آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (36)
|
جهت سهولت دسترسي كاربران، هر بیست مطلب مرتبط در يك صفحه ذخيره خواهند شد. براي ديدن هفتصد نظر قبلي به لينكهاي پايين صفحه مراجعه فرماييد.
========================================
720
ملت آنلاین: ادبیات در صداهای مختلف
http://www.mellatonline.ir/index.php/thought/53-yaddasht/6266-1390-05-10-09-34-00
محمدباقر رضایی(رجبعلی)-مرداد90
...اين سوتر، شجاعي و مستور و اميرخاني هم چون تيراژ بالا دارند، نويسندگانی دولتياند و بس...
از نظر اين جوانك، داستاننويس كسي است كه سالي يك داستان كوتاه بنويسد و هر هفت، هشت سالي يك مجموعه لاغر (مثل آنچه خودش منتشر كرده) در بياورد و دايم سرش توي كتابهاي نويسندگاني باشد كه به دهه شصت و هفتاد امريكا و اروپا تعلق دارند، اما او تازه كشفشان كرده است...
========================================
719
میکروبلاگ فارسی:...
http://www.bipfa.net/view/post:2212641
argol-مرداد90
شما مقدس ها خیال می کنید چون روزی هفده بار می گویید، سمع الله لمن حمده ،خدا فقط صدای شما را می شنود. خدا لوطی تر از آن است که فقط صدای امثال تو را بشنود... (بيوتن/رضا اميرخاني)
========================================
718
دید نو: بیوتن
http://dideno.mihanblog.com/post/63
حمیدرضا-مرداد90
بیوتن داستان خیلی هاست.خیلی ها که گمند در این روزگار و پیدایند نزد صاحب روزگار.
بیوتن شرح دلتنگی های یک نسل است.نسلی رشید و جان بر کف ، که دل به دریا زدند و به خاطر ناموس و خاک جنگیدند.و پس از گذشت زمانی کوتاه ، تنها شدند.یا بهتر بگویم . تنها بودند ، تنها تر شدند.
« خمینی به ما یاد داد که وسط جنگ ، هر روز صبح بلند شویم و دستمان را بگیریم به زانویمان و بگوییم یا علی ... بگوییم یا خدا ... بعد رسیدیم به جایی که صبح به صبح بایستی می گفتیم یا دولت ...»
بیوتن ، قصه ی برخورد اعتقادات است . عده ای برای خدا سجده می کنند ، عده ای برای پول ، عده ای برای ... و ما در این میان به چه سجده می کنیم ، الله اعلم . و به قول سهراب داستان : بنده شناس دیگری است .
ارمیای داستان ، پیامبر نیست . اما کم از پیامبر ندارد برای سرزمین بی پیامبری چون آمریکا ...
می گویند آنچه بر خود می پسندی برای دیگران هم بپسند . خدایا تو شاهد باش که من این کتاب را برای خود و دیگران پسندیدم.
حسرت بسیار خوردم که چرا زودتر از این ها این کتاب را نخواندم . شاید اندکی به بهتر زیستنم کمک می کرد . بدین خاطر به محض آنکه خواندمش ، معرفیش کردم . شاید اندکی به بهتر زیستن تان کمک کند .
الهی آمین
نام کتاب : بیوتن ، نویسنده : رضا امیرخانی ، نشر علم
========================================
717
یادداشت های کاملا خصوصی: چهل. ذره ای از همه هفت ماهی که گذشت
http://hldvdpsdk.blogfa.com/90052.aspx
امیرحسین-مرداد90
سفر جهادی نوروز امسال هم خوب بود، همان محل سفر قبلی با همان مختصات، فقط با تغییری بزرگ در مسئولین مسافرت و شرکت کنندگان که میانگین را پایین آورده بود. در حدی که ابتدای مسافرت که جلسه معرفی رو شروع کردم، شمردم و دیدم به قول بیوتن، جزو تاپ تنِ مسن های جمع هستم! هیچوقت روزهای اول رضوان به این موضوع فکر هم نمی کردم...
========================================
716
کافه های شلوغ: اینجا هوا شرجی است
http://crowdcafe.blogfa.com/post-188.aspx
مصطفی-مرداد90
گرچه آخرین رمانی که خوندم بیوتن بود، وقتی 18 سالم بود، اما 6 ماه قبلش زیباترین رمانی که خوندم جنگ و صلح بود.خوندمش ولی از سرنوشت پی-یر عبرت نگرفتم. یعنی گرفتم ولی باید می دونستم که پرنسس ها همشون کثافتن. این شد که خیلی وقته من دنبال ناتاشا هستم!
