جهت سهولت دسترسي كاربران، هر بیست مطلب مرتبط در يك صفحه ذخيره خواهند شد. براي ملاحظهی 680 نظر قبلي به لينكهاي پايين صفحه مراجعه فرماييد.
=====================================
سکوت مسخره ی خوبِ غم انگیزی داشت توی خانه پرپر می زد. دوست نداشتم از جایم بلند شوم. تمام شب خواب رودلف و قیدار را دیده بودم. مغزم حسابی کوفته بود
من، پشت همه ی این کُشنده های سوزاننده، پشت همه ی این تلخ و شورهای بی سروته، من، پشت همه ی حالت منحصربه فرد لب هایت، نشسته ام به قیدار* خوانی. تا باورتَرَم شود عادی بودنِ همه چیز. تا فراموش تَرَم شود، خالیِ داغِ واژه های بامعنی را...
=====================================
699
تریبون مستضعفین:
http://www.teribon.ir/archives/199409/%D9%82%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D9%88-%D8%B3%D9%87%E2%80%8C%DA%A9%D8%A7%D9%87%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B2%DB%8C%D8%AF%D9%87%E2%80%8C.html
...-اسفند91
عناوین راهیافته به مرحله نیمهنهایی یازدهمین دوره جایزه «قلم زرین» از سوی هیئت داوران این جشنواره اعلام شد که در این میان اسامی «قیدار» و «سهکاهن» به چشم میخورد.
با اتمام مرحله اولیه داوری در سه بخش شعر، داستان و نقد و پژوهش در یازدهمین دوره جایزه «قلم زرین»، آثار راهیافته به مرحله نیمهنهایی در این جایزه عصر امروز، ۱۶ اسفندماه، از سوی هیئت داوران مشخص و اعلام شده است.
...
«جمجمهات را به من قرض بده» از مرتضی کربلاییلو، «دخیل عشق» اثر مریم بصیری، «اقیانوس مشرق» از مجید پورولی، «سیب ترش» از فرشته نوبخت، «نامحرم» اثر ناصر نوروزی، «آوزا ابابیل» اثر مجید پورولی، «برای تو همیشه خواهم گریست» نوشته شمسی خسروی، «افرا» از حسینعلی جعفری، «آن مرد با باران آمد» اثر وجیهه علیاکبری سامانی، «رستم در مرداب خوان دوم» از حسن اصغری، «نوزده» نوشته آرش سالاری، «شب رنج موسی» از مصطفی جمشیدی، «قیدار» اثر رضا امیرخانی و «سه کاهن» اثر مجید قیصری آثاری هستند که در بخش داستان به مرحله نیمهنهایی راه یافتهاند.
=====================================
698
خاکنوشته: قیدار باش
http://khakneveshte.blog.ir/post/155
محمدحسین بزازان-اسفند91
حرف قیدار را زیاد شنیده بودم ولی متاسفانه فرصت مطالعه ی رمان نداشتم . از این طرف و آن طرف ، از جای جای کتاب ، تکه کلام ها و جملات قصار قیدار و اطرافیانش را میشنیدم ، ولوله ای در من افتاده بود که در اولین فرصت قیدار را بخوانم .
قیدار اما ، همان حال و هوایی را داشت که من میخواستم ، یعنی بعد از تجربه ی موفق مطالعه ی من او ، حال و هوای آن روز های تهران و شیرینی ها و تلخی هایش ، دلم لک زده بود که دوباره در تهران قدیم زندگی کنم ، اینبار قیدار دلم را برد به سمت آن لوتی گری ها و معرفت ها و قدیمی ها !
همچون ارمیا ، من او ، بی وتن و از به ، قیدار هم آن چنان نرم نوشته شده بود که خواندنش بسیار آسان مینمود و اصلا خاصیت نثر امیرخانی همین است که راحت خوانده میشود . نیاز نیست برای خواندن کتاب های امیر خانی بابت نثر فسفر بسوزانی ولی اگر بابت فهم فسفر بسوزانی ضرر نخواهی کرد . البته فهم را همه این روزها دارند ، مهم پند است . از خواندن رمان های امیرخانی چنین برداشت کردم که او داستانی نمینوسد که در آن اتفاق عجیبی بیفتد . در داستان هایش قرار نیست کسی ناگهانی و بی دلیل بمیرد یا اتفاقی به غایت ناخوش آیند یا خوش آیند بیفتد . صرفا روز نامه ایست که نوشته میشود از زندگی یک انسان . حال میتواند خیلی بزرگ باشید همچون قیدار نامی و میتواند خیلی ساده باشد همچون ارمیا نامی و میتواند یک انسان معمولی باشد همچون علی فتاح . درست مانند این میماند که وقتی در خیابان راه میروی یکهو ، وقتی یک کتابفروشی قدیمی چشمت را میگیرد ، همین که فروشنده ی کهنسالش را میبینی ، همین که احساس کنی زندگی این انسان حرفی برای گفتن داشته باشد ، بنشینی و زندگی او را داستان کنی ! یا حتی میشود دست نظافت چی محلتان را بگیری و هر روز وقتی جارو بدست میگیرد و زمین محلتان را جارو میزند ، زندگی نامه اش را ضبط و ثبت کنی . رمان نویسی های امیرخانی از این دست است . امیرخانی در انتخاب شخصیت هایش دنبال شاه نمیگردد ، مشاور شاه هم کافیست . به همین دلیل است که رمان های امیرخانی را در متن زندگیمان میابیم . به همین دلیل است که علی فتاح را همچون دوست واقعی خود دوست میداریم و برای اینجانب اسمش که می آید بدنم میلرزد ...
