تاريخ انتشار : ١١:٤٥ ٢٠/١٢/١٣٩٠

آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (40)
جهت سهولت دست‌رسي كاربران، هر بیست مطلب مرتبط در يك صفحه ذخيره خواهند شد. براي ديدن  هفت‌صد و هشتاد نظر قبلي به لينك‌هاي پايين صفحه مراجعه فرماييد.
========================================
800
بی‌بال پریدن: .....؟؟؟؟؟
http://boghzhayekal.blogfa.com/post-103.aspx
بهشته-اسفند90
خوک گردن کلفتی دارد. برای همین نمی تواند سرش را راحت تکان دهد.
خوک تنها حیوانی است که قادر به دیدن آسمان نیست
-به خاطر گردن کلفتش-
و از همین رو نجس است.
نه به خاطر ژنتیک،
نه به خاطر خوردن مدفوع،
نه به خاطر...
فقط به این دلیل که نمی تواند آسمان را ببیند،
تا ابدالدهر نجس خواهد ماند ...

(بی وتن- امیرخانی)

از خودم می‌پرسم:
این احساس گردن کلفتی عجیبی
که مدتی است به سراغ دل من آمده، آیا ربطی به نجاست خوک ندارد؟!!!

========================================
799
سفید مثلِ شب: نماز و ديسكو ريسكو
http://bluefreinds.blogfa.com/post/4
مداد سفید-اسفند90

...فصل سوم كتاب اميرخواني رو ورق ميزنم و انگار كه با ارمياي بيوتن توي ديسكو ريسكو گير كردم و بوي تعفن عرق سوزي و باد معده ي جاني مي پيچه توي سرم!

انگار روي صندلي روبروي ارميا نشستم و همونجوري كه از اومدن آرميتا توي ديسكو ريسكو متعجب ميشه زير لب زمزمه مي كنم : و ديگر آسمان را نخواهم ديد...

و به اين كه ارميا هم نمازش دير شد! حالا وسط ديسكو ريسكو نماز خوندنت چي بود؟

- وسط اين حال پريشونت و گناه ياد نماز ميفتي؟ نمازت اگر نماز باشه كه ...

ارميا زير نگاه سرد آدما توي ديسكو قامت ميبنده و سر روي براده هاي چوب كف ديسكو ميذاره. سجده روش صحيحه اما بوي تعفن ميده..

به اين فكر مي كنه كه نماز من از سقف اينجا كه بالاتر نميره..

منم همزمان باهاش تكرار مي كنم : و آسمان را ديگر...

- بس كن ديگه تو ام . تو چي ميگي؟ وسط خونه ات نشستي و به من كه وسط ديار كفر گرفتار شدم درس اخلاق ميدي؟! صد رحمت به من كه وقتي سوزي با لباس دو تيكه اومد رو صحنه روم رو برگردوندم و رو به اون گندبك جلوي در نشستم كه واسه ورود هر نفر به ديسكو ازش 5 دلار ميگرفت!

آره خوب راست ميگه.

دهنم رو مي بندم و به اين فكر مي كنم كه : فمن يعمل مثقال ذره شر يره...

حس و حال توبه و اين چيزا نمياد سراغم. چشمام خيس ميشه اما پتو رو ميكشم رو سرم تا سقف اتاق رو هم نبينم. ميخوام بخوابم ام نميشه.. باز پهلو به پهلو ميشم..

شونه سمت راستم يه كم سنگين ميشه..

نميفهمم كي صبح ميشه و از خواب ميپرم. نماز صبح .. و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته

پ.ن: مخلوطي از حس خودم و ارمياي بيوتن...