========================================
715
غروب سمپاد: نقدی بر آثار امیرخانی
http://sampadarak.blogfa.com/post-25.aspx
علی دلاور-مرداد90
نمی دونم چرا هرکی تو این گوشه از خاک میخواد بگه ماهم اهل بخیه ایم میاد زرت و زرت از کار دیگران ایراد میگیره و اسمش را می گذارد نقد فرهنگی حالا بماند که برخی از حضرات قبل خواندن اثر یا دیدن فیلم ایرادات را پیشاپیش گرفته و تنها در فیلم منتظر نمود ان اند و حکما هر فیلمی که در ینگ دنیا یعنی لانه ی شیطان بزرگ ساخته میشه فری ماسونه و اونها فقط باید در فیلم به دنبال این نماد ها باشند حالا بگذریم که دوست عزیزی در نقد فیلم سیصد میگفت در یک سکانس فیلم شخصی با اسب سفید میاید وبعد از چند دقیقه فرار میکند واین حکما نشان امام زمان است و هرکی این چندثانیه را ببیند دیگر اعتقادی به ظهور ندارد یاللعجب؟!
اما از این حرفا گذشته هدف من از این سیاهه ایرادات بیجا و کشکی از جناب امیر خانی واثارش نیست بلکه فقط میخوام راحت ترین کار دنیا که همانا نوشتن است را انجام بدم واصلا حالا که اینترنت بااین سرعت در اختیار مردمه چرا من یه چند ساعتی وقتشون را نگیرم
اول از همه میخوام در مورد خود جناب امیرخانی بنویسم وبا توجه به این که هرکتاب ایینه ای به سوی نویسندست و او را نشون میده شخصیت خود ایشون بسیار مهمه واصلن به همین دلیله که قران ایینه ی تمام نمای خداست وهیچ کس جز معصومین یارای درک ان نیست حالا بماند که بعضی ها این اینه را کروی کردند تا خود را بزرگ تر از انچه هستند نشان دهند
امیرخانی یکی از جسور ترین نویسندگان معاصر ایرانیست او برای اولین بار در نوشتن انسان را با چیز هایی به جز کلمات سر گرم کرد که نمود بارز ان در سفید بودن یک فصل من او یا تکرار کلمات در فصل دیگر من او است اوکارهای بدیع دیگری نیز انجام داده نظیر نوشتن مقالات اجتماعی کوتاه که قبل از این چندان پر سابقه نبوده البته قبول دارم هنر این است که نویسنده افکارش را در قالب نوشته ی هنری مثلا داستان بیان کند اما با مطالعه ی نشت نشا و نفحات نفت در میابیم این دو قلم چندان هم تهی از هنر نیستند
امیرخانی کسی نیست که بانوشتن زندگی کند او بیشتر با زندگی مینویسد خدایی چه نویسنده ای بیشتر از او زندگی کرده؟ها؟گرفتن مدرک لیسانس از صنعتی شریف درس خوندن در تیز هوشان گرفتن مدرک خلبانی سفر به بیست و خورده ای کشور چند سال زندگی در امریکا چندسال زندگی در شهرستانی مانند اراک دیدار با سید حسن و....
این زندگی جسورانه به او اجازه داده تا در نوشتن هم جسور شود و همیشه دنبال شیوه های بدیع جذب ومخاطب باشد
دوست عزیزی داشتم که به من میگفت حیون نویسی یا به اصطلاح با کلاس ترش انیمال نویسی کن یعنی خود را به نفهمی بزن وتا میتوانی در قالبی که بی شباهت به طنز گریه دار!نیست بنویس و این نوشته را تا حد امکان پیچیده کن تا مردم مشتاق خوندن ان شوند وهرکس به اندازه ی فهمش از ان برداشت کند به نظر من سبک نوشتن جناب امیر در بعضی از اثار نظیر بیوتن انیمال نویسیست
یکی دیگه از چیزایی که موجب توفیق امیرخانی در نوشتن شده از نظر من جدی گرفتن نوشتنه ما خیلی ها را داریم که می نویسند اما کمند کسانی که نوشتن را جدی میگیرند یعنی نوشتن می شود شغل اصلی انها(نه الزاما کار اصلی انها یعنی تمام دل مشغولی خودشون را به نوشتن اختصاص میدهند)امیرخانی نیز نوشتن را بسیار جدی گرفته تا جایی که شنیدم حتی دفتر کاری برای نوشتن داره و برای هر رمان سال ها تحقیق میکنه برای بیوتن قریب به شش سال تلاش کرد و برای من او قریب به دو در مورد تهران قدیم تحقیق میکرده
دیگه فعلا صحبت کردن در مورد امیر خانی بسه بتره بریم سراغ کتاباش
راستی نظر شما در مورد علت اینکه امیر خانی به رقم نداشتن رابطه ی خوب با دولت به چنان تو فیقی در نوشتن دست ژیدا میکنه که در ۱ ساعت ۵۵۰ نسخه از کتابش در نمایشگاه فروش میره و در عوض بعضی ها در کل عمرشئن موفق نمی شن ۵۰۰نسخه از کتاباشون را بفروشن چیه؟
========================================
714
وبنوشت: کتابنوشت
http://webnevesht.blogfa.com/post-392.aspx
...-تیر90
با جرات می توانم بگویم برایم اهمیت ندارد که از نظر منتقدین بیوتن -یا بی وطن- کتاب قوی ای باشد یا ضعیف...و یا کسی خوشش بیاید از آن یا نه...مهم این است که بی وتن یکی از تاثیرگذارترین کتاب هایی بود که در عمرم خوانده ام...حداقل برای من اینطور بود و همچنان بارها و بارها که آنرا می خوانم از خواندن خط به خط آن لذت می برم...عالم بی وتنی هم عالمی دارد برای خودش..خواندن آن را از دست ندهید.