در وصف قیدار هرچه بگویم اضافه است ، چون آنکس که کتاب را نخوانده از آن بی بهره میشود و آن کس که کتاب را خوانده برایش تکراری میشود . اما در نقد قیدار میتوان حرف زد . از نظر نگارنده نقد قیدار به ما هوَ قیدار لازم نیست ، بلکه نقد قیدار زمانی معنی پیدا میکند که در کنار باقی آثار امیرخانی قرار بگیرد . همانطور که قبلا در نقد رمان من او عرض کردم امیر خانی بسیار نماد محور است و سعی میکند برای تعریف هر مفهوم آن را در غالب یک انسان که نماد آن مفهوم است نمایش دهد . آنجا که در من او -به نظر حقیر- هفت کور را چشمان خدا بر روی زمین و انسان های جاودانه ای که فقط گزارش اعمال میگیرند تلقی میکند و آنجا که در بی وتن سیلورمن ها را مراقب های خداوند نشان میدهد و همچنین در قیدار که پاپتی های سیاه و سفید را دست آویزی برای حضور صد در صدی خداوند در زندگی ما نشان میدهد . قصد اینجانب به هیچ وجه وصل کردن اعمال این سه گروه به خداوند نیست بلکه این سه گروه همیشه پایا هستند و همیشه جریان دارند ، پس میتوانند ثباّت های اعمال ما باشند . آن برخوردی که ما با این دسته از انسان ها داریم ، نشاءت گرفته از تجلی صفت رحمانیت خداوند در وجود ماست . ما به این گروه ها محبت میکنیم –یا در جهت اصلاحشان بر میآییم یا در جهت اطعامشان- و آن ها گزارش نیکی و بدی ما را تهیه میکنند .
عنصر دیگری که در رمان های امیرخانی دیده میشود حضور رابط رسمی خداوند روی زمین است . آن جا که در رمان ارمیا و بی وتن ، ارمیا بارها عبارت (کجایی سهراب) را بیان میکند –سهراب همرزم ارمیاست- سهراب نقش یک منجی و راهنما را بازی میکند . درویش مصطفی که از کودکی تا حتی مرگ علی فتاح او را همراهی میکند هر جا علی فتاح را در تنگنای معرفتی می یابد راهنمایی اش میکند . درویش مصطفی هرگز قرار نیست بمیرد ، هرگز موی سیاهی بر صورت نداشته است که سفید شده باشد ، درویش مصطفی همیشه سفید روی است و خرقه پوش . درویش مصطفی دست خداست ، آنگاه که در چاه بی معرفتی غرق میشوی ، دستت را میگیرد . رابطه ی عمیقی است میان درویش مصطفی و هفت کور ، سید علی گلپا و پاپتی ها ، سهراب و سیلور من ها !
دست خداوند در قیدار ، در سید علی گلپا متجلی شده است . اینجا پای خداوند است که هرجا قدم میگذارد برکت را با خود می آورد . چه در لنگر پاسید چه در لحظات تلخ قیدار . دقیقا آنجا که قیدار شکستنی میشود شکسته بند از راه میرسد و کمرش را صاف میکند .
اما عنصری که در باقی رمان های امیرخانی کمتر دیده میشد عبارت "بیمه جون" بود . توسل قیدار به حضرت جون – غلام سیاه امام حسین- فضای داستان را خیلی لطیف تر میکند . مرام لوتی و معرفت قیدار و سخاوتش از او به راستی یک پیغام آور میسازد . قیدار پیغام آور مردانگی است ! در وصف قیدار همین بس که رسم مردی یعنی رسم قیدار ، یعنی رسم ناجی ، یعنی یابن الحسن مددی !
این تشابهی که بین رمان های امیرخانی بیان کردم از جهتی خیلی خوب است ، اینکه مخاطب همیشگی آثار امیر خانی از اینکه این سلسله را هربار در آثار ش میبینند خوشحال میشوند از اینکه قرار نیست فرمول ذهنشان تغییر خاصی بکند ، مستقیم شخصیت ها را جاگذاری میکنند و باقی راه ، از نثر و داستان لذت میبرند . این نکته ی مثبت این روش نویسندگی بود . ولی میتوان جور دیگری هم به این مساله نگاه کرد . شاید با برخورد چند باره ی خواننده به این فرمول ، با خود بگوید که انتهای نثر پردازی و ایده پردازی امیرخانی همین فرمول است بعبارتی شخصی که در بعضی محافل از دست آورد های انقلاب اسلامی نامیده میشود در بند یک فرمول مانده و توانایی رهایی از آن را ندارد و این برای او شاید یک ضعف تلقی شود . البته بنده به دلیل علاقه ی فراوان به نثر رمانی امیرخانی ، اگر اسمش را هم ضعف بگذاری ، آن را دلنشین میدانم .