========================================
798
تبیان: زنان ایران و نویسنده‌گی
http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=202807
مصاحبه با پرستو عوض زاده-اسفند90
من نوشته‌های نویسندگان زن را خیلی خیلی کم می‌خوانم. دلیل خاصی هم ندارد صرافا سلیقه‌ای است. مثلا من نوشته‌های مصطفی مستور و رضا امیرخانی را بیشتر دوست دارم و فکر می‌کنم نوشته‌ها و افکار آقایان بسیار پخته‌تر از خانم‌هاست. اگر هم نویسنده زنی را مطالعه کنم بیشتر ترجیح می‌دهم که نویسندگان زن خارجی را بخوانم اما نویسندگان زن ایرانی را نمی‌خوانم.
========================================
797
گذرگه:آرامگـــــــاه
http://gozaribargozargahi.blogfa.com/post-6.aspx
رهگذر-اسفند90

این روزها حسابی کارها قاطی پاتی شده و به هم ریخته! مثل روزهایی که پشت سر هم خبرهای خوب میشنیدی، حالا خبر های بد (بخوانید: نامطلوب) میشنیدم و حالا در آستانه یک تصمیم! یک تصمیم مهم برای همراه شدن با یک دوست برای ادامه این زنده­گی، شاید مهم ترین عاملی بود که منو کشونده بود به دیدن صحنه آخر! شاید این تصمیم باید مثل همون چیزی میبود که بیوتن گرفت. پس باید ناخواسته اینجا باشی!

و این صحنه آخر آرامش میداد برای ادامه زندگی! و تلاش! و امید! و انگیزه!

و چه نکته جالبی!

آرامگاه

========================================
796
من آرامش را می‌آموزم: 90/10/18
http://legends-and-lies.blogfa.com/post-339.aspx
خاتون خاله-دی90
(تصویری از قبر شهید خلبان بابایی)

اینجا مسکن است. نه فقط مسکن انها که مسکن من...مسکن آنهاست یعنی محل سکنای آنها...جایی باید باشد در عالم که جلوی جولان آنها را بگیرد،و مسكن من است...يعني محل تسكين من.جايي بايد باشد در عالم كه جلوي فوران من را بگيرد...

ارميا - بيوتن - رضا اميرخاني ( با كمي دخل و تصرف البته)

پ ن: امروز اينجا اولين چيزي كه تو ذهنم اومد همين قسمت بيوتن بود.

========================================
795
جزیره ابری:روز های قبل از سفر
http://cloudyisland.net/2012/02/before-the-us-tri/
...-بهمن90
دوشنبه شبه، قراره پروازم به آتلانتا چهارشنبه صبح باشه، دارم وسائلم رو جمع میکنم، یک چمدون هست از قبل آماده، وزنش میکنم، یک کمی سنگین تر از اونیه که قراره باشه، بازش میکنم، وسائل رو کمی میزنم کنار، جلد سبز کتابی توجهم رو جلب میکنه، باورم نمیشه، ولی درست میبینم، درش میارم و بازش میکنم، شروع میکنم به خوندن، میخکوب میشم پای کتاب، شاید این پنجمین باری میشه که این کتاب رو میخونم، ولی انگار هر بار که میخونیش یه بعد جدیدی ازش رو میفهمی، عده زیادی نیستند که با من همراهی و موافقت بکنند در میزان فوق العاده بودن این کتاب، عده ای حتی این کتاب رو ضعیف ترین کتاب این نویسنده میدونند، من نظرم متفاوته، تا آخر فصل یک میخونم و میذارمش کنار، باز های انگار چیزهای تازه ای داره برای توجه کردن، هرچی باشه دفعات قبلی که میخوندمش برنامه سفر به آمریکایی تو دو روز آینده ـش نداشتم، هیچ موقعیتی بهتر از همین الان برای خوندن چهارصد و هشتاد صفحه بیوتن* پیدا نمیکنم، به تصادف هم اعقتادی ندارم…

*بیوتن، رضا امیرخانی، نشر علم

========================================
794
تار و پود: ماهی
http://warp-n-woof.blogfa.com/post/5
لیلا م.-اسفند90
علم میگوید ماهی بخاطر دور شدن از آب، به دلایل طبیعی، میمیرد. اما هر کس یکبار بالا و پایین پریدن ماهی را دیده باشد تصدیق می کند که ماهی از بی آبی به دلیل طبیعی نمیمیرد. به خاطر آب خودش را می کشد!
بیوتن/رضا امیرخانی
همین مطلب در وبلاگ الیس الله بکاف عبده
http://ermi.blogfa.com/post-86.aspx
========================================
793
دور از آفاق: من و تو و این جا و این وقت ...
http://afagh.blogfa.com/post-331.aspx
فراموش شده-اسفند90