========================================
713
نچ!: بعد از مدتها
http://nooch-noch.blogfa.com/post-41.aspx
صنم-تیر90
بیوتن رو خوندم اصلا نفهمیدم چی شد...ارمیا مرد...ارمیا موند...ارمیا رو بی وتین کردن یا نه..امیرخانی یه جوری مینویسه که جا واسه داستان بعدشم باشه...فکر کنم میخواد خط مشی رولینگ رو ادامه بده!
========================================
712
ارتفاع ساده لوحی: رضا امیرخانی
http://rozin90.blogfa.com/post-18.aspx
رزین-تیر90
این آقا "رضای امیرخانی" ما را شیفته خودش کرده....... البته شیفته قلمش..... از اون جایی که من یه کرم رمان محسوب می شم (وقتی هنوز یه رمان رو نذاشته سر جاش رمان بعدی رو دستت بگیری، این لقب نصیبت میشه)، باید بگم اگه می خواین یه رمان ایرانی بخونین و به معنای واقعی لذت ببرین (می دونم وسوسه کننده ست ولی نرین سراغ انتشارات شقایق) رمان های "امیرخانی" گزینه ی خوبیه.
من ۳ تا از کتاباش رو خوندم: "من او"، "ارمیا" و "بیوتن" که آخری رو همین دیروز تمومش کردم.
خودم "من او" رو بیشتر دوست داشتم، شاید چون اولین رمانی بود که از امیرخانی می خوندم. "ارمیا" هم که اولین رمان نویسنده است سادگی و جذابیت خودش رو داره و در ضمن همین ارمیا می شه شخصیت اصلی "بیوتن"
امیرخانی بازی با واژه هارو خیلی خوب بلده، ذهن خواننده رو درگیر می کنه، اطلاعات خودش رو به رخ می کشه، با کشفیاتش آدم رو به هیجان میاره و کلی احساس خوب دیگه.....طوری که دلم می خواست رمان طولانی تر از این حرفا بود و من هنوز می خوندمش......
" قطره را دیده اید؟! وقتی در سکوت توی آب می افتد چه می گوید؟ ناگهانی از فرط خوش حالی فریاد می کشد: "آب"! همین! و بعد راحت می میرد و به آب متصل می شود."(بخشی از بیوتن)
========================================
711
دورتر از خودم: تقدیر و تقدیر یک بیمار
http://akbarfarhadi.blogfa.com/post-2.aspx
اکبر فرهادی-تیر90
پرده سوم :
صبح روز بعد آمبولانسی که بیمار قلبی داشت و مثل برق و باد از ترافیک رد می شد...و دلی که آرام نبود ... سطر بعد ... طبقه 4...سی سی یو 3 ... بیمارستان ... بیماری که روی تخت " بیوتن " می خوند ...
و آدمایی که برای سلامتی بیمار دعا می کردن ... یه جوان که هیچ وقت هیچ مشکلی نداشت ...اصلن امکان نداره ... یعنی "تو" مشکل قلبی داشتی ؟ نکنه چیزی ناراحتت ... و سوالاتی که بی ارتباط با این مشکل بود و نبود ...
========================================
710
آواز پر ققنوس: باز شوق یوسفم دامن گرفت...
http://darjostojooyesaye.blogfa.com/post-199.aspx
ناشناس-تیر90
ارمیا چیزی نگفت. یادش افتاد که دو هفته بیشتر نمانده است به ماه رمضان و پس حالا ماه شعبان است و عجب... نیمه ماه شعبان و یاد میدان خراسان و چراغانی های مردمی افتاد که بدجوری می زدند تو پوز چراغانی های دولتی... و حتما سهراب اگر بود الان داشت یک دیگ آب و تخم شربتی را هم می زد تا صلواتی بدهد به ره گذران گذر امامزاده یحیا که از زیر ریسه های پرنور سبز و زرد می گذشتند.
بیوتن- رضا امیرخانی
.
