جهت سهولت دسترسي كاربران، هر بیست مطلب مرتبط در يك صفحه ذخيره خواهند شد. براي ملاحظهی 800 نظر قبلي به لينكهاي پايين صفحه مراجعه فرماييد.
=====================================
820
مارال و آلنی:پست بی سر و ته!!!
http://maraloalni.blogfa.com/post/91
...-تیر92
این چند روزه دیدم نمیتونم کاری بکنم کتاب قیدار رو شروع کردم. امروز تموم شد. تو یه جایی از کتاب توصیف آبگوشتی بسیار خوشمزه رو کرده بود که به شدت هوس آبگوشت کردم. بعدش اومدم تو نت یکی راجع به کباب نوشته بود و هوس کباب هم کردم الان!!!!! هیچکاری هم نمیتونم بکنم چون امروز افطار دعوتیم. ولی فعلا واسه فردا مقدمات آبگوشت رو آماده کردم.
=====================================
819
شهرستان ادب: قهرمان پردازی یا شخصیت پردازی؟
http://www.shahrestanadab.com/Default.aspx?tabid=105&articleType=ArticleView&articleId=2384
مجید اسطیری-مرداد92
شهرستان ادب: دومین یادداشت پرونده رضا امیرخانی با موضوع رمان «قیدار» را از داستان نویس خوب کشورمان آقای «مجید اسطیری» بخوانید.
قیدار یک کار دوستداشتنی و خواندنی بود و احتمالا مخاطب هرچه کمتر نگاه جدی به داستاننویسی داشتهباشد بیشتر از خواندن قیدار لذت میبرد. اما این دوستداشتنی بودن کار شاید همهش به تلاش نویسنده برنگردد. بخش عمدهش علاقهی ما به قهرمانی ست که خیلی غریبه نیست. انگار قبلا توی سریالهای تلویزیونی و توی فیلم فارسی نمونههاش را زیاد دیدهیم. خیلی مواقع قبل از این که حرف بزند میتوانیم حدس بزنیم الآن چه میخواهد بگويد و این خیلی خوب نیست. این دقیقا تعریفی ست که برای «تیپ» داریم. یعنی کسی که به محض ورودش به اثر میشناسیمش و میتوانیم حدس بزنیم چه حرفهایی میخواهد بزند و چه مدلی حرف میزند.
اميرخاني بيش از اين که در رمانش شخصيتپردازي کند، قهرمانپردازي کردهاست. و اين خوب است. اين ويژگي قلم او و نگاه اوست. در «من او» و «بيوتن» هم قهرمان پردازي ميکند. اين احتمالا يکي از دلائل اقبال مخاطب عامه به کار اوست. مخاطب عامه در ادبيات به دنبال دست نيافتههاي خودش است و قهرمانها را دوستتر دارد از شخصيتهاي معمولي ميانهحال.
اما بزرگترین خطری که کار امیرخانی را تهدید میکند و آن را سمت عامهپسند بودن میبرد همین نزدیکی شخصیت قیدار به تیپ است. همه جا البته این طوری نیست. توی مدت افسردگیش بعد از تصادف و توی جریان رفتن به جشن افتتاح ترمینال و جاهایی در رابطه ش با روحانی سید باطن دار مثلا. این جاها درگیریها و کشمکشهای درونی این آدم با خودش را میبینیم و بیشتر باورش میکنیم. اما اینها خیلی کمند. قیدار بیشتر به تیپ شبیه شده تا شخصیت. چون قهرمان داستان است بايد بتواند کار خارقالعاده و غيرقابل باوري مثل آن همه شنا رفتن را انجام بدهد. پارکابي را ميفرستد دنبال تحويل گرفتن موتور وسپا و خودش ميرود روي تخته شنا و ميگويد تا من شنا رفتن را تمام نکردهم برگرد. حالا اين نوجوان رفتهاست و هلک هلک موتور را تحويل گرفته و وسط راه يک تصادف هم کرده و وقتي برميگردد قيدار هنوز دارد شنا ميرود! که مثلا پسره بهش برنخورد!!! خب آقاي اميرخاني! اين مورد و چندتايي ديگر واقعا آن طرف خط قرمز ديدگاه قهرمان پروري شاعرانه قرار ميگيرند و واقعنمايي داستان را مخدوش ميکنند.
به هر حال بايد از اميرخاني به خاطر پرداختن به اين تيپ خاص اجتماعي تشکر کرد. قيدار برآمده از يک قشر در حال انقراض است که ويژگيهاي قابل توجهي را در خود جمع دارند: منش پهلواني، دينداري عاشقانه و نه فقط عابدانه، محبت اهلبيت و يک ارتباط دروني عميق با اباعبدالله الحسين (ع) که خاص جماعت هيئتي است، و البته انقلابيگري صادقانه و طيبوار که از جنبههاي خيلي دوستداشتني قيدار است.
درمورد ماجرای پیرزن پاانداز یاد "من او" مي افتيم. آنجا هم يک نفر ديگر غير از شخصيت اصلي واسطه شد تا علي فتاح پايش بلغزد. اين ديدگاه اميرخاني بسيار خوب است و «آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد»
پایان بندی رمان را باید گفت سرهمبندی. شايد به خاطر اينکه اين «رمان شخصيت» که قدم به قدم جلو آمده و فصلها فاصلههاي زيادي با هم دارند ميخواهد پايان قيدار را از ما پنهان کند. و البته نويسنده اگرچه به لحاظ فرم تدبير خاصي براي پايان قيدار نينديشيده اما به لحاظ درونمايهاي گمنامي قيدار را از قبل توجيه کرده. در ميانه رمان از زبان سيد گلپا شنيده ايم که « از گُنده نامي به گَنده نامي و از گَنده نامي به گمنامي»!
=====================================
818
شهرآرا:ماجرای غم انگیزسهم فرهنگ و کتاب در سبد کالای خانوار
http://shahrara.com/page,1392,4,23,12,01.html
سلمان یزدی-تیر92
با این همه، وقتی کتاب «قیدار» امیرخانی در چندروز نمایشگاه کتاب به چاپ چندم میرسد، نشانگر این است که اگر مردم را در معرض کتاب و خبرهای فرهنگی قرار بدهیم، آنها انتخابهای هوشمندانهای خواهند داشت و چندان از کتاب و فرهنگ دور نیستند.
=====================================
817
سخن عشق: اسمشو بگذارید گلایه
http://sokhan-eshgh-man.blog.ir/1392/04/22/%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%B4%D9%88-%D8%A8%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AF-%DA%AF%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%87
مهران شیخی-تیر92
پ ن 7 : امیر خوانی چی نوشتی تو قیدار که منو اسیر خودش کرده ؟ گنده نامی ، گند نامی ، گمنامی
پ ن 8 : گند نامی
=====================================
816
کتابستان اراک: برای قیدار
به رضای امیرخانی برای قیدارش:
"مرد بودن "ای جماعت!هرچه باشد عار نیست
هر که عاشق شد در این عالم دگر بیکار نیست
در طریق عشق گمنامی به از خوشنامی است
هر کسی شد مدعی قطع یقین قیدار نیست
کار عاشق در همین کوی و سرا و برزن است
نام او امّا میان کوچه و بازار نیست
زخم های عشق را درمان اگر خواهی بدان!