و خدا در قرآن می گوید:
الله الذی جعل لکم الیل
لتسکنوا فیه
و الله جعل لکم من بیوتکم
سکنا
و من آیاته ان خلق من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها
شب را و خانه را و هم‌سر را برای تسکین شما قرار دادیم.

$$$

شب است و من در خانه هستم، کنار کسی که قرار بود هم‌سرم باشد و این هر سه یعنی شب و خانه و هم‌سر آرامم نمی کند...


وصله‌ها: بیوتن, رضا امیرخانی, ارمیا معمر, وعده‌ی الهی, $$$

========================================
792
جراحت های یک روح تبعیدی: نبود چنین مه در جهان
http://tabeedy11.persianblog.ir/post/24
شایدخودم-اسفند90
دستم می لرزد... تردید دارم... ترس. شاید صدای نیمه ی سنتی ِذهنم است که مقاومت می کند... می خواهم کفر بگویم... و صدای نیمه ی مدرنی که درونم تقلا می کند و مرا بی چاره... . فلسفه ی حیات چیست؟... هر علمی، هر تئوری ای، هر منبعی حرفی دارد برای گفتن... برای نقضِ دیگری... این تردید از دانستن است یا ندانستن...گاهی ترس دارم از خواندنِ بعضی کتاب ها...
...

آرزوی داشتنِ یک سیلورمنِ حقیقی درست است؟!
سیلورمن، که نه تنِ زمینی دارد و نه روحِ آسمانی، مرا رها می کند از آدم های خاکستری و معلقی که باید هر روز درگیرشان شوی... به این بیندیشی که الان به تنش نزدیک است یا به روحش... تو را زن می بیند یا انسان...

سیلورمن! حاضرم هر دقیقه برایت سکه ای بیندازم تا با چشمانِ یخی و خاکستری ات که نگاهم می کنی، تنها به این جمله ی ضبط شده در حافظه ات بیندیشی و بگویی: گاد بلس یو!

_Give me a five!

(بزن قدِش!)

و من هم در آرامش و سر خوشی دستم را بالا بیاورم و پنجه ای بدهم به تو!



.

.

.

پ.ن: سیلورمن/شخصیتی از رمانِ بیوتنِ رضا امیرخانی

========================================
791
هوای بارونی: راز بارون
http://razebaron.blogfa.com/post-326.aspx
علی-اسفند90

پ.ن : آرميتا: ارمیا ! گاهی وقت‌ها فکر می‌کنم من چه گناهی داشته‌ام الا دوست داشتن تو ؟!
ارميا: ترسم از این است که دیگر همین قدر هم گناهکار نباشی ...

"بيوتن - رضا اميرخاني"
========================================
790
چغک: دلتنگی از توع هوا
http://www.choghok.ir/blog/?p=477
...-بهمن90

اصلن چند وقتیست هوس کرده ام سرهم بنویسم همه چیز هایی را که هم میشود جدا نوشت هم

سر هم

به لج امیرخانی و من ِ اویش و بیوتنش و همه ی کس و کارش!

