که چی؟ قصد قتل و کشتار که ندارم. جون خیلی بهتر است: "جونی". امیرخانی که خوانده ای؛
می گوید: "حضرت جون".
هرکدام از این دو که صفت واقع شوند موصوف را تحت تاثیر قرار می دهند.
"خواهر" هم از این قاعده مستثنی نیست."خواهر جونی" از نوع خونی اش بهتر نباشد بدتر نیست؛
جونی است؛ جایش در دل و جان برادر است.
=====================================این روزها نه از کسی می ترسم، نه پای کسی می ایستم...
تنها، از خودم دوری می کنم...
=====================================
آرمانهای شما در سال 1391 چیست و چه تعریفی از آن دارید؟
یکی از این آرمانها دست کم نوشتن یک رمان درباره انقلاب بود که میخواستم در آن زندگی سه نسل را در خود مطرح کند. جلد اول این کار در مسافرتی که به استان فارس داشتم، گم شد و دیگر هم از حیث ذهنی و مادی فراغتی پیش نیامد که آن را دوباره از سر بگیرم. کارنامه من شکست بیشتر از پیروزی دارد.
درست است که سرزمین ما سرزمین شعر است، اما باید سعی میکردیم که شاعران را تربیت کنیم برای رمان نوشتن. چون آنهایی که جوهر اجمال را دریافتند، توانایی به تفصیل بیان کردن بسیاری از مسائل را به معنای درخشانتری دارند. شما رضا امیرخانی را ببینید، او چون شاعر لایقی بود رماننویس لایق و قابلی هم شد.
البته خودش معترف است که شاعری ورشکسته بوده!
این را از سر فروتنی میگوید.
شما اشعارش را خواندهاید؟
من بعد از نویسنده شدنش با اشعارش برخورد کردم. ولی در مجموع به او امیدوارم کارهایی را که ما نتوانستیم انجام دهیم را انجام دهد
=====================================
بسم رب الحسین...
- زن ها هم تو خوشی گریه میکنند هم تو ناخوشی. هم تو شادی، هم تو غم... ما، مثل ِ شما مرد نیستیم که اصلا گریه نکنیم....
- ما هم گریه میکنیم.... اما زیر ِ سیاهی...فقط زیر ِ سیاهی هیئت... آن جا هم همین است. گریه میکنیم زار زار... هم برای خوشی ها و هم برای ناخوشی هامان...
هم برای خوشی ها و هم برای ناخوشی هامان...
قیدار.امیرخانی
گاهی وقتها سیاهی هیات می شود وقتی پشت لپتاپت نشسته ای و مشغول خواندن دردنامه ها و رنج نامه های رفقا هستی برای سفری که نشد، برای عرفه ای که کربلا نیستیم، برای خاکبوسی آستانش در عرفه ای که متعلق به اوست و دیگر نمی شود...برای ندیدن آستانه رفیع مولی الموالی، دل تنگی برای صفای ایوان نجف... برای نرسیدن به هوای با صفای کاظمین، آن وقت که انگار میکنی همان مشهد خودمان است...برای حس نکردن غربت سامرا، برای آن ضریح دوست داشتنی اش، برای خاطره گنبد خاکی...
این اشکی که ناخودآگاه می آید اصالت دارد، اصالت ش هم برای موضوع اشک است، و محمول آن...
کاش در همین دلمان سیاهی هیات را علم کنند، کاش عرفه...کاش عرفه کربلا بودم...آن قدر اشک می ریختم که موضوع و محمول را یادم برود...
حکایت سفری که به لطف آقایان! آن قدر بالا و پایین شد و دیر اعلام شد که نشد... ناخوشی مان این است که نشد عرفه در سرزمین کربلایش باشیم...