درد عاشق را دوایی غیر چوب دار نیست
هرکسی از بندگان بنده ی ارباب نیست
فاش میگویم که او قطع یقین قیدار نیست
مهدی کازرانی
=====================================
815
...: قیدار پایان رضا امیرخانی خواهد بود اگر
ماخذ ندارد
جناب احمد مخبری-تیر92
"قيدار" پايان رضا اميرخانی خواهد بود اگر پله پله از برج عاج نشينی خود پايين نيايد و در کف خيابان و سطح جامعه با همين مردم عادی ، همراه و همنفس نشود!
"قيدار" از همان منظری نگاشته شده است که "ارميا" و "منِاو" و حتی "ازبه" و "بيوتن" نگاشتهشدهبودند. يعنی رضا اميرخانی ، همانطور که يک بچه مسلمان پولدار و مرفه و البته تيزهوش و شايد نابغه است، بر بلندای بالکن خانهی پدری نشسته و همه را ديده و توصيف کردهاست. طبيعتاً شخصيت اول هر داستانش، نزديکترين فرد به او و اطرافیان اوست. "ارميا" چيزی شبيه خود اوست يا شبيه آنچه که او دوست میداشت که باشد؛ "فتاح" و "قيدار" هم برای او بسیار آشنا و نزديک و دلنشينند. اينها و امثالشان را همان بالای برج و بالکن خود دارد و همواره میبيند. اما ديگرانی که در حاشيهی اين اول شخصهای قصهی او شکل می گيرند، پله پله پايينتر از منظر او زندگی میکنند. بنابراين هميشه يک نگاه از بالا در توصيف آنها دارد، از داخل هشتی خانهی فتاح يا بالاخانهی گاراژ و اشکوب دوم ويلای قيدار . نگاهی که اگر ادامهيابد، بايد با دنيای رمان نويسی برای هميشه خداحافظی کند وگرنه تکرار داستانهای قبلی و شخصيتهايی که پوست انداختهاند، برای خوانندگان اين نويسنده، ملالتبار خواهد بود و برای خود او ملامتبار.
خب يکی دوبار بار ارميا، يک بار هم فتاح و خاندانش و اينبار قيدار. انسانهای متمول و متدين، مثل اميرخانی و خاندانش ! او تا کجا می خواهد اين تيپ کلان اجتماعی را ادامه دهد؟ اين که يک محور سرمايهدار(البته بدون جنبههای منفی و حتی در برابر سرمايه سالاری) با ايمان و اخلاق و ارادت به روحانيت، جماعتی از ريزهخواران را به دور خود جمع کند و از سرانگشت کرمش ، قطرات رزق و روزی بر سر بيچارگان و پاپتیها بريزد و آنها هم زير سايهی همايونی قيدار و فتاح و امثال آنها شاکر و غانم باشند، با تمام حاشيهها و داستانها و درامهای اصلی و فرعی، تا کجا کشش دارد؟
تمام میشود اينجا اميرخانی ، تمام می شود اگر پايين نيايد و همنفس همين پاپتیها نشود.
اشکال رضا اين است که به اشتباه همين جريان قطرهچکانی کرم قيدار و فتاح را عين نظام احسن الهی میداند و فراموش کرده است که نظام احسن الهی فراهم کردن زمينه برای قيام مردم برقسط و اقامهی عدل، پشت سر و به فرمان ولی و امام است. بنابراين هيچگاه نمیتواند از استاد عبدالحسين برونسی بنويسد، ولو او از کشاورزی و بیل زدن برای اين و آن در روستا به بنايی و استادکاری در مشهد و سرانجام، به فرماندهی تيپ جوادالائمه(ع) در جبهههای دفاع مقدس، رسيده باشد. هرگز نمیتواند از مصطفی چمران بنويسد، چمرانی که از دل تهران اصيل و قديمی و يک خانوادهی نسبتاً فقير، با نبوغ خود به عالیترين مدارج علمی در امريکا میرسد و بهخاطر اعتقاداتش رفاه رؤيايی آنجا را همراه با همسر و فرزند، رها می کند و به لبنان میرود تا از آرمانهای دينی و مذهبی خود دفاع کند و بعدتر به ايران باز میگردد و در عناوين نمايندگی و وزارت خود را نمیبازد، بلکه جانباز امام و اسلام میشود. (حتی سفر ارميا به کشور فرصتها و رؤياها، سفر يک بچه پولدار عاشق است نه يک دانشجوی نخبهی فقير ولی با مناعت طبع)
و رضا حتی از سيد مشهدی خود نيز نمیتواند بنويسد، ولو او بزرگزاده باشد، نابغه باشد، اهل فرهنگ و ادب و فهم باشد، چرا که در خانه ای کوچک و با فقر و نداری رشد کرده است، ولو حالا رهبر باشد .
در اينها و بسياری ديگر همانندشان، معجونی از انسانيت و فرهيختگی موج میزند که حاصل بزرگواری و مناعت طبع، همراه با نبوغ و پشتکار و فهم و درک بالای آنهاست و اميرخانی از درک محضر آن محروم است. چون از آن بالا که نشسته است، پاپتیهای بیفرهنگ را میبيند که بايد انسانيت را از قيدار و فتاح و اميرخانی بياموزند، حتی اگر سيد گلپا هم در اين ميانه رجز معرفت و معنويت بخواند! وحتیتر سيد گلپا و درويش مصطفی بدون قيدار و فتاح و اميرخانی، هيچ کارکردی نخواهند داشت.
رضا اميرخانی بايد پله پله پايين بيايد و ببيند چرا حضرت روحالله کار اسلام و انقلاب را با همين پاپتیهای مستضعف و فقير گره زد. مگر چه گوهر ارزندهای ديده بود در اين ميانه که اميرخانی جز خرابی نمیبيند؟
حقيقت آناست که نظرتنگی ، چه از بالا به پايين و چه از پايين به بالا بد است. امام که بزرگزاده بود و رفاهی نسبی، همراه با شور و حماسه و دردمندی در کودکی داشت، فرودستان جامعه را با گشادهديدی و وسعت نظر شناخت. نه آنکه نقصها و زشتیها را نبيند که ديد اما گوهر الهی انسانها را بيشتر و دقيقتر ديد. در کوران مبارزه و دفاع، همين همتهای بلند و منيع، از همان فرودستان و پاپتیها به ياريش آمدند. ديگرانی هم بودند از طبقات مرفه و برخوردار ولی جريان اصلی همين مردم عادی کوچه و خيابان بودند که کمتر شبيه قيدار و فتاح و ارميا و بيشتر شبيه نعمت و ناصر و هاشم و صفدرند. آنوقت از همين طائفه، نخبگان و راستقامتانی سربرمیآورند که بيا و ببين؛ يکی میشود عبدالحسین برونسی بنا، يکی حسن باقری خبرنگار، يکی چمران درسخوانده و يکی هم میشود سيد صبور و فرهيختهای که هرقدر باهوش و فهميدهاست، سينهای فراخ برای پذيرش حسادتها و کينهها دارد، ولو از کودکی با تنگدستی و فقر همخانه بودهباشد.
