جهت سهولت دسترسي كاربران، هر بیست مطلب مرتبط در يك صفحه ذخيره خواهند شد. براي ديدن هفتصد و چهل نظر قبلي به لينكهاي پايين صفحه مراجعه فرماييد.
========================================
760
غریبتر از اویس: بیوتن
http://gharibtarazoveis.blogfa.com/post-2.aspx
...-آبان90
این روزها شبیه "ارمیا" ی بی وطن بیوتن شده ام...
تهران، لندن من است!
برای من که عادت کرده ام به نفس کشیدن در جایی که رنگ مشکی چادرهایش به آدم آرامش می دهد و دیدن گنبد طلایی حرم ش از گوشه و کنار شهر، یاد آدم می اندازد عظمت میزبان و صاحب خانه را، نفس کشیدن اینجا، با دلهره رنگ ها و بی صاحب خانه ای که باشد نفس کشیدن نیست، تنگی نفس است...
اینجا به آدم آرامش نمی دهد
چیزی باید باشد فراتر از این امکانات و...
نمی دانم شاید آنقدر بزرگ نشده ام که خدایم را و صاحب خانه ام را بردارم و با خودم ببرم، هر جا که می روم
که وقتی توی خیابان قدم می زنم و می بینم همه چیز را، دلم نسوزد و نلرزد..
========================================
759
حوزه هنری اراک: بیوتن در حوزه
http://artmarkazi.ir/Default.aspx?page=390§ion=newlistItem&mid=36035&pid=28102
...-آذر90
بیوتن در حوزه هنری استان مرکزی نقد شد
جلسه نقد و بررسی ادبیات دفاع مقدس و نقد رمان بیوتن نوشته رضا امیرخانی در محل حوزه هنری استان مرکزی برگزار شد
جلسه نقد و بررسی ادبیات دفاع مقدس و نقد رمان بیوتن نوشته رضا امیرخانی در محل حوزه هنری استان مرکزی برگزار شد. به گزارش مریم طالبی مسئول واحد آفرینشهای ادبی حوزه هنری استان مرکزی این جلسه با حضور محمدرضا بایرامی و رضا امیرخانی و تنی چند از هنرمندان وعلاقمندان ادبیات در روز دوشنبه 21 آذر ماه از ساعت 15تا 19در محل نگارخانه استان مرکزی دایر گردید. طالبی در ادامه افزود در ابتدای جلسه پیرامون ادبیات دفاع مقدس، مواردی توسط استاد بایرامی و رضا امیرخانی مطرح و با پرسش و پاسخ حضار نیز همراه بود در ادامه منتقدین رمان بیوتن به قرائت نقدهای خویش پرداختند. طالبی در ادامه افزود تعداد 20 نقد از طرف منتقدین استان به حوزه هنری ارسال گردید که تعداد 8 نقد به عنوان نقدهای برتر انتخاب و برای حاضرین قرائت شد و این نقدها در وبسایت artmarkazi.ir درج خواهد شد. رضا امیرخانی از داستان نویسان جوان کشور و تا کنون نگارش و چاپ داستانهای "من او، ارمیا، سفرنامه سیستان، جانستان کابلستان و ..." را در کارنامه هنری خود دارد. حدیث آقارضایی، منظر موسوی، زهرا اسلامی، میلاد کیا، سعید رمضانپور، فرزانه زارع، حسین صفدری و مهتاب بابایی از جمله منتقدینی بودند که نقدشان برگزیده گردید.
========================================
758
سرخ نگاری های حوض فیروزه ای گلی: تبصره یک بند 4
http://salar-e-asheghi.blogfa.com/post-621.aspx
ماهی گلی-آذر90
صاحب ِ این دریچه٬ گرچه کم ٬ گرچه نا کافی و دست و پا شکسته مادامی که اینجاست فقط یه نویسنده است. مثلن مصطفا مستور یا رضا امیرخانی یا هر نویسنده ی دیگه چیزی رو که رو کاغذ می نویسن و روانه ی بازار می کنن برای افزایش شعور مردم جامعه لزومن همیشه روایت زندگی خودشونه؟
========================================
757
فروشگاه هزار کتاب: یا وتن
http://1000ketab.com/treasury/5/2515
ستاره بلادی-آذر90
...نمیدانم دفاع من از بیوتن مقدس است یا نه. نمیخواهم هم بدانم. میدانی؟ دیگر خیلی چیزها هست که نمیخواهم بدانماش. کآنهو خودم، خود ارمیا. خود علی. خود درویش مصطفی. خود امیر خوانی که دیگر نمیخواهم بدانمشان و خودشان هم. حالا خودت از این یک تا پنج، یک گزینه را انتخاب کن...
