رمان «قیدار» رضاامیرخانی را هفته قبل تمام کردم و ناراحتم از اینکه تمام شد.این احساس را موقع خواندن «من او» هم داشتم.قیدار به پای «من او» نمیرسد ولی خیلی خوب است و به ۲بار خواندنش می ارزد. مضمون قیدارعشق و وفاداری و لوطی گری -خلاصه بگم درباره سلوک -است.از «شدن» حرف میزند.ماجرای خوش نامی٬ بدنامی و گمنامی ... حق؟

شاید حالی دست داد و در اوصافش نوشتم.رمان امیرخانی را اگر یک بار بخوانی عاشق می شوی.دوبار که بخوانی باور می کنی.اگر به سه بار رسید تازه می توانی ادعا کنی که رمان را فهمیده ای.به موت قسم عین حقیقته... حق؟

به نظرم رضا دارد به دنبال همان جزیره ای می گردد که سهراب هم به دنبالش بود و آدمهایش. آنها که این روزها به دنبال مسکن قوی هستند به شدت بهشان توصیه می شود.آنها که وامانده اند.آنها که پشیمانند. آنها که پیر و مرشدشان را گم کرده اند یا خیلی وقت است به او سر نزده اند. برای او که خراب رفیق است. برای او که سیبیل گرو می گذارد و مثل چک میلیاردی از تعهدش محافظت می کند.ماجرای خوش نامی٬ بدنامی و گمنامی ... حق