در این قسمت میخواهم از نوشته های امیرخانی پی به امیرخانی ببرم ، منظور همان برهان آفرینش است . میخواهم از آثار امیرخانی به تغییر و تحولات شخصی زندگیش پی ببرم . امیر خانی با ارمیا شروع میکند . ارمیا تجلی دوران نوجوانی و جوانی امیرخانیست . او در این رمان همه چیز را صرفا از نگاه یک جوان نو پا میبیند . جوانی آرمانی و رویا پرداز ، بعضا احساس محور ، همانیکه همه ی ما تجربه اش کرده ایم . جوانی تعریف نمیخواهد ، یک حس خالص است . امیر خانی در من او انگار عاشق میشود . دوران عاشقیش در عشق بی پایان علی فتاح متجلی میشود و میگوید من مات من العشق فقد مات شهید . عشق در من او صرفا یک حس است و قرار نیست وصلتی رخ بدهد ، عشق به معنی یک انتظار ، یک عشق ناب ! در بی وتن حس عاشقی کم کم ملموس میشود ، ارمیا را وادار میکند که برود آن سر دنیا و عشقش را حس بکند ، آخرین جمله ی رمان من او که همان من مات من ... باشد در پایان رمان بی وتن نمایش داده میشود و ارمیا پر میشکد . در قیدار اما ، امیرخانی حسابی پخته شده است ، پختگی اش از پایان رمان من او رسیده ابتدای رمان قیدار کم کم کامل میشود تا انتهای رمان . شاید رمان بعدیه قیدار داستان یه پیرمرد باشد شاید هم یک نوزاد !
اگر جور دیگری بنویسد مطمئنا خودخواسته مسیر رمان هایش را تغییر داده است ، شاید هم بار دیگر از میانسالی شروع کند و به پایان برساند . اینطور بگویم ، احساس میکنم هر رمان امیرخانی از نیمه ی رمان قبلی یا کمی جلوتر ، آغاز میشود . با این اوصاف میشود پیش بینی کرد مگر اینکه امیرخانی همه را غافلگیر کند .
قیدار اما ، تا اینجا بی نقص ترین رمان امیرخانی است ، رمانی که خووب تو را بالا و پایین میکند و اصلا فکرت را درگیر میکند .
یکی از نکاتی که در حین خواندن کتاب نظرم را به شدت جلب کرد حضور علی فتاح در کنار قیدار بود . از این بابت جدا از رضا امیرخانی تشکر میکنم . ترکیبی رویایی میشوند این دو در کنار هم !
در پایان جملات و عباراتی که حقا خواندنی است را اینجا مینوسم ، شخصا از خواندن این عبارات بسیار لذت بردم :
- تو کار قیدار پشیمانی راه ندارد . قیدار هیچ وقت پشیمان نمیشود...من همیشه به تصمیم اول ، احترام میگذارم . تصمیم اولی که به ذهنت میزند ، با همه ی جان گرفته میشود . تصمیم دوم ، با عقل ، و تصمیم سوم با ترس ... از تصمیم اول که رد شدی ، باقی اش مزه ای ندارد...
- روز خوش قیدار ، تن درستی حضار ، نابودی کفار ، بشمار !
- همین جوری آدمی زاد باد میکند ! هر وقت دیدی برنده اندت بالا و دارند بادت میکنند ، بدان که روزگار از دست آویزان ت کرده است به قناره که پوست ت را بکند ...
=====================================
697
دانشجویان پزشکی بهمن91 لرستان: دل سوزی های جان سوز
http://lums91b.blogfa.com/post/37
جواد قدیمی-اسفند91
خیلی غم انگیز است که در روزگار حاضر جوانمردی خلاصه شده است در « اوت زدن توپ وقتی که بازیکن حریف به زمین افتاده است» جوانمردی یعنی همین. کل جوانمردی فوتبال دنیا یعنی همین
جوانمردی خلاصه شده است در صفحات کتاب قیدار رضا امیرخانی و بخوانی در دل احسنتی به قیدار بگویی .
ولی بعد خواندن قیدار نباید جوگیر شوی و بخواهی ادایش را دربیاوری
=====================================
696
شهرستان ادب: تجدد رمان ایرانی و آینده انقلاب
http://www.shahrestanadab.com/Default.aspx?tabid=105&articleType=ArticleView&articleId=1564
علیرضا سمیعی-اسفند91
در چند ماه اخیر بحثهای بر سر دو رمان «قیدار» از «امیرخانی» و «وقتی دلی» از «شهسواری» پیش آمد. مثلا انتقاد میکردند که چرا شخصیتهای این دو، خاکستری نیستند؛ در حالی که شخصیتها در رمانها باید خاکستری باشند. اگر اصول رمان را همین اصولِ لایتغیر معمول بدانیم، چه بسا درست گفتهاند. ولی منتقد جوانی به نام «محمدرضا صادقی» در جایی در باب «قیدار» نوشت که لازم نیست رمان انقلاب مثل رمانهای مألوف باشد.
اگر زمانی رمان، قصص را چون مادهای به نفع صورت خود مصادره کرده، حالا چرا انقلاب و نویسندگانش رمان را چون مادهای برای صورت خود که غایتی معنوی دارد، مصادره به مطلوب نکند. مگر نه اینکه گفتیم هر تمدنی زبان و قالب خود را میآورد. برای این کار لازم نیست از کسی یا جایی مأموریت گرفته باشند. همین قدر کافی است که در هوای پس از انقلاب تنفس کرده باشند.