این متن عینا در سایت ارمیا کار شده است.
========================================
756
دل نوشته های یک اهل دل: درد را از هر طرف...
http://bealoneman.blogfa.com/post-3.aspx
احمد منزه-آبان90
پانوشت: یادش بخیر. رمان بی وتن رضا امیرخانی رو میگم. توش یک نکته بود که می گفت: البلا للولا. هر که بامش بیش برفش بیشتر. این نکته برام ثابت شده که هر کی که بیشتر دوسش داری، بیشتر اذیتش می کنی و بیشتر اذیتت می کنه.
========================================
755
صید قزلالا در مدرسه: اگه فردامون پر از صلح و صفا بود
http://arezoo4.blogfa.com/post/309/275-%D8%A7%DA%AF%D9%87-%D9%81%D8%B1%D8%AF%D8%A7-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%88%D9%86-%D9%BE%D9%8F%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%B5%D9%84%D8%AD-%D9%88-%D8%B5%D9%81%D8%A7-%D8%A8%D9%88%D8%AF-
آرزو سلوط-خرداد88
فردا ميخوام راي خودم رو به خوردِ صندوقي بدم كه پای کوه باشه. اي من بسي عقشولي به اين حس ِ وطن دوستي ِ خودم! شما هم بريد راي بديد پليز. براي دنيا و آخرتتون خوبه ها! از من گفتن! اگه رای ندید اون دنیا یقه تون رو میگیرن و میگن: "ای بیوتن!* چرا رای ندادی؟ تو مگه عرق ملی و اینا نداشتی؟ تو مگه خودت خواهر و مادر و همسر نداشتی؟ اینهمه عکس همسرانِ مختلفِ اين نامزدها به اَنحاءِ مختلف (اوهو!) نمايش داده شد تا شما به جوش بياييد و بريد راي خود را نثار دهانِ آمريكا و انگليس ِ "تفرقه بنداز حكومت كن" و اينا بكنيد؛ خُب چرا نكرديد؟
...
* نام كتابي از رضا اميرخاني با همین شکل به همون معنای بی وطن
========================================
754
بیگاه ها: فاجعه یعنی این
http://bigahha.wordpress.com/2011/11/18/733/
م ب ب-آبان90
فاجعه یعنی این. خواندنش را دیشب شروع کردم و چند دقیقه بعد تمام کردم، ترجیح دادم بیشتر از همان چهار-پنج صفحه نخوانم. صورت این داستان آنقدر نتراشیده و نخراشیده بود که یکباره زگیل «فاندامنتالیست» نخورد تو چشمم. آنهم کلمهای عوضی بود در بین واژههایی که با بیدقتی تمام انتخاب شده بودند، برای متنی که با بیحوصلگی تمام، بدون ذرهای خلاقیت به طبخ رسیده و نویسنده کوشیده بود تا با سس شعارهای گلدرشت و نچسب سیاسی، کمی خوشمزهترش بکند.
این همه قضاوت پیچیده و مطنطن، با پنج صفحه خواندن، بیانصافی نیست، وقتی رضا امیرخانی را با «داستان سیستان» شناخته باشی و خاطره شبی زمستانی باشد در هفت سال پیش. کتابی که دستت گرفتی و تا تمام نکردی زمینش نگذاشتی. مهم نبود که دو ساعت از وقت خوابی که هجده سال تمام پایبندش بودی گذشته باشد، مهم عسلی بود که نوشته به کامت میریخت، هرچند با موضوعش همدل نباشی- و اصلا همدل نباشی-. من به آن میگویم معجزه قلم، کاری که امیرخانی کرده بود و بالاخره بعد از 12 سال تحصیل یاد گرفتم چه طور میشود نوشت، راحت نوشت و خوب نوشت.