به نظر میرسد، اميرخانی میخواهد اتهام مرفهين بیدرد را از صورت نسلی از سرمايهداران متدين و باکرامت برگيرد، شايد پدر او و من نيز از همانها باشند. آنها که سالها زير بمباران ادبيات چپ، با سرمايهسالاران زالوصفت يکی دانستهشدهبودند و حالا لازم بود کسی حقيقت ماجرا را برملا و خط مايزی ميان اينها و آنها رسم کند. بايد به اميرخانی خستهنباشيد گفت و خداقوت. اما هشدار جدی نيز بايد دادهشود که ادامهی اين ماجرا، پايان رضا اميرخانی خواهد بود.
آن گونه مباد!
=====================================
814
شهرستان ادب: صبح بنارس، آبرویی برای جایزه قلم زرین
http://www.shahrestanadab.com/Default.aspx?tabid=105&articleType=ArticleView&articleId=2315
حسن صنوبری-تیر92
حقیقت دیگر این است که روند داوری و اعلام کتاب برگزیده ی جایزه ی قلم زرین _مخصوصا در سالهای اخیر_ با انتقادات بسیاری از سوی اهالی فرهنگ و هنر همراه بوده است. منظورم از این انتقادات، آن بخش معمول و اندک ناله و گلایه ی تنی چند مال باخته نیست که تقریبا در حاشیه ی همه ی جایزه ها و جشنواره ها حضور دارند (که نگارنده در حاشیه ی یک جشنواره، خود به این بیماری تاخته و پرداخته است) . منظورم انتقادات واقعی، جدی و بی طرفانه ی بخشی از اهالی فرهنگ و هنر است که روی هوا و از روی هوی سخن نمی گویند. این انتقادات بیشتر بر داوری بخش داستان متمرکز بوده است و تا حدی در بخش شعر و پژوهش. امسال هم بخش داستان جایزه ی قلم زرین هیچ برگزیده ای نداشت. در حالی که نامزدهایی مثل «قیدار» نوشته ی رضا امیرخانی و «جمجمه ات راقرض بده برادر» نوشته ی مرتضی کربلایی لو در بین نامزدهای نهایی این جایزه حضور داشتند. کتاب ها و نویسندگانی که نمی توان حضور و جدیتشان را نادیده گرفت، هرچند که ایشان در سبک زندگی و عقیده اندکی با بعضی از داوران و سرداوران انجمن قلم اختلاف سلیقه داشته باشند.
البته اوضاع _به دلایلی که خواهم گفت_ از سال گذشته بهتر است. سال گذشته چه بخش شعر و چه بخش داستان هیچکدام برگزیده ای نداشتند و این تنها بخش پژوهش بود که برگزیده داشت. اما نکته ی جالب اینجاست که این برگزیده ی خوش شانس کسی نبود جز خود جناب ریاست انجمن قلم دکتر محمدرضا سرشار. یعنی در سال 91 در حوزه ی شعر و داستان و نقد و پژوهش فقط یک اتفاق مبارک افتاده است و آن هم کتاب آقای سرشار است. نکته ی جالب دیگر این بود که خود انجمن قلم به ریاست خود انجمن قلم جایزه داد، و تنها به ریاست انجمن قلم جایزه داد! . گفتنی ست این اخلاق حسنه کم کم دارد در تمام سطوح جامعه ی ما جا می افتد.
جایزه نگرفتن قیدار امیرخانی در سال کنونی مرا به یاد جایزه نگرفتن «بی وتن» او در سال 88 انداخت. سال 88 هم مثل سال 89 ، 91 و 92 جایزه قلم زرین در بخش داستان هیچکسی را شایسته ی برگزیدن ندانست. این دو کتاب برگزیده نشده ی امیرخانی هر دو به توفیق بسیاری در بین مردم دست یافتند. با اینحال اعتراض ها به جایزه نگرفتن بی وتن خیلی بیشتر از انتقادهای مطروحه ی امسال برای جایزه نگرفتن قیدار بود. و البته که بی وتن با قیدار تفاوت هایی دارد و شاید بتوان گفت در میان جامعه ی منتقدان بیوتن درخشش بیشتری داشت. منظورم این است که اگر اکنون به روند داوری در سال 92 انتقاد وارد است، به روند داوری در سال 88 خیلی انتقاد وارد بود.
=====================================
813
تسنیم نیوز: برگزاری دورههای آموزشی داستاننویسی انقلاب در حوزه هنری
http://www.tasnimnews.com/Home/Single/95040
علی تقیانی-تیر92
مسئول برگزاری کلاسهای داستاننویسی مرکز بررسیهای راهبردی جنبش دانشجویی با بیان اینکه رویکرد دوره آموزشی بیشتر به سمت تربیت نیرو در عرصه ادبیات متعهد اعم از دینی و انقلابی است، یادآور شد: بر همین اساس مطالعه آثار داستاننویسان مطرح در این حوزه در اولویت برنامههای دوره قرار دارد. از نویسندگان قدیم آثاری از جلال آل احمد و از نویسندگان جدیدتر کارهایی از رضا امیرخانی، امیرحسین فردی، احمد دهقان و علی مؤذنی به علاقهمندان معرفی میشود.
=====================================
812
دیلاق نوشت هایی از زندگی یک بچهء بزرگ: نوشتم که نوشته باشم
http://mynotex.blogfa.com/post/219
بی نام-تیر92
باید چند روزی خودم را آچاربندی کنم ، کاش یک درویش مکانیک داشتیم مثلِ توی کتابِ قیدار آچارهای ما را هم باز میکرد و میبست و با بستنِ هر آچار یک یا علی میگفت ... نداریم ، لااقل فعلن نداریم ، پس خودمان باید فکری به حالِ خودمان بکنیم ، یعنی خودم باید فکری به حالِ خودم بکنم .
=====================================
811
به راه بادیه رفتن...: قیدار خوانی!
http://daghdaghehh.parsiblog.com/Posts/1426/
Mrs. Shin-تیر92
راستی دیروز کتاب قیدار رو گرفتم دستم و شن نشده تمومش کردم!
البته مراحل خوندم پیچیده بود
در حین بازی،راه رفتن،نقاشی کردن،لباس پوشوندن و ....
اما اخلاقم اینجوریاس که کاب میگیرم دستم باید تموم بشه همون روز!اگه طولانی بشه دیگه رغبت نمیکنم به خوندش!
=====================================
810
فارس نیوز: دلایل عدم انتخاب «قیدار» و «جمجمهات را قرض بده برادر» به عنوان اثر برگزیده قلم زرین
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920416000177
بیانیه هیات داوران-تیر92
«قِیدار» نوشته رضا امیرخانی، در معرفی برخی شاخصههای ادبیات داستانی بومی توفیقاتی داشته است. یافت شخصیتی نوعی برگرفته از جامعه ایرانی و تحقیق در جزئیات رفتاری، سلوکی، منشی، فکری، گفتاری و روحی آن، از نقاط برجسته این رمان به حساب میآید. تجربه چنین شخصیتی به عنوان لازمه روایت داستانی شایسته توجه و تقدیر است. گرچه قیدار در نمایش شخصیت و ساختار داستانی ناتمام ارزیابی میشود.