========================================
789
روزنامه‌ی اعتماد: مافیا وارد می‌شود
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2443266
پدرام رضایی زاده-بهمن90
همین مطلب در وبلاگ ناتور:
http://www.natoor.com/2012/02/2245.php
مي گويم خيلي وقت ها چون هميشه استثنا هم هست: مثلامن نامهرباني هايي كه در حق «بازي آخر بانو» بلقيس سليماني شد، يا اتفاقي كه در اين چند سال براي كتاب هاي محمدرضا بايرامي يا رضا اميرخاني افتاده است را خارج از اين قاعده معمول مي دانم: همين طور بي توجهي به حسن محمودي و يكي، دو كتاب آخرش را، يا قهر جوايز دولتي با نويسندگان طيف مقابل و ناديده گرفتن تعداد زيادي از مجموعه داستان ها و رمان هايي كه با نگاه خاص بعضي مديران فرهنگي هماهنگ نيستند (البته كه دور از انصاف است اگر نگويم در يكي، دو سال گذشته، بعضي جوايز دولتي، مثل گام اول يا جايزه ادبي شهيد غني پور، سعي كرده اند دايره انتخاب هاي خود را گسترده تر كنند).
========================================
788
دل‌نوشته‌ها: ارث ما
http://darvishim.blogfa.com/post-15.aspx
مسلم درویشی-بهمن90
ارث ما از امام و انقلاب چیست؟

« - امام به ما یاد داد که وسط جنگ ، هر روز صبح بلند شویم و دستمان را بگیریم به زانوی خودمان و بگوییم یا علی . . . بگوییم یا خدا . . . بعد رسیدیم به جایی که صبح به صبح بایستیم بگوییم یا دولت . . .

- توی آمریکا صبح به صبح می گویند یا خودم! من فکر می کردم یا خودم ، بهتر باشد از یا دولت! یا خودم را یک جورهایی می شد تبدیل کرد به یا علی . . . اما یا دولت با هیچ سریشی نمی چسبد به یا علی . . .»

به ما می گویند حالا که انقلاب شده راحت تر می توانیم ادامه تحصیل دهیم ، شغل پیدا کنیم ، زندگی کنیم و . . .

حتی اگر اینگونه باشد چقدر امام و انقلاب را کوچک کرده ایم!

ارث ما از امام و انقلاب اسلامی باید همین «یا علی» باشد! که اگر این گونه شد همه چیزمان درست می شود ، ولی اگر نه ، آسایش جهان را هم که به این ملت هدیه کنی کار خیلی بزرگی نکرده ای! اصلا فکر نمی کنم حرف اصلی امام تامین رفاه مطلق مردم بوده باشد از تاسیس حکومت اسلامی!

تامین رفاه و زندگی راحت ما در گرو سعی و تلاش خودمان است. تا وقتی مطالبه اصلی ما از امام و انقلاب این باشد ، فکر می کنم راه را اشتباه آمده ایم!

* عبارت داخل گیومه از کتاب بیوتن رضا امیرخانی است، به قیمت 7500 تومان در 1387 از انتشارات علم با نمره 17 از من!
========================================
787
غمخاک: جهان‌بینی انفعال یا مادر فحش خور معشوق
pure-commander.persianblog.ir/post/670
محمد مهدوی اشرف-بهمن90
جهان‌بینیِ انفعال مبتنی بر نسخه‌ها و پیش‌نویس‌هاست. درست مثلِ آن کاری که ذهنِ من در برابرِ اشکالِ کامپیوترِ دوست‌م کرد. منتها تفاوت این‌جاست که در نظامِ فکریِ سکولار تو آزادانه تصمیم‌ گرفته‌ای که اگر به مشکل برخوردی در تجربه‌های دیگران دنبالِ راهِ حل بگردی و برعکسِ کامپیوترها که هرچند محدود اما باز هم باید مشکلات‌شان را با احتیاط و احتمال حل کرد، قطعا مشکلِ تو هم‌آن مشکلِ کتاب‌های روان‌شناسی و فیلم‌های هالی‌وودی و نظریاتِ فلاسفه‌ست و در چهارچوبی گنجیده‌ای به وسعتِ 7میلیارد آدمِ جهان و از این چهارچوب خارج نیستی و لزومی ندارد سری به آسمان بلند کنی* و بگویی یا مونسی فی وحدتی، یا کهف من لا کهف له، فأفعل بی ما أنت أهله...