=====================================
695
مجله پنجره: معلمی انتخاب اول و آخرم بود گپی با جواد محقق
http://www.facebook.com/?ref=tn_tnmn#!/photo.php?fbid=4440758780826&set=a.1499996943618.2067836.1345007008&type=1&theater¬if_t=photo_comment_tagged
مصاحبه جناب مهدینژاد با جناب جواد محقق-اسفند91
رضا امیرخانی؟
ـ طلوعی برای تماشا و شاخهای برای بالیدن. آشتیدهنده نسلی از بچههای متدین انقلاب با ادبیات داستانی.
=====================================
694
مجله بیست و یک: ...
http://twenty-one.blogfa.com/post/699
فرشته-اسفند91
آخرین کتاب رضا امیرخانی ، تقریبا ادامه ی همان سبک و سیاق قبلی اوست.
"قیدار" گاراژداری اصیل و دست و پا به خیر ، که سفره اش همیشه به روی همه باز است و همیشه برای کمک به آشنا و غریبه حاضر است. کتاب شرح جوانمردی و خوبی های این مرد است. امیرخانی در تمامی کتابهایش به دنبال تصویر کردن انسانی آرمانی و مومن است..
کتاب قیدار یکی از پرفروش ترین کتابهای سال ۱۳۹۱، و برنده ی چندین جایزه ی ادبی بوده و تا کنون به هفتمین چاپ خود رسیده است...
جملاتی از کتاب:
- تومن، تومن توفير شاه رخ خان با قيدار در اين است كه قِيدار و گاراژش، اتول را نو مي خرند، زن را دست دوم! ما برعكس اتول را شرخري مي كنيم، زن را زرخري..
=====================================
693
مدادتراش: ماک
لیلاند ِ داش صفدر
http://medadtarash88.photoblog.ir/41391-0.htm
http://medadtarash88.photoblog.ir/413900.htm
مدادتراش-بهمن91
دو تصویر دیدنی از دو کامیون...
=====================================
692
پرسمان:نسل جديد نويسندگان
http://porseman.net/node/3394
...-شهریور91
رضا اميرخاني
رضا اميرخاني شايد اين روزها ديگر نيازي به معرفي نداشته باشد. وي، خبرسازترين نويسنده چندسال اخير كشور به شمار ميرود. کتابهاي مناو، بيوتن، قيدار، نفحات نفت، داستان سيستان و...، هر يک در برههاي توانسته است در سطح جامعه و به ويژه در ميان جوانان، بحثهاي متعددي به وجود آورد.
بحثهاي سياسي درگرفته در خصوص همزماني چاپ كتاب كافه پيانو فرهاد جعفري و بيوتن رضا اميرخاني، در آن مقطع توانست خوراك بسياري از رسانهها را فراهم آورد.
همچنين دريافت جوايز متعدد براي كتابهايي چون ارميا و مناو، اميرخاني را بيش از پيش، در شمار نويسندگان صاحب سبك و منحصر به فرد، معرفي كرده است. رسمالخط خاص وي، از نكات متفاوت كتابهاي وي به شمار ميرود.
اميرخاني به طور متوسط، تقريبا هرسال، يك كتاب منتشر ميكند. جانستان كابلستان، نشتنشا، ناصر ارمني و ارميا، از ديگر آثار وي به شمار ميروند.
=====================================
691
تلخ همچون چای سرد: 10
http://gallows20.blogfa.com/post/103
موهبت الهی-بهمن91
به مستور حسودی ام شد.قلمش بی نهایت برایم دوست داشتنی ست.مثل امیر خانی.اما امیرخانی را بیشتر تر دوستش دارم.
=====================================
690
عبور: نقد فیلم رسوایی
http://oj.blogfa.com/post-799.aspx
مسعود یارضوی-اسفند91
...
از زمانی که رمان "قیدار" رضا امیرخانی را خواندم و نقد کردم؛ در تحلیلهای خودم میدانستم که این مرام و مسلک غلط (طریقت با شریعت نیمبند) هواداران دیگری هم در عرصه فرهنگ و هنر خواهد یافت. +
اما بضاعت من هم همین است که میبینید و مابقی شاید تکلیف شمایان باشد.
و غصه هم که مال مرد است... نیست؟!
سخت است برای من درباره چیزی که ندای بهبه و چهچه همهجانبه برایش بلند است پرچم "نه" را بلند کنم.
"باکی نیست" ولی این باکی نبودن ناقض سختیهای آن تنها بودن هم نیست.
نه منتظر لایکهایتان میمانم و نه چشمهایم به در کامنتخانه این وبلاگ سفید خواهد شد که احیاناً کسی بیاید و تعریفی بکند.
یادم نمیآید در انتهای هیچ عملیاتی شنیده باشم کسی بگوید: "خدا قوت"...
=====================================
689
خانهای در خورد فیل: طوبا للغرباء
http://sojoom.blogfa.com/post/296
عالیجناب-بهمن91
"خدا عاشقی ست است که حتا دوست ندارد، اسم معشوقش را کسی بداند...
=====================================
688
نائب 59: آذربایجان تسلیت
http://naeb59.blogfa.com/post/154
نائب-مرداد91
امروز در تاکسی راننده ی «قیدار» صفتی میگفت: زلزله که ترس ندارد!
