%A8%D8%B2%D9%87-%D8%B3%D8%A7%D9%84/
رضا قربانی-فروردین91
این است نفحات نفت. اگر میشد میگفتم این جمله را آب طلا بگیرند در ورودی تمام دانشگاهها بزنند و تمام دانشآموزان روزی ۱۰۰ بار از آن بنویسند. حیف که نمیشود:
خلاقیت ندارد، ملتی، که نانش در نفت است.
=======================================
312
پایگاه اطلاع رسانی بوشهر (بنا): عیدانه فرهیختگان دشتی از دشتی تا واشنگتن
http://www.bona.ir/showpage.aspx?id=3338&title=%D8%B9%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%81%D8%B1%D9%87%DB%8C%D8%AE%D8%AA%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B4%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B4%D8%AA%DB%8C-%D8%AA%D8%A7-%D9%88%D8%A7%D8%B4%D9%86%DA%AF%D8%AA%D9%86
...-اسفند90
* عبدالمجید مصلح: عضو هیات علمی دانشگاه خلیج فارس ،دکترا مدیریت فناوری اطلاعات از دانشگاه تربیت مدرس تهران
کتاب فارسی (برای جوانان): مجموعه آثار رضا امیر خانی از "ارمیا" گرفته تا "من او"؛ از "نشت نشا" تا "جانستان کابلستان" به ویژه نفحات نفت را توصیه می کنم.
=======================================
311
رویداد نیوز: بوی بهشت از جنت آباد خرمشهر
http://www.roydadonline.com/NSite/FullStory/News/?Serv=2&Id=5581
...-اسفند90
برشی از کتاب 'نفحات نفت' ، این بخش کتاب این روزها که ایام راهیان است خواندنی تر به نظر می رسد و شاید عمل کردنی تر !
فلان منطقه ی آزاد را ساخته ایم؛ روی زمینی که درخشان ترین سابقه ی اقتصادی را دارد در میان بندرهای حاشیه ی خلیج فارس و از آن طرف زمینی که درخشان ترین صبغه ی ملی را دارد نزد ایرانیان...
روی زمین پاک خرم شهر جایی که ولو به صورت مصنوعی، باید تبدیلش می کردیم به زیباترین و برخودارترین شهر کشور. تا سوم خرداد، پیامک نزند آن سردار جنگ خرم شهری که از طرف فاتحان شهرهای فراموش شده...
خرم شهر پیش از انقلاب، جایی بود که هر شهروند آن مجبور بود دست کم دو سه شغل داشته باشد تا نه چرخ زندگی، که چرخ اقتصاد پرسرعت شهرش را بچرخاند. رونق کار به جایی رسیده بود که در سال 1356 باربر و گارچی از فیلیپین می آمدند و در گمرک خرم شهر کار می کردند...
جنگ نابود می کند خرمشهر را رسماً اما آیا موفقیت جغرافیایی شهر روی نقشه جغرافیای اقتصادی کشور و منطقه نیز از بین می رود!؟ چرا امروز خرم شهر باید جمعیتش رشد منفی داشته باشد و از سی سال پیش در حالی که جمعیت کشور دو برابرشده است، به کم تر از نصف کاهش یابد؟ سه ربع باقی جمعیت خرم شهر کجا شده اند؟ هنوز فراموشمان نشده است تابلوی زیبای شهید بهروز مرادی را که "به خرمشهر خوش آمدید... جمعیت: سی و شش میلیون نفر"! چه کرده ایم که حتا سه ربع جمعیت طبیعی شهر را از دست داده ایم؟...
در همين رابطه :
آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(19)
آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(18)
آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(17)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(16)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(15)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(14)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(13)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(12)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(11)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(10)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(9)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(8)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(7)
. آنچه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(6)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(5)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند (4)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند (3)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند (2)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند (1)
|