حالا شاید قضاوت یکی دو سال اخیرم باشد که در پس «من او» هیچ اندیشه متعالی و بلندی نبوده انگار. اما تکنیک نوشتنش این قدر قدرتمند بوده که بیش از سه بار خوانده باشمش. منی که بیشتر از یک بار خواندن کتابی را احمقانه میدانم و هنوز هم مطمئنم اگر حسب اتفاق چشمم به یک کلمه از من او بخورد، نمیتوانم به این سادگی دست از ادامه اش بردارم. مهم نیست که این نویسنده محبوب گفته برای نوشتن هر سطر کتاب، پنجاه صفحه (یه همچه نسبتی، نقل از حافظه) تاریخ تهران قدیم خوانده، اما به غلط در کتابش نوشته ای ایران سرود دبستانی بوده در سال 1313 شمسی. که سال شمسی 20 بود که متفقین ایران را اشغال کردند و ای ایران ساخته شد. این خطای کوچک هم یکی از وقایع عجیب و غریب آن داستان میشود. این یعنی معجزه نویسنده. چیزی که در بیوتن نمیبینی. معجزه نویسنده من او، آن بود که برای دومین بار شب امتحان حقوق بینالملل با یکی از سختگیرترین اساتید طول تحصیلت، کتاب را دست بگیری و تا تمام نکنی بیخیالش نشوی. ساعت دوازده شب جزوه خواندنت را شروع کنی و صبح ساعت 8 از این یکی از سختترین درسها 20 بگیری. این یعنی نوشته این طور مستت بکند.
اینها را برای این میگویم که دقیقاً متوجه شوید مشکل من با بیوتن چیست. بیحوصلگی و درماندگیم وقتی کتاب را دست گرفتم بهانه خوبی نیست برای این که باور کنم مشکل از گیرنده بوده، اگر نویسنده نتواند حال مخاطب را خوب کند که دیگر نویسنده نیست. برای این میگویم که متوجه باشید تطور فکری من هیچ ربطی به ناخوشایندی بیوتن ندارد. امیرخانی مشخصا وقت نگذاشته برای این نوشته وگرنه این قدر بد شروع نمیکرد. پل معلق بایرامی با تمام بدقلقیاش در پانزده صفحه اول، خودش را تحمیل کرد به من و سکر خواندنش بینظیر بود. ظرافت جوجه تیغی باربری با تمام بیربطی فصل اولش تبدیل به یکی از عجیبترین تجربههای خواندنم شد. پس وقتی میگویم بیوتن مبتذل و کلیشه است، میفهمم از چه چیزی حرف میزنم. نه از یک متن بدقلق، نه از یک موضوع نچسب که از یک نوشته به مراتب سطحی حرف میزنم که گزارشهای سیاسی روزمره من در فلان روزنامه درجه سه پایتخت صدباره ادبیت بیشتری دارند.
نویسندهای که وقتش را صرف گعدههای سیاسی و خاطرهنویسی از بزرگان و روشنفکربازی و حرفهای دوستداشتنی زدن در حوزههای غیرمرتبط با تخصصش میکند، صدالبته چیزی بیشتر از یک پاپاستار نیست و آن گوهری را که باید از دست داده. آقای امیرخانی، وقت صرف مخاطب کنید که مخاطب وقت صرفتان کند.
========================================
753
جلوه ای از او: بسم رب العاصین
http://hobut-paeiz.blogfa.com/post-183.aspx
...-آبان90
بیربط ۱:
داداش! گرفتاری که ناراحتی ندارد... گرفتاری مال عشق است٬ مال رفاقت است... فرمود اَلبَلاءُ لِلْوَلاء... گرفتاری مال رفاقت است...
سهراب ارمیا را در آغوش میفشارد.
- دوستت دارد لامذهب! اَلبَلاءُ لِلْوَلاء... البلا للولا...
========================================
752
نون و قلم: امروزها میروند امروزیها هم
http://noonvaghalam.blogspot.com/2011/03/blog-post_29.html
A.Dib-آبان90
بعضی روزها دنیا تنگ تر از دلم می شود و دلم آنقدر تنگ است که توگویی فقط آسمان درش جا می شود..
امروز برای چندمین بار در اتوبوس باران بارید وقتی به این تکه اش رسیدم:
"- ارمیا! امروز زیر سنگ خوابیدن راحت تر است...
نگاهش می کنم. نارفیق هنوز هم کله اش کار می کند و حرف حساب می زند. انگاری از میان دو لب من این جمله را گفت...هی سهراب! خیلی مخلصیم؛ تو نبودی، کدام گورستانی می رفتم؟...