خوش انصاف، کاروان ما که مانند بقیه کاروانها نیست، ما جمع شدنمان به دور هم فقط به عشق ارباب بود و بس...ما نه پارتی داشتیم، نه کسی که سفارشمان را به فلان جا کرده باشد، نه به جایی وصل باشیم که حمایتمان کنند، تنها امید ما حلقه در خانه ارباب بود و بس...آن وقت که شب نیمه شعبان در حرم رضوی، خواسته همه مان کربلا و عرفه بود که...اگر هم الان ناخوشیم، فقط از باب محروم ماندن از زیارت آن مکان رفیع است و بس، و گرنه قیمت و دلار و هزینه سفر پست تر از آن است که بخواهد ناخوشمان کند...
(اما حتما من هم لیاقت نداشته ام که دعوت نشده ام، باید رفت به خود پرداخت، علیکم انفسکم...)
اما ته دلم روشن است...آن ها خاندان کرم هستند، بخواهند بخرند گران می خرند، به شرطی که ما بخواهیم که بخرندمان... حتی اگر آن بنده ارزشش را نداشته باشد و نوکر بی ارزشی باشد..آن ها اهل کرم هستند...همین است که در این ناخوشی، مرهمی می شود به حال ما...
سر خدمت تو دارم بخرم به لطف مفروش که چو بنده کمتر افتد به مبارکی غلامی...
(دیدی بنده ای که در بازار برده فروشان کسی به او نگاه نمی کند، کسی او را نمی خرد،آن قدر کم ارزش و بدردنخور است که کسی او را نمی خرد، آن وقت که یک آقای کریمی می خواهد او را بخرد، شروع می کند از خودش تعریف کردن و ... آن بنده می داند که واقعیتش و درونش ارزشی ندارد، اما چشم امیدش به کرم آن ارباب است و بس...)
اما...
آتش است به هر حال
آتش آن نیست که بر شعله او خندد شمع
آتش آن است که بر خرمن پروانه زدند...
=====================================پرفروشترین های بازارکتاب اصفهان. قیدار همچنان پیشتاز است
خبرگزاری ایمنا: با اعلام لیست پرفروشترین کتابهای اصفهان ،کتاب قیدار نوشته رضاامیرخانی با گذشت 9ماه از آغاز سال 91همچنان در بخش ادبیات داستانی در میان پرفروشترین ها قرار دارد.با بررسی این لیست ،علاقه اصفهانی ها به کتاب های تاریخی و اجتماعی و همچنین مطالعه جدی و بنیادی درباره دین اسلام کاملا مشخص است.اما نام دیگر کتابهای پرفروش اصفهان برطبق آمار فروش کتابفروشی ها را در ادامه می خوانید السلام علی جون بن حوی ...
رضا امیرخانی در گفتگو با خبرگزاریها دربارهی رمان جدیدش گفت:«رمان قیدار روایت واپسین مرد سلسلهای است که به نظر میرسد این سلسله منقرض شده باشد. قیدار تلاش فردی مردی است برای احیا و ابقای این سلسله.»
امیرخانی همچنین دربارهی فضای رمان و شخصیتهای آن میگوید:«این رمان، رمان شخصیت است و فضای رمان، دوره پوست انداختن تهران و حرکت آن به سمت یک کلانشهر امروزی است ضمن اینکه داستان شخصیت این رمان اشارهای به زندگانی قیدار نبی(ع) هم دارد.»
-----
این کتاب هم زمان با نمایشگاه بین المللی کتاب تهران منتشر شد و تا حالا به چاپ ششم رسیده.و اون طور که من مطلع شدم جزء سه کتاب پر فروش نمایشگاه کتاب هم بوده...
رمان جالبیه ولی دوستایی که نفحات نفت رو خوندم این دو تا رو با هم مقایسه نکنن که اصن سیکل این دوتا کتاب کلا با هم فرق میکنه(رمان-مقاله).
ولی اگه اهل رمان هستید به نظرم خوندنش تجربه ی خوبی باشه.
اینم یه متن کوچیک از کتاب که من باهاش خیلی حال کردم;
گنده نامی قدم اول است...از گنده نامی به گند نامی رسیدن قدم بعدی بود...قدم آخر گم نامیست!
گنده نامی,گند نامی,گم نامی...خوشا گم نامان!خوشا گم نامان!