گفتم یادت نره ها! ظهر نیمه شعبان٬ امامزاده یحیا٬ به نیابت از... پرسید میدونی من الان کجام؟ گفتم از کجا باید بدونم؟ گفت داریم سر در امامزاده یحیا ریسه های سبز و زرد می بندیم!!! گفتم الیه یصعد الکلم الطیب...
پ.ن.
ماهی که پخت آرام می گیرد. همه خامی ها برای وقتی است که پخته نباشد!
========================================
709
اتاق کاغذی: بیوتن
http://booklife.blogfa.com/post-7.aspx
الی-تیر90
اینبارم از رضا امیرخانی آپ میکنم.
کتابای امیرخانی یه کشش و جذابیت خاصی دارن که چه با عقایدش موافق باشی و چه نه نمیتونی کتابو بزاری کنار!اگه یه بار یکی از کتاباشو خونده باشی حتی اگه دو صفحه ورق پاره پیدا کنی بدون هیچ نام و نشونی مث آب خوردن میتونی سبک رضا امیرخانی رو تشخیص بدی:بازی با کلمات،سیر ناپیوسته ی زمانی،اسلام گرایی افراطی،استفاده از نمادها ،گیرایی و جذابیت نوشته،رسم الخط خاصی که تو کتابا یه خواهش نویسنده تغییری توش داده نمیشه،معنای پس پرده و گیج کردن خواننده همه از مشخصه های کتابای امیرخانین.
بعضی کتابا هدفشون تعریف یه قصه نیست،یه پیامی بیخ گلوشون گیر کرده!شاید به همین خاطره که از کتابای میم.مودب پور خوشم نمیاد.چون چیزی نداره برا گفتن،یه داستان تعریف میکنه،احساساتتو تحریک میکنه و.....همین!کتابای امیرخانی اینطوری نیستن.پیام دارن!و توی خواننده باید پیامشو درک کنی!
"بیوتن"ادامه ی داستان "ارمیا"ست.قبول دارم که آخر "ارمیا"،ارمیا معمر -شخصیت اصلی- یه مرگ نمادین داره،و صادقانه بگم،وقتی کتابو باز کردم و دوباره با ارمیا معمر روبرو شدم جدا فکر کردم با یه روح طرفم!ولی مثل این که نمرده...حتی یه جا سهراب -سهراب دیگه روحه،نگران نباشین زنده نشده!- میگه: "چندین بار جلوی مرگت را گرفتیم با بروبچه ها.زیر دست و پا نفله شده بودی سر دفن امام،کشیدیمت بیرون که حالا بیای نطق کنی و زنت را توی غربت دربه در کنی؟یک تکانی بخور خمس بهت تعلق نگیرد!" من که گفتم،از عادات آقای امیرخانی اینه که مردموگیج کنه!ارمیا معمر بلند شده رفته ناف آمریکا،نیویورک! چون:اوضاع سیاسی عوض شده بود....))
از وبسایت خود رضا امیرخانی نقل میکنم،نوشته ی خود امیرخانیه در مورد بیوتن:
((نیمه مدرن وجود من می گوید: ((بیوتن)) همان ((بی وطن)) است که از طرف یکی از نقشهای داستان به اشتباه ((بی وتن)) نوشته می شود، تا بهانه ای باشد برای نویسنده که همین کلمه را عنوان کتابش کند، که جلب توجه کند، که بیشتر بفروشد، هم فخر را و هم نسخه را، تا "امیرخانی" بتواند از این دنیا لذت بیشتری ببرد. اما نیمه سنتی ام می گوید: ((بیوتن)) روایت زندگی همه کسانی است که هیچ جا، جایشان نیست! حتی سرزمین فرصت ها، حتی سرزمین ماها، و حتی سرزمین 48یها هم جایی برایشان نیست؛ این 48 را گاورنمنت بهتر می فهمد که چه می گویم.
نویسنده اما می گوید: ((بی وتن))، اثر رضا امیرخانی و نشر ((علم))، ادامه داستان زندگی ((ارمیا معمر)) است که پیش از این در کتاب ((ارمیا)) از هماو خوانده بودم و ارمیا، ماهیای بود که دریا را از او گرفته بودند و برای همین باید به مرگ طبیعی می مرد، البته اگر زودتر از این مرگ طبیعی، خودش را نمی کشت.
در این میان صدایی هم از ((خودم)) می شنوم که: ((بیوتن)) منم! منی که در ایام فرجه امتحانات هم نمی توانم دست از خواندن برخی کتابها بردارم و شروع می کنم به... صدای درونم را خفه می کنم تا بیش از این ادامه ندهد و اسرار فاش نکند!))