-غروبی مردم می روند فرحزاد، جگر بره می زنند، ما باید جگر زلیخای مان را بگیریم بیاوریم بهشت زهرا!"
بیوتن...رضا امیرخانی
پ.ن: آدم بعضی وقتها برای بعضی آدمها دلش تنگ می شود...فقط آدمها دلشان تنگ می شود برای آدمها...تو را بگو که اصلا دلت برای ما تنگ نمی شود...
========================================
751
اسکالپل:حکایت جمهوری اسلامی ، آمریکا و آن استاد کارکشته ی ما
http://scalpel.blogfa.com/post-714.aspx
دانش جوی هرز-آبان90
اگر بیوتن امیرخانی را خوانده باشید ، در اواخر کتاب آن رزمنده ی راننده تاکسی توی نیویورک (حاج مهدی ) ، اشاره می کند به اینکه ما یاد گرفتیم صبح به صبح دستمان را به زانو بگیریم و یا علی بگوئیم برویم پی کارمان . بعد از جنگ این "یا علی" تبدیل شد به "یا دولت" . حرف این پست وبلاگ هم همین است . هر چقدر با آمریکا غیر دولتی تر برخورد کنیم ، موفق تریم .
========================================
750
دریادل: ...
http://darya69.blogfa.com/post-58.aspx
فاطمه-آبان90
حالم گرفته س...يعني اونقد گرفته كه زبان مادري ِ دل گرفتنشو فراموش كرده!
اصلا به من چه كه بيوتن ادامه ي ارميايي است كه كلي براي شهادتش قبلا ها اشك ريخته بودم! اصلا به من چه كه در لايه هاي عميق داستان غرق ميشم و كلا توش زندگي مي كنم و شايد الان شده م يكي از اون سيلور من ها! تقصير من نيس كه مي چسبم به زمين و تو 2روز يه رمان رو تموم مي كنم چون دارم زير ِ بار ش له مي شم...! بعدشم بعضي رمان ها مخصوصا از جنس اميرخاني بدجور خاطرات آدمو...
شايد برا همينه كه 2 روزه اشتهام كور شده و چيزي نخوردم!
========================================
749
راز کتاب: تو برو 3هزار میلیارد تومن اختلاس کن
http://razeketab.persianblog.ir/post/86/
مریم قنبری-آبان90
آقای پارتی دار...تو برو 3هزار میلیارد تومن اختلاس کن ....به قول امیرخانی فرق اخلاص و اختلاس همش تو یه دونه "ت" ناقابله...خدایا این "ت" رو به همه ارزونی کن تا ما شرمنده دوست های پشت سریمون نشیم....
========================================
748
غمخاک: بیوتن و کجایی سهراب
http://pure-commander.persianblog.ir/post/581/
http://pure-commander.persianblog.ir/post/582/
محمد مهدویاشرف-مهر90
«حالا که دوباره نامهام را میخواندم، یادم آمد که تای وطن دسته دارد، اما من بدونِ دسته نوشتمش. البته شاید هم وتنِ من دسته نداشته باشد تا من نتوانم بگیرمش... برای هماین درستش نکردم!»
-
بُریدهای از فصلِ «ژنتیک»؛ رُمانِ «بیوتن»/ رضا امیرخانی
«داداش!
گرفتاری که ناراحتی ندارد...
گرفتاری مالِ عشق است، مالِ رفاقت است...
فرمود البَلاءُ للولاء...» +
-
بُریدهای از فصلِ «زبان»؛ رُمانِ «بیوتن»/ رضا امیرخانی
========================================
747
ادبیات ما: از حاشیهها تا متن با یوسف انصاری-سینا حشمدار
http://www.adabiatema.net/index.php?option=com_content&view=article&id=340:1390-08-01-08-04-01&catid=12:1389-03-31-21-56-43&Itemid=150
مصاحبه سینا حشمدار با یوسف انصاری-آبان90
یه مثال دیگه بزنم و از این بحث بیاییم بیرون. برای مثال تبلیغی که از همون اول روی آثار آقای رضا امیرخانی شد اگر روی آثار دیگری هم میشد من فکر میکنم اونوقت میتونستیم بگیم که مثلن «بیوتن» یا «من و او» واقعن داره خودش میفروشه.