=====================================
809
کاغذ استنسیل: داستانی در نقدِ ایدئولوژی
http://hmotahari.com/blog/news/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%D9%82%D8%AF%D9%90-%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D8%A6%D9%88%D9%84%D9%88%DA%98%DB%8C/
محمدکاظم مزینانی-تیر92
مزینانی ضمن بیان این موضوع که کلت ۴۵ کتاب خوبی است اما تناقضات، کتاب را فدا کرده است تاکید کرد: «نویسنده باید قضاوت را برعهده مخاطب بگذارد. دید مثبتی که نزد مردم نسبت به آقایان سید مهدی شجاعی و رضا امیرخانی وجود دارد به این خاطر است که آنها مخاطب را در برابر دیالوگها قرار میدهند و آنجاست که مخاطب خود را جای شخصیتهای داستان قرار میدهد. قضاوتها باید چنان هنرمندانه به کار برده شود تا مخاطب متوجه نشود که دانای کلی از بیرون در حال قضاوت به جای اوست.»
=====================================
808
خبرگزاری فارس: «قیدار» جستوجوی ریشههای جوانمردی در زمانه اکنون
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920412000642
علیالله سلیمی-تیر92
در فهرست آثار یافته به بخش نهایی جایزه قلم زرین در بخش داستان، نام دو اثر داستانی قابل توجه و منتشر شده در سال گذشته دیده می شود که هر دو جزو آثار جدید و مطرح نویسندگان آنها محسوب می شوند.
رمان«قیدار» اثر نویسنده نام آشنا، رضا امیرخانی و رمان «جمجمه ات را قرض بده برادر!» نوشته مرتضی کربلایی لو که هر دوی این آثار بعد از انتشار با اظهار نظرهای گوناگونی از سوی منتقدان ادبی مواجه شدند. اکنون و با نزدیک شدن به زمان اعلام آثار برگزیده در مراسم اختتامیه جشنواره قلم زرین که روز شنبه در باغ زیبا برگزار خواهد شد،
ویژگیهای آثار راه یافته به مرحله نهایی را با هم مرور می کنیم. ابتدا رمان«قیدار» نوشته رضا امیرخانی.
رضا امیرخانی درباره رمان جدیدش، قیدار گفته است: برای نوشتن قیدار تمام فتوتنامههای قدیمی فارسی را خواندم. سعی کردم تا آنجا که میشود آنها را پیدا کنم تا جایی که ناگهان حس کردم خودم به یک فتوتنامه نویس تبدیل شدهام.
کسانی که رمان قیدار را خواندهاند با این سخن امیرخانی بیگانه نیستند و میدانند که در این اثر بیش از پیش جای پای جوانمردان تاریخ دیده میشود تا آدمهایی از جنس زمانه ما که به قول امیرخانی برای یافتن فتوت و جوانمردی باید ابتدا کتابهای تاریخی و فتوت نامه ها را جست و جو کرد و بعد به سراغ این موضوع در روزگار اکنون رفت. از زمان انتشار این اثر دیدگاه متفاوتی از سوی منتقدان راجع به آن بیان شده است.
از منظر بصیری، قیدار رمانیست روایتگر زندگی مردی که با منش و رفتار جوانمردانه خود سعی در بهبود دنیای پیرامون دارد.
او در این راه تا آنجا پیش میرود که در باغی در قلهک بنایی میسازد مطابق خواست خود و کسانی را در آن منزل میدهد که منطق و مسلک قیداری حکم میکند. بنایی که در نیمهبازش به روی نیازمندانش همیشه باز بماند! قیدار قهرمان داستان، گویی نه برای خود، که صِرفا برای دیگر مردمان زندگی میکند؛ هم و غمش حل مصائب مردم است و بس. این را در جای جای داستان، از سفره اطعامی که مدام میگسترد میتوان دید تا تلاشش برای رهایی زندانی دربند و از خود گذشتگیاش در پس ندادن فراریای که حالا میهمانش است، به دستگاه قهریه. او مرام فتوتش را حتی در برخورد با پزشک بد اخلاق و تادیب افسر بدکردار قصه نیز بروز میدهد.
داستان قالبی قصهگون دارد؛ قصهای که در دنیای امروزی به نگارش درآمده است. در بسیاری نقاط پررنگ داستان شاهد رخ دادن حوادث و اتفاقاتی هستیم که جز تصادف دلیل دیگری نمیتوان برای آنها ذکر کرد. از این دست میتوان به راستِ راه هم درآمدن قیدار با اتوبوس خودش به رانندگی دوست و پیشکار شفیقش صفدر در راه اصفهان اشاره کرد که درگیر مشکل شده. یا تصادف مرسدس کروک قیدار با یکی از کامیونهای گاراژ خودش کمی بعد از جدایی از صفدر در ابتدای داستان.
همچنین زیر گرفته شدن کودکی –و البته مجروح نشدن کودک- توسط ماشین قیدار در ورودی باغ قلهک قیدار و چند لحظهی بعد افتادن کودکی دیگر توی چاهِ آبِ باغ و باز به سلامت نجات یافتنش از این دست هستند. البته رعایت روابط علی و معلولی در چینش گرههای اساسی داستان به چشم میخورد اما در به کنش کشیدن کاراکتر اصلی و بالطبع باقی کاراکترها در طول داستان، کم شاهد این دست خرده گرهافکنیها و گرهگشاییها ناشی از رخدادهای تصادفی نیستیم.
احمد نادمی هم معتقد است: امیرخانی در زمانه خودش حرف رمانش را طوری زده است که مردم و مخاطبان او این حرفها را با عنوان یکی از آموزههایی که باید از روزگار خود بیاموزند و از یاد نبرند در حافظه خود قرار دادهاند.
رمان «من او» امیرخانی هم زمانی منتشر شد که رمان فارسی و مردم ما هر کدام کار خودشان را میکردند. رمان غرق در فرم شده بود و آثاری منتشر میشد که با وجود اینکه جایزههایی هم میگرفت، اما کسی متوجه نمیشد که نویسنده در آن چه نوشته است. در این فضا امیرخانی و «من او» وظیفه خود را انجام داد و آدمهایی را روایت کرد که در زندگی همه ما دیده می شد و این اتفاقی در رمان نویسی معاصر ایران بود.
حالا برخی توقع دارند قیدار همان «من او» در سال 91 باشد. امروز نیاز داریم که درباره جوانمردی حرف بزنیم و امیرخانی هم کاری را که باید در این زمینه میکرد، انجام داده است؛ همانطور که در زمان نوشتن «من او» کاری را که باید انجام می داد، انجام داد. با این حال قیدار در زمانهای که ماشین بر ما حاکم شده است و در کنار حادثهای مثل انقلاب اسلامی را از سر گذراندهایم ما را از این فضای ماشینی به احیای فتوت نامه نویسیهای کهن فارسی هدایت کرده و در کنار آن به ما در مورد رفتارهای اجتماعیمان هشدار میدهد.