فلسفه ی اسم کتاب...همون بی وطن خودمونه که سوزی اشتباهی تو یه نامه به ارمیا مینویسه بی وتن:((آقای ارمیا.دلم تنگ شده است برای وتن.....)) البته خودش آخر نامه مینویسه:((راستی،حالا که نامه ام را دوباره میخواندم یادم آمد که تای وطن دسته دارد،اما من بدون دسته نوشتمش.شاید هم وتن من دسته ندارد تا من نتوانم بگیرمش...برای همین درستش نکردم!دسته مال گرفتن با دست است.وتن من دسته ندارد،باید با همه ی تن آن را هاگ کرد،بغلش کرد...))
((طبیب میگوید:بیوتن نام ویتامینیست از گروه ویتامین بی،که از شکستن ناخن جلوگیری میکند...))
و:
((ارمیا داشت با ته مانده ی انبان لغاتش خود را سرگرم میکرد و وقت میگذراند.
-وتین یعنی رگ گردن.وَتَن یعنی قطع الوتین.وتن الوتین....رگ گردن را زدن...(بلندتر گفت)وتن الوتین...
آرمیتا پشت کرد به ارمیا و جیغی کشید:دو کلمه حرف!بی وتن،بی وتین...
آرام گریست.
-حرف....حرف...بی وتن!))
ودر آخر:
((علم میگوید ماهی به خاطر دور شدن از آب به دلایل طبیعی میمیرد.اما هر کس یکبار بالا و پایین پریدن ماهی را دیده باشد تصدیق میکند که ماهی از بی آبی به دلایل طبیعی نمیمیرد.ماهی به خاطر آب خودش را میکشد!خشم،عجز،تنهایی،ای ها لغات علمی نیستند.ارمیا ماهی حلال گوشتی شده بود روی زمین!ارمیا آرام است.سهراب آرام نجوا میکند:"ماهی که پخت آرام میگیرد.همه ی خامی مال وقتیست که نپخته باشد..."))
همه ی خامی مال وقتیست که نپخته باشد....!
========================================
708
بیوتن: کلام بعد از آغاز
http://bivatanan.blogfa.com/post-2.aspx
حامد زارعی-تیر90
سلام
هیچوقت این مطلب را انکار نخواهم کرد که اگر رمان بیوتن را نمی خواندم شاید این وبلاگ را نمی ساختم.........
در این وبلاگ
بیوتن دلنوشته های یک آدم سرگشته است که هنوز زبانی برای گفتن حرفهایش نیافته و گوشی برای شنیدنش
بیوتن صدای دردهای یک گنگ خوابدیده است
بیوتن به دنبال آغوش کسی است که حرفهایش را نگفته می شنود.کسی که هم برایش زبان است و هم گوش
بیوتن به دنبال جمع بیوتنان است
مرتضی آوینی میگفت:الهی اگر جز سوختگان را به ضیافت عنداللهی نمیخوانی، ما را بسوز آنچنان که هیچکس را آنگونه نسوخته باشی.
بیوتن می گوید: خدایا تشنه آغوشت هستم
این من و این رگ من
بزن...
========================================
707
نون و قلم: دیروزی میروند امروزیها هم
http://noonvaghalam.blogspot.com/2011/03/blog-post_29.html#links
...-تیر90
امروز برای چندمین بار در اتوبوس باران بارید وقتی به این تکه اش رسیدم:
"- ارمیا! امروز زیر سنگ خوابیدن راحت تر است...
نگاهش می کنم. نارفیق هنوز هم کله اش کار می کند و حرف حساب می زند. انگاری از میان دو لب من این جمله را گفت...هی سهراب! خیلی مخلصیم؛ تو نبودی، کدام گورستانی می رفتم؟...
-غروبی مردم می روند فرحزاد، جگر بره می زنند، ما باید جگر زلیخای مان را بگیریم بیاوریم بهشت زهرا!"
بیوتن...رضا امیرخانی
پ.ن: آدم بعضی وقتها برای بعضی آدمها دلش تنگ می شود...فقط آدمها دلشان تنگ می شود برای آدمها...تو را بگو که اصلا دلت برای ما تنگ نمی شود...
========================================
706
روزنامه قدس: شیوههای ابداعی نگارش به سود زبان فارسی است یا نه؟ آن داستاننویس صدگونه خط نوشت
http://www.qudsdaily.com/archive/1390/html/4/1390-04-11/page30.html#0
خدیجه زمانیان-تیر90
گروه هنر- خديجه زمانيان: اين روزها که بعضي کتابها را مي خوانيم متوجه مي شويم نويسندگان در کنار خلق اثر، شيوه هاي جديدي از نوع نگارش را هم خلق کرده اند و البته همه آنها براي خودشان دلايلي داشته اند. اولين بار رضا اميرخاني در رمان «من او» شيوه جديدي از نوع نگارش را ابداع کرد که در آثار بعدي اش هم اين شيوه را ادامه داد.