=====================================
687
ربذه: رجل
http://abuzar-rabaze.mihanblog.com/post/532
ابوذر-بهمن91
دنبال تفسیر رجل بودم، تا رسیدم به قیدار رضا امیر خوانی...
=====================================
686
بیا بگو: کتاب چی میخونی؟
http://eksirscu2.persianblog.ir/post/55/
برگ نگاه-بهمن91
خودم شروع میکنم:
آخرین کتابایی که خوندم از ایرانی ها " قیدار" رضا امیر خانی، "نه آبی نه خاکی" علی
موذنی، کلا رمان های رضا امیر خانی عالین! توصیه میکنم حتما بخونیدشون!
=====================================
685
معرفی کتاب: قیدار/ امیرخانی
http://bestbooks.blogfa.com/post-1158.aspx
فرانک-بهمن91
قیدار یک گاراژدار بسیار ثروت مند در زمان قبل از انقلاب هست که خیلی هم اخلاق لوطی داره و به عبارتی داش مشتی هست . به حرام و حلال معتقده ، دست ضعیف ها را می گیره ، ناموس پرسته و .... کلا که همه خودش و گارژش و ماشیناش را می شناسن و براش احترام خاصی قائلن...
زیاد دوست نداشتم اما راستش بدم نبود . یک جور خیلی زیادی شبیه این فیلم های قدیمی ایرانی بود یک آدم ساخته بود با همون حال و هوا یکه پهلوون شهر که خوب هست و سفید و سفید یک مجموعه ناب به تمام معنا که خوب این مسخره است اما یک نکته قوت هایی داره نمی دونم چطور بگم شاید با همین موضوعات خیلی کتاب های عامه پسند بنویسند اما کتابش از اون دست کتاب ها نیست نمی دونم دقیق چیه اما شاید یک حس طنزی یک نکته ای که انگار نویسنده داره می گه نه تو اون فضا نرفتم باورم نشده یک رویه ی اغارق گونه است برای چیزی که می خوام بگم و این یک نکته مثبته .
خوب از آقای امیرخانی که زیاد معرفی کردم اینم از تازه های نشر بوده البته چاپ چهارمه نمی دونم چاپ اولش کی بوده .
=====================================
684
حدی خوان: قیدارم آرزوست.............
http://www.hodakhan.blogfa.com/post/61/%D9%82%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%85-%D8%A2%D8%B1%D8%B2%D9%88%D8%B3%D8%AA--
مهدیه-بهمن91
قیدار راه نمی افتد، می گوید:
-تو کار قیدار پشیمانی راه ندارد....
...
پی نوشت : یک بار در 13 سالگی با کتاب ارمیا رضاامیرخانی زندگی کردم.........مدتها به این جمله کتاب :
همان طور که بالای بالا بودن یا پایین پایین بودن خیلی سخت است ، وسط وسط بودن هم خیلی سخت است....
فکر میکردم............
بعدترها هم به این جمله من او که می گفت:
تنها بنایی که اگر بلرزد محکم تر می شود ،دل است....دل آدمیزاد............
از خواندن داستان سیستان و بیوتن به قدر کافی لذت بردم.....اما.........
حالا 7 سال گذشته و دارم با قیدارش دوباره زندگی میکنم...........مثل آن روز ها با ارمیا.......این روزها حال خوبی دارم.با قیدار، شهلاجان،رستوران دلیجان ،مرسدس کوپه کروک آلبالویی متالیک، صفدر، پیرزن جور کن......... با تمامشان روزهای خوبی را میگذرانم..........
پی نوشت 2 : آهنگ حس تاریخ رضایزدانی عجیب به حال قیداری این روزهایم میخورد،گرچه قبل تر عاشقش شده بودم.....لینک دانلود آهنگ حس تاریخ رضایزدانی
=====================================
683
تریبون مستضعفین: گر از این شعر خوشتان نیامد، تقصیر ممیزی ارشاد بود
http://www.teribon.ir/archives/196187/%D8%A7%DA%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%D8%AE%D9%88%D8%B4%E2%80%8C%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%AF%D8%8C-%D8%AA%D9%82%D8%B5%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D9%85.html
جناب امید مهدینژاد در مصاحبه با جناب علیرضا قزوه-بهمن91
بهترین دوست شاعر؟
مرتضی امیری اسفندقه.
بهترین دوست داستاننویس؟
محمدعلی علومی و رضا امیرخانی.
=====================================
682
پزشکان 90: پاراگراف آخر!
http://pezeshkane90.blogfa.com/post-310.aspx
محمد امیـن دوبهری زاده-بهمن91
قشنگ بود گفتم بنویسمش!
سیدِ گلپا نشسته است بر فراز منبر.دوشنبه ها در مسجد،درسِ تفسیر می گوید:
-در قرآن،اسم بعضی پیامبران آمده؛اسم بعضی غیر پیامبران هم،چه صالح و چه طالح آمده است...این صلحا عاشقِ حضرتِ باری هستند...
=====================================
681
الفبا: قیــــدار...
http://qut-alefba.blogfa.com/post/240
پریسا میثمی-بهمن91
این روزها که دیگر هم از شر امتحانات خلاص شدیم و هم پروژه ها کمابیش دست از سرمان برداشتند فرصت خوبی ست برای پرداختن به چیزهایی که در این چند وقته فرصتی برایشان نبوده...