آشنایی با زندگی و آثار رضا امیرخانی
رضا امیرخانی در سال ۱۳۵۲ در تهران متولد شد. در دبیرستان علامه حلی تهران درس خوانده و فارغ التحصیل مهندسی مکانیک از دانشگاه صنعتی شریف است. مدتی سردبیری سایت لوح حوزه هنری را بر عهده داشت و از سال ۸۴ تا ۸۶ رئیس هیات مدیره انجمن قلم ایران بود.
* ارمیا نام اولین کتاب امیرخانی است که در سال ۱۳۷۴ منتشر و جایزه بیست سال ادبیات داستانی ایران را از آن خود کرد.
*مجموعه داستانهای کوتاه«ناصر ارمنی» دومین اثر وی است که در سال ۱۳۷۸ منتشر شد.
* رمان «من او» سومین اثر او است که در سال ۱۳۷۸ منتشر و برخی آن را بهترین کتاب این نویسنده میدانند.
* چهارمین اثر این نویسنده، «از به»است که در سال ۱۳۸۰ چاپ شد و در آن به بیان گوشهای از سختیهای زندگی در دوران جنگ و بعد از آن پرداختهاست.
* سفرنامه «داستان سیستان»، پنجمین کتاب امیرخانی است که به حواشی دیدار مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای به استان سیستان و بلوچستان میپردازد، این کتاب در سال ۱۳۸۲ منتشر شد.
* «نشت نشا» کتاب بعدی وی، مقاله بلندی است که در سال ۱۳۸۴ چاپ شد و به ریشهیابی مهاجرت نخبگان پرداخت.
* رمان «بیوتن»هم در فروردینماه ۱۳۸۷ به چاپ رسید. این کتاب، داستان یکی از بازماندههای دوران دفاع مقدس است که به بهانهای به آمریکا سفر می کند.
* همچنین «سرلوحهها» گزیدهای از یادداشتهای پراکنده امیرخانی بین سال های ۸۱-۸۴ در سایت لوح است که توسط انتشارات سپیده باوران اسفند ماه ۱۳۸۷به چاپ رسیدهاست.
* اثر بعدی این نویسنده،«نفحات نفت» جستاری در فرهنگ مدیریت نفتی و دولتی در جمهوری اسلامی ایران است که توسط نشر افق به چاپ رسیدهاست.
*کتاب «جانستان کابلستان» هم که حاصل سفر به کشور افغانستان است، در قالب سفرنامه نویسنده به کشور افغانستان از سوی نشر افق در تهران چاپ و منتشر شدهاست.
* سرانجام آخرین اثر داستانی رضا امیرخانی همین رمان«قیدار» است که آن هم توسط نشر افق چاپ و منتشر و در بیست و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران رونمایی شد.
جوایز ادبی رضا امیرخانی
* کتاب «ارمیا» برگزیده جشنواره آثار ۲۰ سال دفاع مقدس و مورد تقدیر در اولین دوره جشنواره مهر و دومین جشنواره دفاع مقدس است.
* کتاب «من او» هم در دومین جشنواره مهر مورد تقدیر قرار گرفت و یکی از سه کتاب برگزیده منتقدان مطبوعات و سه کتاب برگزیده سال ۷۹ است.
* رمان «قیدار»پیش از این برگزیده بخشِ داستانِ بیستویکمین دوره جایزهی کتابِ فصل اعلام شد.
=====================================
807
خبرگزاری فارس:پایی که جاماند، دختر شینا و قیدار را میپسندم/ بچههای کارون را به نوجوانان پیشنهاد میکنم
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920409000197
مصاحبه با جناب هدایت بهبودی-تیر92
* در ژانر رمان چطور؟
قیدار اثر آقای امیرخانی به نظرم گزینه مناسبی است.
=====================================
806
مفرد مذکر بیمخاطب: من این صبرُ مدیون لبخندتم....
http://hossein-taheri.blogfa.com/
حسین طاهری-تیر92
قیدار هم که خودت به ز من میدانی،سنگ را بخواهد، سنگ آب می شود...
قیدار/رضا امیرخانی
پ ن: توصیه میکنم بخونیدش....
=====================================
805
افق: رمان «قیدار» خواندن دارد
رمان «قیدار» رضاامیرخانی را هفته قبل تمام کردم و ناراحتم از اینکه تمام شد.این احساس را موقع خواندن «من او» هم داشتم.قیدار به پای «من او» نمیرسد ولی خیلی خوب است و به ۲بار خواندنش می ارزد. مضمون قیدارعشق و وفاداری و لوطی گری -خلاصه بگم درباره سلوک -است.از «شدن» حرف میزند.ماجرای خوش نامی٬ بدنامی و گمنامی ... حق؟
شاید حالی دست داد و در اوصافش نوشتم.رمان امیرخانی را اگر یک بار بخوانی عاشق می شوی.دوبار که بخوانی باور می کنی.اگر به سه بار رسید تازه می توانی ادعا کنی که رمان را فهمیده ای.به موت قسم عین حقیقته... حق؟
به نظرم رضا دارد به دنبال همان جزیره ای می گردد که سهراب هم به دنبالش بود و آدمهایش. آنها که این روزها به دنبال مسکن قوی هستند به شدت بهشان توصیه می شود.آنها که وامانده اند.آنها که پشیمانند. آنها که پیر و مرشدشان را گم کرده اند یا خیلی وقت است به او سر نزده اند. برای او که خراب رفیق است. برای او که سیبیل گرو می گذارد و مثل چک میلیاردی از تعهدش محافظت می کند.ماجرای خوش نامی٬ بدنامی و گمنامی ... حق
=====================================
804
بولتننیوز: تازههای کتاب
http://www.bultannews.com/fa/news/152952/%D8%AA%D8%A7%D8%B2%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8
...-تیر92
پیشنهاد جناب احمد شاکری
کتاب ديگري که پيشنهاد ميکنم و از سوي جشنواره قلم زرين بهعنوان کانديد در سال جاري معرفي شده «قيدار» رضا اميرخاني است. خوانش اين رمان تجربه تازهاي در شناخت تيپها و شخصيتهاي تأثيرگذار در مقطعي از تاريخ کشور است. در جهت معرفي شخصيتي در اين رمان تلاش کم نظيري صورت گرفته است؛ البته قيدار بايد در فرهنگ اسلامي نقد و تحليل شود. خواندن اين کتاب را براي کساني که به هنر خلق شخصيت و تيپسازي علاقهمندند توصيه ميکنم.
=====================================
803
بی بهانهها: برای قیدارِ رضا امیرخانی
http://bibahaneha.womenhc.com/?p=41291&more=1&c=1&tb=1&pb=1
...-دی91
بچه شيعه ها قيدار را طور ديگري ميخوانند،خيلي جاها بغض گلويشان را ميگيرد و اشك در كاسه ي چشم تاب نمي آورد وروي گونه جاري ميشود وچه بسا كه جملات كتاب حال وهواي خواننده را به ابراز ارادت عاشقانه به صدر نشينان مكتب شيعه سوق ميدهد و خون تازه اي دررگها به جريان مي اندازد.