بعد از او نويسندگان ديگري هم براي نوشتن داستانهايشان به نگارش جديدي روي آورده بودند که براي مخاطب مرسوم نبود و گاه مخاطب را براي خواندن داستان، با مشکل روبرو مي کرد. کتاب «مردگان باغ سبز» اثر محمدرضا بايرامي از اين دست نوشته ها بود. در همان زمان چاپ اين آثار وقتي منتقدان و مخاطبان با نگارش خاص اين کتابها روبرو شدند، اولين چيزي که از نويسنده اش پرسيدند محتواي کتاب نبود بلکه دليل استفاده از اين شيوه نگارشي بود، که البته نويسندگان دلايل خودشان را براي اين سنت شکني شان در حوزه زبان مطرح کردند.
مي خواهم لغت سازي کنم
زماني که کتاب «بيوتن» رضااميرخاني چاپ شد، سؤالات زيادي در خصوص شيوه نگارشي که او در اين اثرش استفاده کرده بود مطرح شد.
علي اصغر محمدخاني در يکي از جلسات نقدي که براي اين اثر برگزار شده بود، گفته بود: «خيلي ها مي پرسند چرا بيوتن اينگونه نوشته شده با «ت» به جاي «ط» و سر هم، با اينکه تمام نگارش رضا اميرخاني در رمان جدانويسي است، اما در عنوان رعايت نشده است.
از معاني بيوتن مي توان به نکاتي چون بي وطن (هويت)، آيه قرآن« بيوتن في زجاج» (خانه هايي از شيشه) که باز به هويت و معنويت در دنياي امروز اشاره دارد ، بيوتن ويتاميني از گروه B که از شکستن ناخن ها جلوگيري مي کند، اشاره کرد. بازي هاي زباني در رمان فراوان ديده مي شود، اميرخاني در اين رمان جدانويسي را به حد افراطي خود رسانده است تا جايي که ساختمان را ساخت مان و نيرنگ را ني رنگ نوشته است.»امير خاني هم در همين جلسه پاسخ داده بود: «اين دغدغه ساليان سال من بوده است و حال اينکه در رماني مثل «من او» که در فضاي تهران قديم آن را نگاشتم و يا «بيوتن» که در فضاي ايالات متحده، اما اين دوفضاي مختلف در سبک و ساختار تفاوت ايجاد نمي کند، اين نوع نگاهي است که من نسبت به اين قضايا دارم. از طرفي اين شيوه نگارش در خود حرف دارد. ما زباني داريم که اگر متوجه آن نشويم، رو به انقراض مي رود و براي کمک به زبان، ما بايد لغت سازي کنيم و من سعي مي کنم با اين شيوه نگارش و ايجاد لغات جديد، به اين امر کمک کنم.»
جدانويسي وسوسه انگيز است
بايرامي هم در خصوص متفاوت نويسي در نگارش رمان «مردگان باغ سبز» در پاسخ به انتقاد منتقدان به اين شيوه نوشتن، گفته بود: تصور مي کردم داستاني که از جدايي مي گويد و آن هم به اين شدت، که هم آدم ها و شخصيت ها را شامل مي شود و هم جغرافيا را و طمعي را که بر آن وجود دارد، مي تواند طوري باشد که در آن کلمات هم از هم بپاشند تا القاي آن حس مضاعف بشود.
توضيح هم براي همين بود که بگويم اين شيوه من نيست و حتي گويا شوخي اي هم کرده بودم با رضا اميرخاني عزيز. اما بايد اعتراف کرد که جدانويسي خيلي وسوسه انگيز است، چرا که به گمانم خواندن متن را آسان مي کند و آن را زيباتر هم نشان مي دهد؛ پس مي شود به همان بحث قديمي استناد کرد که کاتبان قديم چون تنبل بوده اند و يا چون با کامپيوتر و اين جور چيزها نمي نوشته اند، مثلا «ي» را درز مي گرفته اند و از اين قبيل.
سنت شکني همراه با دلايل توجيه پذير
اما بخوانيد نظر فيروز زنوزي جلالي را در اين مورد؛ به عقيده اين نويسنده و منتقد شيوه نگارش و واژه سازي يکي از لوازم نويسندگي است که اگر به نحو احسن انجام شود نويسنده به زبان و ادبيات فارسي خدمت کرده است. اما اين واژه سازي بايد قاعده مند و اصولي باشد. نويسنده براي سنت شکني هايي که در داستانهايش مي کند بايد دلايل توجيه پذيري داشته باشد نه اينکه ساختار زبان را دچار تزلزل کند به اين بهانه که خواسته واژه سازي کند و به جاي آنکه چيزي بر زبان و ادبيات بيفزايد آن را ويران کند.
نويسنده رمان«قاعده بازي» ضمن بيان اين مطالب ادامه مي دهد: سنت شکني با ويران کردن زبان فرق دارد، مثلاً بعضي از اين واژه سازيها ترکيب عدد با کلمه است، اين مسأله بايد توجيه پذير باشد. آيا به جاي اينکه نويسنده بنويسد طبقه دوم، از ترکيب طبقه 2 استفاده کند به نفع زبان و ادبيات فارسي است؟ همه مي دانيم ترکيب لغت و عدد اشتباه است.