========================================
746
لانا: لانا265
http://lana-godot.blogfa.com/post-266.aspx
نجوا-مهر90
تکه ی سنتی سه جا را میشناسد در کتابِ او که از ریشه ی سکنا استفاده کرده:
- بله! قبرستان هم باید امروزی باشد. کانه شهر! شهر هم الان مجتمع سازی میکنند، این جا هم باید همین کار را بکنیم... بلندمرتبه سازی و مجتمع سازی... چیست این سنگ قبرها که هرکدام یک شکلی دارند؟ یکی نوشته پسرِ عزیزم، آن یکی نوشته شوهر خوبم؛ شهید را یکی با رنگ قرمز زده است، یکی با آبی...
آرمیتا بدون توجه به حرفهای مرد یقه آخوندی ادامه میدهد:
- دکتر خشی گفت که در آمریکا روی گور کشته های جنگی، چند جور کار انجام میدهند. یعنی معمولا از سمبل اسب، برای جنگ استفاده میکنند. اگر اسبی با دو پا از جلو بلند شده باشد، یعنی این کماندار در راه وطن کشته شده است. اگر اسبی یک پای جلو را بالا گرفته باشد، یعنی زحمات زیادی کشیده و مجروحیت در جنگ هم داشته است. اگر اسبی ایستاده باشد یعنی صاحبش به مرگ طلبعی مرده است و اگر اسبی دوپای عقبش را بلند کرده باشد، یعنی خیانت کرده است.
صدای قهقهه ارمیا مانع میشود که ارمیتا و مرد یقه سه دکمهای گپ بزنند. ارمیا میخندد:
- اینجا باید یک اسب بسازیم که چهارتا پاش رو هواست. دوتا پای عقب باید روی هوا باشد چون سهراب به ما خیانت کرده بود و تکپر شده بود و دوتا پای جلو هم ایضا، چون بالاخره مثل قهرمانها کشته شده بود و دیگر! فقط میماند مشکل جاذبه که چه جوری اسب روی هوا بایستد.
...........
بیوتن/ رضا امیرخانی
========================================
745
هفت قدم تا تو:
http://a3moony.blogfa.com/9007.aspx
a3moony-مهر90
- قرار بود با هم حرف بزنیم. هنوز هیچ حرفی نزدهایم انگاری ...
- هیچ نگفتهایم ، ارمیا ! گاهی وقتها فکر میکنم من چه گناهی داشتهام الا دوست داشتن تو ؟!
- ترسم از این است که دیگر همین قدر هم گناهکار نباشی ... **
**[بیوتن / رضا امیر خانی]
========================================
744
بیان باران: نسل، نسل، نسل
http://rainstate.blogfa.com/post-27.aspx
سعید-مهر90
آق رضا، آق رضای امیر خانی نویسنده نسل ما!
کتابت را تا سجده واجبه صفحه 469، خواندیم. هر کاری هم کردیم حس خواندن ده صفحه آخرش نبود. شاید هیچ وقت هم نخوانیمش. معلوم است که هیچ اتفاق خاصی نمی افتد. زمان که تمام نمی شود. انتها ندارد. مرثیه زیستن ما هم. چرا خودمان را با تمام کردنش ناراحت کنیم. ولی آق رضا، نمی دانی و نمی دانم که بعد چند کتاب و مقاله و نوشته بود که دوباره نثر تو به چنان اوجی رساندمان. آق رضا، ما رمانت را خوانده بودیم حتا بعد از خواندن با آنکه با توجه به قیمتش خریدنش مکروه بود، خریدیمش. آخر تو برای ما عزیزی. تو هم نسل مایی. ما برایت کم نمی گذاریم. تو خوب می فهمی نسلی را که خوب یاد گرفته است بمیرد ولی ناچار به زندگی شده است. البته نه این که خیلی چیز تحفه ای باشیم ها، نه. ما، در تاریخ ذیل غربمان، در تقدیر تاریخی محتوممان، در شبانه روز فلسفه تاریخ بورژوایی مان، دوره چندی پیش غرب نصیبمان شده است. دوره عصیان های پیاپی. دوره روایت های متکثر و پاره و پاره. دوره تخریب روایت. دوره ای که نویسنده و مخاطب هر دو دست به دست هم می دهند تا اثر را از بین ببرند. و تو آق رضای امیر خانی! نویسنده نسل مایی. همان گونه که محسن نامجو خواننده نسل ماست و ابراهیم فیاض، متفکر نسل ماست. چه بسیار شباهت ها که می توان یافت بین شما سه تا. و بین شما و ما. هر سه شلخته. هر سه شالوده شکن. هر سه تحت مسخره حرفه ای ها. هر سه موقت. گذرا. پاره پاره. پر عجله. غمگین. خندان. عزیز....