وقتي اولين بار ،فيلم "مسير سبز" را ديدم ، حسرت خوردم كه يك غربي بدون سابقه ي ذهني از مكتب شيعه ، چقدر وسعت روح شيعي را ملموس به نمايش گذارده وچرا ما نمي توانيم چنين چيزي را به تصوير بكشيم اما در قيدار به عنوان يك اثر ايراني اسلامي آنچه ميخواستم يافتم.
درباره قيدار آنقدر نقد وتشويق حتي توبيخ نوشته شده كه شايد به نظر بيايد جايي براي بيان نكته اي تازه نيست،اما من بيش از آنكه قصد نقد وشرح بر كتاب راداشته باشم ميخواهم آنچه قيدار درمن بيدار كرده را به روي كاغذ بياورم.
شايد از مهمترين نقاط قوت در كارهاي اميرخاني ،مبتي بودن آثار او برتحقيق و تفحص است.زحمتي كه براي شرح يك صنف يا يك قشر از جامعه ميكشد در "من او "نيز اين هنر در وصف زندگي ساكنان كوره پز خانه ها به چشم ميخورد و حال در قيدار براي توصيف گاراژ دارها وزندگي ومنش ورفتار وگفتار آنها، اين بررسي دقيق را بر ميتاباند،زحمتي كه براي باورپذير بودن وواقعي بودن جاي جاي داستان كشيده شده است.
نقطه ي قوت ديگر كه ذاتي آن است، برخلاف آثار سرد وياس آور روشنفكري ، تراوش اميد وزندگي در لحظه لحظه داستان علي رغم فرازو نشيب ها وتلخي هاو شيريني هاي روند زندگي است كه از توكل و اتصال مدام قيدار به منبع لايزال الهي سرچشمه ميگيرد.
وبعد زنهاي قصه قيدار..گرچه ميدانم تيرهاي انتقاد بسياري به سمت نوع نگاه اميرخاني به زنان داستان هايش پرتاب شده اما من ميخواهم از اين نگاه دفاع كنم، شايد تفاوت اين نگاه در سنتي بودن محض آن است. زني مطيع كه مجال حضور در عرصه هاي اجتماعي نمي يابد مگر به اضطرار ، كه در آن موقعيت حتي همسرش را از قابليتي كه در مديريت امور دارد شگفت زده ميكند و هنر او پيش از اين ها همان تبعيت و ايجاد آرامش در سايه ي اطاعت است حتي اگر اين زن زني رها شده چون شهناز باشد كه باز همان تبعيت، همسرش را باز ميگرداند كه همراهيش كند.بد نيست بگوييم: ايراد از اين زنان نيست ايراد از قيدار و علي فتاح هم نيست ، ايراد از نگاه سنتي مرد سالارانه به زن است كه زن را چون گنجي پنهان دركنج خانه به عنوان منبع انرژي محافظت و مراقبت ميكند تا چرخ زندگي را بچرخاند، بدون نمايش و هياهو..!
حرف آخر عشق است ...
به تصوير كشيدن عشق و عشق بازي ، زيبايي دوست داشتن و ابراز ارادت عاشقانه تا آنجا كه او را كه عاشقش هستي در ذكر نامش حتي اسراف نميكند و به لفظ ارباب اكتفا ميكند و براي شيرين كردن دهان به ذكر نامش اسم غلامش را شهره ميكند. كشف اين راز هاست كه خواننده را بزرگ ميكند ، نگاهش را، گريه و خنده اش را، خواستن ها و توانستن هايش را و گويي نويسنده هم مقهور اين بزرگي شده كه آخر داستان را او به خود قيدار واگذار كرده است تا بد و خوب آن به مذاق خواننده خوش بيايد يا نيايد...
=====================================
802
قلب متفکر: قیدار
http://ghalbemotefakker.mihanblog.com/post/89
zz-تیر92
نوشته های رضا امیرخانی همیشه خاص بوده برای من
ولی قیدار...
وقتی در خوشبخت ترین لحظه ها تصادف کرد...
خیلی ناراحت شدم...
وقتی خودش را مقصر مشکلات شهلا می دانست...
خیلی اذیت شدم...
وقتی از کنج خانه تکان نمی خورد...
گریه می کردم...
وقتی لنگ لنگان از پله پایین می آمد...
حالم خیلی بد شد...
....
قیدار هم مثل ما از خانواده ابراهیم نبی است...
فامیلیم بلکه
=====================================
801
خبرگزاری مهر: نگارش رمان «مهدیار» با موضوع انتظار در آستانه نیمه شعبان به پایان رسید
http://www.mehrnews.com/detail/News/2082375
مصاحبه با جناب هادی شریفی-تیر92
وی ادامه داد: مدتها بود دنبال سوژهای بودم تا کاری نو و مستند پیرامون امام زمان (عج) انجام دهم تا اینکه پس از مطالعه «قیدار» رضا امیرخانی و تاثیر عجیب شخصیت این داستان به این فکر افتادم تا از ادبیات داستانی برای این کار کمک بگیرم و امیدوارم این اتفاق در «مهدیار» افتاده باشد.