زنوزي همچنين مي گويد: من فکر مي کنم نويسنده مجاز است با زبان در اثرش بازي کند يا مثلا واژه سازي کند اما همه اينها مشروط است به اينکه چيزي به فرهنگ زباني ما اضافه کند و به چندوچون لوازم نويسندگي بيفزايد نه اينکه آن را متزلزل کند يا به آن آسيب برساند.
توضیح سایت: ماه رمضان نزدیک است! بیوتن فی زجاج که نه، فی بیوتن من زجاج، در ثانی این آیهی قرآن نیست! منتقد محترمی هم که پیشتر نقدشان راجع به بیوتن را نوشتهاند، گویا همچنان متوجه نشدهاند که به زبانِ عدد حرف زدن، قسمتی از شخصیتپردازی شخصیت خشی است در رمان بیوتن!
========================================
705
مجله پنجره: فیلسوف اگر فیلسوف باشد، عاشق نمیشود
http://www.cloob.com/club/article/show/clubname/Cyber_Jihad_Front/articleid/2491633
شهریار زرشناس-تیر90
نظرتان درباره رضا امیرخانی؟
هیچ اثری از این نویسنده نخواندهام.
توضیح سایت: البته در مجلهی فرهنگ عمومی به سردبیری شهریار زرشناس، شخصِ ایشان گفتگویی انجام دادهاند با دوستشان و راجع به رضا امیرخانی و بیوتن سوال پرسیدهاند!
========================================
704
خدا: ...
http://ahan-deli.blogfa.com/post-9.aspx
من-تیر90
البته بعضی ماهی گیرها اشتباه می کنند و روی شکم ماهی سنگ می گذارند تا بالا و پایین نپرد! علم می گوید ماهی به خاطر دور شدن از آب، به دلایلی طبیعی، می میرد. اما هرکس یک بار بالا و پایین پریدن ماهی را دیده باشد، تصدیق می کند، که ماهی از بی آبی به دلیلی طبیعی نمی میرد. ماهی به خاطر آب خودش را می کُشد!*
*از بیوتن جناب امیرخانی!
پ.ن1: دارم بیوتن میخونم. این شخصیت ارمیا، نیمه ی سنتی و مدرن مغزش منو خیلی یاد خودم میندازه! فکر میکنم آدمای مذهبی، یالااقل امثال من که سعی میکنن مذهبی باشن، تو این دنیای مدرن، خیلی پریشان میشن اگه قوی نباشن. یعنی مفاهیم ذهنیشون میریزه به هم. خیلی قر و قاطی میشه! دقیقتر بخوام بگم، احساس میکنم من هیچ ایدئولوژی ای ندارم دیگه! انقدر که در محیط های متناقض غرق شدم. یعنی من اگر بگم عقیده ای رو که دارم، ندارم دروغ نگفتم! چون در عین حال که اون عقیده رو دارم اون عقیده رو ندارم! یک درجه بالاتر از جدال نیمه ی سنتی و مدرن ارمیا...مثال ساده ش قضیه ی رشته م. من به همون اندازه که میخوام خودمو وقف بقیه آدما کنم به همون اندازه میخوام فقط برای خودم زندگی کنم. یا دقیقا به همون اندازه که عاشق ادبیاتم ازش متنفرم!یا راجع به این متنم من یک درجه بالاتره مشکلم... یک ماهی عادی رو وقتی میندازن بیرون دریا از بی آبی خودشو میکشه ولی اون عکسه رو میبینید؟ من خودمو از آب میندازم بیرون بعد به خاطر بی آبی خودمو می کُشم!
========================================
703
ماه شب دنیا: غصّههای انسانِ آخرالزّمانی یا روایتِ جشنعقدِ شبِمبعث
http://maheshabedonya.khorshideposhteabr.com/?m=13900409
میلاد-تیر90
رضا امیرخانی: سهراب راست میگفت. آمده است و جنازهی رفیقش را پیدا کرده است. آمده است و سر جنازهی رفیقش نشسته است و روضه میخواند. کدام روضهخوان میتوانست صورت مثالی نماز بخواند و نماز آدم را وصل کند به تاپ لس دنس سوزی و این چنین اشک از آدم بگیرد… سهراب نشسته است سر جنازهی رفیقش و روضه میخواند و دیسکو ریسکو شده است کانه حسینیهی لشگر… این بار سهراب بود که نشسته بود سر جنازهی من، خلاف همیشه.
========================================
702
واو به واو: کرمهای ترش تو
http://vav-be-vav.blogfa.com/post-41.aspx
محمد حیدری-اردیبهشت90
همیشه همین جوری بود ، کرم از خودت بود ، خود ِ خودت ...