آق رضا، نسل ما، نسل سطر است و سطح. نسل بی حوصله. نسل معطل. نسل ایستاده پشت چراغ های سبز. نسلی که هدیه ازدواجش کفن است. تو گفتی هدیه ازدواج ولی ما خود می دانیم که هدیه تولدش هم کفن است. قنداقش هم کفن است. نسل ما برای مردن زندگی می کند. نسل ما نسل نبودن است. یاد مرگ جزء لینفک لحظه لحظه زندگی اش است. نسل ما زنده به مرگ است که همه زندگی برایش فرو ریخته است. بلند پرواز نیست. آینده ای نمی خواهد. به دنبال چیزی نیست. چیزی هم برای از دست دادن ندارد. نسل پوک اسیر لحظه. نسلی برای مصرف، لذت، فراموشی، بیخیالی...
می دانی آق رضا، مارکس و دورکیم را که می شناسی، این دو تا دو تلقی بر عکس از جامعه دارند. دورکیم می گوید جامعه یک کل واحد است که وقتی در گیر تضاد و چند تکه گی و آنومی شود، در حال نابودی است ولی مارکس در عمق آنومی، در گیر و دار تضاد ها و ستیزه ها، تشکیل جامعه را نوید می دهد. از نظر مارکس جامعه به تضاد زنده است. حالا غرض این که ما آخرش نفهمیدم روانشناسی مارکسیستی هم داریم یا نه، ولی در درون همه ما، یک جامعه مارکسی نفهفته است. مملو از ستیزه و نفرت و مبارزه. مبارزه بی پایان تکه های مدرن و تکه های سنتی. نسل جنگ هر کس با خودش. نسل جنگ های تن به تن. ما نسل دو تکه ایم و از این رو عاشق جنگ. ما جنگ را دوست داریم نه برای کشتن یا کشته شدن یا پیروزی یا شکست. ما زنده ایم به جنگ. این سرنوشت محتوم ماست. نسل ما برای هدف نمی جنگد برای سنت هم برای مدرنیته هم برای افتخار هم برای تحقیر هم برای وطن هم... که نسل ما بی وطن است. که نسل ما برای وتن می جنگد.
نسل ما سوالی ندارد. جوابی هم. نسل ما سوال ها و جواب ها را می شنود. شنیدن پیشه است. آنقدر که دیگر توانایی تصمیم گرفتن ندارد و خاموش و بی نوا در راه بی پایان سرگشتی خود زیر لب زمزمه می کند (گرچه می خواهد با بلند ترین نعره هایش فریاد بکشد...) که: از تهی سرشار/ جویبار لحظه ها... نسل ما نسل دایره المعارف است. نسل هایکو. اگر علم بخواند حوصله بیش از یک صفحه خواندن ندارد و اگر شعر بخواند بیشتر از بیست هجا نمی شود. فعل و آرایه و ربط و موقوف المعانی و این قرتی بازی ها را که حرفش را نزن. نسل ما نسل قصیده و مثنوی نیست... حتا غزل را سالهاست از یاد برده است... تک بیت. فوقش دو بیتی. همان گونه که سعید. همان گونه که امیر. همان گونه که من...
نسل ما نسل نهیلیست های کوچولوی عربده کش است و تو...
آق رضا، آق رضای امیرخانی، نویسنده نسل مایی. نویسنده بیوتن.
========================================
743
غمخاک: بیوتن
http://pure-commander.persianblog.ir/post/581
محمد مهدوی اشرف-مهر90
«حالا که دوباره نامهام را میخواندم، یادم آمد که تای وطن دسته دارد، اما من بدونِ دسته نوشتمش. البته شاید هم وتنِ من دسته نداشته باشد تا من نتوانم بگیرمش... برای هماین درستش نکردم!»