در همين رابطه :
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(40) آقای نامزد محترم! بردهاندت بالا و دارند بادت میکنند که پوستت را بکنند792+قیدار و جمجمه نامزد قلم زرین787+یکی از همین جماعت به رضاامیرخانی گفته است قیدار ننویسد783+راه افتادن سایت کتابستان781
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(39) من او دلم را لرزاند، قیدار شانههایم را779+قیدار به درد پسرها میخورد776+خواننده خوانندهی چه کتابی است؟774+گزارشی از حضور در نمایشگاه771+پرفروشهای نمایشگاه بیست و ششم769+دیدن شلوغی نمایشگاه چشم بصیرت میخواهد767+راهرو افق مسدود شد766+رضاامیرخانی خوب میفروشد765
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(38) قیدار را به خاطر قیدار بخوانیم نه نویسنده متوسطش760+یک مصاحبه راجع به قیدار بدون نام مصاحبهگر و مصاحبهشونده755+نویسنده به جای قیدار باید زندهگی شهید احمدی روشن را بنویسد753+یک نقدشناسی خوب از روند نقد قیدار در روزنامهی فرهیختگان از جناب امیرحسین مجیری752+کاش داستان حسین ع را مینوشت751+باید یک نیروگاه بادی در باغ قلهک میساخت!749+قیدار و نامزدهای انتخابات747+29 فروردین، نقد قیدار در اصفهان744+مرد توی رمان جا نمیشود742
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(37) +دلم تعمیر میخواهد739+قیدار فقط یک رمان نیست738+جناب محمدرضا سرشار در رجا و نسیم و خبرگزاری دانشجویان و...: کال شتابزده تعقید تکلف ترویج اباحیگری تطهیر روسپیان شیفتگی به لاتها اشکالات زبانی ضعف منطق و.... تازه بخشی از اشکالات این اثر است736+پیشنهاد جناب محمد ناصری733+نماز خوب چه سرعتی دارد؟732+اگر شجاعی، قیصری یا امیرخانی اشکانهی حسنبیگی را تمام میکردند...726+پیشنهاد جناب اکبرنبوی برای نوروز725+وزیر ورزش هم قیدار میخواند723+شهلا در تاریکی خودش را میدید721
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(36) پیشنهاد هفت نویسنده برای خواندن قیدار716+خواندن رمان قیدار به تعطیلات نوروز غنا میبخشد، جناب شهرام کرمی کارگردان تیاتر713+قیدار در میان 16 اثر پرفروش سال712+قلمی تصنعی و بیصداقت710+ده کتاب پیشنهاد بدهم و قیدار درش نباشد؟!709+قیدار از کارهای دیگر امیرخانی ضعیفتر است706+چرا کم کتاب میخوانیم؟705+قیدار بهترین اثر سال704+از قیدار تنفر دارم701
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(35) قیدار و سه کاهن در میان فهرست نهایی قلم زرین699+رسم مردی یعنی رسم قیدار698+تجدد رمان ایرانی و آینده انقلاب696+ماک قیدار و لیلاند داشصفدر693+بعد از عملیات نقد قیدار هیچکس خداقوت نگفت690+روش اغراقگونه یک نکتهی مثبت است685+قیدار کتاب مداراست681
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(34) من قیدار ها و یوسف ها و سهراب های خودمان را بیشتر دوست دارم677+امیر جعفری (بازیگر) و خواندن قیدار676+این کتاب را نخرید673+آیا سید و شیخ ادامهی 88 است؟!670+خوشحالم که سادهنویسی را پیشه خود کردی664
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(33) پیج قیدار در گوگلپلاس659+میشه به نویسنده اجازه داد خودش باشه658+خاصیت لولایی جدانویسی656+منظورتان امیرخانی است؟ حالا!...654+وقتی امیرخانی روبان قیچی میکند650+شال عزا را ریختم تو پی649+افتتاح کتابستان اراک648+فقط کتابهای امیرخانی را نخوانید647+قیدار برای فرزندی که هنوز متولد نشده است646+امیرخانی آمده بود دانشگاهمان!643
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(32) +عزلتنشین فتنه، مومن به اقتصاد سرمایهداری، آرمانهای رهبری با نئوحجتیهها زنده شد638+ قیدار1400 امکان دارد؟634+اندر مذمت خبرفروشی633+اشتیاق هیجان لذت مدارا سردرگمی632+نوجوانمردی!631+خواندن قیدار از چه کارهایی بهتر است؟625+خوشبختتر مردی است که همسرش خیال کند او قیدار است623+هیچ چیزی مثل کتاب خواندن حالم را خوب نمیکند
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(31) +ادبیات داستانی فریبکار و قیدار612+قیدار و انتظار روزهای بارانی611+جناب میرشکاک و از شعر به قصه رسیدن610+وسط هیات فهمیدم قیدار خیلی باصفا بوده است608+قیدار و روضیه و هیات پشت لپتاپ606+پیشتازی قیدار در کتابفروشیهای اصفهان605+السلام علی جون بن حوی604(١٤:٣٥ ١٨/٩/١٣٩
.آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(30) +قیدار واقعی در جاده رویت شد598+وزارت ارشاد به جای گشت ارشاد باید قیدار را جمعآوری و امحا کند597+افول و اوج دوره ی پهلوانی، جناب مهدی افشار نیک، اعتماد593+گزارش یک وبلاگ از جلسهی شهر کتاب591+به جای بیمه جون به نام مردترین مردان بیمه میکردم585+قیدار هیاتی نیست در یک نشریه ی دانشجویی582
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(29) گزارش نقد قیدار در قم578+از قیدار آموختم تا غلطهای کوچکِ کتاب را ننویسم574+پرفروشهای شهر کتاب مرکزی573
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(28) جناب ابراهیم زاهدی مطلق و ضعف دیالوگهای قیدار560+شخصیت نیست، تیپ است، پایانبندی نیست، سرهمبندی است559+وقتی کتابش مجوز میگیرد باید برود تحصن! پیشنهاد روزنامهی اعتماد554+جدی مینویسد اما جدی نیست552+دنبال شخصیت قیدار بودم551+میروم قیدار را بخرم تا امانتیِ کتابخانهمان نباشد548+یک مصاحبه با روزنامه ی ملت و حاشیههاش456و547+جهان نیوز و بازیهای لاتمآبانه روحوضی545+اوقات خوبی را با قیدار گذراندم542+رقابت کتب مهرجویی، امیرخانی، کیوان ارزاقی، پورولی کلشتری، مرتضی فخری در کتاب فصل541
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(27) +آثار امیرخانی مازوخیستی است در شبکه پایداری540+با قیدار بزرگ شدم539+حرفی برای گفتن نداشت537+انتقاد اسدالله بادامچیان از عبارت شاهکار برای آثار رضاامیرخانی535+شوور عتیقه!531+خرید تلفنی از سام530+کوشش برای شناخت نام پیامبری که در قرآن نیامده است529+متن جناب نعمتالله سعیدی در مجلهی داستان راجع به نسل جوانمردان527+خواندن قیدار را به هیچکس پیشنهاد نمیدهم526+ماجراهای دختری که باید فهمش بیجک بگیرد525+کاش قیدار فصل آخر نداشت524+رابطهام با امیرخانی خوب نیست522
.آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(26) +وقتی تمام میشه یکی دو ساعت غرق فکر می شی513+دوست داشتم اگه کتاب بودم قیدار بودم!509+باز هم پیغامبری دیگر508+نمیتوانی ببینی داستانی اوج گرفته؟504+برای نسل ما... قیدار حرف دیگریست502+اولین نوشتهی من در فضای مجازی قیدار باشد بهتر...501
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(25) +قیدار توی پاساژ نبود، نیامد... من مذهبی نیستم اما انسانم499+سرزمین نوچ پرفروشترین کتاب فروشگاه افق496+قلیلی از امت های پسین مقربانند،قیدارها رو به نقصانند494+قیدار را پسندیدم... بیشتر از حتی هر رمان دیگری که خواندهام492+مرام همهی قشنگی قیدار و من اوست488+جهان نیوز و هدیهی خواندن دو کتاب487+از من مخواه زیر شانههای دخترانهام قیداری کنم485+روزنامه قدس و اثری که به خاطر تبلیغ مجبور به خواندنش شدم!484