اشتباه نکن ، کرم (karam) نه ، کرم (kerm)! از همان ها که تویِ راهنمایی انواعش را خواندیم و من فقط آسکاریسش یادم مانده!
از همان اول ؛ از همان روزی که شناختمت کِرم می ریختی ، از همان وقت که بی محابا پرسیدی «بیوتن یعنی رگ گردن؟». از همان وقت کرم ریختنت شروع شد ، کرم هایی که زندگی ام را رنگ داد ، شیرین کرد ، ترش کرد ، طعم تو.
و من هنوز در تمام ِ نوشته هایت ، در فردا ، سه شنبه ای که خواهی آمد . در بیست و نهم ،لحظه زاده شدنت و حتا در دوازده فروردین ، روز پیدایشت می بینم تمام ِ کِرم هایی را که شده اند کِرِم کارامل ِ ترش ِ زندگی ِ من . ترشی که دوست داشتی .
========================================
701
یار مهربان: بیوتن وطنی
http://booki.blogfa.com/post-27.aspx
حامد زارعی-خرداد90
گزارش سفر در کتاب بیوتن:
این نوشته حاصل سیر و سفر در کتاب بیوتن نوشته آقای امیرخانیست.چکیده کتاب در قالب فصولی جدید نگاشته شده و البته اصل مطلب را سعی کرده عوض نکند نویسنده مطلب زیر!!!!!
من که جونم درآمد تا چکیدش کردم اگه کسی راحت این کار را کرده به قول من نه، به قول نویسنده بیوتن، سجده دارد و به قول سهراب صلوات!!!!
و اینک چکیده:
فصل 1:بلا:
البلاء للولاء؛ارمیا در پایان تمام فصول در دادگاه خود را با این ذکر آرامش می بخشد.آرامشی که در فصل مسکن و ازدواج ندیده بود.
نویسنده نمی نویسد!من می نویسم:دادگاه عصاره داستان است.حوادث از جبهه تا مزار شهدا گرفته تا فرودگاه،منهتن،استون،نیمه شعبان،رمضان،عید فطر،لاس وگاس،گوشت حلال و ...با تمام بازیگرانش از سهراب گرفته تا آرمیتا،خشی،جیسن،میاندار و ... در دادگاه جمع شده اند.حتی راننده تراک و حاج مهدی
فصل 2:یعنی:
سهراب و جبهه یعنی آسمان،خشی یعنی صورت مثالی نیمه مدرن ارمیا که همیشه بیخ ریشش هست علی رغم میل ارمیا.میاندار یعنی تسلیم غرب.جیسن یعنی کف دهان نیمه مدرن،آرمیتا یعنی هم سر،سیلورمن یعنی صورت مثالی همه!!!
فصل 3:عصاره:
ارمیا مردی که در جبهه آسمان را به جان آزموده اکنون به سرزمین فرصت ها آمده تا در نسبت با تمام یعنی ها(فصل 2) و در بستر تمام بلاها(فصل1) آزموده گردد؛رانندگی و سفر به لاس وگاس ،دیسکو،توزیع گوشت حلال،مراسم افطاری همه و همه امتحانند.ارمیا مثل همیشه می گوید:سهراب کجایی؟!
فصل آخر:اتصال:
سهراب می آید و همه چیز را به هم وصل می کند. می گوید صدای جرینگ سکه های جیسن صدای سکه های قمار لاس وگاس است.می گوید رقص سوزی صورت مثالی نماز ارمیاست و ... سهراب می گوید:اگر توی ذهنت یخچال نداشته باشی دنیای توی ذهنت می گندد و با این جمله بن بست های ارمیا را به یک راه جدید وصل می کند.
فصل آسمان:
و ارمیا به جرم همه داشته هایش:آسمان و انسانیت در دادگاه پیش روی همه یعنی ها محاکمه می شود و دیگران خود را هم نوا با در و دیوار آمریکا آرامش می دهند:آلبالا لیل والا
فصل اول: زبان وتن:فصل سجده:
زبان ارمیا دیگر بند آمده.باید زبانش را عوض کند.حتی نیمه سنتی هم کاری ازش برنمی آید.ارمیا می داند که با وتن نمی شود و باید بی وتن گذر نمود.سر برسجده می گذارد: اللهم ارحَم یرحَمُهُ العِباد وَ اقبل مَن لا یَقبَلهُ البلاد.
در همين رابطه :
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (1-10)
آنچه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (11)
آنچه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (12)
آنچه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (13)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (14)
آنچه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (15)
آنچه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (16)
آنچه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند(17)
آنچه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (18)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (19)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (20)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (21)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (22)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (23)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (24)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (25)
ن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (26)
ن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (27)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (28)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (29)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (30)
. آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (31)
. آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (32)
. آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (33)
. آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (34)
. آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (35)
|
|