-
بُریدهای از فصلِ «ژنتیک»؛ رُمانِ «بیوتن»/ رضا امیرخانی
========================================
742
خبرآنلاین: پیشنهادهای احمد دهقان برای این روزها
http://www.khabaronline.ir/detail/175860/%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9-%D9%85%D9%82%D8%AF%D8%B3--%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%AA%D8%AD%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C--%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-/%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8
...-مهر90
احمد دهقان کتابهایی چون «زمین سوخته نوشته، بیوتن، هفت روز آخر و...» را برای مطالعه کاربران خبرآنلاین و آگاهی از برخی وقایع جنگ تحمیلی که در حوزه ادبیات داستانی تصویر شده است، پیشنهاد داده است.
هموطنان تهرانی برای تهیه این کتابها کافیست با شماره 88453188 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام تماس بگیرند و کتابها را در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند.
بیوتن
|
رضا امیر خانی
|
علم
|
6500
|
جدای از شرح احوال برخی مهاجران و برخی ساکنان امریکا، ترکیبی از نقد رفتارهای نادرست دولت و برخی شبهدولتیها در در ایران و همچنین هجو برخی رفتارهای مادیگرایانه در غرب برای زندهماندن و گذران زندگی است که مبداء آغاز آن سرنوشت بچههای جنگ بعد از اتمام جنگ است.
|
اگرچه این رمان مستقیما به جنگ نمی پردازد اما شخصیت اصلی رمان که یک آرمان گرای واقعی است و در خارج از کشور به دنبال آرمانهای خودش میگردد این رمان را جزء رمانهای جنگ بشمار میآورد. وجه تمایز آن نگاه آرمانگرایانه قهرمان داستان در یک سرزمین دیگر است.
|
========================================
741
خبرگزاری فارس: ادبیات داستانی روشنفکری همواره وابسته و غیرخلاق بوده است
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900706000261
احمد شاکری-مهر90
...
4- هنجار شکنی: از دیگر مشخصات این جریان دگر اندیش، حرکت بر مدار هنجار شکنی و خودنمایی ادبی است. قطعا ناهنجار، هر چند تهی و بی مغز باشد، در جریانی که ارزشها را هنجار میداند، امری متفاوت تلقی میشود و دیده میشود. از این رو، خود شیفتگی و میل به تظاهر ادبی، انگیزه دیگری است که جریان دگر اندیش ادبیات دفاع مقدس بر پایه آن شکل گرفته است. البته جریان شبه روشنفکری نیز با استفاده از این طرفند دهها سال تلاش کرد تا توجه عموم مردم را به خود جلب نماید. اما پیچیده نویسیهای این جریان عموما، آنها را از رسیدن به نتیجه باز داشت. در حالی که جریان دگر اندیش و سیاه نویس در داستان دفاع مقدس، با استفاده از ظرفیتها دست به مخاطب سازی زد.
5- ادبیات پویا: از دیگر محورهای این جریان داعیه پویایی در جریان روایت از دفاع مقدس است. این عده پویایی را در مقابل عناوینی چون ادبیات شعاری، ادبیات دولتی، ادبیات تهییجی و تبلیغی و ادبیات عامه پسند قرار دادند. ادعای پویایی همراه با داعیه حقیقت گویی و بیان ناگفتهها از جنگ همراه بود. این در حالی است که این پویایی در باطن خود چیزی جز عقب گرد به سمت ادبیات نازل و وابسته شبه روشنفکری قبل از انقلاب نیست. این گروه در حالی چنین ادعایی را مطرح ساختند که مفاهیمی چون بسیجی در داستانهایشان به داوطلب تبدیل شد. شهادت به مرگ و جهاد به قتل بدل گشت. بنابر این باطن این پویایی چیزی جز تحجر ادبی نیست.
در همين رابطه :
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (1-10)
آنچه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (11)
آنچه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (12)
آنچه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (13)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (14)
آنچه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (15)
آنچه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (16)
آنچه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند(17)
آنچه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (18)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (19)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (20)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (21)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (22)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (23)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (24)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (25)
ن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (26)
ن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (27)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (28)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (29)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (30)
. آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (31)
. آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (32)
. آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (33)
. آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (34)
. آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (35)
. آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (36)
. آن چه در وب راجع به بيوتن نوشتهاند (37)
|