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(24) +قلمت بیمهی جون478+بسته پیشنهادی خبرآنلاین برای عید فطر475+حساب مسجد و حسینیه را خیلی سوا کردید477+سرمقالهی روزنامهی ملت ما: قیدار که هست، چرا لاله؟464
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(23) +قیدار در شبهای قدر از دست ندهید460+قیدارخان! این رسم مردانهگی نیست455+روزنامه جوان، در مورد رضاامیرخانی حرفهای زیادی زده شده و خواهد شد453+
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(22) +امیرخانی زنانه مینویسد438+معمار باید نفسش حق باشد436+این متن قرار بود داستان باشد یا منبر قیدار؟+"قیددار" قیمتش گران است431+قیدارپرفروشترین کتاب تیرماه اصفهان+قیدار چنگی به دلمان نزد423
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(21) +این داستان به درد امروزهایمان می خورد416+آخرین رد قیدار در حصر خرمشهر415+قیدار را نخوانید412+قیدارهای بیپول+نقدی از جناب امیرمافی در آینده روشن: قیدار دینیتر است از من او+روزنامهی وطن امروز و توضیح مجدد سایت ارمیا راجع به نقلِ قولی خلاف از رضاامیرخانی+نچسبید، بازیگران فیلم قبلی امیرخانی در فیلم جدیدش بازی کرده بودند
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(20) + این ما بودیم که در کوچه پس کوچه های جاده ساوه، حتی عبور و مرور کامیون حضرت قیدار هم مانع گل کوچک مان نمی شد.+رمان از نظر ساختار هنری بشدت دچار آشفتگیه+قلمِ سرِ پای امیرخانی در من وجدی ایجاد کرد+دلم قیدار میخواهد، دلم حاج فتاح میخواهد...+بچهی گاراژِ قیدار باشی مرد بار میآیی، مرد+قیدار، جهاد فرهنگی بزرگ+تریبون مستضعفین و لوطیمنشی در قیدار
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(19) +تا نیمه کتاب، قیدار بدونِ صفدر، بعدِ کتاب، صفدری بدونِ قیدار+قیدار از زبان پاسبانی در یزد+در سراسر رمان ردپایی از شریعت نمیبینیم الا آنجا که شاهرخ قرتی میخواهد خمس دهد و آن را هم سید باطندار از او نمیپذیرد+به یاد جوانمردی قیدار را باید خواند
.آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(18) +چرا کاراکتر اصلی یک رمان باید راننده پایه یک باشد؟!+قیدار همان اثر قدرتمندی است که انتظار داشتیم+خرید کتاب قیدار با پیک موتوری+بعد از سایت قیدار، وبلاگ قیدار هم در بلاگفا راهاندازی شد+استقبال از کتابهای آیهالله جوادی آملی، سیدمهدی شجاعی و...+قیدارها نمیمیرند، قیدار اخلاقیترین متنی است که در این چندسال خواندهام
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(17) +سید گلپای شما کیست؟+متن سرکار خانم سحر دانشور در مجله ی شماره ی سه ی داستان+نویسندهی قیدار جاخالی داده است+ما باید قیدار باشیم، افسوس که نیستیم...+امیرخانی گوگوش میشنیده و قیدار مینوشته!+به پاس جوانمردی از یادرفته، متنی از سرکار خانم ولدبیگی در سایت برهان+شاید قیدار طبیبه اصلیتش!+قیدار و کفتربازان مرید امام صادق(ع)+قیدار پرمقدار، متصل است به منبعی معنوی+این رمان میتوانست شاخصترین باشد
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(16) +قیدار، اخلاق گمشده سیاست در روزگار ما+دفترمان را لنگر کنیم!+فردانیوز و آرمانشهر امیرخانی+نماز قیدار چرا پیدا نیست؟+فروش تلفنی قیدار و سقای آب و ادب توسط سامانه سام+چه اشکالی دارد صداوسیما یک برنامه یک ساعته برای قیدار بگذارد؟
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(15) +ما قهرمان کم داریم+تبلیغ منفی برای قیدار+دلم برای سید گلپا تنگ شده است از جناب سید مهدی موسوی+حجتالاسلام ساجدی در هشتادوهشتمین خیمه: قیدار یک منبر باصفاست!+چرا عکسش رو میزنید روی جلد تجربه؟+قیدار در مناظرهی موافقان و مخالفانِ نوعارفان!+نکند قیدار شعبان بشود؟!
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(14) +قیدار چاپ هفتمی شد+معجزه ادبیات در روزنامهی فرهیختگان+پرفروشهای شهرکتاب مرکزی+جون و جان و لاتی و لاتین+امیرخانی در گرداب زندگی فرو رفت!+چرا باید از یک رمان تمجید کرد؟ رمان باید خوانده شود+توضیح رضاامیرخانی راجع به گزارش نقد قیدار در حوزه هنری و قیدار رمان نیست و من حرفهای نیستم و...+
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(13) +دورهی عقلانیت دینی است نه قیدار+ امیرخانی به جای پرداختن به مفاهیم بیاثر قصه بسیجیها را بنویسد+قیدار خرافاتی است+متنی مهم از جناب محمد مهدوی اشرف: آیا قیدار رمانِ آموزشی است؟!+پرفروشترین در سامانه سام+تبریک جناب سیدمهدی شجاعی
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(12) +وقتی داستان تمام شد، بیاختیار کتاب را بوسیدم+این مدینه فاضله پر از گوسفند بود!+قیدار مرا به یاد شعرهای زرویی میاندازد+در این زمانه عوضی پنجرهای بگشایید به کوچهی جوانمردان!+گزارش جلسه نقد شیراز از جناب بردستانی+امیرخانی درست دفاع نمیکند
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(11) +گزارشی از جلسه نقد استاد حسین فتاحی+ یک گل خوردی! شدیم 5-2 +تفسیر همزمان یک آیه در کمی دیرتر و قیدار!+قیدارنویس، تو بعد از من او افتادهای در سراشیبی سقوط!+نقدی بر مصاحبه تجربه، اشرافیت معنوی؟!+اردبیل و کتابفروشی+قیدار بعد از کتاب آیهالله جوادی آملی در سام+جیم خراسان و گود زورخانه!
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(10) +خبرگزاری فارس و محمدرضا سرشار، ناشران مقابل رسمالخط خاص بعضی نویسندگان بایستند!+قیدار فیلم هندی، خندهدار، برای دختران دانشآموز، مسخره، کودکانه، ایده پفکی...+قیدار به چاپ پنجم رسید، فروش تلفنی در سام+کار دلی را که متر نمیکنند+مصاحبه تجربه را حتما بخوانید اما هول نشوید و شش هزار تومان ندهید!+تکرار من او بود
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(9) +قیدار به همه فحش میدهد!+ناقیداری این زمانه+قلم امیرخانی مرا به وجد آورد+اگر كسي غير اميرخاني «قيدار» را مي نوشت قدردانش مي شدم
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(8) +قیدار، پرفروشترین کتابِ سام (خرید تلفنی)+خبرگزاری فارس و زبان قیدار همان زبانِ همهی مادربزرگهاست و آزادی رقصِ مهپاره+جناب صادق دهنادی: امیرخانی بالاخره حزب تشکیل داد+شخصیتپردازی ضعیف از پشت یک سوم+
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(7) +چرا قیدار مثل تختی تو گوش شاپور نزد؟! (روایتی نادرست برای نمایش نادرستیِ قیدار)+قشر زیادی از مخاطبان نمیتوانند با شخصیتپردازی رضا امیرخانی ارتباط برقرار کنند(پایگاه خبری فسا)
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(6) اثر امیرخانی پدیده نمایشگاه امسال بود+ خرید تلفنی از سام
.آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(5) +گاراژ قیدار باز است حتا برای شما
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(4)+قیدار مرا به من او برگرداند
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(3)
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(2)
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(1) +مردم ایران برای خرید کتاب عاقبت صف کشیدند
|