* اشاره به دو جمله‌ی پُرتکرار از دو-سه‌کتابِ آقای رضا امیرخانی (نویسنده‌ی معاصر). یکی «مؤمن در هیچ چارچوبی نمی‌گنجد» از کتاب‌های «منِ او»، «داستانِ سیستان»، و حتا «بیوتن» و دومی «و دیگر آسمان را نخواهی دید» در بیوتن که اتفاقا بیوتن رمانی‌ست نزدیک به مفاهیمِ مطرح‌شده در هم‌این مطلب، یعنی چالش‌های زنده‌گیِ دین‌مدارانه در دنیای مدرن.
========================================
786
خیال کن که غزالم: ماهی قلاب کسی را می گیرید که بخواهدش
http://bemaan.blogfa.com/post-701.aspx
...-بهمن90

  هر تکه از هر زندگی نموداری از همه ی عالم است

زندگی نیست مگر سیری از 
                                        " كَمْ مِنْ ثَناَّءٍ جَميلٍ لَسْتُ اَهْلاً لَهُ نَشَرْتَه ٍ " 
                                                                                     تا
                                                                              " اللهم الرحَم مَن لا یَر حَمُهُ العِباد وَاقبِل مَن لا یَقبَلُهُ البِلاد! "

زندگی یعنی پیمودنِ فاصله ای میان گفته ی حضرت امیر تا گفته ی حضرت سجاد.
و در این میان چاره ای ندارد الاّ این که از حضرت ابا عبدلله گذر کند. 

     وبگوید:
            اگر تیر دیگری هم داری بفرست، اگر بلای دیگری هم داری نازل کن، البلاء للولاء ...

  و خدایی که:
            "فی أیّ صُورَةٍ ما شاءَ رَکَّبَکَ"  
                                    هر زمان که بخواهد دوستان سنگ شکن قلب!  متخصص دیالیز قلب! را
                                   برایمان می فرستد؛ تا درون ما نفوذ کنند و طول وجودمان را اندازه بگیرند؛
                                   تا آنچه  دیگران نمی بینند را از "او" و"بهشت ِ او" به ما نشان دهند.

 

زمان یعنی مرثیه ی زیستن...
مرثیه هایی که می گذرند
و تکرار نمی شوند... 

 -------------------------------------------------

*   ماهی از بی آبی به دلیل طبیعی نمی میرد. ماهی به خاطر آب خودش را می کشد! 
     اما همین ماهی قلاب کسی را می گیرد که بخواهدش! ما نیستیم که ماهی می گیریم، 
     ماهی ست که ما را می گیرد!

**   با عرض معذرت از "رضا امیرخانی" که این پست،در هم نوشته ای از کتاب های اوست.
        برای عزیزی که این روزهای رفتن ِ دوست ـ به زعم خودش ـ یادآور تولدی دیگر برای اوست.

 *** و خدا را شاکریم برای نعمت هایی که عنایت می کند و هر زمان که بخواهد می گیرد.
        گرچه باید یاد بگیریم؛ آن گرفتن ها را هم نعمتی دیگر بدانیم و ببینیم؛ 
        به خاطر اینکه خدا حواسش به ما هست

========================================
785
طرحی برای یک اندیشه: وقتی تهی می‌شویم اتو می‌کشیم
http://khalvatgahe-hagh.blogfa.com/post-38.aspx
امیر صفایی-بهمن90
اين روزها تازه دارد دستگيرم مي شود كه چرا اميرخاني در بيوتن مي گفت: ضمير كاف در « و لا يمكن الفرار من حكومتك» به دلار بر مي گردد! و چرا راه به راه، جلوي اسم و رقم دلار، علامت سجده واجبه گذاشته بود! وقتي حالي ام مي شود كه نگاه مي كنم به كثرت و طول سجود بعضي ها كه سعي بليغ و هم شديد دارند بر عمل به حديث نبوي كه به مردي كه طالب همنشيني با ايشان در بهشت بود فرمودند اَعِنّي بطول السجود(مرا با سجده هاي طولاني ياري كن) البته چه جاي مذمّت، بايد تلاش كرد كه بهشت را به بها!!! مي دهند و نه به بهانه. بها هم كه اين روزها ثانيه اي بالا مي رود و لذا به قول اهل معقول به ضرورت بالقياس لابد به دروازه هاي بهشت هم نزديكتر مي شويم...