آخرین امتحان را که دادیم با یکی از بچه های پایه شال و کلاه کردیم به مقصدِ...پاتوق کتاب!
یه کتاب فروشی نه چندان بزرگ که یه جورایی می توان گفت پاتوق ماست!
فروشنده اش اگر سرش خلوت باشد پابه پایت قفسه ها را می آید و درباره ی کتاب ها ـ که اکثرشان را خوانده ـ توضیح می دهد...و اگر احیانا کتابی را خوانده باشی که نخوانده باشد جویا می شود که در برنامه ی مطالعه اش قرار دهد...
توی امتحانات به خودم وعده ی یک کتاب جدید را داده بودم...این بار می خواستم رمانی از رضا امیر خانی بگیرم...دقیقا یادم نیست کدام امتحان ولی اواسط امتحانات بود که "ارمیا"یش را توی اتاق دیدم و به نظرم جذاب تر از کتاب درسی آمد!..این شد که تا دیروقت خواندمش و زیاد به مذاقم خوش آمد قلم نویسنده اش...
آخرین "قیدار" ِ مغازه بود که خریدمش...توی راه برگشت شروع به خواندن کردم...شاهکاریست برای خودش...
«به ارواح خاك آقام می خواهم ت... نقل لوطی گری نیست. نه تاریخ ت برام مهم است، نه جغرافی ت؛ نه به پشت و روی سجل ت كاری دارم، نه زیر و روی حرف مردم...»
کتاب با جمله ی بالا شروع می شود
" درکل قیدار حکایت مردی است به همین نام که لوتی مسلک است و بسیار متمول.از خوان نعمتش کرور کرور آدم نان میخورند و خودش درس اخلاق می دهد به شوفرهایش... با عملش و با گفتارش...
کتاب با داستان عقد قیدار با شهلا اغاز می شود.دختری که سنش بسیار کمتر از قیدار است و قبلا توسط شاهرخ قرتی و دار و دسته اش به خاک مذلت کشیده شده و قیدار این میان آبرو داری نموده و عقدش می کند . دختر در اتش انتقام میسوزد و قیدار مدارا می کند.اصلا کتاب قیدار کتاب مداراست...قیدار با همه مدارا می کند..."
قدرت نویسنده و احاطه اش را از لابه لای واژه ها حس می کنی ...
توصیه می کنم بخوانید!
+رضا اميرخاني در نشست نقد «قيدار»، با بيان اينكه اين كتاب را رمان نميداند، گفت، نگارش «قيدار» از تصويري از جهانپهلوان تختي شروع شده است.
در همين رابطه :
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(34) من قیدار ها و یوسف ها و سهراب های خودمان را بیشتر دوست دارم677+امیر جعفری (بازیگر) و خواندن قیدار676+این کتاب را نخرید673+آیا سید و شیخ ادامهی 88 است؟!670+خوشحالم که سادهنویسی را پیشه خود کردی664
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(33) پیج قیدار در گوگلپلاس659+میشه به نویسنده اجازه داد خودش باشه658+خاصیت لولایی جدانویسی656+منظورتان امیرخانی است؟ حالا!...654+وقتی امیرخانی روبان قیچی میکند650+شال عزا را ریختم تو پی649+افتتاح کتابستان اراک648+فقط کتابهای امیرخانی را نخوانید647+قیدار برای فرزندی که هنوز متولد نشده است646+امیرخانی آمده بود دانشگاهمان!643
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(32) +عزلتنشین فتنه، مومن به اقتصاد سرمایهداری، آرمانهای رهبری با نئوحجتیهها زنده شد638+ قیدار1400 امکان دارد؟634+اندر مذمت خبرفروشی633+اشتیاق هیجان لذت مدارا سردرگمی632+نوجوانمردی!631+خواندن قیدار از چه کارهایی بهتر است؟625+خوشبختتر مردی است که همسرش خیال کند او قیدار است623+هیچ چیزی مثل کتاب خواندن حالم را خوب نمیکند
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(31) +ادبیات داستانی فریبکار و قیدار612+قیدار و انتظار روزهای بارانی611+جناب میرشکاک و از شعر به قصه رسیدن610+وسط هیات فهمیدم قیدار خیلی باصفا بوده است608+قیدار و روضیه و هیات پشت لپتاپ606+پیشتازی قیدار در کتابفروشیهای اصفهان605+السلام علی جون بن حوی604(١٤:٣٥ ١٨/٩/١٣٩
.آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(30) +قیدار واقعی در جاده رویت شد598+وزارت ارشاد به جای گشت ارشاد باید قیدار را جمعآوری و امحا کند597+افول و اوج دوره ی پهلوانی، جناب مهدی افشار نیک، اعتماد593+گزارش یک وبلاگ از جلسهی شهر کتاب591+به جای بیمه جون به نام مردترین مردان بیمه میکردم585+قیدار هیاتی نیست در یک نشریه ی دانشجویی582
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(29) گزارش نقد قیدار در قم578+از قیدار آموختم تا غلطهای کوچکِ کتاب را ننویسم574+پرفروشهای شهر کتاب مرکزی573
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(28) جناب ابراهیم زاهدی مطلق و ضعف دیالوگهای قیدار560+شخصیت نیست، تیپ است، پایانبندی نیست، سرهمبندی است559+وقتی کتابش مجوز میگیرد باید برود تحصن! پیشنهاد روزنامهی اعتماد554+جدی مینویسد اما جدی نیست552+دنبال شخصیت قیدار بودم551+میروم قیدار را بخرم تا امانتیِ کتابخانهمان نباشد548+یک مصاحبه با روزنامه ی ملت و حاشیههاش456و547+جهان نیوز و بازیهای لاتمآبانه روحوضی545+اوقات خوبی را با قیدار گذراندم542+رقابت کتب مهرجویی، امیرخانی، کیوان ارزاقی، پورولی کلشتری، مرتضی فخری در کتاب فصل541