راستي چه خبر از اختلاس سه هزار ميلياردي. ما كه بالأخره نفهميديم واحد شمارش پولي اش دلار بود يا ريال و در نتيجه نفهميديم چند تا سجده واجبه به عوض ذكر نام شريفش بدهكاريم! حالي مان نشد كه اختلاس بود يا اخلاص در انجام جهاد اقتصادي! دوباره ياد صحبت هاي آقاي نويسنده مي افتم كه مي گفت: « وقتي كلمات از معنا تهي شوند، با يك اطوكشي ساده مي شود اخلاص را اختلاس كرد و بر عكس» و ما چه خوب اطو مي كشيم اين روزها، كلمات را ، معاني را ، و حتي خودمان را

شايد همين اطو كشي باعث شده بود كه توي حياط باشگاه دانشجويان، دانشجويي به بغل دستي اش مي گفت: شنيدي جناب شيطان در جديدترين آپديت افاضاتشان به مناسبت تغييرات زمانه خطاب به حضرت باري گفته است: فبعزتك لاغوينهيم اجمعين الا عبادك منهم المختلسين؟!  نمي دانم چندتامان از مختلس، مخلص شديم و چندتامان از مخلص، مختلس! اما گذشته از اين بحث هاي سنگين فلسفي! خدا وكيلي خودمانيم چه اطوهاي با كيفيتي ساخته شده اين دوره و زمانه كه شيطان را هم مجبورمي كند معيار و مصداق اغوايش را عوض كند

اين روز ها دوباره بهمن است و دوباره دارم به معيارها فكر مي كنم. به ديروز و معيارهايمان و ايضاً به امروز و معيارهايمان...

========================================
784
باغ پنجره: نامه‌ای به خواهرم گلشیفته
http://aborahil.blogfa.com/post-60.aspx
صاد.شین.-بهمن90
خواهر بزرگوار، به قول سوزی در بیوتن رضای امیرخانی پول هنر تنت را بخور اما تن فروشی نکن. اگر بچه مسلمون نیستی توجه تو را به نصیحت چارلی بزرگ به دخترش جلب می کنم که می گفت: تن عریان تو باید مال کسی باشد که روح عریانش متعلق به توست و هیچ مردی ارزش آن را ندارد که ناخن پایت را برایش عریان کنی.
========================================
783
کتیبه: امیریه
http://nam.blogfa.com/post/231/%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D9%87
مرتضا دلاوری پاریزی-مرداد87
...
با یکی از مسولان اداره تماس می‌گیرم. ماجراها را که می‌شنود، می‌گوید: «از شما بعید است! انتزاعی بحث نکنید، مصداقی بفرمایید!» می‌گویم: «مصداق از این بهتر که این شاخ شمشاد حتا یک فحش معمولی هم بلد نیست بدهد!» می‌خندد: «امان از دست شما؛ هنوز هم که شوخ‌طبعید!» از آن‌جا که اصول‌گرایی عاشق ادبیات است و ایضا آقای امیرخانی، می‌گویم: «حاجی! اگه رفیق مایی عین حضرت هرندی که مجوز بیوتن رو یه هفته‌ای داد، لوطی‌گری کن! مدارکشو می‌فرستم، خودت یه مدرسه‌ی خوب،‌ از اونا که من دلم می‌خواد ثبت‌نامش کن...» به تریج قبایش برخورده: «اونایی که شما دوست دارین که پارتی‌بازی نمی‌خواد!».