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(27) +آثار امیرخانی مازوخیستی است در شبکه پایداری540+با قیدار بزرگ شدم539+حرفی برای گفتن نداشت537+انتقاد اسدالله بادامچیان از عبارت شاهکار برای آثار رضاامیرخانی535+شوور عتیقه!531+خرید تلفنی از سام530+کوشش برای شناخت نام پیامبری که در قرآن نیامده است529+متن جناب نعمتالله سعیدی در مجلهی داستان راجع به نسل جوانمردان527+خواندن قیدار را به هیچکس پیشنهاد نمیدهم526+ماجراهای دختری که باید فهمش بیجک بگیرد525+کاش قیدار فصل آخر نداشت524+رابطهام با امیرخانی خوب نیست522
.آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(26) +وقتی تمام میشه یکی دو ساعت غرق فکر می شی513+دوست داشتم اگه کتاب بودم قیدار بودم!509+باز هم پیغامبری دیگر508+نمیتوانی ببینی داستانی اوج گرفته؟504+برای نسل ما... قیدار حرف دیگریست502+اولین نوشتهی من در فضای مجازی قیدار باشد بهتر...501
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(25) +قیدار توی پاساژ نبود، نیامد... من مذهبی نیستم اما انسانم499+سرزمین نوچ پرفروشترین کتاب فروشگاه افق496+قلیلی از امت های پسین مقربانند،قیدارها رو به نقصانند494+قیدار را پسندیدم... بیشتر از حتی هر رمان دیگری که خواندهام492+مرام همهی قشنگی قیدار و من اوست488+جهان نیوز و هدیهی خواندن دو کتاب487+از من مخواه زیر شانههای دخترانهام قیداری کنم485+روزنامه قدس و اثری که به خاطر تبلیغ مجبور به خواندنش شدم!484
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(24) +قلمت بیمهی جون478+بسته پیشنهادی خبرآنلاین برای عید فطر475+حساب مسجد و حسینیه را خیلی سوا کردید477+سرمقالهی روزنامهی ملت ما: قیدار که هست، چرا لاله؟464
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(23) +قیدار در شبهای قدر از دست ندهید460+قیدارخان! این رسم مردانهگی نیست455+روزنامه جوان، در مورد رضاامیرخانی حرفهای زیادی زده شده و خواهد شد453+
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(22) +امیرخانی زنانه مینویسد438+معمار باید نفسش حق باشد436+این متن قرار بود داستان باشد یا منبر قیدار؟+"قیددار" قیمتش گران است431+قیدارپرفروشترین کتاب تیرماه اصفهان+قیدار چنگی به دلمان نزد423
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(21) +این داستان به درد امروزهایمان می خورد416+آخرین رد قیدار در حصر خرمشهر415+قیدار را نخوانید412+قیدارهای بیپول+نقدی از جناب امیرمافی در آینده روشن: قیدار دینیتر است از من او+روزنامهی وطن امروز و توضیح مجدد سایت ارمیا راجع به نقلِ قولی خلاف از رضاامیرخانی+نچسبید، بازیگران فیلم قبلی امیرخانی در فیلم جدیدش بازی کرده بودند
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(20) + این ما بودیم که در کوچه پس کوچه های جاده ساوه، حتی عبور و مرور کامیون حضرت قیدار هم مانع گل کوچک مان نمی شد.+رمان از نظر ساختار هنری بشدت دچار آشفتگیه+قلمِ سرِ پای امیرخانی در من وجدی ایجاد کرد+دلم قیدار میخواهد، دلم حاج فتاح میخواهد...+بچهی گاراژِ قیدار باشی مرد بار میآیی، مرد+قیدار، جهاد فرهنگی بزرگ+تریبون مستضعفین و لوطیمنشی در قیدار
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(19) +تا نیمه کتاب، قیدار بدونِ صفدر، بعدِ کتاب، صفدری بدونِ قیدار+قیدار از زبان پاسبانی در یزد+در سراسر رمان ردپایی از شریعت نمیبینیم الا آنجا که شاهرخ قرتی میخواهد خمس دهد و آن را هم سید باطندار از او نمیپذیرد+به یاد جوانمردی قیدار را باید خواند
.آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(18) +چرا کاراکتر اصلی یک رمان باید راننده پایه یک باشد؟!+قیدار همان اثر قدرتمندی است که انتظار داشتیم+خرید کتاب قیدار با پیک موتوری+بعد از سایت قیدار، وبلاگ قیدار هم در بلاگفا راهاندازی شد+استقبال از کتابهای آیهالله جوادی آملی، سیدمهدی شجاعی و...+قیدارها نمیمیرند، قیدار اخلاقیترین متنی است که در این چندسال خواندهام
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(17) +سید گلپای شما کیست؟+متن سرکار خانم سحر دانشور در مجله ی شماره ی سه ی داستان+نویسندهی قیدار جاخالی داده است+ما باید قیدار باشیم، افسوس که نیستیم...+امیرخانی گوگوش میشنیده و قیدار مینوشته!+به پاس جوانمردی از یادرفته، متنی از سرکار خانم ولدبیگی در سایت برهان+شاید قیدار طبیبه اصلیتش!+قیدار و کفتربازان مرید امام صادق(ع)+قیدار پرمقدار، متصل است به منبعی معنوی+این رمان میتوانست شاخصترین باشد
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(16) +قیدار، اخلاق گمشده سیاست در روزگار ما+دفترمان را لنگر کنیم!+فردانیوز و آرمانشهر امیرخانی+نماز قیدار چرا پیدا نیست؟+فروش تلفنی قیدار و سقای آب و ادب توسط سامانه سام+چه اشکالی دارد صداوسیما یک برنامه یک ساعته برای قیدار بگذارد؟
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(15) +ما قهرمان کم داریم+تبلیغ منفی برای قیدار+دلم برای سید گلپا تنگ شده است از جناب سید مهدی موسوی+حجتالاسلام ساجدی در هشتادوهشتمین خیمه: قیدار یک منبر باصفاست!+چرا عکسش رو میزنید روی جلد تجربه؟+قیدار در مناظرهی موافقان و مخالفانِ نوعارفان!+نکند قیدار شعبان بشود؟!
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(14) +قیدار چاپ هفتمی شد+معجزه ادبیات در روزنامهی فرهیختگان+پرفروشهای شهرکتاب مرکزی+جون و جان و لاتی و لاتین+امیرخانی در گرداب زندگی فرو رفت!+چرا باید از یک رمان تمجید کرد؟ رمان باید خوانده شود+توضیح رضاامیرخانی راجع به گزارش نقد قیدار در حوزه هنری و قیدار رمان نیست و من حرفهای نیستم و...+
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(13) +دورهی عقلانیت دینی است نه قیدار+ امیرخانی به جای پرداختن به مفاهیم بیاثر قصه بسیجیها را بنویسد+قیدار خرافاتی است+متنی مهم از جناب محمد مهدوی اشرف: آیا قیدار رمانِ آموزشی است؟!+پرفروشترین در سامانه سام+تبریک جناب سیدمهدی شجاعی
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(12) +وقتی داستان تمام شد، بیاختیار کتاب را بوسیدم+این مدینه فاضله پر از گوسفند بود!+قیدار مرا به یاد شعرهای زرویی میاندازد+در این زمانه عوضی پنجرهای بگشایید به کوچهی جوانمردان!+گزارش جلسه نقد شیراز از جناب بردستانی+امیرخانی درست دفاع نمیکند
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(11) +گزارشی از جلسه نقد استاد حسین فتاحی+ یک گل خوردی! شدیم 5-2 +تفسیر همزمان یک آیه در کمی دیرتر و قیدار!+قیدارنویس، تو بعد از من او افتادهای در سراشیبی سقوط!+نقدی بر مصاحبه تجربه، اشرافیت معنوی؟!+اردبیل و کتابفروشی+قیدار بعد از کتاب آیهالله جوادی آملی در سام+جیم خراسان و گود زورخانه!
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(10) +خبرگزاری فارس و محمدرضا سرشار، ناشران مقابل رسمالخط خاص بعضی نویسندگان بایستند!+قیدار فیلم هندی، خندهدار، برای دختران دانشآموز، مسخره، کودکانه، ایده پفکی...+قیدار به چاپ پنجم رسید، فروش تلفنی در سام+کار دلی را که متر نمیکنند+مصاحبه تجربه را حتما بخوانید اما هول نشوید و شش هزار تومان ندهید!+تکرار من او بود
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(9) +قیدار به همه فحش میدهد!+ناقیداری این زمانه+قلم امیرخانی مرا به وجد آورد+اگر كسي غير اميرخاني «قيدار» را مي نوشت قدردانش مي شدم
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(8) +قیدار، پرفروشترین کتابِ سام (خرید تلفنی)+خبرگزاری فارس و زبان قیدار همان زبانِ همهی مادربزرگهاست و آزادی رقصِ مهپاره+جناب صادق دهنادی: امیرخانی بالاخره حزب تشکیل داد+شخصیتپردازی ضعیف از پشت یک سوم+
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(7) +چرا قیدار مثل تختی تو گوش شاپور نزد؟! (روایتی نادرست برای نمایش نادرستیِ قیدار)+قشر زیادی از مخاطبان نمیتوانند با شخصیتپردازی رضا امیرخانی ارتباط برقرار کنند(پایگاه خبری فسا)
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(6) اثر امیرخانی پدیده نمایشگاه امسال بود+ خرید تلفنی از سام
.آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(5) +گاراژ قیدار باز است حتا برای شما
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(4)+قیدار مرا به من او برگرداند
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(3)
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(2)
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(1) +مردم ایران برای خرید کتاب عاقبت صف کشیدند
|