========================================
782
هم نوایی: جلسه چهاردهم
http://hamnavaei.wordpress.com/2012/01/10/%D8%AC%D9%84%D8%B3%D9%87-%DB%8C-%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%87%D9%85/
میثم اکبرزاده-دی90
تاریخ: سه شنبه ۲۱۳ دسامبر ۲۰۱۱
مکان: اتاق ۴۵۲ یونیون
تعداد نفرات:۱۵
بیوتن (چاپ سال ۸۷) هفتمین اثر منتشر شده نویسنده آن رضا امیرخانی است. امیرخانی متولد سال ۵۲ در تهران و درسخوانده مهندسی‌ مکانیک است. تا سال ۹۰، در مجموع ۱۰ عنوان کتاب در موضوعاتِ داستان، سفرنامه و همچنین تحلیل‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی‌ نگاشته است. شخصیتِ محوری داستانِ بیوتن، رزمنده‌ای ایرانی‌ به نام ارمیاست که چند سال پس از اتمامِ جنگ به آمریکا سفر می‌کند جایی‌ که بیشترِ داستان به شرح رخداد ها، تیپ ها، شخصیت‌ها و مکان‌هایی‌ میپردازد که محیط نزدیک به ارمیا را میسازند. نویسنده کوشیده است تا جهان بینی‌‌های متفاوت و بعضا متباین را مطرح کند و امتداد آنها را در زندگی‌ و رفتار‌های روزمره در کنار یکدیگر تصویر کند ولی‌ بین آنها قضاوت نکند. همچنین رگه‌هایی‌ از نگاه انتقادی به عملکرد فرهنگی‌ دولتی در قسمت‌هایی‌ از داستان به چشم می‌خورد.
========================================
781
پیام رسان پارسی بلاگ: نوسازی
http://takapoo.parsiblog.com/MLink/?5833331
شروق-بهمن90
+ بريده رمان 1: مي پيچد توي خيابان تِرِس.از کنار کاندومينيوم شماره ي بيست که رد مي شود صداي قران مي شنود .تعجب مي کند .همه ساکنان رفته بودند توي کافه ي بلو اش .دقت مي کند .صدا از کاندوي جيسن بلند است .بعد تر به خاطر مي آورد که جيسن به او شرح داده بود مساله صداي قرآن را:

^ 1 روز و 23 ساعت قبل
حسين اهوازي
[1 روز و 23 ساعت قبل] -عفوا يا اخي ! اگر صداي قران بلند بود عذر خواهي ... رسم است ميان ما که براي تبرک خانه جديد ، يک ختم قرآن در همان خانه انجام دهيم. رحم الله ابوه...اگر خشي نبود بدبخت مي شدم .دکتر خشي يادم داد که سي.دي. سي جزء قرآن بخرم.حالا هم وقتي خانه نيستم،سي.دي. مي گذارم که بخواند... - شروق z_m
[1 روز و 23 ساعت قبل] ارميا سرتکان مي دهد و ياد غريبي اش مي افتد.شبِ قدر است .شب نوزدهم .با صدايي که از شدت خشم و بغض دورگه شده است ، فرياد مي کشد :-آلبالا ليل والا...آلبالا ليل والا... - شروق z_m
[1 روز و 23 ساعت قبل] بي وتن - رضا اميرخاني - ص 278 - شروق

در همين رابطه :
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (1-10)
آن‌چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (11)
آن‌چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (12)
آن‌چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (13)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (14)
آن‌چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (15)
آن‌چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (16)
آن‌چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند(17)
آن‌چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (18)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (19)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (20)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (21)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (22)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (23)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (24)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (25)
ن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (26)
ن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (27)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (28)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (29)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (30)
. آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (31)
. آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (32)
. آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (33)
. آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (34)
. آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (35)
. آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (36) 
. آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (37) 
. آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (38)
. آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (39)

  نظرات
نام:
پست الکترونيک:
وب سايت / وب لاگ
نظر:
 
   
 
   
   صفحه نخست
   يادداشت
   اخبار
   تازه ها
   يادداشت دوستان
   کتابها
   درباره نويسنده
   تيراژ:٨٦٠٢٥٠
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
 

 
بازديد کننده اين صفحه: ١٣٣٢٢
.کليه حقوق محفوظ است
© CopyRight 2008 Ermia.ir & Amirkhani.ir
سايت رسمي رضا اميرخاني
Because when the replica watches uk astronauts entered the replica watches sale space, wearing a second generation of the Omega replica watches, this watch is rolex replica his personal items.